به گزارش شبنم همدان به نقل از مهرخانه : نام «پوران درخشنده» در سینمای ایران با فیلمهای «هیس! دخترها فریاد نمیزنند»، «خوابهای دنبالهدار» و «بچههای ابدی» گره خورده است. امسال این کارگردان نامآشنای سینمای ایران با فیلم «زیر سقف دودی» در جشنواره فیلم فجر حاضر شده است. این فیلم یازدهمین ساخته درخشنده است که به موضوع طلاق عاطفی بین زوجین میپردازد.
داستان فیلم، زندگی زوج متمولی را نشان میدهد که پدر خانواده با بازی هنرمندانه فرهاد اصلانی (در نقش بهرام سمیعی)، در آستانه ورشکستگی است. زن خانواده، شیرین جودی، با بازی مریلا زارعی زنی است که همه زندگی خود را فدای بزرگ کردن فرزندش کرده و حالا که او بزرگ شده، هیچ ارتباط عاطفی بین مادر و پسر وجود ندارد. آرمان پسر آنها هم با انواع مشکلات دست و پنجه نرم میکند و گاه در آستانه فروپاشی فردی قرار میگیرد. این سه عضو اصلی خانواده، هر سه با هم بیگانهاند، حرفی برای گفتن با هم ندارند و در انزوا و تنهایی خود بهسر میبرند. مادر خانواده در تلاش است تا به این وضع ناامیدکننده پایان دهد اما تلاشش سرانجامی ندارد. آنچه در خانه آنها گرم است، روابط بین افراد نیست، بلکه غذا است. همیشه وقتی پدر و یا فرزند خانواده وارد میشوند، اولین کاری که شیرین انجام میدهد، گرم کردن غذا برای آنهاست؛ غذاهایی که هیچگاه خورده نمیشود.
پوران درخشنده روابط و نوع زندگی فرزند خانواده را نیز به تصویر میکشد. البته با نگاهی نسبتاً کلیشهای به تماشاچی نشان میدهد که فرزندان طلاق چندان سرنوشت خوشایندی ندارند. با این تفاوت که آرمان داستان ما، از طلاق عاطفی میان مادر و پدرش رنج میبرد نه طلاق قانونی. در سکانسهایی از فیلم نیز در پرداخت به این مسأله اغراق شده است. آرمان، دوستان نابابی دارد، مدام با آنها در رفتوآمد است، با دختری که میخواهد با او ازدواج کند، دچار مشکل شده است، نمیتواند به طور سنتی به خواستگاری دختر برود، مشکل سربازی دارد، به دنبال پول است تا مغازه عطرفروشی دوستش را رهن کند و هزاران مشکل دیگر... اما آیا واقعاً در جامعه چنین است؟! کاش درخشنده کمی غنیتر به شخصیت آرمان میپرداخت اما افسوس که بازی آرمان و دختری که قصد ازدواج با او را دارد، سطح فیلم را پایین آورده و چندان موفقیتآمیز نبوده است.
طلاق عاطفی، هم در میان زوجهای تازه ازدواجکرده رخ میدهد و هم در میان زوجهایی که فرزندان بزرگ دارند و سالهاست از ازدواج آنها میگذرد. درخشنده سعی کرده است نشان دهد در این معضل هر دو طرف مقصر هستند؛ هم شیرین باید تلاش میکرد و هم بهرام. شیرین با به دنیا آمدن تنها فرزندش، زنیت خود را فراموش کرد، زنانگیاش را، ظرافتش را، همسر بودن را، معشوقه بودن را و... همه و همه با به دنیا آمدن فرزندی که ثمره عشق زن و مرد است، از بین رفت. این نوع مادر بودن افراطی که در جامعه کم نیست، به خوبی نشان داده شده است. شیرین نماینده قشر عظیمی از زنانی است که با تولد فرزندشان، همسر بودن خود را فراموش میکنند. تمام زندگی و عشقشان نثار فرزند میشود، غافل از آنکه این فرزند، بهواسطه وجود عشق والدین به یکدیگر، به دنیا آمده است.
