17. دى 1396 - 8:19   |   کد مطلب: 20260
پروژه کشف حجاب از پیش از دوران مشروطه آغاز شد و برخی جریانات از قبیل بابیت و بهاییت آن را ترویج کردند. روز ۱۷ دی ۱۳۱۴ روز منع حجاب است که به اشتباه روز کشف حجاب نامیده شده است.
استعمار,کشف حجاب,منع حجاب,رضاخان,استبداد,مدرن سازی جامعه,shabnamha.ir,شبنم همدان,afkl ih,شبنم ها;

واقعه کشف حجاب رضاخان، از جمله اتفاقات مهم و قابل توجه در تاریخ ایران است که نمونه ای بسیار روشن از استبداد و مدرن سازی جامعه ایرانی با زور تفنگ و سرنیزه را به نمایش می گذارد. واقعه ای که در عین تلاش بسیار حکومت پهلوی و صرف توان و انرژی فراوان از امکانات کشور موفق نبود و مغلوب قدرت فرهنگ شد.

به مناسبت ۱۷ دی ماه، سالروز صدور فرمان کشف حجاب به سراغ دکتر هادی وکیلی، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد رفته ایم تا پیرامون این اتفاق تاریخی به گفتگو بپردازیم؛

*در ابتدا و پیش از آنکه به موضوع کشف حجاب بپردازیم لطفاً مختصری پیرامون خود حجاب و جایگاه تاریخی آن در ایران توضیحی بفرمایید.

در کشور ایران تا جایی که اطلاعات تاریخی و باستان شناختی وجود دارد باید گفت که جامعه ایرانی چه از عصر بسیار کهن و باستانی خود -یعنی پیش از هخامنشیان- و چه در دوره تاریخی خود – که از زمان هخامنشیان آغاز می شود – تا به امروز جامعه ای معتقد به پوشش و عفاف بوده است. در تمامی تصاویر و نقش برجسته های قرون قبل از ظهور اسلام و بعد از آن چه مرد و چه زن ایرانی پوشش کامل داشته اند. یعنی هم لباس سر داشته اند و هم لباس تن و پا. از این رو می توان جامعه و فرهنگ ایرانی را با فرهنگ و تمدن های دیگری از جمله یونان، که در آن گاهی اوقات مردان و زنان عریان یا کم پوشش بوده اند متفاوت دانست.

مبتنی بر این پیشینه، جامعه ایرانی همواره علاوه بر اینکه عفیف بوده، محجب و با پوشش هم بوده است. یعنی این دو پدیده و مسئله با هم ارتباط دارند. برخی فکر می کنند می توان عفیف بود ولی حجاب نداشت و یا بعضی ممکن است با حجاب باشند ولی عفیف نباشند. اما جامعه ایرانی در طول تاریخ خود هم عفت بالایی داشته و هم پوشیده بوده است. حتی مردان هخامنشی از جمله کوروش، داریوش و کمبوجیه پوشش کامل سر، تن و پا داشته و ضمن وجود اقتدار در سیمای خود شکل یک انسان زیبا و متین را به خود گرفته اند. زنان هم به همین صورت بوده اند. در تمامی این تصاویر، شواهد و اسناد تاریخی زن ایرانی هم پوشیده بوده و هم رفتاری مبتنی بر حیا و عفت داشته است.

فردوسی از نوعی پوشش شبیه به چادر امروزی در اثر خود یاد می کند به نام اشکوبه که زنان ایرانی در آن زمان بر تن می کرده اند و حتی از قول منیژه دختر افراسیاب می گوید که: «منیژه منم دخت افراسیاب/ برهنه ندیده تنم آفتاب». یعنی نه مرد غریبه، که حتی آفتاب هم تن من را بدون پوشش ندیده است و این در آن زمان هم ارزشی والا برای زن ایرانی بوده است. زمانی هم که اسلام به ایران می آید همین عفاف و پوشش را تأیید کرده و چارچوب تعریف شده تری به آن می دهد.

