19. تير 1396 - 10:27   |   کد مطلب: 17571
انتخاب مسیر درست در هر زمینه ای نیازمند درک صحیح از آن مطلب است. در زمینه حجاب نیز دختران جوانی وجود دارند که در پی حادثه ای به این درک و شناخت می رسند و پس از سالها پوشیدن مانتو، آگاهانه چادر را به عنوان پوشش خود انتخاب می کنند.

به گزارش شبنم همدان،

 

هفته حجاب و عفاف زمان پرداختن به مسائلی در زمینه حجاب است که از چشم ما دور مانده است. به همین مناسبت با دختران محجبه ای که آگاهانه و پس از تحقیق و درک درست  پوشش چادر را برگزیده است گفتگویی  انجام دادیم .

بهاره دختر جوانی است که خودش پوشش چادر را انتخاب کرده است. این بانوی جوان اذعان داشت: دوست دارم حس زیبایی که از پوشیدن چادر به  دست اورده ام را با کسانی تقسیم کنم که تا حدود زیادی مرا درک می کنند من شش ماه است پوشش چادر را خودم انتخاب کرده ام.

جمله ای که در حرم امام رضا معنای حجاب را برایم تغییر داد

بهاره ماجرای دل بستن به چادر را اینگونه تعریف کرد:  سال گذشته برای اولین بار به مشهد مقدس مشرف شدم. هربار که برای زیارت حرم  مراجعه می کردم چادرم را داخل کیف قرار می دادم و مقابل ورودی حرم آن را دوباره سرم می کردم.  یکی از دفعاتی که می خواستم از حرم خارج شوم و چادرم را از سرم بردارم یکی از خادمین گفت: «دخترم اگر برای مشرف شدن به حرم  امام رضا (ع) چادر سر می کنی بهتر است بدانی همه جا حرم ائمه است اگر کمی با خودت فکر کنی متوجه می شوی زنان در  مقابل افراد  نامحرم حجاب می کنند. آیا از نظر  شما تنها امام رضا (ع) نامحرم است که به محض خروج چادر از سر برمی داری؟».  آن لحظه بسیار خجالت کشیدم و دوباره چادرم را سر کردم. اما متاسفانه زمانی که به شهر بازگشتم دوباره چادر را از سرم برداشتم اما زمانی که می خواستم برای مراسم مذهبی به حسینیه و یا اماکن مقدس بروم در طول زمان رفت و بازگشت از مکان مقدس چادر سر می کردم .

رفتاری که باعث شد تصمیم بگیرم هرگز چادر به سر نکنم

بهاره در ادامه گفت: روز جشن میلاد  حضرت علی (ع) بود تصمیم گرفتم برای شرکت در مولودی جشن حضرت علی (ع) با دوستم عاطفه به حسینیه بروم. عاطفه اهمیت چندانی به حجاب نمی داد. زمانی که به همراه عاطفه در حسینیه مستقر شدیم یکی از بانوان به عاطفه در خصوص رعایت حجاب تذکر داد و عاطفه کمی مقنعه اش را جلوتر کشید اما خانم دیگری با نگاه تحقیر آمیز به عاطفه زل زد و به او گفت شما چرا حرمت حسنیه را نگه نمی دارید؟ برای همین مقنعه عاطفه را روی صورتش کشید چند نفر به آن خانم اعتراض کردند و گفتند این خانم تنها قسمت کمی از موهایش مشخص  است و شایسته چنین رفتاری نیست اما او اعتنایی نکرد. رفتار آن خانم باعث ناراحتی من و عاطفه شد به همین دلیل حسینیه را ترک کردیم. آن روز تصمیم گرفتم دیگر هرگز چادر سر نکنم دلم می خواست زمین دهان باز کند و مرا ببلعد. واقعا حال دوستم بسیار بد شده بود و خودم را مقصر تمام این اتفاقات می دانستم.