در مقابل شیرین، بهرام را داریم. مردی که درخشنده، کاملاً کلیشهای به آن پرداخته است. شاید اگر به غیر از فرهاد اصلانی فرد دیگری در این نقش ظاهر میشد، اندک جذابیت آن هم از بین میرفت. مردی متمول و کارخانهدار که در آستانه شکست مادی است. او از لحاظ مادی برای همسر و تنها فرزندش هیچ چیزی کم نگذاشته است. سالهاست با همسرش روابط زناشویی و عشقورزی نداشته، با پسرش مشکل ارتباطی دارد و خانه را تنها محل خوابی میداند برای رفع خستگی. این مرد تیپیکال سینمای ایران، همانطور که برای مخاطب قابل پیشبینی است، سرش جای دیگر گرم است؛ با دختری جوان سر میکند و اوقات خوشی را با او میگذارند. تمام این شخصیتپردازیها و بازیها، چیزی است که بارها و بارها سینمای ایران به آن پرداخته است.
اما پدیده طلاق عاطفی، سوژه بسیار مناسبی است که درخشنده بر روی آن دست گذاشته است. او مانند فیلمهای قبلیاش، زنان را محور داستان قرار میدهد. زنانی که تلاش میکنند خود را برای همسرانشان خوشایند جلوه دهند. اما آیا وقعاً زنانی هستند که مانند شیرین قصه ما، 20 سال بعد از ازدواج موی خود را رنگ نکرده باشند؟! واقعاً چند درصد از زنان جامعه ما خود را مانند شیرین قصه رها میکنند؟ مسلماً تعداد آنها کم نیست، اما در واقع پرداخت درخشنده به این امر، به راحتی قابل باور نیست. هستند زنانی که بهواسطه مادری و کار در خانه و هزاران مشکل دیگر، زن بودن را فراموش کردهاند اما هر زنی که زن بودن را از یاد برد، مستحق این است که همسرش معشوقهای جوان و زیبا داشته باشد؟! معشوقهای که لباسهای زیبا میپوشد، سرکار میرود، وخوشاندام است مدام قربان صدقه شوهرش میرود در مقابل زنی خانهدار قرار دارد که شغلی ندارد، لباسهای گشاد میپوشد، مدام در خانه است، چاق شده، به آرایشگاه نمیرود و... متأسفانه اینگونه شخصیتپردازی ضعیف و پیش پا افتاده از این کارگردان دور از انتظار بود.
طلاق عاطفی موضوع بسیار جذاب و خوبی است و در سینمای ایران بسیار جای کار و فیلمسازی دارد اما نه با اینگونه فیلمهای متوسط. کاش درخشنده موضوع را غنیتر از کار درمیآورد. صحبتهای مشاور در طول فیلم، مخاطب را به یاد برنامههای آموزشی تنظیم خانواده و زناشویی میانداخت که از تلویزیون پخش میشود. روانشناس صریحترین حرفها و آموزهها را درباره عشقورزی مانند یک پیام آموزشی دیکته میکند. میشد انتظار داشت کارگردان این دست پیامها را در غالب محتوای فیلم روایت کند نه اینقدر ابتدایی و خستهکننده.
در هر حال فیلم با تمام نقاط قوت و ضعف، ارزش دیدن و وقت گذاشتن را دارد. برای همه افراد جامعه؛ چه کسانی که مجرد هستند و چه متأهلها. هر زن و مردی میتواند این فیلم را ببیند و بهوسع خود از آن بهرهمند شود. طلاق عاطفی این روزها چیزی نیست که بتوان به قول درخشنده آن را زیر فرش قایم کرد اما چه خوب بود که وقتی این معضل از زیر فرش بیرون آمد، زوایا و ابعاد آن بهتر، درستتر و شاید بدون اغراق و مبالغه بیان میشد.
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما