به گزارش شبنم ها، مستقل بودن یک ویژگی مثبت بین همه افراد است. استقلال نه به معنای سرکشی و لجاجت با بقیه؛ بلکه به معنای توانایی اداره خویش و مستقل بودن در رفتارها و تصمیمگیریهایی که به ما و افرادی که ما در زندگیشان موثر هستیم مرتبط است.
جدای از والدینی که بدون اینکه متوجه باشند، وابستگی فرزندان به خود حتی در سنین بالا را نتیجه تربیت صحیح و نوعی حاشیه امن برای والدگری خود میدانند؛ یک والد نرمال دوست دارد فرزندی مستقل داشته باشد. فرزندی که از کودکی توانایی انجام کارهای متناسب با سن خود را داشته باشد و در برزگسالی یک فرد مستقل و دارای توانایی اداره خویش باشد. اما خیلی از رفتارهای والدین در کودکی فرزند، مسیر این استقلال در بزرگسالی را هم مختل میکند. شاید بستن بند بند کفش یک کودک هشت ساله آنقدر بد به نظر نرسد که یک جوان سی ساله توانایی تصمیمگیری در رابطه با وضعیت شغلی یا زندگی مشترک خود را نداشته باشد ومدام از دیگران بپرسد که باید با زندگیاش چه کند؟ اما اگر میخواهیم آن فرد سی ساله را تربیت نکنیم، باید اجازه بدهیم کودک هشت ساله ما باآزمون و خطا یاد بگیرد که باید بندکفشش را خودش ببندد.
بچهها عروسک دستان ما نیستند
بعضی والدین با رفتاری اشتباه به خصوص در جمع، همیشه در حال مرتب کردن ظاهر فرزندشان یا یاد دادن آداب معاشرت به او هستند. این والدین مدام موهای بچه را مرتب میکنند، لباسش را صاف میکنند، به او یادآوری میکنند که درست بنشیند و به بزرگترش سلام کند.
درست است که اینها آداب معاشرت صحیح و اصولی است. اما جای آموزش آنها دربین جمع و نوع یاد دادن آن، تکرار مکرر آن نیست. وقتی به جای فرزندمان که مشغول بازی است خطاب به بزرگتر در جمع میگوییم: « مریم هم به شما سلام میکنه» و با حرکتی کودک را به سلام دادن وادار میکنیم و یا هروقت که در مهمانی پیش ما میآید موهایش را مرتب میکنیم و میگوییم: « بلوزت را از داخل شلوار دربیار» یعنی من والدی هستم که همیشه حواسم به این چیزها هست. جای تو تصمیم میگیرم و عمل میکنم و حتی آراسته بودن تو هم به عهده من است.
از این دسته از بچهها نباید انتظار داشته باشیم که با بالا رفتن سن به وضعیت ظاهری خود توجه داشته باشند و حتی آداب معاشرت را به صورت صحیح یاد گرفته باشند. چون به جای یاد دادن، ما به عنوان والد همیشه آنها را به وابسته به نظر و رفتار خود بارآوردهایم.
تذکرهای بیش از اندازه مانع استقلال است
والدینی که چارچوب تربیتی غیرمنعطفی دارند، دوست دارند فرزندانی تربیت کنند که همه کارها و رفتارهای آنها در یک چارچوب از پیش تعیین شده باشد. درحالی که ذهن و ماهیت کودک این چارچوبمندی صفر و صدی را نمیپذیرد.
بعضی اصول در خانه به عنوان محلی برای آرامش اعضای خانواده لازمالاجراست. اما تذکر درباره همه رفتارهای کودک که موردقبول ما نیست و تاثیری هم در نظم زندگی ندارد، استقلال فکر و رفتار او را خدشهدار میکند. « چرا این شلوار را با لباست پوشیدی؟» « نگفتم انقدر ریز ننویس»، « صاف بشین!»
تذکر دادن درباره هر چیزی، جدای از بیتفاوت شدن او نسبت به این تذکرات و یا استرس و اضطراب برای موردتذکر قرار نگرفتن، او را به فرد منفعل و وابستهای تبدیل میکند که حتی برای طرز نشستن و لباس پوشیدن خود هم استقلالی ندارد.
به جای کودک جواب ندهید
شاید از بعضی بزرگسالان شنیده باشید که درباره برخی رفتارهای روزمره که به نظرتان بسیار عادی است از شما نظر میخواهند. « فردا دارم میرم دکتر؛ به نظرت چهطوری بگم کمرم خیلی وقته درد میکنه؟» و یا در پاسخ به دعوت یک دوست به مهمانی از شما میخواهند به جای او به میزبان بگویید که نمیتواند حضور پیدا کند.
این دسته از افراد عموما آنهایی هستند که در کودکی استقلال صحبت کردن درباره وضعیت خویش را توسط والدین از دست دادهاند. حتی وقتی کودک به دکتر میرود با توجه به سن او باید فرصت بدهیم که خودش احساسش از بیماریای را که تجربه میکند برای پزشک توضیح بدهد. اگر در یک مهمانی از وضعیت درس و تحصیل او و یا اینکه به طور کلی مشغول چه کاریست، سوال شد باید فرصت بدهیم تا خودش برای سوالکننده وضعیتش را توضیح بدهد و هرچقدر که دوست دارد از خودش به او اطلاعات بدهد.
حتی اگر فرزند شما قرار است در جمعی که دعوت شده حضور پیدا نکند، این وظیفه والدین نیست که به میزبان اطلاع بدهند: « درس داشت نتونست بیاد». بلکه نوجوان ما باید خودش با میزبان تماس بگیرد، عذرخواهی کند و علت نیامدن خود را توضیح بدهد.
در سنین پایینتر این قاعده شامل جواب ندادن به سوالات ابتداییتر اطرافیان از جانب کودک میشود. به عنوان مثال اگر شخصی از کودکتان پرسید که چندساله است، کودک باید بتواند خودش پاسخ این سوال را بدهد. اگر کودک نمیدانست که چندساله است، عدد را آرام در گوش او بگویید و از خودش بخواهید با صدای بلند به بزرگتر سوالکننده بگوید. دادن این پاسخ به سوالکننده از طرف والد که « پنج سالشه خاله جان!» تبعات این عدم استقلال را به نوجوانی و بزرگسالی میرساند.
به کودک اجازه آزمون و خطا بدهید
دوست دارید موقع خروج از خانه کودکتان خودش لباس بپوشد؟ دوست دارید کیف وسائل شخصیاش را خودش آماده بکند و بتواند برای صبحانه لقمه بگیرد؟ اما اگر کودک شما نتواند این کارها را انجام بدهد و یا انجام دادن آنها خیلی طول بکشد یا موجب خرابکاری بشود، چه میکنید؟ حتما خودتان وارد عمل میشوید و تا مدتها بعد هم با این تصور که هنوز کوچک است و نمیتواند، خودتان کار مذکور را برای او انجام میدهید. این رفتار یک اشتباه والدینی است و نشاندهنده این است که شما فرصتی برای آزمون و خطا و استقلال رفتاری در اختیار فرزند خود قرار نمیدهید.
اگر بستن بند کفش کودک در روزهای ابتدایی برای او نیم ساعت طول میکشد؛ کارهایتان برای خروج از خانه را نیم ساعت زودتر انجام بدهید و این فرصت را به کودک بدهید تا خودش بند کفشش را ببندد. اگر فرزندتان پیراهن خود را برعکس میپوشد و کفشهایش را اشتباه به پا میکند، فقط نحوه صحیح را به او یاد بدهید و از خودش بخواهید پیراهن و کفش را درآورده و درست بپوشد. گاهی بچهها در برابر این اصلاح مقاومت میکنند. اینجا هم جایی نیست که والدین دخالت کنند و وضعیت را اصلاح کنند. بگذارید یک بار کودک شما با کفشهای لنگه به لنگه از خانه بیرون بیاید. وقتی بفهمد یک جای کار مثل همیشه نیست، دفعه بعد برای گرفتار نشدن در تبعات تصمیم اشتباه خود، خودش وضعیت کفش پوشیدن را اصلاح و یا از شما برای تشخیص درست لنگههای کفش کمک میخواهد. درحالی که اگر همیشه کفشهای او را جلوی پایش جفت کنید و بندهایش را ببندید؛ او احتمالا خیلی دیر و به صورت ناقص با این فرآیند مستقل شدن آشنا میشود.
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما