هنگام اکران مردمی فیلم «خشکسالی و دروغ» آنچه توجهم را جلب کرد، گریه دختر نوجوانی با چهره معصوم بود که دوست داشت شما را از نزدیک ببیند، ولی ظاهرا محافظان، شما را به اتاقی برده بودند تا از هجوم جمعیت در امان باشید. وقتی هنوز هم ابراز احساسات اینچنینی طرفدارانتان را میبینید، چه حسی دارید؟ با توجه به اینکه چند فیلم شما هم با شکست تجاری مواجه شد.
نخست باید بگویم همیشه استقبال و اظهار لطف مردم برایم محترم و لذتبخش بوده، هست و خواهد بود. برای من مردم بسیار مهم و عزیز هستند. تا اندازهای هم که در توانم هست تلاش میکنم پاسخگو و قدردان محبتهای آنها باشم. در شب افتتاحیه اکران فیلم «خشکسالی و دروغ» خیلی دوست داشتم بیشتر در کنار مردم بمانم، اما از یک جایی به بعد حراست سالن تشخیص داد که بهتر است میان جمعیت نباشم. در ضمن به گواه آمار «شکست تجاری» درباره فیلمهای من صدق نمیکند. بنابراین گفته شما را اصلاح میکنم که بعضی از فیلمهایم در مقایسه با فیلمهای دیگرم فروش کمتری داشتند.
من همیشه تلاش کردهام در انتخابهایم نهایت دقت را داشته باشم، اما طبیعی هست که من هم مرتکب اشتباهاتی شدهام. بعضی مواقع هم فیلمهای خوبی کار میکنی که در اکران دچار مشکل میشوند؛ مثل شرایط من در چند سال اخیر که دیگر تقصیر من نیست. حدود دو سال در سینما کار نکردم؛ نه اینکه منعی باشد، در حال بازی در مجموعه «ساخت ایران» بودم. دو سال هم هست که فیلمهایم به دلایل مختلف اکران نمیشوند.
در فیلم «دلم میخواد»، به کارگردانی آقای بهمن فرمانآرا بازی کردم که به دلیل اختلافنظر بین کارگردان و تهیهکننده هنوز اکران نشده است. در فیلم «مادر قلب اتمی» بازی کردم که به گواه آنهایی که فیلم را دیدهاند، فیلم بسیار خوبی شده، ولی متأسفانه به دلیل سوژه خاصش اکرانش بلاتکلیف است! در فیلم «خشکسالی و دروغ» بازی کردم که سال گذشته از «جشنواره فیلم فجر» کنار گذاشته شد تا اصلاحاتی رویش انجام شود. حالا هم که خوشبختانه اکران شده، حوزه هنری از پخش آن در سالنهای خود ممانعت کرده است. امیدوارم فیلم «سلام بمبئی» هم آذر امسال بدون مشکل اکران شود.
شما چند ویژگی دارید که شرایط را تا حدی برای شما پیچیده و البته منحصر کرده است.
شما در سینمای تجاری و بدنه توانستید جایگاه مناسبی پیدا کنید. اما فقط شما بودید که توانستید در آن مقطع مخاطبان بالقوه سینما را به سالنها بکشانید و آنها برای تماشای بازیهایتان پول بلیت بدهند. این فرصت طلایی را البته مرحوم ایرج قادری برای سینمای ایران ایجاد کرد؛ او که سالها در حاشیه نگه داشته شده بود! آقای قادری که به قول خودش «نبض تماشاگر در دستانش» بود، بازیگر جدیدی را وارد سینما کرد. سؤال اساسی این است که شما به مثابه یک «پدیده» چگونه و چقدر توانستید از این فرصت حسن استفاده را بکنید؟
با تحلیل شما مخالفت نمیکنم. اما به طور کلی زمانی که کاری را انتخاب میکنیم، همیشه همه شرایط برای بهترشدن آن دستبهدست هم نمیدهد.
