به گزارش
شبنم ها، در پژوهشی سعی شد الگوهای بازنمایی روابط دختر و پسر در سریالهای ایرانی مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
0در طول چند دهه اخیر، نحوه و چگونگی رابطه دختر و پسر در ایران همیشه میدان منازعه بوده است. دیرزمانی است که مجادلههای سیاسی و فرهنگی بر سر موضوع رابطه با جنس مخالف، و کیفیت و کمیت آن، بر مسایل اجتماعی کشور نیز سایه افکنده و هر از چند گاهی، چون ماری که از لانه بیرون میآید، خود را در صدر سیاستهای فرهنگی کشور قرار میدهد.
حقیقت آن است که جامعه ایرانی، در طول سالهای اخیر، با تغییرات اجتماعی و ساختار گستردهای دست به گریبان بوده است. اکنون، فاصله بین بلوغ جنسی و ازدواج در ایران به بیش از 10 سال رسیده است؛ فاصلهای که روزبهروز در حال افزایش است. این همه در حالی است که ازدواج، تنها راه مشروع برقراری رابطه با جنس مخالف در ایران است و اکنون این راه با موانع زیادی روبهرو شده است. افزایش سن ازدواج فشارهای زیادی به جوامع با ساختار سنتی وارد کرده است.
بهتدریج، رفتارهای جدید در میان بخشی از جوانان ایرانی شکلگرفته است که یکی از مهمترین آنها، تحول در مناسبات پیش از ازدواج بوده است. تحقیقات مختلف نشان میدهند که روابط پیش از ازدواج بین دختران و پسران در حال افزایش است. گسترش اینگونه روابط ازجمله موضوعات حساس و عموماً مغفول در امر سیاستگذاری و مطالعات آکادمیک در ایران است؛ مسئلهای که تا چندی پیش آنچنان پنهان مینمود (یا مینمودیم) که بسیاری گمان میکردند چون آن را نمیبینند، پس وجود خارجی هم ندارد.
رفتار نابههنجار چند دهه پیش، هنجار رفتاری حال حاضر
بااینهمه، این مسئله حتی به همینجا نیز ختم نمیشود؛ تجربه تاریخی از گسترش روابط پیش از ازدواج بین دختر و پسر در جوامع غربی نشان میدهد که این روابط، بهتدریج، از یک رفتار انحرافی و نابههنجار در چند دهه پیش، به یک هنجار رفتاری و پیشپاافتاده در حال حاضر برای آنان تغییر معنا داده است؛ بهطوریکه به تعبیر اندیشمندان این حوزه، بیهنجاری دیروز، در اخلاق جنسی کشورهای غربی، صورت اخلاقی امروز جامعه آنها شده است. برهمیناساس، این هشدار برای جامعه ایرانی نیز مطرح است که بیهنجاری امروز در اخلاق جنسی در لایههای پنهان شهری و در میان بخشی از جوانان اگر به آن توجهی نشود، شاید صورت اخلاقی آینده جامعه ایرانی باشد و از این طریق، این سونامی تغییرات ارزشی و رفتاری، بهتدریج، دامن کل ایران را نیز بگیرد.
حقیقت آن است که مناسبات دوران جدید با ورود رسانههای جهانی وضعیتی متفاوت به خود گرفته است و عرصه رقابت برای رسانه ملی روزبهروز تنگوتنگتر میشود و سیاستگذاریهای دقیقتری را میطلبد؛ زیرا مخاطب امروز به "قدرت انتخاب" و "توان مقاومت" دست یافته است؛ مخاطبی که در فضای رسانههای جهانی، در بسیاری از موارد، تغییر ذایقه یافته و دگراندیش شده است.
در وضعیت جدید، جذب حداکثری در بازنماییهای رسانهای با مشکلات عدیدهای روبهرو شده است. رسانه ملی با بخشی از جمعیت ایرانی مواجه است که به هر دلیل خوانش رسانه را چندان پذیرا نیستند و به دنبال یافتن رسانه دلخواه خویشاند و همین امر، یکی از عوامل جذب عدهای از مخاطبان رسانه ملی به سمت شبکههای فارسیزبان ماهوارهای شده است.
حال، با لحاظ این شرایط، سؤال این است که رسانه ملی، در سریالهای ساخت خود، روابط پیش از ازدواج بین دختر و پسر را چگونه بازنمایی میکند؟ و این روابط و مناسبات را با چه نشانههایی رمزگذاری کرده است؟ رسانهای که خود میتواند ابزاری برای تثبیت یا تغییر ارزشها و رفتارهای اجتماعی در سطح کلان باشد، در این زمینه چگونه عمل کرده است؟
سه گونه بازنمایی از روابط دختر و پسر در سریالهای صداوسیما
رسانه ملی دستکم سه گونه بازنمایی از الگوهای رابطه با جنس مخالف را در سالهای اخیر به خود دیده است؛ سه الگوی مختلف که هر یک "رمزگانهای اجتماعی" مشخصی را برای بازنمایی خویش به تصویر میکشند و بنابراین هر یک در قالب "رمزگانهای ایدئولوژیک" متفاوتی انسجام یافتهاند. لذا در این پژوهش، با سه گونه مقوله هستهای مواجهیم که برآیندی از سه شیوه مختلف از رمزگذاریهای اجتماعی و ایدئولوژیکاند. در این پژوهش، این سه مقوله هستهای را بهاختصار سه نوع گفتمان نامیدهایم که نمایانگر سه نوع رویکرد متفاوت در رسانه ملی به رابطه پیش از ازدواج با جنس مخالف است. این سه رویکرد به شرح زیرند:
1. عدم روابط بین دختر و پسر: گفتمان سنتی؛
2. روابط عاشقانه بین دختر و پسر: گفتمان مدرن؛
3. روابط غیرعاشقانه بین دختر و پسر: گفتمان سنتی تعدیلشده.
سیاست رسانه ملی در این سالها خوبنمایی از سنت و بدنمایی از گفتمان مدرن بوده است. حال در ادامه به توضیح و تحلیل نحوه بازنمایی رسانهای از هریک از گفتمانهای مذکور در حوزه روابط دختر و پسر پرداخته میشود.
گفتمان سنتی: شکلگیری رابطه عاشقانه پس از ازدواج
شیوه بازنمایی رسانهای از روابط دختر و پسر در گفتمان سنتی کاملاً رمزگذاری شده و دلالتمند است. در این گفتمان، رابطه دختر و پسر به«ارتباطهای ضروری» تقلیل مییابد و اساساً دو جنس، پیش از ازدواج، در دو حریم متفاوت زندگی میکنند؛ حریمهایی که با قدرت سنت و مراقبت خانواده بهخوبی از یکدیگر جداشدهاند.
در گفتمان سنتی، هرگونه«رابطه عاطفی» بین دختر و پسر به «بعد از ازدواج» موکول شده است و در آنجا معنا مییابد و قبل از آن، بهعنوان یک تابو، مورد تحریم شدید اخلاقی قرار میگیرد. در این گفتمان، رابطه غیرضروری با جنس مخالف ممنوع است و همین روابط هم در چارچوبهای خاص، و آن هم صرفاً برای ازدواج، مشروعیت مییابند.
در سالهای اخیر، شیوه بازنمایی گفتمان سنتی تفاوتهایی با دوران پیشین خود پیدا کرده است؛ زیرا در این دوره و در کنار گفتمان سنتی، رقیبی سرسخت به نام«گفتمان مدرن» وارد عرصه اجتماع شده است که مقابله با آن، به شیوه پیشین، قدرت اقناعی کمتری برای جلب مخاطبان رسانه به همراه داشت.
در این دوره، رسانه ملی به دنبال جذابترکردن گفتمان سنتی برآمد تا بتواند جاذبههای گفتمان مدرن را در ذهن مخاطب کمرنگ و بیرنگ کند. برهمین اساس، در سریالهای تلوزیونی سالهای اخیر، گفتمان سنتی کاملاً جنبه دینی به خود گرفت تا زیباتر جلوه کند.
جوان سنتی جوانی با عقاید مذهبی شدید است. در سریالهای این دوره، پسر سنتی نه فردی شلوغ و بینظم، بلکه جوانی آرام و خردمندشده است و دختر دهه 1380 نیز، برخلاف دوره قبل، چادر را جایگزین مانتو کرده و بسیار مهربان و دلسوز شده است.
دختران و پسران«سنتی»ای که هم مهر میورزند و هم عقل از کف نمیدهند؛ هم آراماند و هم خردمند و آنقدر بینقص عمل میکنند که گویی حتی امکان خطا هم در آنها را ندارد.
در بازنمایی رسانهای، پیوند«دین و سنت» دلالتهای مهمی با خود به همراه دارد. وقتی سنت جنبه مذهبی به خود بگیرد، پیام پنهانش این است که «پشتکردن به سنت» به قیمت «پشتکردن به دین» تمام میشود. جوان غیرسنتی همان جوان غیردیندار میشود و به این ترتیب بر این نکته تأکید میورزد که برای فرار از بیدینی باید به دامان سنت پناه برد.
در این زمینه، در سریال دلنوازان (1388)، با روایت دختری جوان، به نام مهتاب، روبهرو میشویم که متدین، چادری، و بسیار بینقص است. او گلی است در کویر؛ جامع همه صفات نیک انسانی. مهتاب پزشک است و در بیمارستان کار میکند. او به پسردایی خود، بهزاد، علاقه دارد، اما با او بههیچوجه رابطهای ندارد (معتقد نبودن به روابط پیش از ازدواج).
خواستگارهای فراوان خود را رد کرده و منتظر «اقدام رسمی» بهزاد مانده است؛ وصلتی که مدتهاست هر دو خانواده آرزویش را دارند، اما به دلیل کارشکنیهای بعدی بهزاد، این وصلت شکل نمیگیرد؛ زیرا بهزاد سودای ازدواج با دختری دیگر را در سر دارد و پنهانی مقدمات وصلت با او را فراهم کرده است. در این میان، مهتاب، پس از سالها انتظار، «نیمهگمشدهاش» را اینبار «کامل» مییابد. بهزاد با دختر دیگری، به نام یلدا، ازدواج میکند. مهتاب لطمه خورده، اما صبور است؛ آرام و بیکینه. او امید و غرورش شکسته است، ولی کمر به مقابله نمیبندد. مشکلات بهجای آنکه متلاشیاش کند، در سایه ایمان قوی، متعالیاش میکند. زمان اینچنین گذری شد و روزگار سپری.
عدم روابط عاطفی پیش از ازدواج و نظارت و رضایت خانواده؛ از مؤلفههای الگوی بازنمایی سنتی
در این بین فرهاد که پزشکی محجوب و با خانوادهای اصیل است، در محل کار خود با مهتاب آشنا میشود. فرهاد نیز پسری جوان است که چند صباحی پیش سانحه تصادفی ناگوار ناگهان تومار آرامش وی را درهمپیچیده و همسر و فرزندش را از او گرفته است. او در این حادثه هرچند نمرده است، در فراغ عزیزانش افسرده شده است؛ بازنمایی مردی که به هنگام دشواریها بردبار است و در ناخوشایندها پایدار. نفس او از او در زحمت است و مردم از او در راحت. با همه شباهتها در سرشت و سرنوشت میان این دو، ارتباط آنها صرفاً در محل کار و در حوزه کاری است و هیچزمان فراتر از آن نمیرود (عدم روابط عاطفی پیش از ازدواج).
در این بین، الهام، خواهر فرهاد، که به شیوهای نوستالژیک با مهتاب آشنا شده است، به او علاقهمند میشود. یافتهها و دریافتههای خواهر، حکایت از تناسب بالای شخصیتی، خانوادگی، و فرهنگی مهتاب با برادرش، فرهاد، دارد. جرقههای پیوند کلید میخورد و خواهر واسطه خیر میشود. در نهایت، الهام، پس از مشورت با پدرش (نظارت و رضایت خانواده)، او را برای برادرش خواستگاری میکند.
در الگوی بازنمایی سنتی رابطه عاطفی دختر و پسر پیش از ازدواج وجود ندارد
در الگوی بازنمایی گفتمان سنتی، رابطه عاطفی دختر و پسر پیش از ازدواج وجود ندارد و به آن پرداخته هم نمیشود. این شیوه بازنمایی دلالتمند است؛ زیرا عدم بازنمایی هم نوعی بازنمایی است؛ در جهانی که در آن همهچیز به نشانه تبدیل شده است، اگر چیزی نشان داده نشود هم نوعی نشانه است و پیامی در خود نهان دارد. پیدایش تمایلات عاطفی، محصول ارتباط است و در نگاه سنتی، رابطه دختر و پسر، پیش از ازدواج، پذیرفته نیست و بدان پرداخته نمیشود.
گفتمان مدرن: شکلگیری روابط عاشقانه پیش از ازدواج
بازنمایی گفتمان مدرن در رسانه ملی با نفی ارزشهای گفتمان سنتی مشخص میشود. اگر گفتمان سنتی با عدم رابطه دختر و پسر همراه بود، گفتمان مدرن نگرشی است در تقابل با ارزشهای سنت. مهمترین نمود گفتمان مدرن شکلگیری«روابط عاشقانه پیش از ازدواج» بین دختر و پسر است؛ دختری که اینبار بهجای چادر، مانتویی شیک به تن دارد و شالی به سر و پسری با موی فشن و رفتاری خشن. جوان بازنماییشده در گفتمان مدرن، سنت و ارزشهای برآمده از آن را به چالش میکشد تا قدرت خود را در تصمیمگیریها تقویت کند.
هرچند که بازنمایی روابط عاشقانه در رسانه نیز مانند روابط سنتی هدف خود را از ازدواج سعادتمندانهتر میداند، مسیر این سعادت را از راه رسیدن به عشق میبیند. بر همین اساس دستیابی به عشق و وصال رمانتیک به الگویی رایج در گفتمان مدرن تبدیل شده است. الگویی که لازمه آن برقراری «رابطه عاطفی» پیش از ازدواج بین دختر و پسر است.
این روابط هیچوقت با بازنمایی مثبت و خوبنمایی همراه نبودهاند
برخلاف الگوی سنتی که رابطه پیش از ازدواج در آن معنا نداشت و هرگونه رابطه عاطفی را به پس از ازدواج موکول میکرد در الگوی روابط مدرن، «شناخت» پیش از ازدواج کافی نیست،«عشق» هم لازم است. بااینهمه، نحوه بازنمایی الگوهای روابط مدرن در رسانه ملی همیشه صورتی هدفمند داشتهاند؛ بهطوریکه این روابط هیچوقت با بازنمایی مثبت و خوبنمایی همراه نبودهاند و برخلاف گفتمان سنتی، ایماژ غالب آن بهشدت منفی و ویرانگر به تصویر کشیده شده است.
پیوند دال عشق با مدلول فریب در رسانه ملی
در این میان، رسانه ملی در سالهای اخیر معنای روابط عاشقانه پیش از ازدواج را تغییر و دال عشق را با مدلول فریب پیوند داده است. درواقع، به تعبیری، عشق جایش را به ضدعشق داده است. در این روابط، یکی اخلاق است و دیگری ترکیبی از رذایل اخلاقی؛ یکی دل از بدی پیراسته است و دیگری به اصناف شقاوت آراسته.
در این شیوه بازنمایی از الگوهای روابط مدرن، هدف روابط عاشقانه رسیدن به منافع خاص در رابطههایی است که صورتی«عاشقانه» دارند، اما در باطن عاشقانه نیستند. «روابط ضدعاشقانه» ظاهری عاشقانه، اما محتوایی آمیخته با فریب دارند. در بازنمایی رابط ضدعاشقانه، عشق ابزاری برای شهوت یا انتقام است.
اصل «کفایت عشق» در روابط مدرن
برهمین اساس، در سریال فاصلهها با روایت رابطه ساسان و شیدا مواجه میشویم. ساسان از خانواده محروم، و شیدا از خانواده متمول با یکدیگر آشنا میشوند (اختلاف طبقاتی). دوستیای که در خیابان شکل میگیرد و با اظهار عشق دروغین ساسان به شیدا برای فریب اقتصادی او همراه میشود؛ پسری که نه طبقهاش به او میخورد و نه اندیشهاش، اما هرچه هست، شیدا به او عشق میورزد و همین برای او کافی است (اصل «کفایت عشق» در روابط مدرن).
پدر شیدا، که تا مدتها از رابطه فرزندش با ساسان خبر نداشت، بهمحض آگاهی، لب به اعتراض میگشاید (مخالف خانواده)، اما مخالفتها نه اثری دارد و نه ثمری و این اشارتهای پرزور او نیز صرفاً فرزند مغرورش را از او دور میکند. از طرفی شیدا، مسحور عشق ساسان، بین خود و او نه خلافی میبیند و نه اختلافی، هرچه میبیند تناسب و محبت معشوق است در نثار محبوب. اما ساسان طعمه خود را یافته است. صیدی آسان که بهراحتی به چنگ آمده است. شکلگیری الگوهایی از رفتار که صورتی عاشقانه و سیرتی کاسبانه دارد (رمزگذاری روابط مدرن: پیدایش الگوهای فریب).
پیدایش الگوهای خیانت در عشق و شکست، حیرانی، و ویرانی در بازنمایی روابط مدرن
شیدا، سرمست از برقراری رابطه عاشقانه، سودای ازدواج با ساسان و خروج از کشور را با او در سر میپروراند و برهمین اساس هزینههای زیادی را بر پدرش تحمیل و به ساسان تقدیم میکند، اما غافل از آنکه او مدتهاست شریکش را به رقیبش باخته است و پس از ماهها دلبستن خالصانه و فداکاریهای عاشقانه، به روابط پنهانی ساسان با دختری دیگر پی میبرد (رمزگذاری: پیدایش الگوهای خیانت در عشق مدرن).
شیدا، افسرده و دلمرده، نه راهی برای بازگشت از رابطه دارد و نه توانی برای ماندن در آن. محبت کاشته و نفاق و نیرنگ برداشته است. چشم نمناک و دل غمناکش یارای این ضربه نیست و رؤیای وصالش به نقطه فراغ رسیده است. سرانجام، شیدا تصمیمش را میگیرد و عطای این رابطه را به لقایش میسپرد؛ رابطهاش را با ساسان قطع میکند و به عشقش پایان میدهد (رمزگذاری رسانهای از فرجام عشق مدرن: شکست، حیرانی، و ویرانی).
در این میان، هرچند گفتمان مدرن ایدئولوژی مشروعیتبخش برای برقراری روابط عاشقانه پیش از ازدواج بین دختر و پسر و در پی آن، «انتخابهای عاشقانه» است، رسانه ملی، در فرآیند بازنمایی خود، عشق رمانتیک پیش از ازدواج را آمیزهای از فریب و انتقام میداند.
در نگاه رسانه این روابط پر از صدای پای فرصتطلبانهای است که همچنان که در ظاهر خود به عشقورزی میپردازند، در ذهن خویش طناب دار معشوق را میبافند. رسانه ملی از این طریق بر سعادتآمیزبودن عشق پیش از ازدواج، گرد تردید میپاشد.
در بازنمایی رسانهای از گفتمان مدرن، با این پیام روبهرو میشویم که عشق پیش از ازدواج همه را از پا میاندازد؛ جوانی عاشق، مثل یک شکار، راحت به چنگ میآید و قربانی صیاد میشود. روابطی که در رسانه ملی همیشه با سرانجامی از شکستهای شدید عاطفی قرین شده است.
گفتمان نیمهسنتی: پیدایش روابط غیرعاشقانه
در مرحله سوم از تحلیل بازنماییهای رسانهای از رابط دختر و پسر، با ایماژ مفهومی تازهای در سریالهای تلوزیونی روبهرو میشویم که رویکردی جدید در روابط دختر و پسر را به ما مینمایند. این روابط ریشه در پذیرش تغییراتی دارد که در سالهای اخیر و در مناسبات اجتماعی در سطح جامعه رخداده است. ما این رویکرد جدید را در اصطلاح «گفتمان نیمهسنتی» یا سنت تعدیلشده نام نهادهایم. در اینجا لازم است که ریشههای اجتماعی این نگاه جدید در رسانه ملی را اندکی شرح و بسط دهیم. با تحولات اجتماعی مختلف، بهتدریج و در طول زمان، گفتمانهای هژمونیک در هر جامعهای تغییر میکنند؛ گفتمانی به زیر میآید و گفتمانهایی متفاوتی با خاستگاههای گوناگون در جامه سربرآوردهاند. رقیبانی که ارزشهای جدید و دنیاهای متفاوتی را به جوانان عرضه میکنند. برخی از این تغییرات، در مناسبات اجتماعی همسرگزینی رویداده است. اگر درگذشته روابط دختر و پسر با ازدواج «آغاز» میشد، امروزه ازدواج با «روابط دختر و پسر» آغاز میشود. اگر در گفتمان سنتی، «اولین» ارتباط بین دختر و پسر در جلسه خواستگاری صورت میگرفت. در گفتمان مدرن«آخرین» مرحله آشنایی در جلسه خواستگاری است و دیدارها و صمیمیتها بین دختر و پسر به قبل از فرآیند رسمی ازدواج کشیده شده است. ورود فزاینده دختران به محیط دانشگاه و محل کار، تأثیر فراوانی در این تغییرات داشته است. واقعهای مهم روی داده است و در جامعه شهری مدرن گفتمان سنتی با چالشهای عدیدهای مواجه گردیده است؛ چالشهایی که نه صرفاً با منشأ تغییرات ارزشی در جامعه، که ناشی از تغییرات وضعیت اجتماعی بوده است.
پذیرش مشروط روابط دختر و پسر در الگوی بازنمایی نیمهسنتی در رسانه ملی
بهنظر میرسد که با توجه به تغییر شرایط اجتماعی موجود، دیگر نمیتوان کاملاً به روابط سنتی با همان ویژگیهای پیشین خود بازگشت، اما از سوی دیگر و به دلایل مختلف نمیتوان کاملاً آن را هم نادیده گرفت. این تحولات گویای آن است که الگوهای مناسبت سنتی، به شکل پیشین، پاسخگوی جامعه در حال تغییر امروزی نیست و همپای تحولات اجتماعی آن حرکت نمیکنند. نگاهی تازه لازم بود تا سنت در دل آن بتواند خود را بازیابی کند و به حیات خویش ادامه دهد. پیدایش برساخت گفتمان نیمهسنتی در رسانه پاسخی به این چالش بوده است. گفتمانی که روابط پیش از ازدواج بین دختر و پسر را بهصورت مشروط میپذیرد. در وضعیت جدید این خود دختران و پسراناند که به میدان شناخت آمدهاند تا یکدیگر را «قبل» از ازدواج ارزیابی کنند.
سریال فاصلهها (1389) به روایت رابطه علی و ریحانه میپردازد. این دو در دانشگاه با یکدیگر روبهرو میشوند. علی جوانی است مذهبی و نرمخو که چنان در ساحل آرامش دین منزل کرده است که هرگز نمیتوان او را برآشفته دید. در افکار و رفتار او نه شتابی میبینیم و نه عتابی و نه جستوجوی سرابی. افکارش همه نیک است و رفتارش همه صواب. ریحانه نیز دختری است زیبا و رعنا که چادری به سر و حیایی به چهره دارد. در رفتار او نیز، نه خطا و تقصیری میبینیم و نه ریا و تزویری. هرچه هست پاکی و نیکی و دینداری و دیانتورزی است. علی در دانشگاه به ریحانه علاقهمند میشود، اما به او ابراز نمیکند و این کار را اخلاقی نمیداند. او راهی دیگر را برگزیده است. علی، درحالیکه ریحانه هنوز از ماجرا باخبر نیست، ابتدا از پدر ریحانه«اجازه» میگیرد تا بتواند با دخترش درباره حوزههای مشترک صحبت کند. کسب رخصتی که او برای خود آن را یک فریضه میداند.
در این میان، پدر ریحانه از اخلاق و ادب خوب علی چندان به وجد میآید که بیدرنگ رخصت گفتوگو میدهد. پس از موافقت پدر ریحانه آنها هر دو در محیط دانشگاه جلسات مختلف آشنایی میگذارند. رابطه علی و ریحانه فقط در حد دریافت میزان تناسب ادامه مییابد و در این مرحله، علاقه آنها به عشق تبدیل نمیشود. فرهنگ بصری رسانهای در این مرحله همزمان امر والا و امر زیبا را در خود جای داده است و سوژه را متعالی کرده است. بازنمایی جوانانی که نه جلوه میفروشند و نه عشوه میخرند؛ جوانانی قانع و متواضع، اهل سلامت و عافیت که نه سودای هوسهای عاشقانه در دل دارند و نه رؤیای مقاومت در مقابل خانواده را در سر.
بازنمایی سوژههایی آنچنان خردمند که نه هیچزمان جمال عشق فریبشان میدهد و نه کمال معشوق عقل از دلشان میرباید. هدف آنها شناخت عاقلانه است و نه انتخاب عاشقانه؛ شناختی که با توجه به اقتضائات زمان، شیوههای آن دچار تغییر و تعدیلشده است و به میان آمده و مشروعیتی برای خود یافته است.
شاکله گفتمان سنتی همچنان در گفتمان نیمهسنتی بهگونهای دیگر به مسیر خویش ادامه میدهد. به عبارتی، گفتمان نیمهسنتی صورتی جدید و بهروزشده گفتمانی سنتی در دوران جدید است. شباهتهای بنیادی این دو رویکرد، شاهدی بر مدعای ماست. از طرفی هرچند در گفتمان نیمهسنتی خواستگاری اهمیتش کم و دکانش بیرونق شده است، و هرچند روابط پیش از ازدواج در این رویکرد شکلگرفته است، همچنان همراستا با گفتمان سنتی، فرزندان در این الگو نیز سنت و نماینده آن، خانواده، را ارج مینهند و اگر با گذر زمان اندک خال عیبی بر آنان میبینند، با درایت خویش مرتفع و تعدیلش میکنند، بیآنکه در این میان نه خانواده آسیب ببیند و نه سنت قوتش تضعیف شود.
در واقع، رسانه ملی در بازنمایی گفتمان نیمهسنتی به دنبال احیای سنت و تعدیل خانواده درگذر از تحولات اجتماعی جدید است. اینها همه گویای آن است که امروزه سریالهای تلویزیونی بهسرعت وارد یک گفتمان متنی شدهاند و دلالتهای خاصی را به واقعیتهای اجتماعی نسبت میدهند.
لازم به ذکر است پژوهش حاضر با عنوان کامل "تقابل سنت و مدرنیته؛ کشمکشی گفتمانی در الگوی بازنمایی (تحلیلی بر شیوههای بازنمایی روابط دختر و پسر در سریالهای ایرانی)" توسط دکتر سهیلا صادقیفسایی و محمدحسین شریفیساعی انجام و سال 1393 در نشریه زن در فرهنگ و هنر منتشر شده است.
انتهای پیام/
منبعک مهر خانه
دیدگاه شما