4. فروردين 1399 - 13:25   |   کد مطلب: 8746
کتاب‌های زرق‌وبرق دار امروزی با یک خروار رنگ و اکلیل نتوانسته نیاز کودکان را تأمین کند؛ موضوعی که به عقیده دو نویسنده علت آن بی‌توجهی به نیازهای عمیق کودکان در کتاب‌ها است.
به گزارش شبنم ها به نقل از مهر، نازگل دار قالی دارد و فرش می‌بافد. کمک‌خرج خانواده است و با دستان کوچکش هر گرهی که از صبح تا عصر می‌زند برای باز کردن گره‌های کور زندگی است. تجربه‌ای که هنوز برخی کودکان در روستاها و مناطق محروم اردبیل با آن مأنوس هستند و وقتی مربی کانون پرورش فکری‌شان لیلا فرید نوشته خود را در مقابلشان گذاشت از همین همزادپنداری برقی در چشم‌هایشان دوید.

نازگل که خسته از بافتن‌های هرروزه است از سوی خانواده وظیفه دارد دار قالی را تا برگشتن دوباره حشمت خان که طلبکار پدر است تمام کند.

مادر می‌گوید: «اگه بتونی امروز قالی رو تموم کنی خیلی خوب می شه...شاید به جای بقیه پول، قالی رو از ما قبول کنه.»

شاید برای جثه و قواره کوچک نازگل که به نظر دختری هفت‌هشت‌ساله می‌آید کار سختی باشد اما قهرمان داستان ما نه گرز در دست دارد نه ورد جادویی بلد است و نه یک شاهزاده است.

زمانی که دخترکان فرش‌باف داستانش را خواندند برخی خندیدند و برخی بغض کردند. این داستان خود آن‌ها بود که از ابتدای تا انتها هم رؤیا و هم واقعیت را به هم گره می‌زد و زندگی واقعی آن‌ها را در کلمات و تصاویر واقعی می‌ریخت.

هرچند کتاب‌هایی هستند سخن‌گو، یا آن‌ها که آدمک دارند و یا آن‌ها که وقتی بازشان می‌کنی ساختمان‌ها بالا می‌آیند و تو می‌توانی آدم کوچولوها را در ساختمان‌های نقاشی شده ببینی اما داستان نازگل به دل نشسته است.

لیلا فرید نویسنده این کتاب گفت: رشته من ادبیات است و در مراکز سه و چهار کانون پرورش فکری در مناطق محروم اردبیل  فعالیت دارم. اینکه نازگل دل‌تنگ است و کار زیادی دارد به تجربیات خود من در کودکی نیز بازمی‌گشت و اینکه عاشق گشت‌وگذار در طبیعت بودم و نمی‌توانستم. علاوه بر این کم نیستند بچه‌هایی که برایشان قصه می‌گویم و این‌ها فرش می‌بافند و برای کمک‌خرج زندگی آن را به فروش می‌رسانند.

وقتی زندگی در کتاب موجب نمی‌زند

کوچک‌ترین کودک فرش‌بافی که این مربی می‌شناسد دختری هشت‌ساله است.

فرید معتقد است هرچند خلق شخصیت آن سه ماه طول کشید اما به زحمتش می‌ارزد چون توانسته بخشی از دغدغه این کودکان را بیان کند.

نازگل هرروز که بیدار می‌شود به خاطر اینکه اهالی خانه به مزارع کشاورزی می‌روند باید کار خانه را نیز انجام دهد. «حیاط را آب‌وجارو می‌کرد، به گلدان‌های شمعدانی آب می‌داد، کمی با گربه کوچولویش بازی می‌کرد و بعد شروع می‌کرد به قالی بافتن»

فرید که کتاب‌های مختلفی را به دست گرفته تا به بچه‌ها آموزش دهد تأکید دارد که بسیاری از کتاب‌ها خالی از عناصر مهمی است که این روزها لازمه زندگی است. ازجمله اینکه در کتاب‌ها جای خالی مهارت‌های زندگی خالی است.

این نویسنده کتاب تصریح کرد: سازمان جهانی یونسکو ۱۰ مهارت برای هر انسان تعریف کرده و ما در بچه‌هایمان در اغلب این مهارت‌ها ضعف می‌بینیم. به‌ویژه بچه‌هایی که در رفاه زندگی می‌کنند برای مهارت‌آموزی آن‌ها غفلت می‌شود.

وی معتقد است آموزش مستقیم به کودکان بی‌فایده است و این داستان‌ها و اشعار هستند که می‌توانند بسیاری از مهارت‌های روز را به کودک انتقال دهند.

فرید با ذکر مثالی به مهارت «نه گفتن» اشاره کرد و گفت: شما اگر مستقیماً چنین مهارتی را آموزش دهید فایده ندارد اما وقتی یک قهرمان داستان که کودک با آن ارتباط خوبی برقرار کرده یک‌بار به کار بدی نه بگوید در ذهن کودک حک می‌شود.

کودکان نیازمند شادی عمیق هستند

نازگل مثل هر کودک دیگری دائماً در ذهن فکر بازی و شادی دارد. حتی اگر همه فشار زندگی مجبورش کرده باشد که ساعت‌ها پشت دار قالی بنشیند اما این فکر هرروز می‌آید به سراغش.

«دلش برای دیدن پروانه‌ها و خرگوش‌ها، بوییدن گل‌ها، بازی با بره‌ها و گوسفندها خیلی تنگ شده بود. دلش می‌خواست بازهم به کوه برود و از دل ‌سنگ‌ها و صخره‌ها، دسته‌ای از گل‌های وحشی بچیند و از بوی آن لذت ببرد، اما نمی‌شد. تنها سهم او از زیبایی‌هایی طبیعت، نسیمی بود که گه گاه از پنجره چوبی اتاق می‌وزید»

مدیرکل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان کمبود شادی و زندگی سرشار از اضطراب را آفت امروز سلامت کودکان می‌داند.

هاجر جمادیه در خصوص اینکه کودکان امروز بیش از همه به چه چیز نیاز دارند، تأکید کرد: اینکه شاد باشند و کودکی کنند.

وی گفت: متأسفانه به حدی از سوی بزرگ‌ترها به کودکان اضطراب تحمیل می‌شود که اغلب دچار بیماری‌های پوست و مو هستند و کودکی خود را فراموش کرده‌اند.

مدیرکل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان تأکید دارد که آموزش و کلاس‌های فشرده نه تنها دستاوردی برای یادگیری کودک ندارد بلکه وی را با مشکلات روحی روانی متعدد روبه‌رو می‌سازد.

درعین‌حال خالق شخصیت نازگل در کتاب «میخوای تو رو یه جای قشنگ ببرم» معتقد است کودکان امروز به‌مراتب بیشتر از کودکان نسل‌های پیشین به شادی آن‌هم شادی عمیق نیاز دارند.

فرید تأکید دارد که حتی افزایش امکانات، لباس‌های متنوع، اسباب‌بازی‌های بی‌حدوحساب، گوشی همراه و لپ‌تاپ و تبلت هم نتوانسته کودکان را شادتر سازد؛ چراکه این‌ها شادی‌های زودگذر است.

وی افزود: باز در اینجا نقش ادبیات جدی است و متأسفانه نویسندگان چندان به آن توجه ندارند.

وی در تجربه کتابی که نوشته است غم‌ها و در ادامه شادی‌ها و آرزوها را به میان آورده و متناسب با اقتضائاتی که کودک دارد بهترین شادی را برای وی ترسیم کرده است.

بچه‌ها عاشق تصاویر کتاب‌اند

تجربه لذت از کتاب برای کودک با تصویرسازی تکمیل می‌شود. این را خودمان ‌هم لمس کرده‌ایم. زمانی که مشتاقانه برای کشف و دیدن تصاویر کتاب،  متن را می‌بلعیدیم و صفحه به صفحه به دنبال این نشاط می‌رفتیم.

امروز مربیان و روان‌شناسانی که با کودک در ارتباط هستند بخش مهمی از ادراک کودک را ادراک بصری می‌دانند. کاری که لیلا نظمی که خود گرافیک خوانده طراح داستان نازگل به آن توجه نشان داده  است.

وی که شکل و فرم جدیدی برای این کتاب انتخاب کرده تا مرتباً در ذهن کودکان سؤال ایجاد کند و به خلق ایده و معنی از سوی کودک کمک کند، معتقد است اگر تصویر همه آنچه باید را بگوید لطفی ندارد و من به کتاب متفاوت و تصاویر متفاوت که خلق ایده کند بیشتر علاقه دارم.

نظمی با ذکر مثالی به دار قالی اشاره کرد و افزود: چارچوب تعریف دار قالی است اما هر چیزی می‌تواند یک چارچوب داشته باشد و تصویرگر اگر می‌خواهد موفق عمل کند باید روایت شخصی داشته باشد و امضای خود را پای اثر بگذارد.

وی شکل‌گیری تکنیک را زمانی می‌داند که طراح خود را از تقلید دور کند و هر آنچه خلق می‌کند تلاش ذهنی خود وی باشد.

درعین‌حال تلاش نظمی در این کتاب برای تعریف شکل‌های جدید برای این است که خلاقیت محدودشده کودک تقویت شود.

