به گزارش شبنم ها،اینجا همدان است، سرزمینی که بقعه «استر و مردخای» در آن قرار دارد، بقعهای که جدا از قدمت و ارزش تاریخی آن، دو تن از یهودیانی را در خود جای داده که تاریخ به ایرانستیزی آنها اذعان دارد و عامل کشتار 70 هزار ایرانی در دوران هخامنشی بودهاند.
نه تنها بسیاری از مردم ایران که حتی اغلب مردم ساکن در همدان، نیز از داستان این کشتار اطلاعی ندارند و از نقش «استر» و عمویش «مردخای» در این قتل عام، هیچ نمیدانند.
البته تصور برخی کارشناسان و تاریخنویسان بر آن است که این داستان، افسانهای بیش نیست و بعضی دیگر از مورخان نیز آن را واقعیتی انکارناپذیر قلمداد کرده و سند آن را برگزاری جشن «پوریم» توسط یهودیان میدانند.
در تشریح برگزاری این جشن میتوان به این نکته اشاره کرد که یهودیان در روزهای 13 و 14 ماه ادار که مصادف با فروردین ماه سال خورشیدی میشود، جشن پوریم یا «هامانسوزی» را در اطراف و اکناف جهان برگزار میکنند.
در این جشن، مجسمهای را به عنوان «هامان» ایرانی درست میکنند و برای نشان دادن دشمنی خود با مخالفان یهود، گردن مجسمه را زده و آن را میسوزانند.
درست کردن شیرینیهای مثلث شکل با رنگ قرمز، نوشیدن شراب، پوشیدن لباسهای متناسب با این جشن و نمایش بالماسکه از دیگر بخشهای این جشن است.
این جشن و پایکوبی، شادی بر خون دهها هزار نفر از مردم ایران است که با توطئه و دسیسه دو یهودی در دربار خشایارشا کشته شدند.
این داستان در کتاب عهد عتیق یهودیان (فصل استر) نیز آمده است.
پیوندی بین روز 13 بدر، جشن پوریم، هامان ایرانی، استر و مردخای یهودی وجود دارد که در ادامه گفته خواهد شد.
* هامان
گفته میشود هامان، صدر اعظم خشایارشاه بوده و با درایت خود متوجه نفوذ یهودیان به دربار و توطئهچینیهای آنان میشود و به این دلیل مورد نفرت یهود قرار میگیرد.
هامان ایرانی، سعی در مقابله با دسیسههای یهودیان دارد که در همین راه نیز جان خود را از دست میدهد.
* مردخای
مردخای یهودی، عموی استر بود که با نفوذ در دربار شاهنشاهی ایران میخواست مناصب کلیدی دربار را در اختیار قوم یهود قرار دهد.
او در شرایطی که شاه هخامنشی به دنبال همسری برای خود است، برادرزاده خود استر را به همسری شاه پیشنهاد میدهد.
* استر
استر، برادرزاده مردخای بود که بعد از «ملکه وشتی» شهبانوی ایرانی، با حیله و بدون فاش کردن دین خود به همسری خشایارشاه درآمد و ملکه ایران شد.
باید گفت «استر» که نام واقعیاش «هدسه» است، اولین جاسوس زنی بود که توانست در دربار نفوذ کرده و چند سال به عنوان ملکه ایران، پادشاهی کند.
وقتی «وشتی» به دستور خشایارشاه که از بادهنوشی سرمست شده، از حضور در مجلس جشن و پایکوبی و خودنمایی در مجلس بیگانه امتناع میکند، به خاطر سرپیچی از فرمان پادشاه از عنوان ملکه دربار خلع میشود.
اینجاست که بزرگان کشور به تکاپو برای یافتن زیباترین دختران ایران به منظور انتخاب یکی از آنان به همسری شاه، میافتند.
در این میان مردخای نیز بیکار نمینشیند، برادرزاده خود «هدسه» که با نام جعلی «استر» در سرزمین ایران سکنی گزیده را به عنوان قصهگوی پادشاه معرفی میکند.
«استر» هر شب از پشت پرده، برای پادشاه داستانهای عاشقانه میسراید، این وضعیت مدتها ادامه مییابد تا روزی که شاه باید همسر زیباروی خود را از بین مهرویان انتخاب کند، شاه ایران، وقتی به استر میرسد بعد از شنیدن صدای او و به یاد آوردن داستانهای عاشقانه، او را به همسری میگیرد.
