10. شهريور 1395 - 21:42   |   کد مطلب: 12125
نياز به عشق خوشبختي براي يک زن يعني به دست آوردن قلب يک مرد و نگهداري آن براي هميشه و به همين دليل است که زن گذشت و فداکاري مي کند و با سختي ها مبارزه مي کند تا زندگي خود را حفظ نمايد. اين عشق است که منشا فداکاري ها و گذشت هاي يک زن مي گردد. لذا زنان و دختراني که در پي به دست آوردن عشق و توجه، دست به ازدواجي مي زنند که همسر دوم خواهند بود بايد توجه داشته باشند که در اين ازدواج هميشه نفر دوم هستند.

 به گزارش شبنم همدان به نقل از بانودر دنياي عشق، مرد اميدوار است که قلب زن براي نخستين بار بر روي او گشوده شده باشد و اولين کسي باشد که به آن آستانه مرموز راه يافته است. ولي زن آرزومند است که آخرين کسي باشد که در قلب مرد رسوخ کرده است و در آن پناهگاه نياز، براي هميشه قرار گيرد. هرچند در دين مبين اسلام مجوز صادر شده است که مردان مي توانند در صورت توانايي تا چهار همسر را به شکل دائم به عقد خود در آورد اما شرايطي براي اين عقد نهاده است که انجام آن بسيار دشوار و سخت است. به طور مثال يکي از اين شرايط رعايت عدل مطلق ميان همسران است. اين عدل چه در زماني که به هر يک از همسران اختصاص داده شده است ،چه در ميزان هزينه اي که براي هر همسري خرج شده است و چه در همه ي شئون ديگر زندگي بايد وجود داشته باشد، در غير اين صورت مرد مديون همسر خود خواهد بود. خيال مي کردم او مجرد است فريبا چند سال است که همسر دوم محسن شده است. وقتي از او مي پرسيم که چرا همسر دوم شدي مي گويد: من و محسن ده سال با هم دوست بوديم. در تمام اين مدت تصور مي کردم او مجرد است. وقتي اصرار داشتم که رابطه دوستي را تمام کنيم و ازدواج کنيم او بعد از ده سال اعتراف کرد که همسر و دو فرزند دارد. در آن زمان آنقدر وابسته او شده بودم که ديگر نتوانستم از او جدا شوم و نهايتا با هم ازدواج کرديم... از تنهايي خسته شده بودم پرستو مي گويد: چند سالي بود که والدينم را از دست داده بودم. همه خواهر و برادرها هم ازدواج کرده و سر زندگي خود بودند. بازنشسته هم شده بودم و ديگر واقعا تنها شده بودم. احساس بي پناهي مي کردم. وقتي به طور اتفاقي در پارک با حميد اشنا شدم بدون اينکه همسر و فرزند داشتن وي برايم مهم باشد براي فرار از تنهايي رابطه را ادامه دادم تا کار به ازدواج رسيد.. از نوجواني عاشقش بودم ميترا از نوجواني عاشق محمود بود. وقتي خبر ازدواج محمود به گوش ميترا رسيد او ماهها دچار افسردگي شد در نهايت هم به خاطر فرار از اين وضعيت روحي وارد ازدواج با سعيد شد. ازدواج وي با سعيد هم ديري نپاييد. آنها از هم جدا شدند و ميترا باز تنها شد و به ياد محمود افتاد. او ديگر آن دختر کم روي سابق نبود. به بهانه هاي مختلف به مغازه محمود رفت و آمد مي کرد تا اين که بالاخره کار به ازدواج رسيد. فرصتهاي ازدواج را از دست داده بودم سودابه مي گويد: سالها بود که ديگر خواستگار مناسبي نداشتم. آن قدر درگير ادامه تحصيل و سپس کار شده بودم که اصلا فراموش کردم مي توانم ازدواج هم بکنم. ناگهان به خودم آمدم و ديدم چهل سالگي را پشت سر گذاشته ام، پدرم را از دست داده ام و تمام خواستگارانم شرايط مناسبي مانند سابق ندارند. در محل کار يکي از همکارانم از من خواستگاري کرد؛ علي رغم اينکه همسر و فرزند داشت. وقتي دليل را از او جويا شدم او بيان کرد که همسرش دچار بيماري است و رابطه زناشويي ندارند و به همين دليل وي در صدد ازدواج مجدد است. چند بار به او جواب رد دادم اما نهايتا با پيگيري وي و سپس تنهاتر شدن بيشتر خودم، تصميم گرفتيم ازدواج کنيم ... ازدواج مجدد خوشبختي براي يک زن يعني به دست آوردن قلب يک مرد و نگهداري آن براي هميشه و اما واقعيت اين است که ..... به دليل گستردگي و پيچيدگي جوامع، تغيير در سبک و نحوه زندگي، قرار گرفتن زن در شرايط گذر فرهنگي و پشت پا زدن به بسياري از سنتها، وجود موانع فکري و فرهنگي،اقتصادي، عدم شناخت دختران از ازدواج و نيز همسر آينده شان، روابطي از نوع دوست شدن با جنس مخالف،طولاني بودن دوران تحصيل و اشتغال و مواردي از اين قبيل باعث شده تا بسياري از دختران علي رغم نيازي که به داشتن همسر دارند همچنان از ازدواج که تاثير گذارترين حادثه زندگي آنها مي تواند باشد غفلت ورزند و منجر به تجرد طولاني مدت و و حتي دايمي که مشکلات بسياري برايشان به همراه دارد دچار شوند. زنان نيازهايي در وجود خود مستتر دارند که پاسخ آن را تنها مي تواند در ازدواجي پايدار، استوار و فداکاري مستمر بيابند. گويي بعد از مدتي زندگي دستخوش مشکلات جدي مي گردد و همسر دوم که از ابتدا پذيرفته قرار است شماره دو اين رابطه باشد، حقوق بيشتري را طلب مي کند تا جايي که گاه خواستار بيرون راندن همسر اول از زندگي خويش است. اگر هم چنين اتفاقي نيفتد روابط دايما دستخوش نگراني ، حالات عصبي ومشکلات ارتباطي است. همانطور که گفته شد قصد نداريم در تشويق يا تقبيح همسر دوم شدن حرفي بزنيم. فقط قصد داريم تبعات همسر دوم شدن را براي آنهايي که در صدد اين سبک ازدواج هستند توضيح دهيم تا با چشماني باز دست به اين تصميم گيري بزنند: نياز به عشق خوشبختي براي يک زن يعني به دست آوردن قلب يک مرد و نگهداري آن براي هميشه و به همين دليل است که زن گذشت و فداکاري مي کند و با سختي ها مبارزه مي کند تا زندگي خود را حفظ نمايد. اين عشق است که منشا فداکاري ها و گذشت هاي يک زن مي گردد. لذا زنان و دختراني که در پي به دست آوردن عشق و توجه، دست به ازدواجي مي زنند که همسر دوم خواهند بود بايد توجه داشته باشند که در اين ازدواج هميشه نفر دوم هستند. در بهترين شرايط عشق و توجه مرد نسبت به همسران تقسيم بر دو مي شود حال اگر در زندگي قبلي فرزند يا فرزنداني هم وجود داشته باشد قطعا پايبندي هاي يبشتري براي مرد ايجاد مي کند و اين گونه نيست که همسر دوم مرکز توجه و عشق همه جانبه مرد باشد. بنابراين اين سبک ازدواج بستر خوبي براي تامين اين نياز يعني نياز به عشق و محبت ايجاد نمي کند. نياز به تاييد و توجه اجتماعي جنبه اجتماعي ازدواج براي زن از اهميت بالايي برخوردار است. به ويژه در فرهنگ ما که زنان، ازدواج را تثبيت موقعيت دايمي براي خود تصور مي کنند. به همين دليل است که او مي خواهد با کسي ازدواج کند که برايش افتخار، امتياز و منزلت اجتماعي به همراه داشته باشد. تا بدين وسيله با فراغ بال و به همراه همسرش در جمع آشنايان، فاميل و خانواده ظاهر شوند. تمام موارد ذکر شد عمدتا براي همسر دوم ايجاد نمي گردد و چه بسا که همسر دوم مورد طرد، تنفر و بي اعتناي خانواده، فاميل و آشنايان قرار بگيرد. توجه به حفظ کيان خانواده جدا از مسايل شرعي و عرفي و قانوني، بايد به بررسي اين موضوع پرداخت که اگر خانمي تصميم داشت همسر دوم بشود، با موانع و مشکلات اين انتخاب آشنا شود و سپس دست به تصميم گيري بزند. يکي از آسيبهاي جدي که ازدواج مجدد مرد به زندگي مشترک وارد مي آورد اين است که اين سبک ازدواج يا مخفيانه صورت مي گيرد(حداقل در ابتداي امر) يا رخ دادن اين اتفاق، توام با از هم پاشيدگي زندگي اول است. اگر طلاق قانوني هم رخ ندهد طلاق عاطفي و رواني تقريبا غير قابل اجتناب است. تبعات اين مساله، نه تنها زندگي يک زن ديگر را به شدت آسيب مي زند، بلکه فرزندان هم به شدت دچار مشکل و آسيب مي شوند تا جايي که حتي در زمان ازدواج فرزندان نيز، ازدواج مجدد پدر به زندگي فرزندان مي تواند آسيب برساند(منظور تبعات عرفي آن است). لذا براي خانمهايي که قصد دارند همسر دوم شوند توصيه مي شود حتما بررسي کنند و ببينند وارد چه زندگي مي خواهند بشوند؟ آيا همسر اول آمادگي پذيرش نفر دوم را دارد؟آيا قرار است اين ازدواج با آرامش صورت گيرد يا اينکه دايما تنش و مجادله ميان دو همسر وجود خواهد داشت؟ در مورد رفت و آمدها به اندازه کافي عدالت رعايت مي شود؟ آيا قرار است همسر دوم به اطرافيان معرفي شود يا اينکه همواره قرار است زندگي مخفيانه داشته باشد؟ نظر خانواده هاي دو طرف چيست؟ و در کل آيا اين ازدواج قرار است آرامش بيشتر براي خانم ايجاد کند يا.....؟؟ اينها سوالاتي است که حتما بايد پاسخي منطقي و حساب شده براي آنها وجود داشته باشد و سپس ازدواج مجدد رخ دهد.

 

انتهای پیام/ص

دیدگاه شما

آخرین اخبار