به گزارش شبنم همدان به نقل از سینا پرس : وی در آموزشگاههای الفت و آلیانس ادبیات فارسی و زبان فرانسه خواند و مدتی در تجارت خانه يک بازرگان فرانسوي به عنوان مترجم کار کرد. در 15 سالگی به اصفهان و سپس به تهران آمد و در جریان جنگ جهانی اول به ترکیه رفت و چند سالی در استانبول ماندگار شد.عشقی اپرای رستاخیز شهریاران ایران را در این شهر نوشت.گویا هنگامی که به ترکیه می آمد،با عبور از بغداد و موصل و مشاهده ویرانه کاخ مدائن(که چند قرن قبل تر از او خاقانی را هم متأثر کرده بود تا شاهکار ایوان مدائن را خلق کند)، تحت تأثیر قرار گرفته بود و اپرای رستاخیز شهریاران ایران محصول این تأثر بود. عشقی اپراي رستاخيز را قطرات اشكي خواند كه بر روي كاغذ به عزاي مخروبههاي تيسفون ريخته است. او در دارالفنون باب عالی استانبول مدتی به طور مستمع آزاد علوم اجتماعی و فلسفه خواند و چندی بعد به همدان رفت و از آنجا به تهران آمد.چیزی از ورود او به ایران نگذشته بودکه در مردادماه 1298 مثلث وثوق الدوله،علی اکبر خان داور و نصرت الدوله ، مقدمات يك معاهده استعماري با دولت انگلستان را فراهم کرد كه در تاريخ به معاهده 1919 معروف است.میرزاده عشقی در مواجهه با این رویداد منظومهاي طولاني و شديداللحن خطاب به وثوق سرود که ابیاتی از آن چنین است:
ميهمانان وثوقالدوله! خونخوارند، سخت
اي خدا! با خون ما، او ميهماني ميكند
اي وثوقالدوله! ايران، ملك بابايت نبود
تا كه بفروشي به آنكو زرفشاني ميكند.
عشقی در شهریور همین سال مدتی به زندان افتاد و پس از آزاد شدن دست از مبارزه بر نداشت و با نوشتن مقالات و نمایش نامه های منظوم و منثور و سرودن اشعار انقلابی، اعتراض خود را به وضع سیاسی و اجتماعی موجود ادامه داد.كفن سياه،قربانعلي كاشي يا اپرت بچه گدا و دكتر نيكوكار برخی از نمایش نامه های منظوم و منثور عشقی هستند . جمشيد ناكام هم یکی دیگر از نمایش نامه های به نثر اوست که در اثر خودكشي و از دست دادن برادر ناكامش آن را نوشته و در آن سفر اشراف زادگان به فرنگستان و صرف پولهاي گزاف و رفتار مضحك اين نور چشميها را مورد نقد قرار داده است.
عشقی در تاریخ 16 ارديبهشت 1300 روزنامه ای به نام قرن بيستم منتشر کرد.افسانه نیما برای اولین بار در این روزنامه منتشر شد. اولين شماره اين روزنامه كه قرار بود به صورت هفتگی چاپ شود ،در شانزده صفحه با قطع وزيري به چاپ رسيد.این روزنامه در سه دوره منتشر شد زیرا به دلیل انتقادهای تندی که در مقالات و اشعار عشقی بود، هر بار مدت زمان کوتاهی پس از انتشار از سوي هيأت حاكمه توقيف می شد. قرن بيستم اولین بار بعد از چاپ چهار شماره توقيف شد. در دوره دوم، انتشار این روزنامه كه در حقيقت به جاي روزنامه توقيف شده سياست چاپ ميشد، بعد از 18 شماره متوقف شد.در مرحله سوم تنها یک شماره از این روزنامه در هشت صفحه به قطع كوچك در تاریخ هفتم تیر ماه 1303 منتشر شد و در آن مقالهها و شعرهايي به نام آرم جمهوري، جمهوري سوار، مظهر جمهوري و نوچه جمهوري به چاپ رسید که باعث شد تا حکومت علاوه بر توقیف روزنامه عشقی کار خود او را هم یک سره کند.ا
پایان کار عشقی
صبح روز پنج شنبه دوازدهم تيرماه 1303 عشقی در خانه بود.او در آن روزها مستأجر منزلی در سه راه سپهسالار كوچه قطب الدوله، جنب دروازه دولت بود و در آن خانه با پسرعموي خود و يك كلفت پير زندگي ميكرد.آن صبح داشت لب حوض دست هایش را میشست. پسر عموی او آن روز خانه نبود. کلفت خانه هم برای خرید بیرون رفته و در خانه را باز گذاشته بود. در حیاط باز شد و سه نفر بدون اجازه وارد خانه عشقی شدند.عشقی از آنها پرسید که چه کار دارند؟ آنها جواب دادند که شب گذشته، شکایتی از سردار اکرم همدانی به منزل او دادهاند که عشقی آن را به چاپ برساند و اکنون برای گرفتن جواب عریضه آمدهاند.
عشقی خندان تعارف کرد ومی خواست برای پذیرایی آنها را به اتاق ببرد ودر حالی که با یکی از آنان جلوتر می رفت و صحبت می کرد، یکی از دو نفر، از عقب تیری به سوی او خالی کرد و بی درنگ هر سه نفر فرار کردند.عشقی فریاد کشید وخود را به کوچه رسانید. در آنجا از شدت درد به جوی آب افتاد. همسایهها به صدای تیر و فریاد عشقی جوان، سراسیمه از خانه بیرون ریختند و «محمد هرسینی» قاتل را دستگیر کردند. اسم قاتل «ابوالقاسم» و از مهاجرین قفقاز بود. عشقی را که به شدت مجروح شده بود بلافاصله به مريضخانه نظميه منتقل کردند اما مداوا نتیجه ای نداد و عشقي در مريضخانه جان سپرد و جسد او را به منزل منتقل كردند.پیکر عشقی روز بعد از مسجد سپهسالار تشییع شد و بدن بی جان او را در ابن بابویه به خاک سپردند؛ در حالی که سی و یک سال بیشتر نداشت.
دیدگاه شما