یهودی بودن «استر» و خویشاوندی او با «مردخای» باید در خفا میماند به همین دلیل عمو و برادرزاده، پنهانی با یکدیگر در ارتباط بوده و اطلاعات دربار را رد و بدل میکردند.
این ارتباطات پنهانی از دید تیزبین هامان، وزیر خشاریاشاه پنهان نمیماند، هامان بعد از زیر نظر گرفتن این دو متوجه هویت یهودی آنها میشود، پس موضوع را با شاه در میان میگذارد و حکم برکناری یهودیها از مناصب مهم را میگیرد.
«مردخای» از این وضعیت باخبر شده و با نگرانی به همراه «استر» نقشهای میکشند. آنها با حیله و نیرنگ، حکم اعدام «هامان» و کشتار دسته جمعی ایرانیان در خاک کشور را میگیرند.
نقشه از این قرار است ... «مردخای» به همراه گروه منظم و متشکل یهودیان دو نفر را برای ترور شاه سر راه وی میگمارد و «استر» را از این امر آگاه میکند.
«استر» به خشایارشاه میگوید که «اگر فلان روز از فلان مسیر عبور کنی مورد سوء قصد قرار خواهی گرفت»، شاه برای آگاهی از صحت و سقم این خبر، بدل خود را به آن مسیر میفرستد، بدل شاه کشته میشود و خشایار، خشنود از اینکه از معرکه مرگ جان سالم به در برده، از «استر» تشکر میکند.
«استر»، به دروغ به شاه میگوید که این نقشه «هامان» بوده و «مردخای» او را از این توطئه آگاه ساخته است.
تاریخ روایتی دیگر هم دارد. وقتی «مردخای» متوجه میشود «هامان» پی به دسیسه آنها برده، موضوع را با «استر» در میان میگذارد، استر خشاریاشاه را با شراب بسیار مست میکند و در حال مستی از او حکمی میگیرد که اول، هامان اعدام شود، دوم، تمام قبایل منتسب به این فرد کشته شوند، سوم، یهودیان تا چند روز آزاد به انجام هر تعرضی در ایران هستند.
طبق این حکم، یهودیان در روز 13 فروردین، قتل عام بزرگی را در ایرانزمین راه میاندازند و علاوه بر هامان وزیر ایران، نزدیک به 70 هزار ایرانی را میکشند.
دیگر ایرانیان، برای در امان ماندن جان خود، به کوه، دشت و صحرا فرار میکنند تا از تیغ کین یهودیها در امان باشند.
به نظر میرسد این اتفاق ناگوار در روز 13 فروردین رخ داده و شاید به همین دلیل از نظر ایرانیها، این روز نحس است و در تلاش برای از بین بردن نحسی آن هستند.
یهودیها در این روز، به معنای واقعی یک هولوکاست ایرانی را به نمایش گذاشتند.
قساوت و کینهتوزی یهودیان در این قتل عام ایرانیان در «کتاب مقدس، عهد عتیق، کتاب استر» چنین توصیف شده است:
«و یهودیان بر دشمنان خود پیروز شدند... همه مردم از یهودیان میترسیدند و جرأت نمیکردند در برابرشان بایستند. تمام حاکمان و استانداران، مقامات مملکتی و درباریان از ترس مردخای، به یهودیان کمک میکردند... به این ترتیب یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آنها را از دم شمشیر گذرانده، کشتند. آنها در شهر شوش که پایتخت بود 500 نفر را کشتند... 10 پسر هامان بن همداتای، دشمن یهود، را کشتند... و [جسد] 10 پسر هامان را [در شوش] به دار آویختند... در روز چهاردهم ماه ـ ادار ـ نیز جمع شده 300 نفر را در شوش کشتند... و سایر یهودیانی که در ولایتهای پادشاه بودند... 75 هزار نفر از مبغضان خویش را کشته بودند... در روز چهاردهم ماه آرامی یافتند و آن را روز بزم و شادمانی نگاه داشتند.»
آذرماه سال 89 در اعتراض مردم و دانشجویان همدانی، عنوان زیارتگاه استر و مردخای به دلیل جنایتهای این دو نفر برداشته شد.
دیدگاه شما