به گزارش شبنم همدان به نقل از مهرخانه : مقاله "بررسی گرايش دختران دانشجو به حجاب و بدحجابی" نوشته نعمتالله كرماللهي و محمد آقاسي یکی از مقالاتی است که دلایل بدحجابی را مورد بررسی قرار داده است. در این مقاله موضوع گرایش و عدم گرایش به حجاب در بین دانشجویان دختر دانشگاههای تهران با استفاده از روش گروه كانوني مورد بررسي قرار گرفته و از مجموع یافتههای تحقیق، مشاهدات میداني، مصاحبههای عمقي و پرسشنامههای جانبي، نتایج زیر بهدست آمده است:
فقدان شناخت لازم در خصوص گرایش یا عدم گرایش به حجاب بین دانشجویان دختر
اولین و مهمترین نکتهای که در تحلیل یافتهها بهدست آمد، فقدان معرفت و شناخت لازم در خصوص گرایش یا عدم گرایش به حجاب در بین دانشجویان دختر است. بهطوری که دختران چادری و غیرچادری، فاقد دلایل محکم، روشن و مستدل برای انتخاب خویش هستند. هنگام سؤال از چرایي نوع پوشش مورد علاقه، تنها به شنیدههایي بسنده ميكنند كه در بسیاری از موارد قابل استناد نیست.
ممکن است كه در میان فعالان حقوق زنا اعم از فمینیستها یا زنان مسلمان متعلق به گفتمان انقلاب اسلامي دلایلي را در نفي پوشش و یا اثبات آن شنید، اما در لایههای پایینتر این امر چندان مشهود نیست. حتي در میان تشکلهای دانشجویي كه در بین دانشجویان به فعالان فرهنگي اجتماعي مشهورند و به نوعي محل رجوع دانشجویان هستند نیز استدلالات روشن و محکمي برای داشتن یا نداشتن پوشش مطرح نبود و با كوچکترین شبهه، نسبت به اعتقادات خویش عقبنشیني و یا در بهترین حالت از سپر سکوت استفاده ميكردند.
تقابل میان حجاب رسمی و حجاب هنجاری
بخش دیگری از یافتههای تحقیق بیانگر وجود نوعي الگوی تقابل در خصوص حجاب در بین "حجاب هنجاری" و "حجاب رسمي" دختران دانشجو است. این الگو تقابل است یعني كساني كه از روی اجبار قانون به حجاب تن دادهاند و كساني كه آن را به عنوان یک ارزش دروني شده ميپندارند.
تأثیر دوستی با جنس مخالف در بدحجابی
از سوی دیگر، یافتههای بهدست آمده از مصاحبههای مشاركتي و عمقي تکمیلي، نشانگر تأثیر گرایش به"ارتباط با نامحرم و داشتن دوستي با جنس مخالف" بر بدحجابي یا نداشتن پوشش و یا سستي در پوشش مناسب در بین اعضای گروه كانوني است. هر چه این ارتباط گستره و عمق بیشتری داشته باشد، تأثیر بیشتری بر پوشش فرد خواهد داشت. در علت گرایش به جنس مخالف، مهمترین عامل از نظر دختران دانشجو، احتیاج به محبت و پس از آن كنجکاوی است. التزام به پوشش مناسب نیز یکي از موانع جدی ارتباط بيمحابا و یا تداوم آن با جنس مخالف ارزیابي شده است.
تأثیر شیوه برخورد با دختران در دوران بلوغ بر پوشش آنها
اذعان دانشجویان دختر به تمایل به عدم پوشش كامل در محیط بیروني در سنین نوجواني و مراحل ابتدایي بلوغ از دیگر یافتههای این تحقیق است. میزان توجه و شیوه برخورد خانواده، مدرسه و جامعه در این اختلال موقت با آنان، در نوع پوشش آینده آنان تأثیر بنیادی دارد.
تأثیر سیاسيشدن موضوع حجاب بر كاهش گرایش به پوشش مناسب
سیاسيشدن موضوع حجاب از دید دانشجویان از عوامل مؤثر بر كاهش گرایش به پوشش مناسب است. یافتههای تحقیق نشان ميدهد كه از نگاه دختران دانشجو تنها در صورت تغییر نظام سیاسي موجود، امکان كشف حجاب وجود دارد. همچنین ناتواني دستگاههای فرهنگي در طراحي و ترویج سبک زندگي دیني و اسلامي در سطح جامعه بهویژه در بین دختران از انتقادات مطرحشده از سوی شركتكنندگان در جلسات گروه كانوني بود.
نگاه مقدس به چادر
نکته دیگر این است که نگاه به چادر یک نگاه ویژه و مقدس است. این نگاه در بین دختران غیرچادری نیز رایج است؛ به گونهای كه در توجیه عمل خود دلایلي چون "مؤمن نیستیم" یا "نميتوانیم همه جا سر كنیم" را عنوان میکنند.
یافتههای تحقیق همچنین نشان داد که برقراری فضای گفتگو و اظهارنظر سازنده و دوستانه در بین اقشار و تیپهای گوناگون نقش مهمي در ایجاد همدلي و تفاهم و پرهیز از اقدامات سلبي متقابل در زمینههای مختلف و از جمله در خصوص حجاب دارد. یافتههای تحقیق نشان ميدهد، دختران دانشجو از ظاهرگرایيهای بیهوده و نیز مقدسمآبي در سطح جامعه كه باعث نفاق و دورویي ميشود، آزرده بودند و اعتقاد داشتند این رفتارها بر گرایش دختران به سمت بيحجابي تأثیر اساسي دارد.
مقاله "نگرشی جامعهشناختی و روانشناختی به بدحجابی به عنوان یک مسئله اجتماعی"
مقاله "نگرشی جامعهشناختی و روانشناختی به بدحجابی به عنوان یک مسأله اجتماعی"، نوشته محمد عباسزاده، محمدباقر علیزاده اقدم، موسی سعادتی و نیر محمدپور، نیز یکی دیگر از مقالاتی است که علل بدحجابی را مورد بررسی قرار داده است. در این پژوهش عوامل مؤثر بر بدحجابي در سه بعد اجتماعي، فرهنگي و رواني مطرح ميشود.
فرآيند جامعهپذیری تعطيلناپذير بوده و از اولين مراحل زندگي آغاز ميشود و تا پايان عمر ادامه خواهد داشت. جامعهپذيري دو فرآيند مکمل، يعني انتقال ميراث فرهنگي اجتماعي و رشد و تکامل شخصيت فردي را در بر ميگيرد. جامعهشناسان بسياري از انحرافات اجتماعي را به کاستيها و ضعف اين فرآيند مستند ميدانند. بدحجابي دختران و زنان در سن بالا نيز در نارساييهاي اين فرآيند و القاهاي محيط خانواده، دوستان، محيطهاي آموزشي، رسانه جمعي و محيط عمومي ريشه دارد.
همچنین مطابق یافتههای پژوهش، گرایش به بدحجابی دلایل مختلفی دارد که در ادامه به برخی از این دلایل اشاره میشود.
نارضايتي از وضعيت موجود: هنگامي که فرد به هر دليل، از در ناسازگاري با گفتمان غالب بر جامعه خويش برآمده باشد، به راحتي به نقض قواعد و معيارهاي پذيرفتهشده، دست ميزند. به عبارت ديگر، ضعف تعلق فرد به جامعه، در قالب بيتوجهي به تمايلات و انتظارات جمعي و نقض قواعد و هنجارهاي اجتماعي متعارف متبلور ميشود.
وابستگي ذهني به جامعه مرجع: به اين معنا که فرد در مواردي و به دلايل مختلفي، عمل کردن براساس ارزشها، هنجارها، الگوها و مدلهاي رفتاري جامعه آرماني و ايدهآل خويش که به همنوايي و پذيرش جهان زيست آن تعلق خاطر عميق دارد، بر قرينههاي محيط خويش ترجيح ميدهد. اين هم نوايي موضعي و فارغ از مساعدتهاي محيطي، تنشهاي رواني و فشارهاي اجتماعي سختي را متوجه فرد ميسازد؛ ولي ميتواند ارضاکننده و اشتياقزا باشد. شواهد موجود نشان ميدهد که بيشتر افراد بدحجاب و بيحجاب خواسته و ناخواسته، به فرهنگها، نظامهاي بينشي و گرايشها و الگوهايي دل بستهاند که با فرهنگ و ارزشها و قواعد مسلط و جامعه اسلامي، تعارض دارند.
