به گزارش شبنم همدان، سالها ست همه کارکنان و اساتید دانشگاه آزاد همدان دختری را می شناسند که با همت و اراده و جثه ریز و روحیه شادش در ذهن ها جا گرفته است. دختری که با تلاش و جسارتش خودش را به همه ثابت کرده است. وقتی دیدمش استوار و محکم با دو چوبدستی که انگار آنها به او تکیه کرده بودند با لبخند راه می رفت.
در دانشگاه آزاد همه دانشجویان از دانشجویی می گفتند که سالها ست برای آنها آشناست. زهرا کرد متولد آذر 1363 است. دوره کارشناسی را که تمام کرده بلافاصله وارد دوره ارشد شده و اکنون دانشجوی دکترای تخصصی است. بدون خستگی و بدون نا امیدی با روحی بلند و همتی والا سکان عصاها را در دست گرفته و در میدان زندگی با سرعتی بیش از دیگران می دود. در حالیکه بیشتر هم دوره های دانشگاهش در مقطع کارشناسی یا کارشناسی ارشد متوقف شده اند، زهرا همچنان پیشتاز است و با قدرت به سوی هدف می دود.
استادان دانشگاه از روحیه فوق العاده و جسارت بسیارش می گویند. یکی از آنها می گوید پشتکار و سرسختی زهرا ستودنی است هرچه را که بخواهد آنقدر تلاش می کند تا بدست آورد.
بعد از اولین عمل جراحی 8 روز به کما رفتم
با زهرا هم صحبت می شوم و از وی می خواهم از خودش برایم بیشتر بگوید. به سالها پیش بازمیگردد. اولین سالی که تجربه آموختن را آغاز کرد.
می گوید سال اول ابتدایی همه با سرویس رفت و آمد می کردند ولی من در آغوش مهربان پدر ومادرم، دو فرشته زمینی به مدرسه می رفتم. گرمای آغوش آنها بزرگترین آرامش و پشتوانه برای من بود. در میانه سال تحصیلی برای عمل پاهایم مدرسه را رها کردم. حین عمل جراحی 8 روز به کما رفتم اما خدا زندگی دوباره ای به من داد. من ناتوانی جسمی حرکتی شدید دارم و پاهای من دوعصایی است که اگر نباشد از راه رفتن محرومم. گاهی اوقات مدرسه نمی رفتم پاهایم خیلی زود می شکست و مجبور بودم طول درمان را خانه بمانم و خواهرم معلم من میشد. مدرک دیپلم را غیر حضوری گرفتم . پدرم با اینکه یک کارگر ساده بود همه تلاش خود را برای احیای سلامتی من انجام داد.
شکر گزاری از خدا با وجود انجام 20 عمل جراحی
من تا کنون 20 بار عمل کرده ام . اولین چیزی که برایم اهمیت دارد شکر خداست. خدایی که اگر ناتوانی در من دید، دو فرشته آسمانی به من عطا کرد؛ پدرومادری که هیچ وقت به من نگفتند تو با بقیه فرق داری. آنها اولین کسانی بودند که مرا باور کردند وهمیشه شاکر خدا هستم که با وجود آنها نعمت را برای من تمام کرده است و بهترین ها را به من اعطا کرده است.
از او می پرسم آیا تا به حال موردی پیش آمده که به خدا شکایت کنی و بپرسی چرا باید جسمم ناتوان باشد؟
با خنده می گوید مگر ما طلبکار خدا هستیم؟ هر آنچه خدا به ما داده سراسر لطف است. وقتی خدا به من پدر و مادری از جنس نور داد مگر من گله کردم؟ خداوند برای من چیزی کم نگذاشته است و مرا آنقدر توانا آفریده که با استفاده از با توانایی های خدادادی ام ثابت کرده ام هیچ فرقی با دیگران ندارم . من بسیار خوشحالم که ذهنم معلول نیست. شاید کمی در راه رفتن با دیگران تفاوت داشته باشم اما ذهنی دارم که توان این را دارد بعد از هر شکستی دوباره یک یا علی بگوید و از راه دیگری وارد شود. خدا پشتکار و روحیه ای به من عطا کرده است که شکست و ناامیدی برای من بی معناست و این واژه ها در فهم من نمی گنجد .
