29. شهريور 1395 - 11:27   |   کد مطلب: 12472
روایت حاج مهدی قاسمی از خاطرات 25 عملیات دفاع مقدس :
شهیدی که از نحوه شهادتش خبر داشت
همرزم شهید بهرامی نوید گفت: رفتار وی قبل از شهادت و رخ دادن آن حادثه تلخ به همه ما ثابت کرد که شهید بهرامی نوید قبل از شهادت از نحوه شهید شدنش خبر داشته است.

شبنم همدان گزارش می دهد:

حاج مهدی قاسمی انصار از رزمندگان جنگ بوده است. وی از نوجوانی وارد جبهه شد و با جنگ بزرگ شد و تا پایان جنگ تحمیلی  گوش به فرمان رهبرش در جبهه ها ماند و برای وطنش جنگید.  وی از2/ 5/  62 به محض اتمام امتحانات سوم دبیرستان وارد گردان 54 ( حضرت علی اکبر) شد و تا پایان جنگ از همرزمانش جدا نشد.

وقتی نام جبهه را بر زبان آورد بی اختیار اشک از چشمانش جاری شد. از گریه اش پرسیدم  گفت کسانی که خواستند رفتند و کسانی که نخواستند ماندند. میگفت در جبهه انسان هایی را دیدم که فقط و فقط برای رضای خدا نفس می کشیدند و فقط برای رضای خدا قدم بر می داشتند. اصلا خستگی احساس نمی کردند.

 

اثبات واقعه غدیر در جبهه های جنگ

میگفت قبل از هر عملیات فرمانده چندین جانشین برای خود انتخاب می کرد و سفارس می کرد اگر من شهید شدم فلانی جانشین است و اگر او شهید شد دیگری و ... با تکرار این قضیه در تمام طول جنگ ما به این باور رسیدیم که محال است حضرت محمد (صلی الله و علیه و آله و سلم) حضرت علی (علیه السلام) را به جانشینی انتخاب نکرده باشند. جبهه های جنگ بر ما ثابت کرد واقعه غدیر بدیهی و مسلم است و هیچ تردیدی در آن نیست.

از حال و هوای شهدا گفت. بیشتر رزمندگان به مرحله ای رسیده بودندکه قبل از شهادت ، به شهید شدن خود گواهی می دادند. شب یکی از عملیات ها فرمانده گروهان، شهید چنگیزی اول جانشینان خود را تعیین کرد و بعد گفت : امشب پار ارتفاع کل قندی فرشتگان الهی شهادت من را گواهی می کنند و در آن عملیات شهید شد.

 

اوج ایثار برای نجات همرزمان

قاسمی که امدادگر بوده گفت در یک عملیات  لشکر ایران و عراق با فاصله یک میدان مین روبرو بودند و میدان مین مانع دفاع و فعالیت رزمندگان ما بود و آنها دست بسته پشت میدان مین منتظر بودند. همه در این فکر بودیم که اگر با این شرایط شب فرا برسد همه بچه ها قتل عام خواهند شد.  در همین حال  32 نفر از ارتفاعات بالا آمدند و به رزمندگان پیوستند و از ماجرا مطلع شدند . این نیروهای تازه رسیده که ایثار و رشادت در وجودشان به اوج رسیده بود بدون ترس و واهمه برای نجات جان بچه های همرزم خود بر روی مین ها رفتند و راه را برای رزمندگان باز کردند. از آن طرف هم نیروهای عراقی که مانند مور و ملخ آتش میریختند و پیش می آمدند با دیدن این صحنه عقب نشینی کردند. من سال ها فکر میکردم آن شب یک خواب بوده چون برایم قابل باور نبود. تا پس از سال ها بعد از جنگ یکی از رزمندگان آن عملیات را دیدم و دوباره از آن ماجرا پرسیدم  تا باور کردم آن رشادت در بیداری و در واقعیت رخ داده است.

تأثیرگذارترین خاطره ی جنگ از زبان یک رزمنده

از حاج مهدی در مورد تأثیرگذارترین صحنه ای که در جبهه دیده بود سوال کردم. وی گفت سال 1365 یک فانسخه از دوستان دست به دست به من رسیده بود که جزء غنایم از سربازان عراقی گرفته بودند و با همه فانسخه های بچه ها متفاوت بود . روز  27/ 3/ 65 دو روز مانده بود تا عملیات مجنون و من در کارگزینی  مشغول بودم که یکی از همرزمان به نام حمید بهرامی نوید که با خدمت سربازی به جنگ آمده بود و بعد از تمام شدن خدمتش حاضر نشد برگردد و گفت تا جنگ هست من هم می مانم، سراغ من آمد و گفت: مهدی قاسمی فانسخه ات را به من بده من گفتم نمیدهم. گفت آن را به من قرض بده. باز هم راضی نشدم.

بهرامی نوید پهلوانی تنومند بود. دستان من را گرفت و به زور فانسخه را از کمر من باز کرد و فانسخه خودش را به کمر من بست و گفت: این را به امانت می برم و بعد از برگشتن از عملیات به تو پس می دهم. من هم گفتم اگر بازمیگردانی راضی هستم. بعد از عملیات هر چه گشتیم حمید بهرامی نوید را پیدا نکردیم . همرزمانش می گفتند شب عملیات او را دیدیم که رفت جلو ولی نفهمیدیم چه شد.

چند شب بعد از عملیات  ساعت 2 نیمه گفتند دو  شهید از منطقه پیدا شده و آورده اند. من به همراه چند نفر از بچه ها که وظیفه مان پیدا کردن شهدای گمشده بود برای شناسایی رفتیم. اولین شهید ، حاج رضا شکری پور بود. شهید دوم را آوردند بچه ها رفتند بالای سرش اما همه برگشتند. با تعجب پرسیدم چرا برمی گردید. گفتند شهید سر ندارد. نه پلاکی برای شناسایی بود نه سر به تن داشت. من جلو رفتم ناگهان نگاهم به فانسخه شهید افتاد. گفتم فانسخه را باز کنید. چون داخل فانسخه اسمم را نوشته بودم فانسخه را به همه نشان دادم و گفتم این فانسخه من است و آن را به حمید بهرامی نوید قرض داده بودم تا بعد از عملیات پس بگیرم.  تمام تنم می لرزید. ما کجا بودیم و آنها کجا بودند. انگار حمید می دانست که مانند اربابش بدون سر بر می گردد و برای اینکه پیکرش شناسایی شود فانسخه من را امانت کرده بود.

 

اوقات فراغت در جبهه های جنگ

حاج مهدی قاسمی علاوه بر خاطراتی که از شهدا و فضای معنوی جبهه داشت ، در مورد اوقات فراغت رزمندگان نیز صحبت کرد. میگفت در جبهه ما ورزش هم می کردیم. مسابقات فوتبال و والیبال برگزار می کردیم. بین همه رزمندگان حسن خلق و شوخ طبعی امری رایج بود. وقتی خسته از صدای توپ و تانک و دلتنگ خانواده بودیم با روی گشاده و خندیدن و خنداندن یکدیگر انرژی مثبت می گرفتیم. حتی فرماندهان ما با وجود قاطعیت در عملیات ها و با وجود اینکه همه رزمندگان گوش به فرمان آنها بودند بسیاری مواقع با مَتَل و شوخی و لطیفه روحیه بچه ها تقویت می کردند. 

افرادی در جبهه می جنگیدند که هرکدام نمونه یک انسان  کامل بودند. به وقت جنگ دلاور و ایثارگر بدر ساعات آرامش بذله گو و خوش خلق و در نیمه های شب عابد و نمازگزار. بیشتر بچه ها در سنگر ها نماز شب می خواندند اما هر کدام طوری بی صدا از خواب بر می خواستند و مشغول نماز می شدند که دیگری بیدار نشود و مزاحمتی برای دیگران نداشته باشند. اگر کسی به جبهه می آمد و خلوص نیت نداشت یا دوام نمی آورد و بازمی گشت یا همه ناخالصی های او در بین خلوص بچه ها ذوب می شد و خودش یکی از مخلصین میشد و من نمونه های بسیاری از این انسان سازی و تحول شخصیت را در طول 56 ماهی که در جبهه بودم دیدم. 

از شهیدی تعریف می کرد که نیمه شب ها تا نماز صبح کسی او را پیدا نمی کرد. می گفت تصمیم گرفتیم ببینیم او شب ها به کجا می رود . یک شب که او را دنبال کردیم دیدیم نیمه های شب وضو گرفت و به پشت تپه ای در همان نزدیکی رفت و بهد دیدیم در آنجا درون یک قبر مشغول خواندن نماز شب است. این شهید برای اینکه کسی متوجه نماز خواندن او نشود آرام و بی صدا در آن قبر نمار می خواند و تا اذان صبح در همان قبر می خوابید.

 

درخواست یک رزمنده قدیمی از مردم و مسئولان

حاج مهدی از مسئولان درخواست کرد برای پرورش جوانان سرمایه گذاری کنند. وی گفت اگر مسئولان به داد جامعه و جوانان نرسند تهاجم فرهنگی، جوانان ما را رها نخواهد کرد. قاسمی با یادآوری خلق و خوی جوانان زمان جنگ و رشد فکری انها و درجه بالای ایثار و شهادت در جوانان و نوجوانان رزمنده گفت: امروز جوانان و نوجوانان فرزندان همان نسل هستند و پتانسیل آن را دارند که تعالی یابند و به رشد و کمال برسند به شرط آنکه مسئولان آنها را رها نکنند و برای رشد و تعالی نسل جوانمان برنامه ریزی داشته باشند.

 

انتهای پیام /

دیدگاه شما

آخرین اخبار