ضعف کنترل اجتماعي: کنترل اجتماعي به عنوان نظام مکمل جامعهپذيري و تربيت اجتماعي، مجموعه سازوکارهايي است که جامعه براي پاسداري از ارزشها و معيارهاي پذيرفته شده و واداشتن اعضاء به سازگاري و نيز درهم شکستن ارادههاي ناهمسو به شيوههاي مختلفي اعمال ميکند. بخشي از اين سازوکار به صورت رسمي با وضع و اجراي قوانين به وسيله کارگزاران مسؤول، تنبيه متخلفان به تناسب درجه انحراف و براساس معيارهاي مقرر و با نظارت ضابطهمند بر اوضاع فرهنگي- اجتماعي و بخشي به صورت غيررسمي (شامل تذکر، توصيه، تمسخر، طرد، تهديد موقعيت و اعتبار اجتماعي و مانند آن) اعمال ميشود.
اثرپذيري از شبکههاي ارتباطي: از برخي پژوهشها چنين برميآيد که همبستگي بالايي ميان نوع پوشش مادر و دوستان فرد با پوشش خود فرد وجود دارد. 90.7 درصد دختران مادراني که داراي پوشش روسري، مانتو و شلوار بودند، چنين پوششي داشتند. 50.7 درصد فرزندان مادران چادري نيز پوشش مشابهي داشتند. همچنين حدود ٧٠ درصد از دختراني که صميميترين دوستانشان داراي چادر بودند، چنين پوششي را برگزيده بودند و ٧٣ درصد از دختراني که نزديکترين دوستانشان داراي روسري، مانتو و شلوار بودند، خود همينگونه بودند.
دشواري شرايط ازدواج: يکي از عوامل تأثيرگذار در بدحجابي دشواري شرايط ازدواج در جامعه است. برخي ميپندارد که با پوششهاي جذاب و زننده ميتوانند جوانان را به خود مشتاق سازند.
وسايل ارتباط جمعي: يکي ديگر از عواملي که نقش مؤثري در آشناسازي فرد با مفهوم و معناي حجاب بازي ميکند، وسايل ارتباط جمعي است که با بخش کثيري از مردم سروکار داشته و وظيفه اطلاعرساني به آنان را بر عهده دارد. نگاهي به فيلمها و سريالهاي پخششده در سالهاي اخير و تيپشناسي هنرپيشگان زن، نشان ميدهد مدلهاي ارائهشده تا چه حد با ارزشها و معيارهاي مذهبي جامعه بهخصوص در امر حجاب ناهماهنگ است.
چرخشهاي هنجاري جامعه: برخي جامعهشناسان کاهش التزام عملي به رعايت حجاب شرعي و افزايش آمار بدحجابان را ناشي از برخي تحولات اساسي در نظام هنجاري جامعه ميدانند. در یکی از تحقیقات انجامگرفته پیرامون این موضوع، 86.2 رصد از پاسخگويان معتقد بودند که در سال ٦٥، عدم رعايت حجاب از نظر مردم عيب داشت و زنان به اين علت که احساس ميکردند مردم از بيحجابي خوششان نميآيد، بيشتر حجاب را رعايت میکردند. در سال 1371 میزان اين ارزيابي به 41.5 درصد ميرسد. همچنين در سال 65 تعداد 81.8 درصد از پاسخگويان معتقد بودند که مردم به زنان چادري احترام ميگذارند؛ در حالیکه در سال 1371 این رقم به 36.8 درصد میرسد.
مقاله "بدحجابی، واکنش سوژه به تأیید اجتماعی"
مقاله "بدحجابی، واکنش سوژه به تأیید اجتماعی"، نوشته حسن مومنی و عبدالحسین کلانتری، یکی دیگر از مقالاتی است که به بررسی علل بدحجابی میپردازد.
در این تحقیق که به روش توصیفی و پیمایشی انجام گرفته 300 نفر از زنان بالای 14 سال در شهر اهواز که مصداق بدحجابی بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. فرضیات این پژوهش این است که بین بدحجابی دختران شهر اهواز و تأیید اجتماعی آنها رابطه وجود دارد و بین بدحجابی دختران شهر اهواز و وضعیت تأهل آنها رابطه وجود دارد.
افراد مجرد بیشتر از افراد متأهل رفتار بدحجابانه از خود نشان میدهند
نتایج پژوهش حاکی از آن است که همه مؤلفههای بدحجابی تأثیر مثبت و معناداری بر روی تأیید اجتماعی دارند. برابر نهادن دو گروه افراد بدحجاب مجرد و متأهل نیز بیانگر آن است که افراد مجرد بیشتر رفتار بدحجابانه را از خود نشان دادهاند. همچنین نگرش و اعتقاد افراد بدحجاب مؤید این بود که حدود سهچهارم از آنها بدحجابی را مقصود به اهداف خود دانستهاند؛ یعنی بر این باور بودهاند که با رفتار و ظاهری بدحجابانه توانستهاند یا میتوانند به اهداف خود که ازدواج و دوستی با جنس مذکر است دست یابند.
بدحجابی تبدیل به وسیلهای برای ازدواج یا دوستیابی شده است
در تعبیین فرضیات خرد، باید اذعان داشت، طبق نظریه مبادله نیز این نتیجه مؤید "بدحجابی قصدمندی" است؛ زیرا چنانچه افراد بدحجاب بتوانند در یکبار بدحجابی مورد توجه دیگران مذکر قرار گیرند، احتمال ارتکاب آن نیز در آینده وجود خواهد داشت. در طرف مقابل، اینگونه به نظر میآید که کنشگر با پوشش متعارف نمیتواند دیگران را به خود جلب نماید. همانطور که گافمن نیز بیان کرده است، عاملان بدنی یا جسمی سعی دارند تا نظر دیگران را به خود جلب کنند.
در تبیین چنین رابطهای میتوان گفت، خانواده و والدین چندان تأثیری در ازدواج فرزندان خود ندارند، از اینرو، فرد برای اینکه خود را به دیگران معرفی کند، در عرصه عمومی مبادرت کرده و از بیم آنکه نتواند مورد جلب نظر قرار گیرد، به هر شکل ممکن تلاش میکند که نظرات دیگران را به خود جلب کند و خود را شایسته و لایق نشان دهد. چنین آغازی وقتی با استقبال جنس مخالف (از ازدواج تا دوستیابی و ارضای جنسی) روبهرو شود، درواقع موفقیت بدحجابی در رسیدن به اهداف، محقق میشود.
کنشگر با بروز ظاهر بدحجابانه خود در پی چیزي میگردد که با هنجار متعارف بهدست نیاورده است؛ بنابراین با کنشی بدحجابانه در تلاش است تا هویت پنهانی خود را معرفی کند و از این طریق ناکامیها و ناملایمات شخصی خویش را تخفیف دهد. لذا با چنین پوششی سعی میکند نظر دیگران نسبت به خود معطوف کند. از آنجاییکه به زعم گافمن، صورت اجتماعی یک صورت عمومی است و نیازمند تغییر نقاب موجود بر آن است، آرایش وسیلهاي براي بهدست آوردن این نقاب است. تنها در شرایط احساس شدید تنهایی یا در حضور دوستان است که نقاب آرایش صورت کنار میرود و صورت خصوصی یا همان شخص واقعی ظاهر میشود؛ بنابراین کنشگران با استفاده از مدیریت تأثیرگذاري با توسل به همه روشهاي علامتدهی اجتماعی تلاش دارند نظر دیگران را به خود جذب کنند.
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما