27. مرداد 1395 - 8:56   |   کد مطلب: 11847
گفت‌وگو با زوج دامپزشکی که در اردوهای جهادی به آرامش حقیقی رسیده‌اند
زمانی برای شکستن مرزهای طبقاتی
هیچ چیز بهتر از این نیست که زن و شوهر از یک جنس باشند؛ هر دو مهربان، هر دو نیکوکار، هر دو نوعدوست و هر دو دارای دغدغه‌ای مشترک. این اتفاق در زندگی دو دامپزشک متخصص رخ داده، زهره عبدالملکی و محمدامین اسلام‌پور، دو عضو هیات علمی دانشگاه که کنج عافیت را هرازگاهی رها می‌کنند و به دل مناطق محروم می‌زنند تا با تیمار دام‌های روستاییان، امنیت خاطری برای آنها ایجاد کنند. این دو همتی بلند و انگیزه‌ای قوی برای خدمت دارند که می‌تواند الگوی خوبی برای ما باشد.

به گزارش شبنم همدان به نقل از جام جم :

 

 

چطور با اردوهای جهادی آشنا شدید؟

اسلام‌پور: ازسال 91 ‌ عضو بسیج دانشجویی و با بچه‌هایی آشنا شدم که فعالیت‌های جهادی انجام می‌دادند. من هم که از قبل تجربه خدمت رسانی به مناطق محروم را داشتم به حضور در این اردوها راغب شدم. البته به علت مشغله کاری و محدودیت زمانی نمی‌توانم در بیش از دو اردو شرکت کنم، ولی هر زمان که مقدور باشد، حتما شرکت خواهم کرد.

عبدالملکی: من و همسرم سال 92 با هم ازدواج کردیم و چون او در این اردوها شرکت می‌کرد و از خاطرات و تجربیاتش برایم می‌گفت من هم مشتاق شرکت در اردوهای جهادی شدم. اولین اردویی که شرکت کردم نیز در دهات و ایلات توابع نظرآباد کرج بود، یک منطقه بسیار محروم که شاید کمتر کسی باور کند در فاصله دو ساعت و نیم از پایتخت چنین مردمی با این درجه از محرومیت زندگی می‌کنند.

تا به حال در چند اردو شرکت کرده‌اید؟

اسلام‌پور: چهاراردو. اردوی تایباد، اردویی در استان تهران، اردوی کرمانشاه و اردویی که در اطراف نظرآباد کرج برگزار شد.

عبدالملکی: من هم یک بار که اگر موفق شوم در اردوی هفته بعد در ایلام شرکت کنم می‌شود دو بار.

یک تیم دامپزشک در اردوی جهادی چه کار می‌کند؟

اسلام‌پور: در حوزه دامپزشکی ما چند خدمت ارائه می‌دهیم از ارائه آموزش به افراد گرفته تا خدمات تشخیصی و درمانی. ما وقتی وارد یک روستا می‌شویم در تک‌تک خانه‌ها را می‌زنیم و دام‌های اهالی را معاینه می‌کنیم و ضمن ارائه خدمات تشخیصی، درمان را نیز به صورت رایگان انجام می‌دهیم، اما کار بعدی ما ترسیم چهره بیماری غالب در هر منطقه و اطلاع‌رسانی به شبکه دامپزشکی منطقه است تا اقدامات لازم برای کنترل بیماری انجام شود. این کارها مهم است چون در مناطق دورافتاده و مرزی چند راس دام همه سرمایه یک خانواده است در حالی که آنها سال‌ها از خدمات دامپزشکی محروم بوده‌اند یا به علت نبود دامپزشک یا به علت این که خانواده‌ها وسع مالی برای به خدمت گرفتن یک دامپزشک را نداشته‌اند.

تا به حال مهم‌ترین مشکل دام‌ها چه بوده است؟

اسلام‌پور: البته منطقه با منطقه فرق می‌کند ولی بیشترین بیماری‌ای که ما در میان دام‌ها مشاهده کرده‌ایم تب مالت بوده است، ولی اگر ما متوجه بیماری‌ای نشده‌ایم به این معنا نیست که مشکلی وجود نداشته است.

تا به حال پیش آمده به مردم بگویید دام‌هایشان به علت بیماری باید معدوم شوند؟

اسلام‌پور: بیماری تب مالت در دام درمان ندارد و دام آلوده باید معدوم شود، اما ما در گروه جهادی وارد این بحث نمی‌شویم چون طبیعی است وقتی همه سرمایه یک خانواده یک یا چند راس دام است وقتی می‌شنود ‌باید نابود شوند، چه حالی پیدا می‌کند، بنابراین ما فقط می‌رویم سراغ تشخیص و درمان.

وقتی مردم می‌بینند یک خانم، خدمات دامپزشکی ارائه می‌دهد، چه واکنشی نشان می‌دهند؟

عبدالملکی: دراردوهای جهادی یک اصل وجود دارد و آن رعایت موازین اخلاقی است بویژه این که ما عازم مناطقی می‌شویم که مردمانش به رفتار تازه‌واردها حساس هستند. ما قبل از سفر به هر منطقه از دهیاری درباره اخلاق و مرام مردم سوال می‌کنیم و با شناخت وارد می‌شویم. آنچه من تجربه کرده‌ام این است که اگر با مردم مناطق روستایی و محروم با آرامش صحبت کنیم، نگاه از بالا به پایین نداشته باشیم و رفتارمان رفاقتی و صمیمی باشد آنها هم جهادگران را می‌پذیرند حالا چه زن باشند و چه مرد.

با این حال تقریبا همه جهادگرانی که می‌شناسم می‌گویند لحظه ورود به این مناطق و ساعت‌های اولیه کار درآنجا بسیار دشوار است.

عبدالملکی: بله، آنها ابتدا فکر می‌کنند ما آمده‌ایم در کارشان دخالت کنیم یا هزینه‌هایی را بر آنها تحمیل کنیم.

اسلام‌پور: ما وقتی وارد روستاها می‌شویم چون تا به حال اردوهای جهادی ندیده‌اند، ابتدا برخورد خوبی ندارند و تصورشان این است که آمده‌ایم یا هزینه برایشان ایجاد کنیم یا به دلائل مختلف دام‌هایشان را از بین ببریم، اما وقتی ‌متوجه می‌شوند قرار نیست هیچ اقدام تهاجمی انجام دهیم و کارمان فقط تشخیص و درمان رایگان است، برخوردهایشان گرم می‌شود به طوری که وقتی کارمان تمام می‌شود و قصد خروج از روستا را داریم با اصرار ما را نگه می‌دارند و نمی‌خواهند از آنجا برویم.

پس رمز موفقیت شما ارائه خدمات رایگان است؟

اسلام‌پور: دقیقا. البته ارائه خدمات رایگان تا 10، 15 سال قبل در شبکه و سازمان دامپزشکی سابقه داشته و آنها داروی رایگان میان دامداران توزیع می‌کردند و روستاییان هنوز این سابقه ذهنی را دارند. به همین علت با آمدن اردوهای جهادی آن خاطرات در ذهن مردم تداعی می‌شود و از کار ما استقبال می‌کنند.

می‌دانم که در اردوهای جهادی، جهادگران با حداقل امکانات کار می‌کنند و جای راحت و خوراک خوب ندارند. شما برای چه به این اردوها علاقه دارید؟

اسلام‌پور: بله، در اردوهای جهادی از راحتی خانه و امکانات شهرهای بزرگ خبری نیست، اما در عوض سبک جدیدی از زندگی وجود دارد که جالب است. اردوی جهادی به ظاهر یک سفر است، اما در واقع سفری درونی است، یک جور تلنگر است به ما آدم‌ها که برای چند روز هم که شده، از اسم و رسم و مقام دور باشیم و به افراد محروم خدمت کنیم. بعد از بازگش از اردو نیز جاه‌طلبی‌های ما رنگ می‌بازد، در حالی که کوله‌باری از تجربه اندوخته‌ایم.

آیا خاطره جالب و جذابی از این اردوها در ذهنتان نقش بسته که برای ما نقل کنید؟

اسلام‌پور: اولین تصویر که در ذهنم وجود دارد همان نگاه‌های متعجب مردمی است که برای نخستین بار گروه جهادگران را می‌بینند و با چشم‌های نگران و متعجب به تعدادی دامپزشک جوان نگاه می‌کنند. بعضی از یک روزنه، بعضی از بالای در و دیوار و این که بالاخره ما با سرزدن به خانه کدخدا و معاینه دام‌های او اعتماد مردم را جلب می‌کنیم و آنها مطمئن می‌شوند که ما قرارنیست بلایی سرشان بیاوریم.

یا این که مردم مناطق محروم واقعا دستشان خالی است، اما وقتی اعتمادها جلب می‌شود آنهایی که دستشان به دهانشان می‌رسد به اندازه وسع خود خوراکی می‌آورند و ازبچه‌ها پذیرایی می‌کنند. یک بار هم می‌خواستند برایمان گوسفند سر ببرند که ما اجازه ندادیم.

عبدالملکی: خاطره‌ای که هرگز فراموشش نمی‌کنم در مورد کودکی است که بشدت درد می‌کشید و نمی‌توانست راه برود، گویا مدتی قبل از جایی افتاده بود و پدرش به علت فقر راضی نمی‌شد او را به مرکز درمانی ببرند، مادر این بچه اما زیاد بی‌تابی می‌کرد. بعد از معاینه متوجه شدم زانوی بچه آسیب‌دیده و نیاز به درمان فوری دارد برای همین سعی کردم پدر بچه را راضی کنم و من به او گفتم مگر پسر برای شما یک سرمایه نیست، اما با این پا او وقتی بزرگ شود نمی‌تواند به شما کمک کند. همین شد که راضی شد و وقتی ما هزینه درمان را هم پرداخت کردیم بچه برای مداوا به مرکز درمانی ارجاع شد.

حرف‌های شما مدرکی است بر سختی کار جهادگران و نیاز به صبر زیاد در مناطقی که از فقر فرهنگی رنج می‌برند. با این حال باز هم این کار را ادامه خواهید داد؟

اسلام‌پور: بله قطعا ادامه می‌دهم و دیگران را نیز به این کار ترغیب می‌کنم. اردوهای جهادی مجال خوبی است برای خدمت کردن به مردم و جامعه‌مان و البته سفری است متفاوت از همه سفرها و تلنگری برای ما که سبک‌های متفاوتی از زندگی در سرزمین مان وجود دارد که حاصل نزدیک شدن به آن روی آوردن به قناعت است.

عبدالملکی: من هم ادامه خواهم داد چون معتقدم جامعه ما به این قبیل حرکات خودجوش و بی‌چشمداشت نیاز دارد. من دوست دارم برای کشورم سفیر کار و تلاش باشم و کارهای موثر برای مردمم انجام دهم. در کارهای خیرخواهانه و بشردوستانه لذتی است که حاضر نیستم آن را با چیز دیگری عوض کنم و معتقدم آن شادی و شعف درونی که از این کارها حاصل می‌شود بهترین پاداش برای جهادگران است.

اولویت خدمات فرهنگی در مناطق محروم

رمضانعلی علیزاده، 22 ساله

دانشجوی رشته مهندسی شیمی

من دو سال است با گروه‌های جهادی آشنا شده‌ام و در قالب اردوهای درون و برون‌استانی به مناطق محروم اعزام می‌شوم. آشنایی‌ام با این اردوها نیز از طریق دوستانم بود که تجربه‌های جالبی داشتند و در جمع‌های دوستانه‌مان تعریف می‌کردند و مرا مجذوب خود کرد.

اولین اردوی برون‌استانی ما به هرمزگان، بندر لنگه و روستای سورو بود، منطقه‌ای بسیار محروم در جنوب کشور. ما سال نو آنجا بودیم و من در فعالیت‌های عمرانی شرکت کردم چون از آن بیشتر سررشته دارم. همه چیز اردوهای جهادی خاطره است با این که جهادگران به مناطق بسیار محروم سفر می‌کنند و فقر و محرومیت را از نزدیک می‌بینند و مدتی را در نهایت بی‌امکاناتی و با حداقل‌ها می‌گذرانند. مردم مناطق محروم در بدو ورود جهادگران با این ذهنیت که بچه‌ها از جایی تغذیه مالی می‌شوند و فقط وظیفه‌شان را در قبال مردم انجام می‌دهند، رابطه‌ای خاص با بچه‌ها برقرار می‌کنند. برای همین روزهای اول حضور در اردو سخت می‌گذرد، اما وقتی مردم متوجه می‌شوند هیچ دستمزدی در کار نیست و جهادگران فقط برای رضای خدا کار می‌کنند ورق برمی‌گردد و خودشان نیز پای کار می‌آیند.

به اعتقاد من مردم مناطق محروم بیش از هر چیز به خدمات فرهنگی نیاز دارند چون دسترسی به این خدمات واقعا دشوار است. مثلا ما مردمی را می‌دیدیم که می‌گفتند چهار سال است به شهر نرفته‌ایم چون فاصله تا شهر زیاد است. این باعث می‌شود مردم از آموزش دور بمانند و محرومیتشان مضاعف شود. در اردوهای جهادی هم اگر کارهای عمرانی انجام می‌شود بهانه‌ای است برای انجام کارهای فرهنگی. مردم مناطق محروم به آموزش نیاز مبرم دارند، آنها باید بدانند هدف از زندگی چیست و چطور باید زندگی کنند تا انسان‌های موفقی باشند، همچنین این که برای درس خواندن و کسب علم توجیه شوند. متاسفانه در مناطق محروم معنی زندگی مترادف شده با روز را به شب رساندن و شب را صبح کردن، بدون هدف و بی‌انگیزه در حالی که این وضعیت باید تغییر کند، اگر می‌خواهیم مناطق محروم از پوسته فعلی‌شان خارج شوند.

استقبال مردم از جهادگران

احمدقائمی، 26 ساله

دانشجوی رشته پزشکی

آشنایی‌ام با اردوهای جهادی از طریق دوست یکی از دوستانم بود که یک بار به مشهد آمده بود و همراه هم به نقاط مختلف شهر سفر می‌کردیم و به زیارت می‌رفتیم. او از فعالان اردوهای جهادی بود و از سفرهایش چیزهایی تعریف می‌کرد که برایم جالب بود. البته من قلبا به کارهای جهادی و خداپسندانه علاقه دارم چون در رشته‌ای که تحصیل می‌کنم نیز کمک کردن به همنوع اصل و اساس است، ولی آشنایی با این جهادگر سبب شد جذب اردوها شوم و به مناطق محروم سفر کنم.

اولین سفر من به بندر خمیر در جنوب کشور بود، نقطه‌ای بسیار محروم که در آن مردم از آب لوله‌کشی و حمام نیز محروم بودند. کار در آنجا برای ما واقعا سخت بود، اما سخت‌تر از آن قبول این مساله بود که در قرن حاضر هنوز مردمی هستند که از حداقل‌های زندگی محروم‌اند. واکنش بچه‌هایی که برای اولین بار به این مناطق اعزام می‌شوند مخلوطی از دو حس تعجب و ناراحتی است و من نیز دچار همین دو حس بودم، اما ناراحتی سودی به حال مردم این مناطق ندارد و باید کاری کرد همان گونه که جهادگران آستین بالا می‌زنند. من به عنوان یک دانشجوی پزشکی به مردم مناطق محروم خدمات بهداشتی و درمانی و مشاوره‌های پزشکی ارائه می‌دهم چون اطلاعات مردم بسیار اندک است و نیاز به راهنمایی دارند. در مقابل، مردم نیز واکنش‌های مثبتی نشان می‌دهند و از جهادگران استقبال خوبی می‌کنند مخصوصا وقتی متوجه می‌شوند کار نیروهای سپاه و بسیج فقط حضور نظامی نیست و اینها در کسوت نیروهای فرهنگی نیز ظاهر می‌شوند. به هرحال گرچه دیدن فقر و محرومیت در گوشه و کنار کشور دلچسب نیست، ولی وقتی کودکی لبخند می‌زند، اشکی از سر شوق در چشمی حلقه می‌بندد یا پیرزنی دعای خیر بدرقه راه می‌کند همه چیز دلچسب می‌شود.

 

انتهای پیام/ص

دیدگاه شما

آخرین اخبار