 

هیج جا ننوشته گنهکار نیاید

این دختر جوان محجبه در ادامه خاطره اش گفت: آن روز یاد سخن مداحی افتادم که می گفت «هیچ جا ننوشته گناهکار نیاید» و با خودم فکر می کردم این جمله تنها در حد شعار است .من با دعوت از عاطفه  مقصر شکستن غرور و وجه اش بودم  با وجود اینکه  تنها از یک خانم محجبه چنین رفتاری را مشاهده کرده بودم اما  در ذهنم قضاوت نادرستش را به همه افراد چادری تعمیم می دادم.

ماجرای سفری که سونوشت مرا تغییر داد

بهاره ادامه داد:  چند روز از میلاد حضرت علی (ع ) می گذشت و نگاه منفی من نسبت به افراد چادری کم رنگ تر شده بود اما هنوز مصمم بودم که دیگر چادر سر نکنم. همان روزها از طرف دانشگاه برای سفر عتبات عالیات ثبت نام کرده بودم سرپرست اعزام دانشجویی  اطلاع داد که افراد نامبرده  می توانند  به همراه یکی از نزدیکان در این سفر زیارتی شرکت کنند بسیار خوشحال شدم  وقتی این خبر را شنیدم به پدرم اطلاع دادم. پدر بسیار استقبال کرد و گفت می توانم به همراه مادرم در این سفر شرکت کنم.

 

اردیبهشت ماه پر هیاهوی زندگی ام

 چند روز قبل از اعزام جلسه ای به منظور آگاهی از ملزومات سفر تشکیل شد. روحانی کاروان از آمادگی سفر سخن می گفت. از اینکه زندگی در دنیا همانند یک سفر چند روزه است که نیاز به آمادگی و توشه راه دارد هر لحظه که او بیشتر سخن می گفت من تازه پی می بردم هیچ معرفت و آمادگی نسبت به این سفر ندارم . برای همین از وی سوال کردم آیا شخصی می تواند بدون معرفت قدم در مسیر زیارت اباعبدالله  الحسین (ع) بگذارد او پاسخ داد: «کسب معرفت در مسیر زیارت برای طالب شناخت و آگاهی امام میسر می شود» .اردیبهشت ماه بود که به همراه مادرم و دیگر دانشجویان عازم کربلا شدیم. ماه پر هیاهوی زندگی ام.

 حضور در کربلا مرا دگرگون کرد/ عهدی که در تل زینبیه بستم

بهاره ادامه داد: به کربلا رفتم اما  در طول مسیر تنها در بخش های زیارتی چادر سر می کردم اما زمانی که به شهر کربلا رسیدیم یاد سخن خادم امام رضا (ع) افتادم که تنها حرم حریم امام معصوم (ع) نیست از حضرت زینب (س) خجالت می کشیدم وقتی بالای زینبیه رمق از پاهایم رفت فهمیدم روضه زنده چیست زیر بقعه اباعبدالله عهد بستم که هرگز چادر از سر برندارم عهد بستم از  حضرت زینب (س)حیا بیاموزم.

در پایان باید بگویم وقتی چادر سر می کنیم به حرمت آن پایبند باشم با چادرم دل کسی را به درد نیاورم شاید کوچکترین رفتار نادرست ما آینده و دید یک فرد را کاملا تحت تاثیر قرار دهد .

 

بانو! این چادر تا برسد به دست تو

هم از کو چه های مدینه گذشته

هم از کربلا

هم از بازار شام

هم از میادین جنگ

چادر وصیت نامه شهداست برتن تو

بانو جان

این را بدان تو که با وقار راه می روی

هنگامی که باد چادرت را پریشان می کند و تو دست هایت را نذر مرتب کردنش می کنی

خداوند آن بالا قدح قدح غرور به فرشتگانش می فروشد

این بود بنده ای که می گفتم سجده اش کنید

اشرف مخلوقاتم را بنگرید که چه عاشقانه برایم بندگی می کند .

 

 

انتهای پیام / 

دیدگاه شما

آخرین اخبار