22. اسفند 1394 - 10:12   |   کد مطلب: 9733
شهناز زمردبخش دکترای علوم سیاسی بررسی می کند؛
تحزب و نقش زنان در احزاب و توسعه سیاسی
توسعه سیاسی بخشی از توسعه کلان محسوب می گردد و از آنجا که عالی ترین اهداف دولت ها توسعه است ضرورت توجه به توسعه سیاسی با ساماندهی احزاب و متعاقب با آن عنایت به زنان و نقش آنها در این زمینه را طلب می کند.

به گزارش شبنم ها،به نقل از بولتن نیوز، دکتر شهناز زمردبخش در خصوص نقش زنان در احزاب در یادداشت پیش رو معتقد است که توسعه سیاسی بخشی از توسعه کلان محسوب می گردد و از آنجا که عالی ترین اهداف دولت ها توسعه است ضرورت توجه به توسعه سیاسی با ساماندهی احزاب و متعاقب با آن عنایت به زنان و نقش آنها در این زمینه را طلب می کند.

به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته به شرح زیر است:

 

در دنياي معاصر، احزاب ايفاگر نقشي والا در جوامع هستند بطوریکه حزب بعنوان مهمترين نهاد سياسي در سياست و حکومت ها در جوامع مدنی تعریف می گردد.در واقع با توجه علائم و مختصات های موجود در عصر ما نقش مهم و تاثیرگذار احزاب و نهادهای مدنی در توسعه همه جانبه و بالا بردن آستانه عمل جامعه از اين‏رو براي دستيابي به توسعه سياسي، اقتصادي و ايجاد احزاب قانوني و قدرتمند در جامعه، لازم و ضروري است؛ لذا شناخت رابطه احزاب با توسعه سياسي و در كل امنيت ملي به مثابه چارچوبي نظري در افزایش بهینه ظرفیت‌های تلقی می گردد.

معهذا در جريان توسعه سياسي، احزاب سياسي نقشي حیاتی را بازي مي‏كنند بدان معنا که هر كشوري كه بخواهد گام در راه توسعه و پيشرفت بگذارد، ناگزير از پذيرش احزاب خواهد بود؛ لذا از طریق احزاب با ايجاد ترتيبات نهادي است كه می توان مذاكره و كانالهاي ارتباطي نامحدود را تشويق كرده و سازوكاري براي مديريت منازعات شکل بگیرد؛ بنحویکه احزاب با برقراري پيوند رواني و مادي بين فرد و سيستم سياسي و با آموزش سياسي جهت افزايش ‏آگاهي‏ سياسي مردم نه تنها فرآیند جامعه‏ پذيري سياسي بصورت بطئی و گام به گام تبیین و تدوین می شود بلکه پروسه جذب به سيستم را بطور اکمل نیز مورد توجه قرار می گیرد.

گروهی از تحلیل گران و کارشناسان در این عرصه بر این اعتقادند تبيين پديده های اجتماعي از طريق شناسايي و برشمردن ويژگيهاي حزبی میسر می گردد؛ بطوریکه روند روند تحول به سوی عقلانی شدن جامعه از طریق احزاب، نهادهای مدنی، تشکل های مردمی و به تعبیری به عقل جمعی صورت می گیرد. لذا نقش، کارکرد و معنی احزاب در یک جامعه ذیل ساختار، اجزاي حزب و با تعيين سياست هاي كلي آنها مشخص می گردد. واقعیت این است که پرداختن به فعاليتهاي حزبي، مستلزم داشتن ساختار، تشكيلات و سازمان است؛ با این اوصاف اگر در اشتهارترین تقسیم بندی ها بر حسب آنچه در سطور فوق عنوان شد احزاب را به احزاب برنامه‏دار و احزاب مصلحت‏گرا تفکیک کنیم برنامه و خط مشی های آنها را در این راستا بطور تمام و کمال با توجه به ویژگی های جوامع محل زیست آنها خواهیم دریافت؛ بعبارتی ميزان نهادينگي و یا نقدینگی سياسي در هر جامعه‏اي محرک برنامه ای در سازوار کردن احزاب با جوامع آنها دارا است.

در این راستا در ارتباط با نقش زنان در جوامع متنوع بشری در جهان معاصر فارغ از هر نوع نگاه، نگرش و گرایش سیاسی – فلسفی می توان به یک اشتراک مبنایی و موضوعی اذعان کرد که زنان خواهان نقش افزونتر و جایگاهی متناسب تر از آنچه که امروز د ر عرصه های سیاسی- احتماعی هستند می باشند؛ این مطالبات زنان در عرصه های مختلف سیاسی- اجتماعی و حتی مدیرتی کلان در جامعه با حضور فعال تر در احزاب و به چالش طلبیدن آنها و برنامه های آنها نیز شکل ویژه ای را به خود گرفته است و احزاب نیز لاجرم با توجه به آنچه امروز با نگاه های کلان بشری در شکل رهیافت های پایدار محور مورد توجه می باشد در ارتباط با زنان و جایگاه آنان به بازتعریف مبادی و مبانی عملی خود دست یازده اند.

 

قابل ذکر است که توسعه سیاسی بخشی از توسعه کلان محسوب می گردد و از آنجا که عالی ترین اهداف دولت ها توسعه است ضرورت توجه به توسعه سیاسی با ساماندهی احزاب و متعاقب با آن عنایت به زنان و نقش آنها در این زمینه را طلب می کند؛ اگر بپذیریم که در حوزه مبحث توسعه سیاسی نقش احزاب نقشی جدی است و یکی از مولفه های اصلی توسعه را امروز مشارکت سیاسی شکل می دهد و مهمترین نهادی که می تواند این مشارکت را پیش برد احزاب هستند؛ به بیانی دیگر توسعه سیاسی به معنای فراهم ساختن زمینه مشارکت سیاسی گروههای مختلف در اداره کشور است و ظرفیت سازی و بستر سازی‌های مشارکت مبتنی بر مهندسی اجتماعی( نه مشارکت توده ای ) بر دوش و از وظایف احزاب می باشد.

 

در این راستا با توجه به رویکرد مفرطِ صنفی سازی موجود در کشور، احزاب سیاسی نیازمند توسعه ساختاری و معنایی هستند؛ در واقع فصلی عمل کردن احزاب در ایران، احزاب را در یک وضعیت توسعه نیافته قرار داده است بطوریکه نه تنها هنوز نتوانسته اند موقعیت های استراتژیک خود را ایفا کنند و بعنوان بازوی نظارتی دولت عمل کنند بلکه در راستای اعتماد مردم در جهت جلب و پویایی جامعه نیز ورودی توام با کاهلی و مستاصل محور داشته اند؛ به عبارت دیگر اگر توسعه سياسي را تخصصي شدن فعالیت ها قلمداد کنیم احزاب در احیا و ابقای مردمسالاري ديني نیز با ویژگی های ملی- دینی با توجه به نگاه کلان به آحاد جامعه فارغ از هرگونه نگرش و جنسیتی در افزایش مشارکت سیاسی شهروندان در اداره امور عمومی، در سازماندهی فرآیند های لگالیستی در وضعیتی غیرعلمی و معکوس در جهت بُردارهای منفی هستند.

کوتاه سخن اینکه در جهان امروز، مهم ترين تشکل هاي فراگير مردمي، احزاب سياسي هستند؛ تحزب و ضرورت وجود احزاب در جامعه سياسي موجب شده است تا گشایشِ تدریجیِ فضای سیاسی بر فضای موجود در سپهر سیاسی کشور به سمتی سوق یابد که درکِ نقش و کارکرد احزاب در یک روند عقلانیِ با كالبد شكافي عوامل و مولفه هاي لازم در این زمینه آینده پژوهانه باشد بطوریکه بتوانیم از این طریق درسياست ملي به اجماع عمومي ساماندهی شده دست یابیم و از خطر تشتت و آنومي سياسي و اجتماعي پيشگيري کرده و مهارت های تعمیمی را در نهاد جامعه نهادینه کنیم.

 

انتهای پیام/

دیدگاه شما

آخرین اخبار