خود کشی هم می تواند مانند افسردگی در خانواده ها ارثی باشد. زنان سه برابر مردان دست به خودشی می زنند. اما مردان سه برابر زنان در اقدام به خودکشی خود موفق می شوند. علت بیشتر خودکشی ها در مردان شکست شغلی و در زنان شکست عشقی است. در حال حاضر کشور های اروپای مرکزی (مجارستان، اتریش،چکسلواکی سابق) و اروپای شمالی(فنلاند ودانمارک) بالاترین درصد خودکشی را دارند. در مناطقی که بنیان خانواده و اعتقادات مذهبی مستحکم است، آمار خودکشی پایین گزارش شده است. خود کشی در بین کودکان نادر است. اما آن دسته از کودکانی که گرایش به خود کشی دارند، تکانشی و بیش فعال ترند. و وقتی آسیب می بینند درد کمتری را بروز می دهند، وکمتر گریه میکنند. آنها والدینی دارند که از آنها سوءاستفاده و بهره کشی میکنند و به آنها توجهی ندارند.
مصرف مواد مخدر وافسردگی درمان نشده می تواند یکی دیگر از عوامل پیش بینی کننده خود کشی باشد. پس باید نشانه های افسردگی و مصرف مواد را جدی بگیریم و عزیزان خود را که دارای این نشانه ها هستند به حال خود واگذار نکنیم. میزان خودکشی در میانسالی و پیری افزایش می یابد. افزایش افسردگی، تنهایی، نقل مکان به محیطی غریب، از دست دادن نقش معنا دار در خانواده و جامعه ، از دست دادن عزیزان، مطمئناً به میزان بالای خودکشی در افراد مسن کمک میکند. در فرهنگها و جوامعی که به افراد مسن احترام می گذارند و آنها همچنان در زندگی و خانواده با اهمیت می مانند، خودکشی نادر است. جامعه شناس فرانسوی، امیل دور کیم، سه انگیزه برای خود کشی مطرح میکند؛
1-هنجار گسستی؛ که طی آن ، پیوند فرد با جامعه قطع می شود. مانند از دست دادن شغل، رکود اقتصادی، حتی ثروت ناگهانی.
2-خودکشی خود خواهانه؛ در این خودکشی، فرد ارتباطش با همنوعانش قطع میشود. ضرورتهای اجتماعی و از همه مهمتر ضرورتهای لازم برای زندگی در اختیار فرد قرار نمی گیرد.
3-خود کشی نوع دوستانه؛ به درخواست جامعه صورت می گیرد. فرد زندگی خود را می گیرد برای اینکه به جامعه خود منفعت برساند. راهبان بودایی که در اعتراض به بی عدالتی های جنگ ویتنام خود را سوزاندند از این جمله بودند. از طرفی متفکران نوین دو انگیزه دیگر را برای خودکشی در نظر میگیرند که جالب توجه است.
1-پایان؛ افرادی که آرزوی پایان دارند و از زندگی دست کشیده اند. پریشانی هایشان غیر قابل تحمل است و راه حل دیگری نمی بینند. آنها پایان مشکلاتشان را در مرگ می بینند. این افراد نسبت به دیگر افرادی که خودکشی می کنند، افسردگی و ناامیدی بیشتری دارند و اقدامات مهلک تری را انجام می دهند.
2-دستکاری؛ برخی افراد دوست دارند با مردن دنیایی را که باقی می ماند ، دستکاری کنند. برای مثال برای اینکه حرف آخر را در یک مشاجره زده باشند یا از دلباخته ایی انتقام بگیرند و یا اینکه زندگی دیگری را به نابودی بکشند. آنچه بیشتر در خودکشی از راه درستکاری متداول است این است که فرد در نظر دارد زنده بماند اما با نشان دادن جدی بودن مشکل خود، از کسانی که برای او اهمیت دارند تقاضای کمک می کند. یعنی در جلو گیری از ترک کردن یک دلباخته، بستری شدن در بیمارستان و فراغت موقت از مشکلات و جدی گرفته شدن، همگی انگیزه های دستکاری برای خودکشی به قصد زندگی کردن هستند. این نوع خودکشی ها در مقایسه با اقدامات پایانی، افسردگی و نا امیدی کمتر و روشهای کمتر مهلک را شامل می شود و آشکارا فریادهایی برای کمک هستند.
یادداشتی از سهیلا آقاجانی / کارشناس ارشد روانشناسی
انتهای پیام
دیدگاه شما