31. تير 1396 - 8:56   |   کد مطلب: 17753
گفت‌وگو با سهیلا گلستانی که این روزها با «داستان خرس‌های پاندا...» روی صحنه است
روان‌شناسی عشق بر صحنه تئاتر
سهیلا گلستانی، با بازی در سریال‏های تلویزیونی موفقی چون «وضعیت سفید» بیش از پیش دیده شد. او بازیگری در هفت فیلم سینمایی را هم تجربه کرده، اما در میان همه این فیلم‌ها «مهمان داریم» و «امروز» بیشتر به چشم آمده است.
 گفتگو,تئاتر,نمایش,خرس های پاندا,سهیلا گلستانی,shabnamha.ir,شبنم همدان,afkl ih,شبنم ها

به گزارش شبنم همدان به نقل از جام جم : سهیلا گلستانی سه سال پیش، نخستین فیلم بلند سینمایی‌اش را با عنوان «دو» به تهیه‌کنندگی پرویز پرستویی ساخت و اکران کرد؛ فیلمی کم‌سروصدا که بسیاری از جوایز جشنواره‏های مختلف خارجی را به خانه آورد. گلستانی اما این روزها با بازی در یک نمایش به تئاتر بازگشته است. آن هم نمایشی که متن نمایشنامه‌اش، یکی از محبوب‌ترین متون نمایشی دو دهه اخیر در ایران بوده است: «داستان خرس‌های پاندا» اثر ماتئی ویسنی‌یک که پیش از این فقط یک بار و توسط مترجم اثر یعنی تینوش نظم‌جو رسما اجرا شده بود، پس از 15 سال دوباره فرصت یافته که این بار با کارگردانی شیوا اردویی و بازی رضا مولایی و سهیلا گلستانی روی صحنه برود. به همین بهانه با این بازیگر و کارگردان به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

نمایشنامه «داستان خرس‌های پاندا...» را جزو آثار رئالیسم جادویی دانسته‌اند. در ادبیات نمایشی خودمان هم البته این جنس از نمایشنامه‌نویسی سابقه‌ای بیش از نیم قرن دارد، اما امروز فکر می‌کنید اجرای گروه شما از این اثر، باتوجه به فضای غالب نمایش‌هایی که این روزها اجرا می‌شود، چه نوع مخاطبی را می‌تواند جذب کند؟

خود متن نمایشنامه قابلیت دارد که طیف‌های مختلفی را جذب کند، به دلیل این‌که دارای لایه‌های مختلفی است. لایه نخست که مخاطب چه در مواجهه با متن و چه در تماشای هر اجرایی از آن، با آن روبه‌رو می‌شود، لایه عاشقانه است. ولی در بستری عمیق‌تر، این نمایش فضاهای متفاوتی را می‌سازد که مبتنی است بر وجوه روان‌شناختی کاراکترها و موقعیت‌هایی که می‌سازند. این لایه‌های پنهان و پیدای مختلف این متن، مخاطبانی با سنین و سلیقه‌های متفاوت را با هم به سالن می‌کشاند.

با این‌که «داستان خرس‌های پاندا» نمایشنامه نسبتا متاخری است، اما آن‌قدر در طول دهه گذشته مورد توجه قرار گرفته که برای مخاطب آشناست.

همان‌طور که گفتید، متن متاخری است اما ارتباط گسترده‌ای با مخاطبان خود در این سال‌ها ایجاد کرده است. فارغ از قوت خود نمایشنامه، یکی از دلایل فرامتنی‌ این استقبال، مربوط است به شرایط اجتماعی زمانی که ترجمه‌ این اثر در ایران منتشر شد. تینوش نظم‌جو، به عنوان مترجم و کارگردان این اثر، 15 سال پیش آن را اجرا کرد که اجرای قابل قبولی هم بود. اما در همه این سال‌ها اگر اشتباه نکنم اجرای حرفه‌ای دیگری از آن نداشتیم و همگی بازاجراهای این نمایش در سطح دانشجوبی بوده که به فراخور دانشجویی‌بودن چندان هم دیده نشده است

برای بازیگر و در اینجا شما، بازی در چنین نمایشی سخت نبود؟می‌دانید که حتی پیش از شروع اجرای شما هشدار داده بودند نکند خاطرات خوب ما را با این اثر خراب کنید!

بازی در «داستان خرس‌های پاندا...» و این نوع از مواجهه با تماشاگران یک نمایش، جزو سخت‌ترین تجربه‌های بازیگری من بوده است. سخت است چون می‌دانستم و خوانده بودم که چنین پیشداوری‌هایی صورت گرفته است.

اما درباره پیش‌فرض‌هایی که درباره اجرای ما از این اثر شکل گرفت و می‌توانست درست یا غلط باشد، باید بگویم اینها دست کم کار ما را بسیار سخت کرده است. سختی دیگر این که ما فقط یک اجرا از متن این اثر را دیده‌ایم. اگر مثل آثار شکسپیر که بارها به شیوه‌های مختلف روی صحنه رفته‌اند، از این متن نیز اجراهای مختلف و متفاوتی می‌دیدیم، کار ما ساده‌تر می‌شد. این نمایشنامه کلی عشاق سینه‌چاک دارد؛ چه آنها که تنها اجرا از آن را در 15 سال پیش دیده‌اند و چه آنها که سن‌شان به آن اجرا نمی‌رسیده است. حالا اینها فضایی ذهنی ایجاد کرده‌اند که کارمان را سخت کرده است. مثل این که شما درباره یک اثر هنری تعریف جذاب می‌شنوید و سپس به تماشایش می‌نشینید، اگر واقعا حتی دارای همه جذابیت‌هایی که شنیده بودید هم باشد، چون ذهن‌تان جلوتر از اثر تصویرسازی کرده است، راضی نخواهید بود. با این حال باید بگویم این تجربه همان‌قدر که برایم سخت بوده، شیرین هم بوده است. اینجا‌ در معرض نقدها قرار گرفته‌ام، بخصوص که کاراکتری را بازی می‌کنم که شبیه‌اش را من دست کم در کارنامه‌ام نداشتم.

گفتید که اجرای قبلی را دیده‌ بودید. از آن دسته بازیگران هستید که برای بازآفرینی یک نقش در تئاتر، به سوابق اجرای آن سرک می‌کشید یا دوست دارید بدون هر گونه پیش‌فرضی با آن مواجه شوید؟

برای من، انتخاب یکی از این دوشیوه مواجهه، بستگی به خود متن دارد. وقت‌هایی هست که می‌خواهم ذهنم خالی از هر نوع تصویر و مابه‌ازایی باشد و زمان‌هایی هم هست که دوست دارم هرچه را زیر و رو و درباره‌اش تحقیق کنم. درباره این متن خاص، همان تصویرهای گنگ از اجرای قبل به من کمک کرد. گروه ما سعی کرده شیوه متفاوتی در کارگردانی، صحنه‌پردازی و مواجهه‌‌اش با متن اتخاذ کند. خانم اردویی پذیرفته که ریسک کند و ما هم در این مسیر همراهی کرده‌ایم. نخواستیم ادامه آن اجرا باشیم.

این‌که می‌گویید این نقش، برای شما متفاوت بوده است، این پرسش را ایجاد می‌کند که شما برای نزدیک‌شدن به کدام‌یک از ویژگی‌های آن سعی و تلاش کردید؟

منظورم این بود که بازی در این نقش در جریان کاری من، نقش به‌نسبت متفاوتی است. اما از نظر درونی و شخصیت خودم، اتفاقا به آن نزدیکم به لحاظ شخصی. اما این بازی، با تصویر بیرونی من به عنوان سهیلا گلستانی، بازیگر که در سینما و تئاتر کار کرده، فرق دارد. چالش جذالی بود این‌که ببینم تماشاگر با مابه‌ازاهای معمولی که در تصویر و صحنه از من دارد، مرا می‌پذیرد یا نه.

تغییرات اندکی در متن رخ داده که برخی به نظر می‌رسد به خاطر برخی محدودیت‌هاست، اما شعری بود که مرد پیش از شب دوم می‌خواند. این شعر چرا حذف شده است؟

ما همان متنی را که تینوش نظم‌جو ترجمه کرده، اجرا می‌کنیم بدون دخل و تصرف. اگر هم تغییراتی هست در حد تغییراتی کلامی و بسیار محدود است. ترکیب هیچ یک از جملات را هم در نسخه ترجمه تغییر نداده‌ایم. اما شعری که گفتید، هم به لحاظ محدودیت‌های مدت‌زمانی و هم شیوه اجرا عوض شد. البته شعری که الان در نمایش خوانده می‌شود، باز هم از لویی آراگون است. وقتی خواستیم شاعر را عوض کنیم و از شاعری استفاده کنیم که مردم بیشتر او را بشناسند، باز به این نتیجه رسیدیم که حتی تا این حد هم از متن نمایشنامه دور نشویم و شعری دیگر از آراگون انتخاب کردیم. بنابراین تغییرات بیش از حد معمول تصور مخاطب ایرانی نیست.

تکلیف مخاطبان در مواجه شدن با اجراهای متفاوت چیست؟

علاقه‌مندی‌های ویژه‌ای در مخاطبان تئاتر، نسبت به برخی اسم‌ها و نمایشنامه‌ها وجود دارد. امیدوارم تماشاگران از هر طیفی بپذیرند که گاهی کارگردان با توجه به تخیلش می‌تواند متن را دچار تغییراتی کند اجرای متفاوتی نسبت به ذهنیت‌های شکل‌گرفته به دست دهد. البته به این معنا نیست که نقاط قوت و ضعف کار را در نظر نگیرند. منظورم این است که به تفاوت سلیقه‌ها و نگرش‌ها به هر متنی دقت کنیم. به عنوان تماشاگر پیشنهاد می‌کنم که اجازه بدهیم در فضای متن قرار بگیریم تا ارتباط برقرار کنیم و اگر هم ارتباطی برقرار نمی‌‌کنیم،بتوانیم دلایل این عدم ارتباط را رصد کنیم.

ماجرای خرس‌های پاندا در میان تماشاگران ایرانی

کمتر کسی است که فراموش کرده باشد، در طول دهه 80 شمسی، بازار کتاب‌های نمایشنامه در قبضه ماتئی ویسنی‌یک بود؛ کتاب‌هایی اغلب در قطع جیبی که مدام چاپ می‌شد و سریع در دل دوستداران ادبیات نمایشی جا باز می‌کرد. در این میان یکی از آنها بیشتر گل کرد: «داستان خرس‌های پاندا به روایت ساکسیفونیستی که دوستی در نیویورک دارد». آن‌قدر این کتاب معروف شد که با نامش عنوان‌های بسیاری ساختند و اساسا چنین نام‌هایی مدتی مد شد، اما در همان دهه، این تنها مترجم این کتاب یعنی تینوش نظم‌جو بود که یک بار این اثر را روی صحنه برد و از آن زمان تا امروز که شیوا اردویی با بازی سهیلا گلستانی و رضا مولایی آن را دوباره اجرا کرده است، اجرای حرفه‌ای دیگری از آن صورت نپذیرفته است. از همین‌رو این اثر را باید از معدود نمایشنامه‌هایی دانست که بیش از آن‌که برای اجراهای متعدد مشهور و محبوب شده باشد، به خاطر خود کتاب نمایشنامه‌اش محبوب است. آن کتاب جلد سفید با قلمی خاطره‌انگیز که در چاپ‌های بعدی با جلد صورتی و در بعدی‌ها دوباره سیاه‌و‌سفید رخ نمود.

این عامل، حساسیت‌های بسیاری هم ایجاد کرده تا امروز سهیلا گلستانی به جام‌جم می‌گوید علاقه‌مندان سینه‌چاک این کتاب کار گروه‌شان را برای اجرا بسیار سخت کرده است.

انتهای پیام/ص

دیدگاه شما

آخرین اخبار