انجام همزمان تحصیل و کار با وجود معلولیت
من با همه وجود ایستاده ام و همچنان تلاش می کنم. برای رسیدن به اهدافم از هیچ کوششی فروگذار نکرده ام. وقتی برای دوره لیسانس دانشگاه آزاد قبول شدم پدرم تمام سرمایه اش را برای درمان من هزینه کرده بود. از بهزیستی کمک هزینه تحصیلی دریافت می کردم اما آن مبلغ برای پرداخت شهریه کافی نبود. اما من به جای اینکه به خاطر مشکل مالی متوقف شوم تصمیم قاطعی گرفتم و خودم هم شروع به کار کردم. تا مقطع فوق لیسانس از خوابگاه دانشگاه آزاد استفاده می کردم و همین موجب میشد هزینه تحصیلم کمی بالا باشد اما همزمان در دانشگاه آزاد و دو جای دیگر کار می کردم و اکنون دانشجوی دکترای ادبیات هستم .
اسب سواری و شتر سواری در کنار رانندگی
از وی پرسیدم به جز تحصیل چه فعالیت دیگری انجام می دهی؟
با لبخند گفت: قلاب بافی, قالیبافی, بافتنی, ترجمه قرآن , رانندگی , شتر سواری , اسب سواری و هنر کارافرینی هم دارم.
برایم عجیب و باور نکردنی بود. دختران بسیاری را دیده بودم که با وجود سلامت کامل جسمانی بیشتر این کارها را بلد نبودند اما زهرا یک هنرمند بود.
پس از فوت پدر نان آور خانه شدم
از وی سوال کردم این همه فعالیت برای شما سخت نیست؟ با قاطعیت جواب داد: با بال شکسته پر کشیدن هنر است. پدر و مادری از جنس نور دارم . نور شفاف ,زلال و ساده است و به راحتی می توانی تمام زوایای آن را ببینی. اکنون پنج سال است پدرم را از دست داده ام و خودم نان آور خانه شده ام و با مادرم زندگی می کنم. کارمند دانشگاه آزاد هستم و در 4 دوره معلول نمونه بهزیستی بودم . اکنون در دانشکده فنی و مهندسی کارشناس گروه عمران هستم و بالغ بر هزار دانشجو دارم .
توصیه به جوانان
از وی پرسیدم توصیه شما به جوانان چیست؟اینکه باور کنیم موفقیت ساده به دست نمی آید من هیچ گاه از تلاش و مقاومت نترسیدم. سختی های زیادی کشیدم برای هر ذره موفقیت هزار بار زمین خوردم و هر بار گویی خداوند نیرویی دو چندان به من عطا کرد. یکی از رموز موفقیت این است که در حال شاکر خداوند باشیم و نگذاریم نداشته هایمان معلولمان کند.
از زهرا پرسیدم اکنون بعد از موفقیت تحصیلی و شغلی چه آرزویی داری؟ این با را اراده و امیدوار گفت: من آرزوهای زیادی دارم یکی از آنها شرکت در آزمون پزشکی و دیگری زیارت امام حسین(ع) است و برای رسیدن به هر دو تلاش خواهم کرد.
سخن پایانی
در پایان از مادرم و بزرگترین حامی و مشوقم ریاست دانشگاه آزاد، اقای دکتر جامه بزرگی و آقای دکتر سید علی اصغر تروهید و تمامی کارکنان دانشگاه و کارکنان سازمان بهزیستی تشکر می کنم. موفقیت های من مرهون حمایت این عزیزان است.
انتهای پیام /
دیدگاهها