به گزارش شبنم همدان به نقل از جام جم :
شما یکی از کسانی هستید که معتقدید خط، نقاشی نمیشود.چرا؟
نقاشیخط یک چیز من درآوردی است که در جامعه ما به وجود آمده. متاسفانه در پاکستان و افغانستان از این شیوه استفاده میکنند. علتش هم به خاطر زیبایی و ظرافت خط فارسی و عربی است. این زیبایی سبب شده خط وارد حیطه نقاشی شود. البته برخی از این خط خوب استفاده میکنند و برخی نه. در کل این زیبایی خط فارسی و عربی است که به هنرمند اجازه میدهد کار کند.
نقاشی ما آنقدرها هنر جهانی و شناخته شدهای نیست. از طرفی هنر اصلی ما خوشنویسی است. به نظر شما نقاشیخط نمیتواند هنر ما را جهانی کند؟
نقاشیخط پیامی ندارد. یک کاری میتواند تزئینی و فقط زیبا باشد، ولی بیان جهانی نداشته باشد. نقاشیخط یک شیوه بیانی نیست، فقط یک هنر تزئینی است.
اگر این طور باشد پنبه خیلی از هنرمندان ما زده میشود!
متاسفانه همین طور است. هنر، بیان است. هنر، باید راجع به چیزی حرف بزند و واکنشی به مسائل پیرامون خود باشد. شما وقتی به کار خیلی از نقاشان که نگاه میکنید، درد دارند و از یک درد حرف میزنند. اما نقاشیخط هنری تزئینی بوده و فقط برای زینت به کار میرود. فاقد حرف است و درصدد برای بیدار کردن مردم نیست. یکی از نویسندگان میگوید انسان یا حرف دارد یا نه، اگر دارد باید آن فرمی را که با حرفش جور در میآید پیدا کند و حرفش را بزند. بنابراین هنر بالاخره باید از یک چیزی حرف بزند و در نهایت باید مخاطب را بیدار کند. هنر نمیتواند صرفا یک چیز فقط زیبا باشد. مثلا وقتی به شعر حافظ نگاه میکنید میبینید خیلی زیباست و صنعت شعری دارد، قافیه و ردیف دارد، اما فقط زیبا نیست، حرف هم دارد. مثلا میگوید «بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین». این مصرع هم صنعت شعری دارد و هم زیبایی. اما بحثی که اینجا مطرح است حرف از خردمندی است. بنابراین مساله فقط زیبایی نیست. یعنی هم تکنیک است و هم بیان یک حرف.
موضوعی که شما مطرح میکنید، ادعای بزرگی است. با این تعریف بسیاری از بزرگان نقاشیخط مثل رضا مافی و سیدمحمد احصایی زیر سوال میروند.
خب زیر سوال بروند. آنها خودشان ادعایی ندارند. یعنی کار گویا و رامبرانت و پیکاسو نقاشی است، کار اینها هم نقاشی است؟ کار پیکاسو حرف دارد. نقاشی پیکاسو نفرت از جهان را بیان میکند. هنر باید حرف داشته باشد. شما کار رامبرانت را ببینید که برای 300 سال پیش است و در موزهها دست به دست و دیده میشود. اینها برای بیدار کردن احساس و افکار عمومی است. چرا لبخند ژکوند میماند؟ چون حرف دارد.
اما خیلی از جوانهای ما وقتی میبینند نقاشیخط فروش دارد، سراغ آن میروند.
خیلی فروش داشته باشد، برخی میخواهند کارشان فروش داشته باشد اما مساله هنر این نیست.
گالریها هم به این سمت سوق پیدا کردهاند که نمایشگاههای زیادی از نقاشیخط برپا میکنند.
برای این که کار بیخطری است. برای این که کسی به آن ایرادی نمیگیرد. یک سری درگیر مسائل اجتماعی هستند و یک سری هم نیستند. هر کدام هم مخاطب خودشان را دارند. هر دو هم سعی میکنند در قالبی زیبا حرفشان را بزنند.
پس اگر این طور باشد خیلی از گالریهای ما به هنرمندان آدرس اشتباه میدهند.
بله، همین طور است. فقط مخصوص گالریهای کشور ما نیست. در همه جای دنیا همین طور است.
پس گالریداران صرفا تجارت میکنند نه کار هنری.
گالریداری یعنی اقتصاد هنر.
پس چه لزومی دارد هنرمند برود سراغ هنر بیانی؟ برود سراغ هنر تزئینی که برایش پول بیشتری دارد.
به خاطر همین زیاد از این هنرمندان داریم. وضعشان هم خوب است. البته بعضی هم هستند که وضع اقتصادی خوبی ندارند. مربوط به شخصیت خودشان است که دوست دارند یا نه. مثلا کار اکبر صادقی زیاد فروش میرود، اما کار من نه.
فقط فرصت میخواهم
تیر سال 93 بود که منتخب چهار دهه نقاشیهای منوچهر معتبر در گالری آریانا برپا شد. حالا بعد از بیش از سه سال او نه نمایشگاه دیگری گذاشته و نه قصدش را دارد. خودش میگوید: «الان این طوری شده قبل از این هر سال تقریبا یک نمایشگاه داشتم. همیشه داشتم. الان هم سن و سالم رفته بالا و هم کار برایم سختتر شده است. اما امکان دارد در آینده نمایشگاه بگذارم. فقط فرصت میخواهم.» درست است که این نقاش نمایشگاهی پیش رو ندارد، اما قرار است کتابی شامل منتخب آثار همه دوره فعالیتهای هنری او منتشر شود. مازیار رحمانی، ناشری است که قصد دارد بنابه علاقه فردی، در تیراژی محدود آثار هنرمندانی مثل منوچهر معتبر، اکبر صادقی و پرویز تناولی را در قالب کتاب منتشر کند. معتبر میگوید برای تهیه عکسهای کتاب و اسکن و عکسبرداری آثار، اصل کارها را به صورت امانت در اختیار ناشر قرار داده است.
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما