15. مرداد 1395 - 10:44   |   کد مطلب: 11603
می‌گوید به آینده امیدوارم چون جوری کار می‌کنم که هم از کیفیت کارم راضی باشند و هم از اخلاقم. هومن حاج‌ عبداللهی که با گویندگی عروسک پنگول معروف شد، با حضور در سریال پایتخت و بازی در نقش رحمت به شهرت رسید و در حرفه بازیگری هم جایگاه خود را پیدا کرد.

به گزارش شبنم همدان به نقل از جام جم :

 

او این روزها در سریال علی‌ البدل به کارگردانی سیروس مقدم بازی می‌کند. با این بازیگر درباره فراز و فرود زندگی‌اش هم صحبت شدیم.

از خودتان بگویید، از خانواده و محله‌ای که در آن به دنیا آمدید؟

41 سال دارم، دو راهی قَپون به دنیا آمدم. تا کلاس سوم دبستان ساکن محله نواب بودیم و بعد به محله‌ای دیگر رفتیم که الان هم در همان محله زندگی می‌کنیم. سه تا برادریم و من کوچک‌ترین فرزند خانواده هستم، ازدواج کردم و یک پسر به نام جانان دارم.

پس متولد جنوب شهر هستید؛ محله‌هایی که بافت و سبک خاص خودش را دارد. همسایه‌‌ها با هم رفت و آمد زیادی دارند در این محله‌‌ها حتی رفتار پدر و مادرها با فرزندانشان و برعکس هم منحصربه‌فرد است.

جامعه ما خیلی تغییر کرده اما جنوب شهر با شمال شهر هنوز هم زیاد با هم تفاوت دارد. هنوز هم در جنوب شهر روابط صمیمی‌تر و گرم‌تر است، همسایه‌‌ها یکدیگر را می‌شناسند و در شادی و غم هم سهیم هستند. این‌طور نیست که در یک آپارتمان زندگی کنند اما از واحد روبه‌رویی خود بی‌خبر باشند. زندگی در محله‌‌های جنوب شهر بیشتر جریان دارد.

بافت این نوع زندگی در روحیه شما تاثیر داشت که وارد حرفه هنر که معمولا کار گروهی است، شوید؟

به نظرم بچه‌هایی که در محله‌‌هایی زندگی می‌کنند که مردمش بیشتر با هم مراوده دارند، اجتماعی‌ترند و تعاملشان با دیگران بیشتر است. آنها مشارکت اجتماعی را یاد می‌گیرند. بچه‌‌های این محله‌‌ها مثل بچه‌های آپارتمان‌نشین نیستند که همدمشان موبایل، تبلت و بازی‌های رایانه‌ای باشد. من بچگی‌ام را در محله‌ای گذراندم که با دوستانم در کوچه فوتبال، هفت‌سنگ و... بازی می‌کردیم، گاهی شیشه هم می‌شکستیم!

یعنی زندگیتان هیجان بیشتری داشت؟

بله و مراودات آن‌قدر زیاد بود که ما هیچ‌وقت احساس تنهایی نمی‌کردیم. هنوز هم در این محله‌‌ها بچه‌‌ها توی کوچه با هم بازی می‌کنند هر چند تعدادی مخالف حضور بچه‌‌ها در کوچه هستند و می‌گویند آنها در این فضاها چیزهایی یاد می‌گیرند که خوب نیست اما من با این عقیده موافق نیستم. به نظرم بچه از همان کودکی باید خیلی چیزها را تجربه کند؛ کتک بخورد، کتک بزند! همه این اتفاق‌ها باید برایش بیفتد تا بزرگ شود و بتواند در اجتماع حق خودش را بگیرد.

شما گویندگی عروسک پنگول را هم به عهده داشتید؛ عروسکی که به گفته برخی بددهن بود و بدآموزی داشت، این نوع بیان پنگول ریشه در دوران کودکی خود شما و محیطی که در آن بزرگ شدید، داشت؟

پنگول اصلا ربطی به من نداشت. پنگول در یک اتاق فکر متولد و روی آن خیلی کار شد که چگونه عروسکی باشد. این گلایه پدر و مادرهایی بود که حاضرجوابی فرزندان خود را تاب نمی‌آوردند. بچه مطالباتی دارد، گاهی با سوالاتش پا در حریم‌هایی می‌گذارد که برای بعضی از والدین جالب نیست. پنگول نه بی‌ادب بود و نه‌ناسزا می‌گفت، پنگول بچه‌ رُک‌گویی بود که حق خود را طلب می‌کرد.

شما به سرنوشت بیشتر اعتقاد دارید یا تلاش فردی؟

به هر دو اعتقاد دارم. آدم موفق می‌کوشد سرنوشت دلخواهش را رقم بزند البته بعضی اوقات تلاش می‌کند ولی به خواسته‌اش نمی‌رسد! اما اصلا به این اعتقاد ندارم که آدم هیچ کاری نکند و فقط بنشیند تا سرنوشت برایش هدایای خوب بیاورد. آدم می‌تواند با تلاش، سرنوشت خود را تغییر دهد.

اگر برای شما بازی در سریال پایتخت پیش نمی‌آمد و این فرصت به شما داده نمی‌شد، آیا همین موقعیتی را که الان دارید، باز هم داشتید؟

شاید اتفاقات بهتر یا بدتری برایم می‌افتاد! نمی‌دانم چی می‌شد. اما این را می‌دانم زمانی که به من فرصت داده شد، تمام تلاشم را به کار بستم که خوب دیده شوم.

بازی در سریال پایتخت یک اتفاق بود یا خودتان تلاش کردید برایتان رخ دهد؟

یک اتفاق بود و من از آن بهترین استفاده را کردم .

درباره استفاده مناسب از اتفاقات برایمان صحبت کنید چون الان خیلی‌‌ها فکر می‌کنند که دیگر دوره اتفاقات خوب که به نتیجه خوبی هم ختم می‌شود، گذشته! ‌جوان‌ها بر این باورند که جامعه و خانواده به آنها امکانات خوبی نمی‌دهد که رشد کنند. چگونه می‌توانیم باعث اتفاقات خوبی در زندگی‌مان شویم؟

یک جمله معروف هست که می‌گوید: شانس یک بار در خانه آدم را می‌زند اگر استفاده کردی که بُردی و گرنه شاید هیچ‌وقت دیگر درخانه‌ات نیاید. با همه اینها من به جوان‌ها حق می‌دهم؛ چون مشکلات خیلی زیاد شده است. 10، 15 سال قبل مشکلات این‌قدر پیچیده و دشوار نبود. شاید اگر جوان امروز مثلا 15 سال قبل به دوران جوانی می‌رسید، موقعیت‌های بیشتری برایش فراهم می‌شد. اما در کنار مشکلات موجود، باید بگویم بیشتر جوانان امروز می‌خواهند بدون تلاش و یکشبه به خیلی چیزها برسند. مثلا وقتی یک جوان وارد حرفه ما می‌شود توقع دارد خیلی زود هم به شهرت برسد و هم به ثروت. من که الان 41 سال دارم، کارم را از 17 سالگی شروع کردم. سال 71 هیچ‌کس مرا نمی‌شناخت تا این‌که سال 81 اجرای یک برنامه تلویزیونی را به من سپردند، بعد در یک فیلم سینمایی و در ادامه در یک سریال بازی کردم... خیلی طول کشید تا موقعیت‌های بهتری در بازیگری نصیبم شد.

یعنی باید صبر و تلاش در کنار هم باشد؟

بله! ‌الان خیلی‌ها دوست دارند همه چیز براحتی پیش برود و به اصطلاح هلو توی گلو باشد! بدون کار و تلاش به خیلی چیزها برسند. اما این شدنی نیست، باید زحمت بکشی، نباید مایوس شوی، باید دوباره برخیزی و به راهت ادامه دهی.

از کی هدف‌گذاری در زندگی را شروع کردید و تصمیم گرفتید وارد حرفه اجرا و بازیگری شوید؟

از دوره دبیرستان و خیلی سخت بود ورود به این حرفه بدون هیچ آشنا و پارتی! یواش یواش آمدم، گاهی وقت‌ها بیکاری و بی‌پولی دیدم. گاهی مجانی کار کردم که دیده شوم و مردم مرا بشناسند. خیلی زحمت کشیدم تا امروز بتوانم به فصل برداشت محصول برسم.

با بی‌پولی چطور کنار می‌آیید؟ بخصوص در حرفه شما که گاهی کار هست و گاهی نیست؟

باید مدیریتش کرد. باید حواسمان به ته جیبمان باشد و بدانیم پولمان را چطور خرج کنیم که به بی پولی نخوریم.

پس بی‌گُدار به آب نمی‌زنید که بگویید حالا این پول که هست، خرجش می‌کنیم تا بعد ببینیم چه می‌شود؟

نه اصلا! بشدت آینده‌نگر هستم و صرفه‌جویی می‌کنم تا کمتر کاسه چه کنم دستم بگیرم!

 

انتهای پیام/ص

دیدگاه شما

آخرین اخبار