21. اسفند 1395 - 16:26   |   کد مطلب: 15758
بی اعتنایی به ارزش های اخلاقی، راهکار دشمن درجریان سازی نفوذ فرهنگی
عدم توان مقابله با تهاجم فرهنگی در حوزه زنان با فروپاشی دژ حیا و عفاف
تفاوت عمده‏ي تهاجم فرهنگي با تبادل فرهنگي در اين است كه در تهاجم براي فرهنگ مورد هجوم امكان انتخاب وجود ندارد. جلوه‏هاي تهاجم فرهنگي را مي‏توان به دو دسته‏ي بيروني، همچون: تلاش براي دين‏زدايي، ايجاد روحيه‏ي خودباختگي فرهنگي، ترويج افكار و انديشه‏هاي غربي و ... و دروني، همچون: عقب‏ماندگي علمي و صنعتي، فقر اقتصادي، غفلت كارگزاران فرهنگي و ... تقسيم كرد.
مقابله با تهاجم فرهنگی,تبادل فرهنگی,ارزش های اخلاقی,تسلط فرهنگ غرب,shabnamha.ir,شبنم همدان,afkl ih,شبنم ها

عدم توان مقابله با تهاجم فرهنگی در حوزه زنان با فروپاشی دژ حیا و عفاف

 

تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی 

 

به گزارش شبنم همدان به نقل از طنین یاس : مجموعه دستاوردهاي مادي و معنوي بشر در طول تاريخ را فرهنگ مي ‏نامند. تبادل فرهنگي ملت‏ها نيز كه در طول تاريخ در بستري طبيعي ادامه داشته براي تازه ‏ماندن معارف و حيات فرهنگي بشر امري ضروري است و جامعه‏ انساني را در مسير سعادت واقعي به پيش مي‏برد.اما آنچه امروزه مشكل ‏ساز شده «تهاجم فرهنگي» يا غلبه  يك فرهنگ بر ساير فرهنگ‏هاست كه نمونه‏ بارز آن روند روبه گسترش تسلط فرهنگ غرب بر خانواده به خصوص خانواده‌های اسلامی در يكصد سال اخير است. تفاوت عمده‏ تهاجم فرهنگي با تبادل فرهنگي در اين است كه در تهاجم براي فرهنگ مورد هجوم امكان انتخاب وجود ندارد. جلوه ‏هاي تهاجم فرهنگي را مي‏توان به دو دسته‏ي بيروني، همچون: تلاش براي دين‏ زدايي، ايجاد روحيه‏ خودباختگي فرهنگي، ترويج افكار و انديشه ‏هاي غربي و ... و دروني، همچون: عقب‏ ماندگي علمي و صنعتي، فقر اقتصادي، غفلت كارگزاران فرهنگي و ... تقسيم كرد. در اين مقاله ضمن بررسي جلوه ‏هاي فوق، راهكارهايي براي مبارزه و مقابله با تهاجم فرهنگي ارائه شده است.

بسترهاي تهاجم فرهنگي

بديهي است هر تفكر و مذهبي كه بخواهد بر اخلاقيات، عادات و انديشه‏هاي يك ملت رسوخ كند و آن ملت را از خوي‏ها و اعتقادات قبلي جدا نمايد، محتاج بسترسازي براي رسيدن به اين اهداف و خنثي‏ سازي مقاومت‏هاي احتمالي است. بدين شكل كه اگر همه‏ لوازم تهاجم فرهنگي از قبيل: تفكر، ابزار و روش انجام كار فراهم شود، ولي شرايط و بستر مناسبي كه بتواند اين‏ها را به ‏كار گيرد، وجود نداشته باشد، در واقع همه‏ تلاش‏هاي قبلي عقيم مي‏ماند، و برعكس، چنانچه بر اثر عوامل متعدد، بستر و شرايط مناسب و مساعد وجود داشته باشد، يا به وجود آورده شود، ديگر جلوگيري از نفوذ تفكر بيگانه و پيش‏گيري از مسخ فرهنگ خودي بسيار مشكل خواهد بود. در اين مقاله مجال تفصيل بيش‏تر اين موضوع نيست؛ لذا به برخي از موارد مهمي كه موجب پذيرش و تقويت فرهنگ مهاجم مي‏شود اشاره مي‏كنيم:

  1. مشكلات و كاستي‏هاي اقتصادي و اجتماعي؛
  2. عدم برنامه ريزي دقيق فرهنگي و غفلت مسئولين در اين خصوص؛
  3. فقدان توليدات فرهنگي و هنري كافي و متناسب با فرهنگ بومي؛
  4. كم‏توجهي زنان به جايگاه والاي خود؛
  5. ضعف‏هاي موجود در خانواده، مدرسه و جامعه؛ و ... .