این طراح ارائه یک تصویر و بعد مجبور کردن کودک به طراحی از روی آن را مرگ خلاقیت می‌داند و معتقد است کتب کودک باید به پرورش خلاقیت در تصویرسازی کمک کنند.

برای اینکه بتواند کار مطلوبی ارائه دهد از تکنیک کلاژ و گواش و مونو پرینت استفاده کرده و درنهایت در طرح‌های خود از المان‌های بومی محلی نیز بهره گرفته است.

کودک امروز حجم بالا را نمی‌پسندد

«نازگل! نازگل! می خوای تو رو به زیباترین جای دنیا ببرم؟» «با تعجب همه جای اتاق را نگاه کرد، اما کسی را ندید. کم کم داشت می‌ترسید که ناگهان چشمش به قاصدک کوچکی افتاد که جلوی پنجره روی زمین افتاده بود. قاصدک با وزش باد تکان خورد، پرید و آمد روی دامن چین‌دار نازگل نشست و گفت:...»

نظمی تأکید دارد که کودکان اگر از منظر پرورش خلاقیت به‌درستی راهنمایی شوند شاهد دستاوردهای قابل‌توجهی در شکوفایی استعدادهای آن‌ها خواهیم بود.

این طراح به یک نکته مغفول نیز تأکید دارد و آن اینکه در جوامع امروزی با سرعت فعلی زندگی، کودک به کتب حجیم استقبالی نشان نمی‌دهد.

وی که با کتب فله‌ای در دکه‌ها مخالف است، اضافه کرد: اغلب این کتب در رنگ و ظاهر فریبنده است اما بیشترشان در ادامه وقتی مطالعه می‌شود جذابیت ندارد و کودک را در داستان نگاه نمی‌دارد؛ لازم است والدین با آگاهی به خرید کتاب انتخاب کنند.

نظمی تأکید دارد که در حوزه کودک و نوجوان کتاب باید به تصویر نیز بها دهد و این دیدگاه که کتاب به تصویر نیاز ندارد صحیح نیست؛ چراکه کودکان با ادراک بصری به‌مراتب حتی متن را بیشتر می‌آموزند.

 

کودکان مضطرب امروز رؤیا را فراموش کرده‌اند

«نگاهی به دور و برش انداخت. خودش را در آسمان آبی، لای ابرهای سفید پنبه‌ای دید. دستش را روی ابرها کشید. پایین را نگاه کرد. یک عالمه قاصدک زیر پایش جمع شده بودند»

نویسنده داستانی که به‌عنوان قصه برگزیده جشنواره ملی قصه‌گویی انتخاب شده است، ازجمله نیازهای جدی ادبیات کودک را توجه به آرمان و آرزو می‌داند.

فرید معتقد است والدین به حدی کودکان را تحت‌فشار قرار می‌دهند که اغلب دچار اضطراب و بیماری‌های روحی و جسمی هستند.

وی افزود: والدین کودک را به چند کلاس پشت سر هم می‌فرستند و انتظار دارند مثلاً کودک زبان انگلیسی، موسیقی، داستان‌نویسی، نقاشی و غیره و غیره را بداند و مادران فکر می‌کنند مثلاً وقتی همه بچه‌ها کلاس زبان می‌روند اگر فرزندشان نرود عقب می‌ماند.

مربی کانون پرورش فکری بر اساس تجربیات ارتباطی که با کودکان دارد این نوع نگاه را آسیب‌زا می‌داند و معتقد است باید هر هنری و آموزه‌ای در زمان مطلوب خود به کودک انتقال یابد و نباید تحت‌فشار قرار داد تا یاد بگیرد.

از سویی نظمی نیز تأکید دارد که والدین به کودکان اضطراب وارد می‌کنند. وی این تفکر که بزرگ‌ترها می‌خواهند مسئولیت بزرگ را در کمترین زمان به کودک بسپارند جز زیان برای کودک نمی‌داند.

تمام تجربیات این دو فعال حوزه کودک به این نتیجه ختم شده که باید اجازه داد کودک آرزو و رؤیا داشته باشد و گرنه حتی در آموزه‌های تحمیلی نیز کودکان موفق نخواهند بود و والدین زمانی به آن پی می‌برند که دیگر دیر شده است و در این میان نقش کتاب در تقویت آرزوهای انسانی کلیدی است.

«منظره‌ای زیبا از گل‌های سرخ و سفید و بنفش با قاصدکی کوچک در گوشه آن، بر روی قالی نقش بسته بود. نازگل، سرش را به‌سوی آسمان بلند کرد، لبخندی زد و دست کوچکش را بر روی گل‌های قالی کشید. اتاق، پرشده بود از بوی گل‌ها...»

انتهای پیام/ج

دیدگاه شما

آخرین اخبار