22. مرداد 1396 - 16:18   |   کد مطلب: 18095
امیر المومنین اهمیت تربیت فرزند را به قدری بالا می دانست که در راه بازگشت از جنگ دست به قلم شده و هر آنچه که مایحتاج تربیت آدمی است را نوشته و حتی کلامی از جنگ هم به میان نیاورده است.
شبنم ها, shabnamha,shabnamha.ir afkl ih, شبنم همدان, تربیت فرزند

به گزارش شبنم ها، به نقل از آرمان زنان:

پس از ستایش پروردگار، همانا گذشت عمر، و چیرگى روزگار، و روى آوردن آخرت، مرا از یاد غیر خودم باز داشته و تمام توجه مرا به آخرت کشانده است، که به خویشتن فکر مى ‏کنم و از غیر خودم روى گردان شدم، که نظرم را از دیگران گرفت، و از پیروى خواهش ها باز گرداند، و حقیقت کار مرا نمایاند، و مرا به راهى کشاند که شوخى بر نمى ‏دارد، و به حقیقتى رساند که دروغى در آن راه ندارد.

همه ما به دنبال بهترین مرجع برای تربیت فرزندانمان هستیم تا راهنمایی برای شیوه تربیتی مان باشد و بتوانیم این میوه های بهشتی را به ثمر برسانیم.

بدون شک، سیره و سخن حضرت علی (ع) درباره تربیت فرزند، بهترین الگو برای همه پدران و مادارنی است که به تربیت فرزندانی صالح و شایسته می اندیشند که از ویژگی های برجسته حضرت علی (علیه السلام) اهتمام فراوان ایشان به تربیت فرزندانی چون امام حسن (ع)، امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) برای همگان آشکار است.

اثر پذیری همه موجودات عالم از فعل و انفعالات جهان هستی از کسی پوشیده نیست، در واقع می توان گفت تربیت انسان از زمان بسته شدن نطفه در رحم مادر تا پایان عمر متاثر از اطرافیان و کائنات است؛ به گفته امام خمینی (ره) «انسان تا پایان عمر، نیازمند تربیت است».

ماندگاری نوشتار نسبت به گفتار

نامه ۳۱ نهج البلاغه در سال ۱۳ هجری، خطاب به فرزند اول امیر المومنین نوشته شده که امیر المومنین اهمیت تربیت فرزند را به قدری بالا می دانست که در راه بازگشت از جنگ دست به قلم شده و هر آنچه که مایحتاج تربیت آدمی است را نوشته و حتی کلامی از جنگ هم به میان نیاورده است.

با وجود اینکه امام حسن (ع) در جنگ صفین حضور داشتند و جزء یاران اصلی امیرالمومنین بودند ولی ایشان نوشتن نامه را به «گفت و گوی حضوری» ترجیح دادند.

حجت الاسلام حمیدرضا مهدوی ارفع، استاد دانشگاه و حوزه معتقد است که هیچ یک از اعمال امیرالمومنین بدون دلیل نبوده و این کار تربیتی نشان می دهد برخی از مواقع گفت و گوی حضوری کار ساز نیست و اثر گذاری نامه به دلیل ماندگاری آن و امکان مرور چندین باره، بیشتر است اما گفتار ماندگاری ندارد و به مرور به فراموشی سپرده می شود.

در نوشتن نامه برخلاف گفت و گوی حضوری، فرد می تواند با کنترل عواطف و احساسات و اندیشه کامل هر آنچه می خواهد را با توجه به غرور جوانی و حفظ شانیت و تواضع مربی به روی کاغذ بیاورد و به همین خاطر گفته می شود، محبت کردن را رو در رو انجام دهید چرا که صدا، در هیجانات تاثیر دارد.

مواقعی که فرزند را با لذت دروغ و مجازی بودن عادت می دهیم…

حضرت علی (ع) درنامه ۳۱ نهج البلاغه، این گونه با ادبیاتی متواضع و اعتراف گونه به پسر خود اختیار تام می دهد و سخن آغاز می کند: «از پدرى فانى، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگى را پشت سر نهاده – که در سپرى شدن دنیا چاره‏ اى ندارد – مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان، و کوچ کننده فردا، به فرزندى آزمند چیزى که به دست نمى ‏آید، رونده راهى که به نیستى ختم مى‏ شود، در دنیا هدف بیمارى‏ ها، در گرو روزگار، و در تیررس مصائب، گرفتار دنیا، …»

نه تنها محتوای نامه بلکه قواره و الگوی آن جنبه تربیتی دارد. امیر المومنین در ابتدای نامه به عمر از دست رفته و توان رو به زوال خود اقرار می کند که این خود درسی است برای بهره بری کامل از فرصت ها و جوانی است و بعد از اشاره به گذرا و فانی بودن دنیا، دنیارا خانه ای ترسیم می کند که دور تا دور آن را بلا و سختی فرا گرفته و اگر اینگونه نبود «دیگر دنیا نبود بهشت بود.»

«سودا کننده دنیاى فریب کار، وام دار نابودى ‏ها، اسیر مرگ، هم سوگند رنج ها، هم نشین اندوه ‏ها، آماج بلاها، به خاک در افتاده خواهش ‏ها، و جانشین گذشتگان است.» حضرت علی (ع) در این سخنان، اندوخته ها، آگاهی ها و تجارب ارزشمند خویش را به فرزندش گوشزد می‌کند تا مخاطب به ایشان به‌ عنوان یک انسان عادی نگاه نکند، بلکه بداند کسی به ارشاد و راهنمایی وی روی آورده است که حاصل عمر همه گذشتگان را در اختیار دارد و با این کلام در می یابیم که در تربیت فرزندمان واقع گرا باشیم زیرا اگر فرزندانمان را با واقعیت روبرو کرده و آن ها را برای دل کندن از آن چه که وابسته شده اند آماده نکنیم، در واقع آنها را با لذت دروغ و مجازی بودن عادت داده ایم که مبادا با حقیقت روزگار آشنا شوند و انسان از چیزی که ترس داشته باشد لذت نمی برد.

اثبات صداقت و دلسوزی در کلام تربیتی

اگر در امر تربیت نتوانی بعد از صداقت، دل سوزی خود را اثبات کنی حرفت بی تاثیر می ماند؛ زمانی که امیرالمومنین به ناتوانی و عمر گذشته خود و روی گردانی از اغیار اشاره می کند می گوید «و تو را دیدم که پاره تن من، بلکه همه جان منى، آن گونه که اگر آسیبى به تو رسد به من رسیده است و اگر مرگ به سراغ تو آید، زندگى مرا گرفته است، پس کار تو را کار خود شمردم، و نامه ه‏اى براى تو نوشتم تا تو را در سختى ‏هاى زندگى رهنمون باشد. حال من زنده باشم یا نباشم».

انسان در دوران جوانی و نوجوانی اگر دست در دست امیر المومنین نداشته باشد، اسیر غرور و آرزو های خود می شوند؛ این گفته مهدوی ارفع یادآور آن است که نهج البلاغه گنجی ناشناخته است.

مهدوی ارفع قاعده سلامت گذشتن از دنیا را احتیاط می داند و می گوید: احتیاط یعنی آنچه را نمی دانی به زبان نیاوری و حتی اگر می دانی هم همه آنها را بیان نکن. بنابراین برای خود سازی و تقرب به خدا راه و رسم احتیاط را به جای آوریم که «لازمه تقوا احتیاط است.»

انتهای پیام

دیدگاه شما

آخرین اخبار