يكي از جامعه ‏شناسان ايران در اين خصوص مي ‏گويد:

«در بررسي دلايل طرح و پذيرش فرهنگ غربي مباحث بسياري در چندين دهه‏ گذشته صورت گرفته است. عده‏اي نقش عوامل خارجي را در نفوذ فرهنگ غرب بسيار برجسته دانسته و در مقابل، عده‏اي ضعف فرهنگ ملّي را زمينه‏ ساز نفوذ فرهنگ بيگانه عنوان كرده‏اند. با ديدگاهي واقع ‏بينانه بايد به نقش عوامل متعدد داخلي و خارجي در شكل‏ دهي جريان غرب‏ گرايي در ايران توجه شود.

ضعف و نارسايي عناصر فرهنگ ملي و بومي، نبود سازماني مناسب براي گسترش فعاليت‏هاي فرهنگي، بي‏توجهي به عنصر تغيير در سطح بين‏ المللي، تغيير چهره‏ دشمن و دخالت ديگرگونه و جدي او در شرايط داخلي.رشد گروه جديد از نخبگان كه عموما افكار و آراي آنان ريشه در حوزه‏ ها و مكاتب فكري و فرهنگي مطرح در غرب دارد، وجود مكاتب و نظريات جديد، برخورد با فرهنگ در قالب تهاجم فرهنگي، سياسي و اقتصادي، بازياب و توسعه‏ فرهنگي غرب، رشد و افول ماركسيسم، استقلال كشورهاي جديد در جهان سوم و... همه عوامل مؤثر در برخورد فرهنگ‏ها و درنهايت، زمينه‏ ساز غلبه‏ فرهنگ غرب بر فرهنگ ملّي كشورهاي جهان سوم بوده است (آزاد ارمكي، 1375، ص249)

.زنان در مقابله با تهاجم فرهنگی

از آن‌جا که «ثمربخشی تلاش دست اندرکاران نظام تربیتی هر جامعه بر آسیب شناسی تربیتی، به مفهوم شناخت و تحلیل موانع جریان تربیت و تبیین چگونگی برخورد مؤثر با این عوامل، متوقف است»، بر این اساس، همه تلاشهای گسترده و متنوع در حوزه تربیتی زنان را بایستی تحت دو عنوان «ایجاد مقتضیات» و «رفع موانع» بررسی نمود. تربیت زنان در مفهوم خاص آن یعنی «مجموعه تدابیر و اقدامات سنجیده و منظم تربیتی به منظور پرورش و تقویت ایمان و ایجاد التزام نسبت به باورها، هنجارها، ارزشها، احکام و دستورات دینی» مستلزم شناخت موانع می باشد و به بیان دیگر هر گونه برنامه ریزی برای تربیت زنان نیازمند آسیب شناسی است و به لحاظ اهمیت، اولویت و ضرورت غیرقابل انکار توجه به تربیت زنان در جامعه اسلامی، این بحث از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد.

در این بررسی «آسیب شناسی مقابله زنان با تهاجم فرهنگی»، ما در جستجوی یافتن اهم عوامل تأثیرگذار در فرهنگ پذیری از غرب در جامعه زنان است، و به اموری چون پست انگاشتن نقش‌های زنانه، نادیده انگاشتن نهاد خانواده، بی اعتنایی به ارزش‌های اخلاقی، خدا فراموشی، عدم کنترل و نظارت اجتماعی، عدم اشتغال مفید و استفاده از فرصت ها و همچنین عدم معرفت زنان نسبت به حقوق و جایگاه زن در اسلام به عنوان مهم ترین عوامل زمینه ساز تأثیرپذیری از فرهنگ غرب می پردازد. اگر چه عوامل تأثیرگذار دیگری هم وجود دارد که مجال پرداختن به آنان در این نوشتار نمی‌باشد.

