ه نقل از عصر همدان؛ چقدر خوشبختم جایی بدنیا آمدم که ادبیات کودک در آن بدنیا آمد، رشد کرد و به قطب ادبی تبدیل شد.
اگر فکر می کنید اغراق می کنم فقط کافیست، پیشینه ی اساتید برجسته و چهره های شاخص این عرصه را بکاوید. شاید شنیده باشید که برخی ادعا کنند ادبیات کودک شیراز و یا اصفهان با همدان رقابت می کند و یا بشنوید، ادبیات بزرگسال مشهد علی الخصوص در زمینه ی شعر رقیب سر سخت شعر همدان است. با یقین عرض می کنم که این امر صحت ندارد و سطح کیفی آثار ادبی همدان، چه در زمینه ادبیات کودک و چه در زمینه ادبیات بزرگسال با تفاضل بسیار، بی رقیب ممتاز است. این صحبت من هیچ ربطی به تعصب ندارد، بلکه تجربه هجده سالی است که در دو دوره داوری آثار کشوری به آن رسیده ام. حالا این بخاطر شرایط جوی و جغرافیایی است یا قومی دقیق نمی دانم اما همه بخوبی می دانیم که اسم امروزی همدان بی ارتباط با اسم قدیم آن«همه دانا» نیست.
هرچند در طی ده سال اخیر، همواره تلاش های زیادی شده تا منزلت این جایگاه افزوده شود اما نواقصی هم وجود داشته و دارد که نمی توان به سادگی از آن گذشت. بنده همیشه در جایگاه شاگردی چه در زمینه داستان و چه در زمینه شعر از نزدیک شاهد این کاستی ها بودم. اگر امروز ادبیات کودک و حتی در عرصه ی بزرگسال به جایگاه ممتازی رسیده است نه بخاطر حمایت های بی وقفه ی مادی مسئولین ذیربط و نه بخاطر حمایت های معنوی عموم مردم است بلکه بخاطر تلاش و پشتکار فرهیختگان و اهل قلمی است که عاشقانه و با دل قلم زدند.
اگر امروز ادبیات مدیون پایتخت تاریخ و تمدن هست، پایتخت تاریخ تمدن برای کسب این عنوان مدیون سرانگشتان ظریف، ذهن باریک اندیش و قلم لطیف نویس اساتید و نوقلمان خوش ذوق و خوش آتیه است که بی هیچ چشم داشت مادی به ماندگاری آن کمک کرده اند. از جناب جواد محقق که بنیانگذار ادبیات کودک در همدان تلقی می شوند و نوقلمانی که هنوز در این عرصه جای خود را پیدا نکرده اند، برای حفظ این جایگاه، شبانه روزی کوشیده اند.
همه بخوبی می دانیم هنر و ادبیات گوهری تابناک و گرانبهاست برای حفظ تمدن یک کشور، فرهنگ و اصالت نسل آینده ساز. اساتید این عرصه به منزلۀ گنجینه های ارزشمندی هستند که اگر متعهد و دغدغه مند باشند و در راستای حفظ ارزشهای اخلاقی، تربیتی و پرورشی نسل خوش آتیه گام بردارند؛ اگر برای حفظ باورهای جامعه از تجربیات ارزشمندشان استفاده شود، می توان برای پویایی قلم های توانمند و باروری استعداد های ناب بهره ی فراوان جست که کمترین آن صدور فرهنگ و ادبیات فاخر ایران به آن سوی مرزهاست.
درد در این زمینه فراوان است و درد و دل بی حد. اما حقیر فقط به گوشه ای از آن اشاره می کنم. یکی از این درد ها اساتید بخیلی هستند که به عناوین مختلف حاضر نیستند تجربیاتشان را سخاوتمندانه به نوقلمان امروز که وارثان ادبیات فردای این مرز و بوم هستند، تقدیم کنند. شاید گمان می کنند که با تربیت قلم های حرفه ای نانی در سفره برایشان نماند اما من ایمان دارم که انتقال این تجربیات باعث کم شدن که هیچ بلکه افزایش تصادی آن خواهد شد.باور کنید این ها شعار نیست بلکه در عمل این را دریافتم. با اندک بضاعتی که دارم هفت سال است که حضوی و در فضای مجازی، رایگان به نقد و برسی آثار ادبی، چه در زمینه ی کودک و نوجوان و چه در عرصه ادبیات بزرگسالان، شبانه روزی فعالیت دارم. قریب به ۲۰۰ هنرجوی داستان نویسی را آموزش داده ام که با ایجاد صمیمیت هنر و ادب، منجر به خلق آثار مفیدی شده است.
دردی عمیق تر، نوقلم هایی هستند که از شاعر بودن و نویسنده بودن فقط نامش را یدک می کشند. گاهی در تب ادبیات فوران می کنند و گاهی چنان خاموش و دلسرد می شوند که حتی حاضر به نوشتن یک قطعه ی ادبی هم نیستند. از نقدهای اصولی افسرده و دلسرد می شوند و از تمرین و تکرار می برند.
گاهی درد از این هم فراتر است و تب ادبی انقدر بالاست که موجب هزیان گویی در ادبیات می شود و قدرت تشخیص صره از ناصره معیوب. در حالیکه اگر ارزش اساتید این عرصه را که خون دل ها خوردند تا ادبیات فاخر را حفظ کنند، بدرستی دریابند و قدر بدانند، پله های ترقی را با سرعتی شگرف خواهند پیمود.
لیلا صادق محمدی
دیدگاه شما