من همیشه گفتهام اکثر کارها با این هدف که «آواتار» بسازیم، شروع میشود، اما در عمل «هادی و هدی» تحویل داده شده!
بله. البته واقعیت این است هدف همهمان ساخت فیلم خوب است. من با فیلم «سام و نرگس» مرحوم ایرج قادری وارد سینما شدم، اما یادتان نرود کار دومم فیلم «زمانه» بود که در آن فیلم روی ویلچر نشستم و موهایم را از ته تراشیدم. فیلم «شام آخر» را بازی کردم و بعد از آن در فیلم «بوتیک» حضور یافتم. حالا شما چرا همان زمان به بازی من در این فیلم نپرداختید؟!... جالب است، الان هم که همه از «بوتیک» صحبت میکنند، اکثرا میگویند بازی آقای رضا رویگری (شاپوری)، حامد بهداد (مهرداد) و خانم فراهانی (اتی) و جهانگیر خیلی خوب بوده... توجه کنید، نمیگویند محمدرضا گلزار خوب بوده، میگویند جهانگیر خوب بوده!! در آن زمان هم فیلم را از بخش مسابقه سینمای ایران جشنواره فیلم فجر بیرون آوردند؛ درحالیکه فیلم بسیار خوبی بود. داستانش از عشق در بطن جامعه آمده بود و بیدلیل مثل برخی از فیلمهای امروزی سیاهنمایی نمیکرد. حالا سؤالم این است مگر یک بازیگر در عمر هنری خود چقدر فرصت پیدا میکند و در چند فیلم درخشان می تواند حضور داشته باشد؟!
به این نکته اشاره کردید که منتقدان و صاحبنظران، بازی شما را تحلیل نکردند. آیا تا این حد برای نگاه منتقدان اهمیت قائل هستید؟
بدون تردید در آن مقطع نظر مثبت منتقدان باعث میشد فیلمنامههایی هنری از این دست هم به سوی من سوق پیدا کند. اما این نادیده گرفتهشدنها من را از آن فضا دور کرد! من وارد فیلمهای تجاری شدم که البته از بازیکردن در بسیاری از آن فیلمها ناراضی نیستم و به نظرم اتفاقا فیلمهای خوبی هستند.
مثلا چه فیلمهایی؟
مثل «کما»، «آتشبس» و «توفیق اجباری» که مردم آنها را دوست دارند. البته اشتباهاتم را میپذیرم، اما برخی از انتخابهایم به دلیل شرایطی بوده که برایم پیش آمد؛ یعنی در شرایطی قرار گرفتم که گریزی از آن نبود.
برای تداوم حضورتان، بهتر نبود برای حرکت مؤثر در هر دو جریان، فضا را مدیریت میکردید؛ یعنی هم در فیلمهای تجاری و هم در فیلمهای هنرمندانه با کارگردانان شاخص حضور میداشتید؟
متوجه منظورتان هستم. این اتفاقها مربوط به قبل از سال ١٣٩٠ است. از این سال به بعد در فیلمهای خوبی بازی کردهام؛ مثلا در سریال شبکه خانگی «ساخت ایران» بازی کردم و همینطور در چهار فیلم سینمایی خوب. درحالحاضر هم مجموعه «عاشقانه»ام در حال آمادهشدن است.
سایه شما در خیلی جاها مستدام نبود! اصلا چرا با نشریات تخصصی و رسانههای مهم در ارتباط نیستید؟ چرا افراد معدودی با شما در ارتباط هستند که در عمل جوری به نظر میرسد که خود شما عامدانه از رسانهها کنارهگیری میکنید؟
تا حدی با شما موافقم. خیلی پیگیر این نوع ارتباطات نبودم. اعتقاد داشته و دارم که چیدمان زندگیام رقم خورده و روزیام از سوی خداوند مقدر شده است.
این جمله شما شعارگونه است که ما به توکل اعتقاد داریم و نه تبلیغات. این نگاه لازم است، اما کافی نیست. بالاخره جهان امروز عصر ارتباطات است و شما در این حیطه میتوانید هدفتان را دنبال کنید!
اگر با مطبوعات هماهنگ نبودم، دلیلش تعمدی نبوده. شاید هم این عزیزان فکر میکردند اگر سراغ من بیایند، با برخورد بدی مواجه میشوند.
شاید! اما واقعا دلیلش چه بود. آیا خجالتی هستید؟
اصلا. اما خب دلیلی هم نمیدیدم که چیدمانی داشته باشم که دیده شوم. احتمال فراموشی بازیگری که چهار سال در سینما، فیلم نداشته بسیار زیاد است. اما خوشحالم که الان با وجود کم کاریام، مخاطبانم شاید ١٠ برابر زمانی شدهاند که مثلا در «آتشبس» بازی کردم.
از گوشهوکنار شنیدهام که از فیلمسازان خوب پیشنهاداتی دریافت کردید؛ مثلا چرا با مسعود کیمیایی یا بهرام بیضایی همکاری تان عملی نشد؟
قسمت نبود. پروژه سینمایی «لبه پرتگاه» آقای بیضایی کلا منتفی شد. برای بازی در دو فیلم «سربازان جمعه» و «متروپل» آقای کیمیایی نیز دعوت شدم که هر کدام بنا به دلایلی اتفاق نیفتاد. جدا از آنکه کارکردن با آقای کیمیایی جزء افتخارات هر بازیگری است، ایشان را قلبا دوست دارم و امیدوارم روزی با ایشان کار کنم.
بهطورکلی تعریفتان از سینما و نگاهتان به این هنر چیست؟
سینما برای من در وهله اول هنر - صنعت سرگرمکننده تعریف شده و سپس در قالب روایت سالم قصه، میتواند کاربرد آموزشی داشته باشد. خیلی کلی گفتم.
منظور شما از اشاره به بهکارگیری واژه سیاهنمایی برای برخی از فیلمهای ایرانی چه بود؟
برخی از فیلمها در این سالها بدون هرگونه دلیل قانعکنندهای فقط نقاط تاریک جامعه را به رخ کشیدند که تعددشان میتوانست برخی از واقعیات را نادرست مطرح کند.
در جایی خواندم که گفتید فیلم «ابد و یک روز» بهترین فیلم سینمای ایران است. درحالیکه برخیها به فیلم واژه سیاهنمایی را سنجاق میکنند. نظرتان چیست؟
این فیلم را خیلی دوست دارم. ولی اعتقادی ندارم این همه داستان توأمان در یک خانواده رخ بدهد. چنین فیلمنامهای از دیدگاه من وجود خارجی ندارد که این همه مصیبت گریبانگیر یک خانواده شود. حجم مصیبت و مشکلات آن قدر زیاد است که نمیتوان به همه آنها در یک فیلم پرداخت. هر کدام از آن اتفاقات میتواند بنمایه داستان فیلم جداگانهای باشد. حالا پس از موفقیت چنین فیلمی باید منتظر سری فیلمهایی باشیم که میخواهند شبیه «ابد و یک روز» شوند و به احتمال زیاد فاقد نکات قوت این فیلم نیز هستند. آنچه میماند تعدادی فیلم با داستانهای به اصطلاح سیاه هست که در سطح ماندهاند. ما فیلمی به نام «مادر قلب اتمی» ساختیم. فیلم از دقیقه ٢٠ به بعد وارد فضایی شبیه به سوررئال میشود که هیچ ما بازای بیرونی ندارد. وقتی فیلم در جشنواره برلین به نمایش درآمد و با استقبال زیاد مخاطبان مواجه شد، از من پرسیدند که داستان این فیلم در کشور شما وجود خارجی دارد که جواب من منفی بود. توضیح دادم که این فیلم براساس ذهنیت نویسنده فیلمنامه ساخته شده و نه براساس واقعیات موجود در ایران.
پس از چه نظر فیلم «ابد و یک روز» مطابق عقیدهتان بهترین فیلم است؟
فیلم بهلحاظ ساختار و تکنیک و بازیها درجه یک است. من مجموعه اتفاقات در فیلم را باور نمیکنم.
چقدر فیلمهای روز جهان را دنبال میکنید؟
خیلی.
چه نوع فیلمی با ذائقه شما سازگار است؟
تنوع فیلمهای مورد علاقه من کم نیستند.
از بازی کدام بازیگران استقبال میکنید؟
متیو مک کانهی، ادوارد نورتن، دنزل واشنگتن و راسل کرو جزء بازیگران مورد علاقه من هستند.
نظرتان درباره بازی بازیگران زن خارجی چیست؟
مورد بهخصوصی در نظر ندارم.
در مصاحبهای از قول شما خواندم که علاقهمند نیستید با خبرنگاران زن گفتوگو کنید. چرا؟
اینطور نیست.
آیا ضدزن هستید؟
من آذری هستم. به عبارت دقیقتر ترک متعصب هستم. آیا مرد سنتی و غیرتی، ضدزن معنا میشود؟
غیرتیبودن معنا و مفهومی دارد به عمق فرهنگ و تاریخ این سرزمین. بهطور مثال دو فیلم «قیصر» و «فروشنده» را با هم مقایسه کنید. قریب ٥٠ سال از هم فاصله دارند. مردان هر دو فیلم، یعنی قیصر (بهروز وثوقی) و عماد (شهاب حسینی) با موقعیتی واحد مواجه میشوند که ناموسشان مورد تعرض قرار میگیرد. هر دو به قانون مراجعه نمیکنند و انتقام شخصی میگیرند و دست آخر هر دو به شیوه خودشان کَلَک متعرض را یکسره میکنند. حالا شما کدام مدل غیرتی هستید؟
همچنان مدل قیصر.
اصولا مبنا و معیار شما برای بازی در چند فیلم، در یک سال چیست؟
بازیکردن من مثل بقیه بازیگران نیست؛ مثلا فلان آقای بازیگر در شش ماه اول سال دست کم در هشت فیلم بازی میکند؛ درحالیکه در سال تنها شاید چهار کار درخشان در سینمای ما ماندگار شود.
چون شما موقعیت بیشتری برای امرار معاش دارید؟
چطور؟
به شما به دلیل چهره و فیزیکتان کارهای تبلیغاتی هم پیشنهاد میشود. پس فرصت شغلی برای شما خوشبختانه بیشتر است، اما دیگران چنین فرصتی ندارند؛ بنابراین مجبورند در فیلمهای بیشتری بازی کنند تا خرج خود و خانوادهشان را دربیاورند، اما از سویی قبول دارم که برخی از بازیگران این روزها مدل رضا بیکایمانوردی در سینمای ایران کار میکنند که خب پذیرفتنی نیست.
این هم یک نظر است. اما به فعالیت تبلیغاتیام اشاره کردید. از این نظر خرسندم که با برندهایی مثل لوندویل و جی.یو.ام کار می کنم.
با همه این توضیحات چرا در فیلم بد «در امتداد شهر» علی عطشانی بازی کردید؟
من آخرین نفری بودم که به پروژه اضافه شدم و بههرحال جزء کارهای من است.
چقدر اهل کتابخواندن هستید؟
زمان دانشگاه بیشتر کتاب میخواندم. الان همزمان درگیر انتشار آلبوم موسیقی، برپایی کنسرت، بازی در فیلم و سریال و مدیریت دو رستوران هستم که متأسفانه فرصتی برای مطالعه نیست و میدانم که این ایراد بزرگ همه ما هست که کتابخوان نیستیم.
کار دیگری نمیخواهید انجام بدهید؟ به نظرم کمکار هستید... .
(میخندد) خب من بیشفعال هستم. هر ساعتی از شب بخوابم، رأس ساعت شش صبح بیدار میشوم و کارم را آغاز میکنم.
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما