به گزارش شبنم ها،
سرگذشت یک غریق ، روایت مصاحبه ای است که یک خبرنگار با یکی از ملوانان نیروی دریایی کلمبیا انجام میدهد. داستانی که در اصطلاح عامیانه ، بی وفایی روزگار و جامعه بشری را به خوبی به تصویر میکشد. اینکه در روزگاری که افتخارات تصنعی را به صورت اتفاقی و باد آورده به کسی میدهند و او را به یک اسطوره تبدیل میکنند و به عرش میبرند ، هنگامیکه ورق روزگار برمیگردد چطور به یکباره او را از افلاک به پایین میشکند و با خاک یکسان میکنند. این سرگذشت را میتوان دقیقاً به فرایند فواره آب تشبیه کرد. ماجرایی که قصه ی غرّه شدن به تملق های بی پایه و اساس را به نحوی ملموس بیان نموده و پس از آن دلزدگی های مردم و افسردگی پس از دلخوشکنک های زود گذر و تلاش برای رهایی از دام ریا و تکبر پوشالی را در یک زندگی مصنوعی به مخاطبان گوشزد میکند.
این کتاب ، سرگذشت ملوانی است که به همراه همکارانش در دریای کارائیب دچار طوفان شده و غرق میشوند. اما شخصیت اصلی داستان به طور معجزه آسایی پس از ده روز تحمل گرسنگی و مشقت در دریای پر مخاطره به ساحل میرسد. به لحاظ حضور در ارتش و نیز اهمیت رسانه ای به او در مدت کوتاهی به یک قهرمان ملّی و یک اسطوره مردمی تبدیل میشود و حکومت دیکتاتوری وقت ، به او نشان افتخار داده و به درجه افسری ارتقا میدهد. پس از مدتی که دقیقه دقیقه زندگی اش تحت الشعاع این قضیه قرار میگیرد و هر نام تجاری که او از وسایلش در آن ده روز استفاده کرده بابت تبلیغات به او مبلغ هنگفتی میدهد که فقط در مصاحبه ها عنوان کند که مثلا فلان آدامس را در آن ده روز می جویده و یا فلان کفش را به پا داشته است. اما چیزی نمیگذرد که تنور این بازار سرد میشود و برای همه تکراری شده و دیگر کسی به دنیال او نمیرود. در این هنگام او که با رفتار رسانه ها و مردم عادی و نیز حکومت دیکتاتوری وقت به کسب اعتبار و کسب مادیات از طریق برنامه های مختلف و عموماً تبلیغاتی عادت کرده است به دنبال ادامه این راه میرود و چون رغبت زیادی نمیبیند ، این بار به دفتر یک روزنامه مراجعه کرده و درباره آن حادثه دست به یک افشاگری میزند. این حرکت نقطه عطف داستان و یا شکست باورهای خوانندگان است. افشاگری شخصیت اصلی داستان با جسارت خبرنگار و مدیر مسئول روزنامه همراه میشود و پس از مدتی به تعطیلی دفتر روزنامه و بیکاری خبرنگار و تبعید این قهرمان ملّی می انجامد. قهرمانی که تنها هنرش زنده ماندن در دریا بوده است ، به یک تبعیدی منزوی تبدیل میشود که او را از خدمت در نظام نیروی دریایی منفصل کرده اند.
نثر این کتاب و در واقع نثر ترجمه آن بسیار روان و بدون تکلفات زبانی است. یک داستان رئالیستی که بر اساس یک واقعیت اما با اقتباس زیبای نویسنده همراه بوده است. نویسنده در این کتاب، داستان را به صورت معکوس شروع میکند اما با وجود اینکه آخر داستان را در ابتدا تعریف میکند ، کسی متوجه ماجرا نمیشود و حالت تعلیق آن تا پایان کتاب باقی میمانَد. حالتی که خواننده مدام در پی این است که چطور میشود یک قهرمان ملی از کار برکنار شود.
این کتاب را گابریل گارسیا مارکز نویسنده اهل کلمبیا در سال 1970 میلادی نوشته و رضا قیصریه در 1359شمسی آن را ترجمه کرده و انتشارات نیلوفر در سال 1383 چاپ سوم آن را به عهده گرفته است.
انتهای پیام /
دیدگاه شما