پَست انگاشتن نقش های زنانه

یکی از مهم ترین عوامل آسیب زای زنان در تهاجمات فرهنگی که موجب می شود زنان جامعه ما متأثر از فرهنگ غرب شوند و توان رویارویی و مقابله با آن را از دست دهند، مسأله پست انگاشتن نقش های زنانه است. نقش های حیاتی همچون زایش که استمرار نسل بشریت بدان بسته است و تربیت فرزند که زن را در جایگاه انحصاری مربی بشریت می نشاند و تدبیر منزل و گرم نگه داشتن کانون خانواده که سلول تشکیل دهنده جامعه است. نگرش پست انگارانه به نقشهای عظیم حیاتی، علاوه بر اینکه زنان را از استمرار ایفاء این نقشها همراه با عزت و رضایت بازمی دارد، سبب می شود نقش خود را در هدایت اعضای خانواده و مقابله با تهاجمات فرهنگی بسیار کمرنگ بیانگارند و نهایتا به جای فعال برخورد کردن دچار انفعال گردند و به جای مقابله با ضد ارزش‌ها خود رنگ و روی ارزشهای غربی را بگیرند. مادری که برای نقش مادری خود در منزل ارزش و اهمیت قائل نباشد و نداند که چقدر در سعادت یا شقاوت جامعه می تواند مؤثر و مفید باشد، طبیعی است که توان رویارویی با تهاجمات فرهنگی را در خود نمی بیند.

متأسفانه یکی از تلاشهای عمده استحاله گران فرهنگی برای کاستن نقش زنان در عرصه های مختلف تأثیرگذاری، این بود که نقش مادری را یک نقش غیرفعال و منفعل قلمداد نمایند. وقتی نظریه پرداز فمینیسم خانم «سیمون دوبوار» مطرح می نماید که مادری یک نقش منفعل، در قبال نقش فعال آقایان می باشد و از عمده ترین توصیه های ایشان به زنان این است که زیر بار مسئولیت مادری نروند و دست و پای خود را با مشکلات ناشی از این مسأله نبندند. این القاء و این طرز تفکر، آرام آرام مسأله مادری و اهمیت و تأثیر آن را در جامعه در منظر زنان روبه افول می گذارد و به جایی می رسد که یک خانم خانه دار فقط صرف اینکه مشغله دیگری جز مادری و خانه داری ندارد، این را برای خود یک ننگ و ضدارزش می داند و دچار اضطرابات روانی و مشکلات عدیده ای می گردد و کار خود را یک کار غیرمفید تلقی می کند و تمام تلاش او مصروف این می گردد که در هر صورت یک شغلی را برای خود دست و پا کند تا احساس کند که عضوی مفید و مؤثر در جامعه می باشد. حتی اگر این شغل از نظر رتبه اجتماعی در پائین ترین مرتبه باشد، او آن را مفید می داند ولی مسئولیت مادری و کار با ارزش خانه داری را یک کار غیرمفید و غیرضروری می بیند و به این شکل نقش آفرینی زنان در عرصه حیات بی ارزش قلمداد می شود، و این خود از عمده ترین آسیب های فرهنگی در عرصه تهاجمات می باشد.

از نظر روانشناسان وقتی فردی نقش خود را در جامعه یک نقش غیرمفید و غیرارزشمند بداند، دچار نوعی احساس حقارت، خود کم بینی و از خود بیگانگی می شود و درصدد جبران این مسأله برمی آید و متأسفانه عمدتا برای جبران، سعی می کند با پناه آوردن به فرهنگ بیگانه و تشبه به آنان و ایجاد مشغله های کاذب مثل رفتن به ویدئوکلوپ ها، سالن های بدنسازی و مسائلی از این قبیل، جبران احساس حقارت و کهتری خود را نماید و این مسأله خود، برداشتن اولین گام برای اثرپذیری از فرهنگ غرب می باشد و آرام آرام بدون اینکه خود متوجه شود در عرصه تأثیرپذیری از فرهنگ غرب قرار می گیرد و آسیب پذیر می شود و باید توجه داشت که دشمن هم بیشترین کمینگاه های خود را در این مراکز قرار داده است.

 

نادیده انگاشتن نهاد خانواده

ازدواج و تشکیل خانواده، مطمئن ترین راه سلامت و امنیت جامعه است. هنگامی که مبانی خانواده مستحکم باشد و جوانان به ازدواج و تشکیل خانواده بپردازند، انحطاط، سرگردانی، طغیان، تجاوز جنسی و شیوع بیماری های خطرناک جنسی به طرز چشمگیری کاهش می یابد. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی و پژوهش کانون های اصلاح و تربیت ایران، بیشتر افرادی که به نوعی به انحراف کشیده می شوند از فضای گرم و عاطفی خانواده محروم بوده و آغوش پدر و مادر را تجربه نکرده اند (دکتر شکوه نوابی نژاد ـ 79).

