به گزارش شبنم همدان،
برپایی نذری های بزرگ و کوچک به نیت ائمه اطهار به ویژه سالار شهیدان در ایام محرم حاکی از روا شدن حاجت ها در توسل به این بزرگواران است. همه ساله حاجتمندان بسیاری با خلوص نیت و صفای دل در مراسم عزاداری شرکت می کنند و با همه وجود امام شهیدشان را واسطه قرار میدهند تا حاجت خود را بگیرند. خبرنگار شبنم همدان به سراغ بانویی رفته است که از کرامت اهل بیت زندگی اش زیر رو رو شده است.
قدم احمدی بانویی است که همه می گویند بسیار تمیز ومرتب است اما تمیزی او حالت وحشتناک بیمارگونه داشته است . برایم از بیماری اش می گوید او تا 4 سال پیش دچار بیماری وسواس وحشتناکی بوده است. خودش در مورد بیماری اینگونه توضیح می دهد:
وسواس شدید بلای جان من و فرزندانم
بیماری من خیلی شدید بود به طوری که حتی اگر بعد از شستشوی دست ها دستم به شیر آب می خورد باید دوباره آنها را آبکشی می کردم. تحمل این شرایط برای 3 دخترم بسیار سخت تر بود زیرا هنگامیکه بچه ها از مدرسه می آمدند باید در حیاط ته کفشهایشان را کامل می شستند و دست ها را بارها با صابون ضدعفونی می کردند و لباسهای مدرسه خود را داخل کاور قرار می دادند که مبادا آلودگی از آن لباسها به خانه سرایت کند. فرزندانم در شرایط دشوار و سخت گیرانه ای زندگی می کردند.
همسرم و فامیل از شرایط من در رنج و عذاب بودند
وی ادامه می دهد: شرایط همسرم از بچه ها بدتر بود. او هر روز باید تمام لباسهایش را درون ماشین لباسشویی می انداخت تا شسته شوند وگاهی اوقات خودم هم یک بار دیگر آنها را آبکشی می کردم. البته فقط همسر و فرزندانم از این بیماری در عذاب نبودند و تمام اقوام نزدیکم از این مسئله در رنج و عذاب بودند که وقتی به خانه ما می آمدند بعد از رفتن آنها من دامنی مبلها و اگر بچه کوچک داشتند روفرشی را هم می شستم. این مسئله موجب عذاب وجدان میهمان ها بود. روی تمام فرشها ومبلها را پوشانده بودم به طوری که اصلاً رنگ ومدل آنها دیده نمی شد. مادرم هر روز به خاطر کارهایم به من اعتراض می کرد ومی گفت قدم تو دیگر وسواس را هم از حد گذرانده ای امروز جوانی ولی فردا که دست وپایت هزار درد وبلا گرفت چه می خواهی بکنی.
مبلغ قبض آب هر ماه بیشتر می شد
شرایط وقتی سخت تر می شد که در کنار عذاب دادن دیگران قیمت قبض آب هر ماه بیشتر می شد و این در بحران کم آبی خودش ماجرای بزرگی بود. من تنها وسواس شستشو نداشتم وقتی آدم دچار وسواس می شود فکر وذهنش هم درگیر است. وسواس فکری بدجور آزارم میداد و مدام ناراحت بودم که شاید دیگری از دستم دلخور باشد. وقتی وسواس فکری داری حتی اگر مشغله فکری نداشته باشی باز هم ذهنت درگیر است.
داروهای روانشناس، هیچ تأثیری نداشت
با تمام این اوضاع واحوال خودم در خلوت برای حال بدم گریه می کردم و از این وضع خسته شده بودم تا اینکه آشنایان یک روانشناس به من معرفی کردند به روانشناس مراجعه کردم که برایم دارو نوشت که تاثیر چندانی نداشت وگاهی اوقات به ذکرهایی که اطرافیان می گفتند شاید باعث بهبود من شود متوسل می شدم اما آنها نیز تاثیری نداشت. پیش چند نفر دعا نویس هم رفتم اما اصلاً افاقه نداشت.
درخواست بهبودی در کنار دیگ نذری
یکی از اقوام برای حضرت زینب (س) نذر شله زرد داشت او از طرف من مقداری گلاب وبرنج به مواد شله زرد اضافه کرد و از خدا خواسته بود بعد از سه دختر به من پسری بدهد ولی من همانجا کنار دیگ شله زرد از حضرت زینب خواستم بیماری وسواسم را شفا دهد چون واقعا دیگر خسته شده بودم چون فردی که مبتلا به وسواس است بیشتر از همه خودش عذاب می کشد. وقتی کنار دیگ نذری برای هم زدن ایستادم برای حال رقت بار خودم گریه کردم. ناگهان احساس کردم که دیگ به صدا در آمده و برسرم فریاد می زند و بعد از مدتی این بیماری وسواس من کاملاً خوب شد. بیماری ای که همه اعضای خانواده و افراد فامیل را تحت الشعاع قرار داده بود و هر روز مرا بیشتر درگیر می کرد در شرایطی خوب شد که از درمان آن کاملاً نا امید بودم.
بعد از گرفتن حاجت هرسال نذری می پزم
به لطف خدا و یاری حضرت زینب (س) اکنون در سلامت کامل به سر میبرم و صاحب یک پسر 3 ساله هستم. بعد از اینکه حضرت زینب نامه رهایی من از این وسواس پردردسر را امضا کرد خودم هم هر سال ده روز اول ماه صفر را در خانه ام مجلس عزاداری برپا می کنم و روز آخر یک دیگ بزرگ شله زرد بین عزاداران وهمسایه ها پخش می کنم واز خدا می خواهم هر چه زودتر ظهور آقا امام زمان (عج) را برساند.
انتهای پیام/
دیدگاه شما