به گزارش شبنم ها، به نقل از فارسسالروز تولد کسی که در میان زندهها نیست، همیشه همراه با گفتن از محاسن و خاطرات خود او سپری میشود و در این مطلب هم بعید است چیزی فراتر از این را ببینید! یعنی این مطلب فقط بهانهای است برای یادکرد مرحوم «حسین منزوی» که امروز اگر زنده بود ۶۳ ساله بود و حتما هنوز برایمان از عشق میگفت.
حسین منزوی را یا باید در خاطرات افراد جسستجو کرد و یا در سطر سطر اشعارش. بهتر است او را به جای خاطرات افراد در سطرهای شعرهایش جستجو کنیم و به تماشا بنشینیم! اگر اینطور به او نگاه کنیم تصویری که از منزوی میبینیم شفافتر خواهد بود. وگرنه در خاطرات گریزی نیست که تصاویر آغشته به حب و بغض میشود. و شاعر هرچه باشد شاعر است و زلال!
«دلم گرفته برایت» زبان سادهی عشق است
سلیس و ساده بگویم: «دلم گرفته برایت!»
حسین منزوی را با عاشقانههایش میشناسیم ولی اگر پای شعر او بنشینیم؛ عرض ارادتهای او به قمر بنیهاشم کاری با ما میکند که دیگر حسین منزوی غزلسرا را نمیبینیم و سلطان غزل را دو زانو برابر سلطان ادب، نشسته میبینیم!
یکی دیگر از راههایی که میتوان بیپرده با منزوی آشنا شد از طریق کتاب «از عشق تا عشق» است. گفتوگویی بلند و ناتمام با حسین منزوی است که ابراهیم اسماعیلی اراضی آن را انجام داده که از سالهای کودکی تا سالهای جوانی را در بر میگیرد و اجل به منزوی و اسماعیلی اراضی فرصت نمیدهد که این گفتوگو به سرانجام برسد. این کتاب میتواند تصویر و درک بهتری از این شاعر معاصر که یکی از قلههای شعر فارسی در روزگار کنونی است را به خواننده نشان دهد. شاعری که محمدعلی بهمنی دربارهاش گفته: «اگر بخواهیم غزل بعد از نیما را بررسی کنیم باید بگوییم که هوشنگ ابتهاج در غزل پلی میزند و منوچهر نیستانی از این پل عبور میکند و ادامهدهنده این راه حسین منزوی است که طیف وسیعی را به دنبال خود میکشد.»
اسماعیلی اراضی در گفتوگویی که چندی پیش با او انجام داده بودیم، میگوید: «خیلی از چیزهایی که در مورد منزوی گفته میشد، بیشتر به افسانه میمانست.» و ظاهرا همه متفقالقول بر این باورند که درباره این شاعر غزلسرا که لقب «سلطان غزل» بر او گذاشته شده افسانهسرایی و حرف و حدیث رواج دارد و چه کاری بهتر از کاری که اسماعیلی اراضی انجام داده و پای صحبتهای شاعر نشسته است تا خود راوی آنچه بر او رفته باشد.
او با وجود اینکه در روزگار ما زیسته اما از نهتنها غریب است بلکه بسیاری از این غریبی استفاده کرده تا بتوانند سکهای با تصویر حسین منزوی بهنام خود ضرب کنند:
در این مدار، که هم ماه، جز غریبی نیست
غریبی تو و من، قصهی عجیبی نیست
غریبی حسین منزوی به قدری است که او در مصاحبهاش با اسماعیلی اراضی به سالهایی اشاره میکند که باب انتشار شعر در نشریات باز بود: ««شنیدم که همینطوری شعر آدم را چاپ نمیکنند! بالاخره باید یک استکان عرق به خورد آقایان بدهی یا دوتا سیخ کباب بدهی بعد دوتا شعر به آنها بدهی تا چاپ کنند.» این تصویری است که منزوی در این کتاب پیش روی خواننده قرار میدهد. او از سالهایی میگوید که اشعارش را به نام دیگری منتشر میکردند و به خودش خبر نمیدادند و این در سالروز تولد مردی که او را با شعرهایش میشناسیم تلخ است.
.....و کلمه بود و جهان مسیر تکوین بود
و دوست داشتن آن کلمهی نخستین بود
اراضی در گفتوگویش به خلق و خوی منزوی نیز اینطور اشاره کرده بود: «منزوی به همان نسبت که مهربان بود، باهوش هم بود. محبت واقعی را هم خوب میشناخت. اگر بعضی میگویند تندخو بوده باید سری به خودشان و جامعه بزنند.» و این پاسخ نشان میدهد برخی روایتها حول شخصیت منزوی در واقع ناشی از قضاوت شخصی افراد است و کسانی که از سوی این شاعر چراغ سبز ندیدند دست به حاشیهسازی و نشر روایتهای کج و معوج زدهاند.
حسین منزوی و دیگر چهرههای هنری این مرز و بوم را باید ورای هوراکشها و نفرینکنندگان شناخت و بهتر است قبل از خواندن نظرات هواداران و مخالفان خودمان بخوانیمشان! خودمان مرورشان کنیم! خودمان دست به شناسایی بزنیم و اجازه ندهیم که دیگران که بر اثر شیفتگی یا نفرت تصویری در ذهن دارند ذهنیت ما را شکل دهند، که این از انصاف دور است. برای همین در سالروز تولد شاعر غزلهای عاشقانه باید دعوت کنیم که منزوی را از زبان خودش بشناسیم که مهمترین و برجستهترین ابزار شناخت او شعرش است.
انتهای پیام/
دیدگاه شما