هر گونه تغییر مثبت یا منفی در خانواده، در جامعه بزرگ انسان ها نیز تأثیر مستقیم دارد. ثبات یا بی ثباتی خانواده مستقیما بر جامعه تأثیرگذار است. در جوامعی که ارزش‌های خانواده متزلزل می گردد بی شک ارزش‌های اخلاقی عمومی نیز سقوط خواهد کرد.

«ادل هارل» متخصص انستیتوی امور شهری در واشنگتن در این رابطه خاطرنشان می کند حدود 30% از پرونده های قتل و تجاوز و دزدی و حملات خشونت آمیز مربوط به کسانی است که دارای خانواده های از هم گسیخته اند که با پدر و مادر زندگی نمی کنند. به گفته «هارل»، نفوذ فرهنگ گانگستری در بین جوانان که محصول خانواده‌های از هم پاشیده است، از عوامل مهم افزایش جنایات در آمریکاست.

تحقیقات در مراکز کانون اصلاح و تربیت هم نمایانگر همین مسأله است. به هر حال، یکی از عوامل مهمی که توفیق مهاجمان را در تأثیرگذاری بالا می برد و زنان جامعه را آسیب پذیر می نماید، ایجاد تزلزل در کانون های خانواده است چرا که در صورت تزلزل در کانون خانواده به عنوان مهم ترین نهاد اجتماعی، تحول کلی در نظام ارزشی و فرهنگی جامعه ایجاد می شود. الان این گونه القاء می شود که رفتارهای ناهنجار و ستمهای روا شده بر زن به خاطر وجود نهاد خانواده و ازدواج قانونی و شرعی است و سعی بر این است که قداست و سلامت این نهاد ارزشمند شکسته شود و عرضه تئوری های ناهنجاری چون «ازدواج آزاد»، جداانگاری مناسبات جنسی از روابط خانگی و باروری و تولیدمثل، خانواده های تک والدینی، معاشقه آزاد و ... آفت دیگری است که پی آوردها و عوارض جبران ناپذیر فراوانی را برای جامعه بشری سبب شده است که مهم ترین آنها ایجاد بحران روحی زنان بی عاقبت و عقبه، بی پناه و پشتیبان، غم زده و شکست خورده در حوزه عاطفی از عمده ترین معضلات این مسأله است. وجود همین بحران برای برخورد منفعلانه زنان در قبال فرهنگ غرب کفایت می نماید و همین مسأله موجب می شود که دشمن بیشترین موفقیت را در تغییر فرهنگ زنان به دست آورد و در چنین فضایی امکان هر گونه مقابله و رودررویی با تهاجمات فرهنگی در زنان از بین می رود.

به همین جهت است که غرب برای ایجاد همسانی بین فرهنگ زنان جامعه ما با فرهنگ خودشان، در پی دگرگونی در ساختار خانواده و سوق دادن زنان به مشاغل عمومی و تضعیف نقش ویژه مادران در نهاد خانواده می باشد. به عقیده خانم «سیمون دوبوار» نظریه پرداز فمینیسم آنچه زن را در قید بندگی نگه می دارد، دو نهاد عمده ازدواج و مادری است! وی نظام خانواده را به عنوان رکنی برای حیات اجتماعی و پرورش انسان‌های سالم به شدت مورد حمله قرار می دهد و ازدواج را نوعی فحشای عمومی و عامل بدبختی زنان می داند!

فمینیست های رادیکال هم، نسخه جدایی زنان از مردان را برای رهایی زن از زیر سلطه مرد می پیچند. و نظریه «زوج آزاد» را به عنوان مهم ترین راهکار برای رهایی از بردگی ازدواج می دانند. چرا که این ازدواج نوعی همزیستی مشترک میان زن و مرد است که بر مبنای آن، هیچ مسئولیت حقوقی بر عهده طرفین نمی آید، بلکه فقط پاسخی به نیازهای جنسی، بدون در نظر گرفتن وجوه عاطفی آن است.

اما در اسلام، خانواده هسته اصلی جامعه است و محبوبترین بنا در نزد خداوند، بنای خانواده است و ازدواج یکی از مهم ترین سنت های نبوی و جزء عوامل اصلی برای حفظ دین به حساب می آید که اعراض از آن، مسلمانان را از صف پویندگان راه رسالت خارج می نماید.

آنچه که آسیب پذیری زن را در مقابل تهاجمات بی امان دشمن افزایش می دهد، تزلزل خانواده و نادیده انگاشتن نقش این نهاد مهم اجتماعی و مهم تر از آن کمرنگ کردن نقش محوری مادر در کانون خانواده است، زنان را با واژه های بسیار دلپذیر و غرورآفرین، از کانون های گرم خانواده به بهانه های مختلف به بیرون از منازل می کشانند و ضمن اینکه کانون خانواده را از حضور گرم و عاطفی مادران محروم می کنند، آرام آرام فرهنگ خود را به آن‌ها القاء می نمایند. در آموزه های دینی بیشترین تأکید بر شوهرداری، خانه داری و تدبیر منزل به عنوان عامل بسیار مؤثر و مفید برای حفظ سلامت زن و اجتماع می باشد و تأکید شده باید محیطی سالم و امن فراهم شود تا زنان بتوانند ضمن ارتقای سطح علمی ـ فرهنگی خود و ایفای نقش اجتماعی، به مسأله مادری و همسری که اصیل ترین نقش زن است بهتر بپردازند و خانواده ها از وجود زنان سرشار از علم و حکمت و عاطفه و محبت محروم نباشند.

حضرت زهرا(س) در باره تقسیم کاری که توسط پیامبر اکرم(ص) صورت پذیرفت و کار بیرون را به حضرت علی(ع) و کار داخل منزل را به دخترش محول کرد، فرمود: فقط خدا می داند که من چقدر از این تقسیم کار خشنود گردیدم. باید توجه داشت که حضرت زهرا(س) در عین حضور فعال و پرعاطفه خود در منزل از ایفای مسئولیت های علمی ـ اجتماعی و سیاسی خود غافل نبود و در هر زمان که ضرورت اقتضاء می نمود از منزل خود خارج شده و به انجام رسالت های دیگر خود که اقتضای مسلمان بودن ایشان بود، می پرداخت. و آن همه نقش آفرینی حضرت در دفاع از اسلام و ولایت در طول زندگی کوتاه و پربار، خود دلیلی است بر این مطلب.

 

بی اعتنایی به ارزش‌های اخلاقی

اهمیت اخلاق و تزکیه نفس در سلامت انسانها و جوامع مختلف و نجات آن‌ها از مشکلات و مفاسد اجتماعی و تهاجمات فرهنگی بر کسی پوشیده نیست. در فرهنگی که بر اساس بینش اومانیستی و لیبرالیستی، انسان را به آزادی بدون قید و بند دعوت می نماید و به او می گوید هر چه می خواهی بخور و هر چه می خواهی بپوش و هر کاری را که تمایل داری انجام ده، بر اساس این بینش دیگر معنای معقولی برای صحبت از حجاب و عفت و... نمی ماند، در چنین فرهنگی اصل بر برهنگی است و حجاب حالتی است که انسان در پذیرش یا رد آن آزاد است. با این مبنا دیگر مسأله ای به نام اخلاق، نهاد خانواده و ارزش های دیگر قداستی نخواهد داشت. در چنین فضایی افراد در مقابل تهاجمات فرهنگی، آسیب پذیر می شوند و شدیدا متأثر از فرهنگ بیگانه.

یکی از تلاش های عمده دشمن برای توفیق یافتن در تحقق اهداف شومش، مسأله ایجاد حالت بی اعتنایی به ارزش های اخلاقی است. او می کوشد تا با شکستن قداست و حرمت ارزشها در منظر فرد، او را نسبت به مسائل ارزشی، لاابالی و دچار اباحه گری نماید و فرد وقتی دچار اباحه گری گردید، دیگر امکان مقابله با تهاجمات بی امان فرهنگی را هم از دست می دهد و دقیقا دشمن همین طرح شوم را در رابطه با زنان جامعه اسلامی ما به اجرا گذاشت. با نقش ها و تاکتیک های بسیار کارشناسانه و دقیق، ابتدا هجمه ای ناجوانمردانه به نظام ارزشی زنان وارد نمود و با ایجاد شبهه و تردید نسبت به مقدساتی مثل حجاب، عفت، حیا و... باور زنان را نسبت به این ضرورت های دینی دچار تزلزل نمود و بعد هم مسأله ارزشی مهم حجاب را به عنوان یک عامل ضدارزش و وسیله دست و پا گیر و عاملی برای به بندگی کشیدن زن مطرح نمود و سپس با رواج الگوهای ساخته شده دست خود، زنان را به سوی بدحجابی و بی حجابی کشاند و متأسفانه در این عرصه توانست توفیقات زیادی را هم به دست آورد. وقتی دژ مستحکم حیاء و عفت در هم ریخته شد، متأسفانه دیگر هیچ گونه امکان مقابله با تهاجمات فرهنگی برای زنان وجود ندارد و آرام آرام آنان را به سوی هتک حرمت و ذبح تمامی ارزشهای اخلاقی و انسانی سوق می دهند.

نگاهی دقیق به تلاش گسترده دشمن در سال‌های اخیر به تخریب ارزش های دینی و اخلاقی در مراکز علمی ـ فرهنگی، مؤید این مطلب است. اگر هر روز می بینیم که یکی از ارزشهای دینی در بردهای دانشجویی ناجوانمردانه مورد هجوم قرار می گیرد و شبهات پی در پی به نظام فکری و اعتقادی دختران دانشجو وارد می گردد، آیا انتظار می رود در این فضا دانشجوی تازه واردی که به دلیل اشتغال به تحصیل در طول دوران دبیرستان، کمتر به فکر تقویت بنیان های فکری و عقیدتی خود بوده است و در این زمینه دچار عوامزدگی می باشد، هنگام مواجهه با این محیط مسموم، بتواند مقاومت نماید. طبیعی است که ما در دانشگاه ها شاهد فروپاشی نظام اعتقادی دختران جوان باشیم و تعارض های شدیدی که آنان دچار می گردند و نهایتا رنگ باختن ارزش های دینی و اخلاقی آنها در چنین فضای آلوده، امری اجتناب ناپذیر است و کسانی که از نزدیک با این قشر سروکار دارند، دقیقا شاهد این فاجعه بزرگ می باشند.

به هر حال یکی از راهبردهای مؤثر دشمن در نبرد فرهنگی، ایجاد روحیه بی اعتنایی نسبت به ارزشهای اخلاقی است. با رواج این مسأله که ارزش ها اموری اعتباری هستند و پایه و اساسی ندارند و تابع یک سلسله شرایط اجتماعی و فرهنگی خاص هستند و از هیچ گونه قداست و حرمتی برخوردار نمی باشند، آرام آرام تأثیر خود را بر فرهنگ ارزشی جوانان ما می گذارند و زنان هم با تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه، دگرگون می شوند. در این صورت است که دیگر زنان ما حاضر نخواهند شد که برای حفظ ارزش های دینی و اخلاقی پایداری نمایند.

دشمن برای تخریب ارزش ها با استفاده از تئوری محتاج نان کردن و سرگرم نمودن به لهویات، به گونه ای برنامه ریزی نمود که با ایجاد نیازهای کاذب اقتصادی و همچنین ایجاد سرگرمی های پوچ، یک اقدام مؤثر جهت تغییر ارزش ها در قشر زنان ایجاد نمود. به صورتی که برخی زنان جامعه ما به این باور رسیدند که صرف وجود یک حقوق و اکتفاء به درآمد همسر، کفایت امور اقتصادی را نمی نماید پس باید حتما به دنبال اشتغال بود و این فکر به صورت جدی در جامعه زنان ایجاد شد و در واقع با توجه به نیازهای کاذب اقتصادی که ایجاد شد، واقعا هم حقوق مردان پاسخگوی رفع نیازها نبود و از سوی دیگر با ایجاد این تفکر که زنان نیاز به تنوع، تفریح و ... دارند آنان را از منازل بیرون کشیدند. نتیجه این اقدام، سست شدن بنیان خانواده و بازداشتن آنها از اصیل ترین نقش آنها که همان نقش همسری و مادری است، گردیده و با یورش به نظام ارزشی زن، سعی کردند او را دچار تغییر در نظام ارزشی نمایند تا جایی که دیگر هیچ گونه اثری از پایبندی و احساس مسئولیت و ایثار و فداکاری که از ویژگی های زن ایرانی و مسلمان در قبال خانواده بود، باقی نمانَد و چه بسا اگر به هوش نباشیم و اقدامات لازم را معمول نداریم، به آنجا برسند.

انتهای پیام/ص

تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگی فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف فروپاشی حیا و عفاف ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی ارزش های اخلاقی فرهنگ غرب فرهنگ غرب فرهنگ غرب فرهنگ غرب فرهنگ غرب فرهنگ غرب فرهنگ غرب فرهنگ غرب فرهنگ غرب فرهنگ غرب فرهنگ غرب فرهنگ غرب فرهنگ غرب 

دیدگاه شما

آخرین اخبار