20. مرداد 1395 - 12:47   |   کد مطلب: 11706
این داستان روایتگر سالهای قبل از انقلاب است. رویداد های این کتاب در همدان رخ می دهد و گویش محلی همدانی به خوبی در کتاب استفاده شده است.

نام  کتاب: به سفیدی پر کلاغ

این داستان روایتگر سالهای قبل از انقلاب است. رویداد های این کتاب در همدان رخ می دهد. نویسنده کتاب سید مهرداد موسویان است و انتشارات شهرستان ادب آن را چاپ کرده است.

زاویه دید داستان اول شخص یا من راوی است. داستان از زبان مسلم شخصیت اصلی روایت می شود. در کتاب از شیوه سیال ذهن (شیوه جدید در داستان نویسی که مرز بین خواب و بیداری را برمی دارد و خواننده نمی تواند قسمت خواب و واقعیت را ازهم تفکیک کند  و ذهن را از سمتی به سمت دیگر هدایت میکند ) استفاده شده است. نویسنده کتاب به خوبی در کتابهایش ازشیوه  سیال ذهن ویا حدیث نفس بهره گرفته است. گویش محلی یکی از ویژگی های مثبت این کتاب است.  از آنجاییکه خود نویسنده اهل استان همدان است در از بعضی از قسمت های کتاب از گویش همدانی هم استفاده شده است و این گویش بسیار موفق ظاهر شده است . خلق تیپ های رئالیستی مانند  تیپ شخصیت مادر مسلم که شخص وسواسی است از نقاط مثبت دیگر این داستان است ؛ (ننه از پنجره آشپز خانه گوشه شستن مسلم را می پایید .مسلم پایش را از زیر شیر آب بیرون کشید .ننه به شیشه آشپز خانه کوبید و داد زد پای چپت خوب تمیز نیس خوب بشور !) یا خود مسلم که اول شخصیت لومپنی دارد ولی در آخر داستان حتی بعد از فهمیدن اینکه خسرو کیست جا نمی خورد و آرامش خودش را دارد بعد از خواندن ان همه کتاب راه درست را پیدا کرده است.
اولین بار بود که با این کتاب فهمیدم ماموران ساواک افراد ساده فیلم ها نیستند بلکه این انقلابی ها بودند که با ترفندهای خاص خودشان خام آنها نمی شدند. شاید شهید دیباجی که در این کتاب از او یاد شده نمونه ای از تمام افرادی باشد که برای به ثمر نشستن انقلاب از آسایش وجان خود گذشتند تا ما امنیت داشته باشیم و یادمان نرود برای این آرامش چه خانواده هایی که داغ ندیدند

برشی از این کتاب:

آق خسرو! این چند وقتی که نبودی غیر از کتاب خیلی کارا کردم کلی به سید حسین وسید رضا کمک کردم .
ام....مگه نگفتی سید حسین فراریه؟
چرا اما هست خیلی زرنگه.اتفاقی توی تظاهرات دیدمش . بعد رفتم واز دل سید رضا درآوردم وگفتم من راهم با خودتان قاطی آدم حساب کن گفت: اگه رفیق هم نبودیم باز من برای جلسه خبر می کردم . رفتیم یکی از مخفی گاه های سید حسین البته خود سید می گفت برای هر بار قرار گذاشتن از یک جا استفاده می کنه وبعد هم دیگه اونجا سوخته س . خیلی زرنگه سید حسین . ما هیچ کدام مان نمی دانیم کجاس , ممکنه گرفتارشیم و لو بدیم تظاهرات چند روز پیشم کار خودش بود .
خسرو نفس عمیقی کشید وگفت : اوه بله مردهای متعهد و باهوشی هستند وگرنه این از خدا بی خبرا صد باره اعدامشان کرده بودند.

انتهای پیام / ن

دیدگاه شما

آخرین اخبار