 

اما در نقطه مقابل هم جریان ضد حجاب چندبار وارد تاریخ ایران شده است. اما در هیچ دوره ای نتوانست جایی در فرهنگ ایرانی باز کند. در همان ایران باستان زمانی که اسکندر و بعد سلوکیان وارد ایران شدند فرهنگ آنان فرهنگ پوشش رایج در جامعه ایران آن زمان نبود. به تعبیر امروزی بی حجاب یا بد حجاب بودند. اما در جامعه ایران پذیرشی نسبت به آنان رخ نداد. همین طور گویا زنان مغولی و یا برخی دیگر از اقوام مهاجر به ایران پوشش کامل نداشتند اما فرهنگ و جامعه ایرانی همه آنها را در خود هضم کرده و آنها نوع پوشش ایرانی را بر تن کردند.

*در تاریخ معاصر ایران چطور؟ ریشه های کشف حجاب رضاخانی را چطور باید در تاریخ جستجو کرد؟

در دوره معاصر تهاجمی که به عنوان تهاجم غرب می شناسیم روی داد. با این تفاوت که اگر این تهاجم در بسیاری از کشورها به شکل نظامی و استعماری اتفاق افتاد، در ایران به دلیل آنکه نتوانست به طریق مستقیم نظامی ورود کرده و روش کمپانی های اقتصادی هم با فتواهای عالمان شیعه جمله میرزای شیرازی با بن بست مواجه شد، لذا روش ها و ابزار دیگری به کار گرفته شد که همان ابزار فرهنگ بود. چرا که متوجه شدند تا زمانی که جامعه ایرانی فرهنگ اسلامی و ایرانی اصیل خودش را دارد غرب و استعمار نمی تواند در اینجا نفوذ کند. بنابراین پروژه حذف عناصر مهم فرهنگی ایرانی در دستور کار استعمار قرار گرفت.

یکی از مواردی که به شدت مورد توجه استعمار قرار گرفت مهمترین کانون اجتماعی در ایران، یعنی نهاد خانواده بود. در این میان هرچند قوام مدیریتی نهاد خانواده با مرد است اما نظام تربیتی آن با زن است. یعنی زن در خانواده عامل اصلی تربیت اعضای خانواده بوده و مرد بیشتر مدیر اقتصادی، اجتماعی و بیرونی خانواده است. بنابراین از اواخر دوره مشروطه تا به امروز زن مورد هدف قرار گرفت. در این زمینه کارهای زیادی صورت گرفت که یکی از آنها خارج کردن زن ایرانی از هویت خود و تبدیل آن به زنی از جنس زنان مبتذل غربی بود. الگویی که حتی الزاماً همه زن های غربی هم اینگونه نیستند.

بنابراین سعی کردند تا زنان جهان سوم را به گونه ای شکل دهند که از هویت خود بیزار بوده و بخواهد ادای غربی ها را در بیاورد. زمانی که زن، مدل و الگوی کشور استعمارگر را انتخاب کند، دیگر نفوذ در آن کشور دشوار نیست چرا که عنصر تربیتی جامعه جذب شده است.

بر این اساس بود که پروژه کشف حجاب از پیش از دوران مشروطه آغاز شد. برخی از جریانات از قبیل بابیت و بهاییت آن را ترویج کردند که داستان مربوط به قره العین که گویا به صورت رسمی کشف حجاب کرد از جمله آن است.

*قره العین کشف حجاب کرد یا فقط روبنده را در جلوی مردان از صورت برداشت؟

این محل بحث است؛ برخی می گویند فقط روبنده را برداشته و از این کار تعبیر به کشف حجاب کرده اند. اما گزارش های دیگری داریم که بسیار هم پر تکرار است و نشان می دهد که ایشان در جمع و جلسات مردانه حضور بی حجاب داشته است؛ یعنی بدون روسری. جامعه بهائیان هم او را به همین شکل تبلیغ می کنند.

بعد از این در دوران بعد از مشروطه هم در مجلات و روزنامه ها دیده می شود که تبلیغاتی مبنی بر عدم حجاب صورت می گرفت و حجاب را متعلق به قرون وسطی و علامت عقب ماندگی می دانستند. لذا تا قبل از رضاشاه می بینیم که بخشی از بدنه روشنفکری از جمله روزنامه نگاران و شاعرانی مانند ایرج میرزا مبلغ بی حجابی بودند. حتی آنچه که در اشعار ایرج میرزا دیده می شود فقط این نیست که حجاب را نشانه عقب ماندگی بداند، بلکه در اشعارش به صراحت می خواهد که زن بی حیا شده تا مورد سوء استفاده امثال خود او قرار بگیرد. در کمال وقاحت هم داستان هایی تعریف می کند.

در عین حال این روش در جامعه فرهنگ مدار ایرانی جایی پیدا نکرده و نویسندگان و روزنامه نگاران توانمند زیادی به میدان آمده و از حجاب دفاع کردند. جالب است که حتی در نشریات زنان همان دوره – یعنی قبل از رضاشاه- بعضی از زنان قاطعانه از حجاب دفاع کرده اند. یا رساله های زیادی در این زمینه نوشته شد که آقای رسول جعفریان هفتاد رساله ای که در دفاع از حجاب در همین سال های بعد از مشروطه نوشته شده است را در مجموعه ای منتشر کرده است.

حتی فعالیت ها و تبلیغات همراه با خشونت تیمورتاش و برخی از اعوان و انصارش در دوره رضا شاه هم در تبلیغ کشف حجاب موفق نبود و مورد مقاومت جامعه ایرانی قرار گرفت. یا مثلاً زمانی که ثریا ملکه افغانستان به همراه امان الله خان پادشاه این کشور در پاریس کشف حجاب کرده و می خواست از ایران به طرف افغانستان برود و در ماشین روباز و بی حجاب در ایران ظاهر شد، مورد اعتراض و حتی حمله مردم ایران در برخی از مناطق از جمله سبزوار قرار گرفت و به ماشین او سنگ پرتاب کردند.

بنابراین انگلیس با واسطه هایی از قبیل اردشیر و شاپور جی، فروغی و دیگران آمده و رضاخان را تحریک و حمایت کردند که این کار را دولت باید با اقتدار، اجبار و فشار و اگر هم لازم شد با خشونت انجام دهد. بنابراین رضا شاه بعد از آنکه در سال ۱۳۱۳ به ترکیه سفر کرد و از این سفر بازگشت، رسماً اعلان کشف حجاب کرد.

*این جریان مخالفت با حجاب را توسط روشنفکران و نویسندگان را تا چه حد باید پروژه ای از سوی غرب دانست و تا حد می توان آن را یک پروسه و در نتیجه ارتباط روشنفکران با غرب و تأثیرپذیری و شیفتگی نسبت به آن به شمار آورد؟

اگر بخواهیم به موضوع روندی و پروسه ای و بدون دخالت عوامل بیرونی نگاه کنیم و خود روند را در درون خودش تحلیل کنیم باید گفت نویسندگان و روشنفکران ایرانی یا آنچه به عنوان فمینیسم ایرانی از آن یاد می شود، بیشتر دنبال حقوق زن بوده اند. لذا اینها الزاماً قائل به بی حجابی نبودند. در حقوق زنان هم بیشتر بر روی آموزش زنان تمرکز داشتند. یعنی بحث تحصیل و آموزش دختران و زنان را مطرح کرده و بعد از آن هم ورود زنان به محیط های اجتماعی، اداری و امثال اینها را مطرح می کردند و یا از جایگاه زن در قوانین و شفاف سازی حقوق آن سخن می گفتند. بخش زیادی از مطالبات خود زنان، یا مردانی که رویکرد فمینیستی داشته اند از این جنس بوده است. از این رو الزاماً دنبال کشف حجاب نبودند. خود زنان در روزنامه هایشان از جمله روزنامه تندی مانند شکوفه، دنبال این هستند که این موارد را حل کنند.

اما نگاه دولت رضاشاه اینگونه نیست. در نگاه این دولت در حالی که بسیاری از آزادی ها به زن داده نمی شود، یکی از آزادی های مهم او هم که آزادی حجاب است، گرفته می شود. اتفاقاً هرچند رضاشاه روز ۱۷ دی را روز آزادی زنان نام گذاشت ولی این اقدام را نمی توان اعطای آزادی دانست. چرا که قصد داشت حجابی را که فرهنگ ۹۹ درصد از اعضای جامعه بود به اجبار ممنوع کند. اگر رضاخان می گفت از ۱۷ دی هرکس می خواهد حجاب داشته باشد و هرکسی که نمی خواهد می تواند بی حجاب باشد، این می شد کشف حجاب و آزادی زنان در حوزه حجاب. در حالی که او این کار را نکرد.

حتی به غلط این روز را روز کشف حجاب می نامیم. کشف حجاب از قبل شروع شده بود. روز ۱۷ دی ۱۳۱۴ روز منع حجاب است. در ایران حتی زنان زرتشتی و ارمنی هم با حجاب بودند. الان هم زنان زرتشتی در یزد را می بینید که با حجاب هستند. آن وقت رضاشاه اعلام کرد که زن ایرانی باید به اجبار بی حجاب باشد. با خشونت هم این را آغاز و اعمال کرد. بنابراین از این روز، روز اسارت زن شروع شد نه روز آزادی زن. چرا که زمانی که شما بخواهی آنچه را که فرهنگ و خواست یک جامعه است با زور شمشیر و سرنیزه عوض کنی این آغاز اختناق است نه آزادی.

*در این جامعه ای که می فرمایید مردم همه معتقد به حجاب بودند، در حد فاصل بعد از مشروطه تا زمان رضاخان و بعد از آن تا سال های ۱۳۱۴ برخورد حکومت و مأموران حکومتی با افرادی که حجاب نداشتند چگونه بود؟ آیا اجبار و برخوردی نسبت به افراد بی حجاب توسط حکومت وجود داشت؟

در دوره قاجار که تقریباً می توان گفت که نداشته ایم که زنی بخواهد در جامعه بی حجاب راه برود. چرا که جامعه اصلاً این را نمی پذیرفت. فقط به ندرت زنانی که بدنام و بدکاره بودند با پوشش های نامناسبی ظاهر می شدند. اتفاقاً به همین دلیل هم حتی خود روشنفکران غرب زده هم خیلی خودشان را این طور نشان نمی دادند. حتی جالب است که وقتی رضاشاه اعلان کشف حجاب کرد، در اسناد آمده که به رضاشاه گزارش می دهند که  بعد از فرمان شما زنان بدکاره خوشحال شده و با بی حجابی خود آبروی این برنامه را برده اند. تا جایی که دولت به امنیه بخشنامه می کند که به زنان بدکاره بگویند شما حق ندارید که کشف حجاب کنید. چون آبروی کار را می برید.

*زنان روشنفکر و وابسته به شخصیت های درباری چطور؟ اینها حدفاصل به قدرت رسیدن رضاخان تا سال ۱۳۱۴ چگونه رفتار می کردند؟

اینها چرا، بی حجاب ظاهر می شدند. اما آن هم کم و به ندرت. آن هم در برخی از خیابان های شهرهای بزرگ نه کل جامعه. مثلاً در تهران خیابان لاله زار را بر اساس الگوی شانزهلیزه پاریس درست کرده بودند که تئاتر و سالن نمایش داشته و امثال این افراد شب ها به آنجا آمده و بی حجاب قدم زده و قهوه می خوردند. مردم هم چون می دانستند حکومت از اینها حمایت می کند جرأت نمی کردند با اینها درگیر شوند. ولی اصلاً تعداد قابل توجهی نبودند. بنابراین نه تا سال ۱۳۱۴ و نه بعد از سال ۱۳۲۰ که رضاشاه برکنار شد، ما تعداد زنان بی حجاب قابل توجهی نداریم.

پروفسور پیتر ایوری که انگلیسی بوده و استاد دانشگاه کمبریج است، کتابی دارد به نام تاریخ ایران معاصر. در جلد سوم کتابش می گوید با وجود اینکه ۶ سال رضاشاه تمام انرژی، ثروت و قدرت حکومت را خرج پروژه بی حجاب کردن جامعه کرد، اما از این طرح استقبال نشد و وقتی او رفت حدوداً کمتر از ۳ هزار زن بی حجاب در ایران بوده اند. آن هم ایرانی که ۱۸ تا ۲۰ میلیون جمعیت داشت. این نشان می دهد که پروژه او اصلاً مورد استقبال زن ایرانی قرار نگرفت.

*سختگیری برای اجرای این پروژه در چه وسعتی از کشور بود؟ آیا فقط در شهرهای بزرگ شدیداً سختگیری می کردند یا اینکه در شهرهای کوچک هم کشف حجاب صورت گرفته و آنجا هم سختگیری و اجبار وجود داشت؟

پروژه در تمام شهرها اجرا شد. هم بزرگ و هم کوچک و حتی در ماه های بعد هم اعلان شد که در روستاها هم باید اجرا شود. لذا با خشونت تمام در کل کشور پیگیری و اجرا شد. چندین جلد کتاب از اسناد این اتفاق تاکنون چاپ شده که مطابق این اسناد با قاطعیت و خشونت این کار را در سراسر کشور آغاز کردند. این اسناد اختلافی هم نیست. حتی خود وابستگان رژیم هم از جمله اشرف و محمدرضا هم در تاریخ نگاری هایشان هم با افتخار به آن اشاره کرده اند.

من به عنوان مثال بخشی از خاطرات محمدرضا پهلوی را برای شما می خوانم. او در کتاب «مأموریت برای وطنم» و در صفحات ۴۹۴ تا ۴۹۶ می نویسد: «در سال ۱۳۱۳ آموزگاران و دختران دانش آموز از داشتن حجاب ممنوع شدند» - توجه کنید که نمی گوید آزاد شدند که حجاب نداشته باشند می گوید ممنوع شدند.- «و افسران ارتش با زنانی که حجاب داشتند راه نمی رفتند» -یعنی اجازه نداشتند با همسر با حجاب به خیابان بیایند- «بالاخره در روز ۱۷ دی ۱۳۱۴ پدرم با اعلان کشف حجاب قدم نهایی را در این راه برداشت و به موجب این دستور هیچ زن و یا دوشیزه ای حق پوشیدن چادر و یا نقاب نداشت و اگر زنی با روبند و چادر در کوچه پیدا می شد، پاسبان از وی تقاضا می کرد که روبنده خود را بردارد و اگر امتناع می کرد جبراً چادر او را بر می داشتند. تا زمانی که پدرم سلطنت می کرد در سراسر کشور این امر برقرار بود. بدین ترتیب ایران پس از ترکیه دومین کشور مسلمانی بود که رسماً حجاب را ممنوع ساخت.»

البته خطایی در این متن از محمدرضا وجود دارد که تلویحاً می خواهد بگوید رضاشاه در این پروژه فقط با چادر و روبنده مخالف بود. در حالی که این طور نیست و اسناد آن دوره به خوبی نشان می دهد که حتی پوشیدن روسری هم ممنوع بود و باید کاملاً بی حجاب به خیابان می آمدند و این برای دولتی که ادا و ادعای ایران باستان و فرهنگ ایرانی داشت جالب است. چرا که این رفتار به هیچ وجه با فرهنگ ایرانی زمان کوروش و داریوش همخوانی نداشت.

جالب است که چون برای زن ها سخت بود که کاملاً بی حجاب به خیابان بیایند و دولت هم آن ها را مجبور کرده بود در خیابان بی حجاب باشند، خود زن ها از آنجایی که می توانستند کلاه داشته باشند، کلاهی درست کرده بودند که تا حد زیادی کار پوشش سر را انجام می داد. البته بخش زیادی از زنان هم مخالفت کرده و به خیابان نیامدند که مقالات و تحقیقات زیادی هم در این زمینه نوشته شده است. از جمله در مجموعه مقالات همایش گوهرشاد که پارسال در مشهد برگزار شد، دهها مقاله علمی خیلی خوب در همین زمینه نوشته شده است که مطالعه آنها را توصیه می کنم.

 

*بسیار سپاسگزارم؛ اگر در پایان نکته ای دارید بفرمایید.

در مجموع این مسئله نشان داد که مسائل فرهنگی مهمی که جز اصالت های یک جامعه است، اگر مورد دستبرد حکومت ها یا عناصر بیگانه قرار بگیرد، جامعه در برابر آن مقاومت می کند. اما باید توجه داشت که امروز ابزارهای دشمن عوض شده است و همان کسی که می خواست به زور فرهنگ را عوض کند حالا روش را عوض کرده و به اصطلاح امروزی با جنگ نرم و تبلیغات وارد شده است تا بتواند حجاب را در ذهن و باور زن ایرانی تضعیف کند. اگر حجاب که بخشی از فرهنگ جامعه است از دست برود، ممکن است بخش های دیگر جامعه از جمله اقتصاد، فرهنگ و سیاست ما هم از دست برود.

جامعه ایرانی باید به فرهنگ خود مفتخر باشد، چرا که تمامی فرهنگ ۲۵۰۰ ساله ما چه فرهنگ پیش از اسلام ما و چه در دوره اسلامی مورد افتخار ما بوده است. بنابراین باید به فرهنگ خود باورداشته و به آن بنازیم و از مؤلفه های این فرهنگ که یکی از آنها پوشش و عفت است چه برای مرد و چه برای زن، حفاظت کنیم.

 

 

    دیدگاه شما

    آخرین اخبار