به گزارش شبنم همدان به نقل از فارس : با مروری در تاریخ زندگانی و بررسی آثار علمی ابنسینا بزرگترین فیلسوف و پزشک نامدار جهان اسلام در مییابیم با وجود کامل بودن زندگینامه او که مرهون دست نوشتههای خود ابنسینا و گزارشات و نوشتههای شاگرد وفادارش ابوعبیده جوزجانی که مدت 25 سال همراه و در معیت ابن سینا بوده، اما با مطالعه زندگینامه او سؤالاتی بیپاسخ در ذهن خواننده پدید میآید که در قلیلی از نوشتهها بدان توجه شده است و در بسیاری از نوشتهها، کتابها و مقالات بدانها توجه نشده و خواننده زیرک را بر آن میدارد به دنبال پاسخ قانعکننده باشد.
در این مقاله سعی و تلاش شده به پارهای از سؤالات تاریخی پاسخ داده شود؛ از جمله آن که چرا با وجود اینکه ابنسینا ازدواج نکرده و تشکیل خانواده نداده او را ابوعلی (پدر علی) نامیدهاند؟ و درحالی که در بین اسلاف و اجداد او شخصی بنام سینا وجود نداشته چرا او را ابنسینا (فرزند سینا) نامیدهاند؟ چرا بزرگترین کتاب فلسفی او شفا و و طبی، قانون نامیده شده است؟ چرا که در نگاه نخستین صحیح و سطحی این است که کتاب شفا در پزشکی تدوین شده باشد و کتاب قانون در فلسفه و الهیات و اینکه ابنسینا چنان که مورخین گزارش کردهاند بیشتر عمر خود را در دربار پادشاهان و فرمانروایان و امرا گذرانیده و سالهای متمادی مشاور و به عنوان وزیر به خدمت مشغول بوده است، در حالی که تاریخنگاران افکار سیاسی وی را مورد توجه قرار ندادهاند.
ابن سینا همان طور که گزارش شده دارای زندگی پرمخاطره و سفرهای متعدد و پرفراز و نشیبی بوده، پس چگونه در عین حال آثار علمی گرانسنگی از وی بجای مانده است؟ و از آنجا که خود او در پزشکی سرآمد بوده دچار بیماری قولنج شده و در اثر همان بیماری فوت میکند که بسیار عجیب مینماید و بر ابهام پژوهشگران میافزاید.
این پرسشها نگارنده را بر آن داشت تا با مروری دوباره بر منابع، مقالات و بعضی کتب تدوین یافته در مورد زندگی ابنسینا پاسخ ابهامات پیش آمده را دریافته و در اختیار علاقهمندان قرار دهد که البته در این نوشتار به صورت خلاصه نگاهی از ابتدای تولد تا مرگ وی شده است.
تولد: ابن سینا در حدود (370 ق / 980 م ) در بخارا متولد شد. پدرش از اهالى بلخ بود و در دوران فرمانروایى نوح ابن منصور سامانى (387- 366 ق / 997- 977 م) به بخارا رفت و در آنجا در یکى از مهمترین قریهها به نام خَرمَیثَن در دستگاه ادارى به کار پرداخت (کدخدا)، او از قریهاى در نزدیکى آنجا، بنام افشَنَه همسری به نام ستاره اختیار کرده و در آنجا اقامت گزید.
ابنسینا در آنجا چشم به جهان گشود و سال پس از آن برادر کوچکترش به نام محمود به دنیا آمد و سپس همگی راهی شهر بخارا شدند. ابن سینا نخست به آموختن قرآن و ادبیات پرداخت و 10 ساله بود که همه قرآن و بسیارى از مباحث ادبى را فراگرفته و موجب شگفتى دیگران شد و به گفته خودش در زمانی که به 18 سالگى رسید از آموختن همه دانشهاى زمانش فارغ شده بود. او شاه بخارا نوح بن منصور سامانى که دچار یک بیمارى مرموز و صعبالعلاج شده بود را درمان کرد و از آن پس در شمار اطرافیان و نزدیکان نوح بن منصور درآمد. ابنسینا با درمان بیماری مالیخولیای مجدالدوله، در دربار او به مقام شامخی رسید، و در همدان شمسالدوله دیلمی برادر مجدالدوله دیلمی را که به بیمارى قولنج دردناک و سختی دچار شده بود معالجه کرد تا بهبود یافت. شمسالدوله ابن سینا را به وزارت خود گماشت و از او خواست شرحى بر نوشتههاى ارسطو بنویسد. تألیف کتاب شفا را از «طبیعیات» آغاز کرد در شرایطی که هیچ کتابى یا مرجعى در اختیار نداشت؛ هر روز 50 ورق مینوشت، تا اینکه همه «طبیعیات» و «الهیات» شفا و سپس بخشى از «منطق» را به پایان آورد. وى کتاب اول قانون در پزشکى را پیش از آن تألیف کرده بود. ابنسینا بخش یکم (یعنى کتاب اول) آن را پیش از (406 ق)، یعنى در حدود سن 35 سالگى تألیف کرده است.
ابنسینا کتابهاى متعددى در فلسفه از جمله کتاب النّجاة، و الإشارات و التّنبیهات، و عیون الحکمة و دانشنامه علائى را به رشته تحریر درآورده، ولى از همه مهمتر و مبسوطتر کتاب شفاى اوست که در واقع نخستین دائرةالمعارف علوم و فلسفه در عالم اسلام به شمار میآید، چنانکه مهمترین و مفصلترین کتابهاى پزشکى او، کتاب قانون است که ظهور آن کتابهاى پیشین را متروک و منسوخ کرد.
در پاسخ به سؤالات طرح شده در ابتدا، باید گفت که این فیلسوف بزرگ اصلاً ازدواج نکرده تا فرزندی به نام علی داشته باشد. تذکر این نکته ضروری است که داشتن کنیهای با پیشوند معنی پدر بودن و داشتن فرزند آن کنیه نیست، به طوری که در میان عربها داشتن چنین کنیههایی رایج و معمول است، که نمونه آن یاسر عرفات با کنیة ابوعمار است، بدون اینکه فرزندی به نام عمار داشته باشد. حال سؤالی که پاسخش روشن نیست، وجه انتخاب کنیه «ابوعلی» است. آیا این یک انتخاب ذوقی و تصادفی است و یا دلیلی بر آن وجود دارد؟ ظاهراً معلوم نیست.
سابقه اسمی «سینا» مربوط به صورت قدیمیتر آن «سئنه» پزشک مشهوری در ایران باستان است که حدود 700 سال قبل از میلاد در هگمتانه میزیسته و از چنان شهرتی در پزشکی برخوردار بوده که پس از مرگ، نامش تبدیل به اسطوره شده است. «درست همان طوری که کسی را که در دریا کار میکند، فرزند دریا میگویند، ابن سینا هم باید همین طور باشد.»
وی دچار بیمارى قولنج شد و به درمان خود پرداخت و به قصد بهبود هرچه زودتر در یک روز هشت بار خود را تنقیه مىکرد و در نتیجه دچار زخم روده شد. فوت ابنسینا ظاهراً به علت خیانت یکی از غلامان او بوده است. جوزجانی شاگرد و جمعآوریکننده آثار ابنسینا چنین بیان میکند: «یکی از غلامان شیخ که به اموال او خیانت کرده و هلاکت او را طالب بود، در مایع تنقیهای که برای قولنج شیخ آماده شده بود، افیونی وارد میکند و شیخالرئیس با مسمومیت افیونی فوت میکند.» و پس از چند روز در نخستین جمعه رمضان (428)، در 58 سالگى درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد.
سیمای سیاسی ابنسینا:
ابنسینا هم دارای عقاید سیاسی است و هم زندگی پر ماجرای سیاسی دارد که به ترتیب به آنها اشاره میشود:
الف: عقاید سیاسی ابن سینا: افکار سیاسی ابنسینا هم در کتاب شفا و هم در کتاب اشارات و تنبیهات او منعکس است و کتاب مستقلی هم با عنوان «فیالسیاسة» دارد که در این مقاله تنها سه مورد از نظرات سیاسی او به اختصار میآید:
1- مدینه عادله ابن سینایی. از نظر ابنسینا برابری مطلق مخل عدالت و نظم اجتماعی است و در کتاب فیالسیاسة چنین مینویسد: «جامعه یکسان و بیطبقه و فاقد اختلاف و تمایز که افراد آن در وضعیت یکسان و برابر باشند، سر نوشتی جز اضمحلال و نابودی ندارد...» و اضافه میکند که: «این تفاوتها و اختلافها به ذات خویش، حکمت الهی است...».
2- تأکید بر سیاستمداری حاکم و خلیفه: اصل «واقعگرایی» مصطلح، ابن سینا را وا میدارد تا سیاستمدارتر بودن خود در امور دنیوی را بر اعلمیت وی در خلیفه شدن ترجیح دهد.
3ـ وظیفه مردم با حکام خودکامه: ابنسینا معتقد است که نیازمندترین مردم به اصلاح، رؤسا هستند؛ زیرا آنها به سبب تملق مردم از خود غافل و اندرزناپذیر شده و از صالحان فاصله میگیرند. او از فرمانروایان زورسالار بیزار است و برای آنان آرزوی مرگ میکند و خروج مردم بر حاکم جابر را جایز میشمارد.
ب: ماجراهای سیاسی ابنسینا: ابنسینا با داشتن مهارتهای طبی خود از همان اوان جوانی، خواسته و ناخواسته، مورد اقبال حاکمان و امیران وقت قرار گرفته و با معالجه آنها یا نزدیکانشان به دربار و دیوان سلاطین و امرا راه یافته و با قبول مناصب بالای حکومتی وارد دنیای سیاست میشود و از این رو گرفتاریهای زیادی مثل اختفا، تبعید، فرار و حبس را متحمل میشود که در نهایت به دست دشمنانش مسموم و کشته میشود.
نوشتههای علمی ابنسینا:
ابنسینا، با وجود زندگانى ناآرام و پرحادثه خود، اندیشمند و نویسندهاى پرکار بوده است. آنچه از نوشتههاى خرد و کلان او برجاى مانده است، نماینده ذهنى فعال و پویاست که گویى در هر شرایطى، حتى در سختترین و توانفرساترین آنها، از فعالیت و خلاقیت باز نمیایستاده است. استعداد وى در فراگیرى و حفظ خواندهها و آموختهها زبانزد همگان بوده و خود او نیز به توانایى شگرف خویش در یادگیرى در دوران نوجوانیش اشاره میکند. جوزجانى میگوید: «من 25 سال در خدمت و مصاحبت او بودم و هرگز ندیدم که هرگاه کتاب تازهاى به دستش میرسید، آن را از آغاز تا پایان بخواند، بلکه یکباره به قسمتهاى دشوار و مسائل پیچیده آن و نظریات نویسنده کتاب میپرداخت تا به مرتبه وى در آن دانش و درجه فهم او پى ببرد.»
آثار علمی مهم ابن سینا:
ابن سینا کتابهاى متعدّدى دارد. در فلسفه از جمله کتاب 1-النّجاة (این کتاب که مطالب آن مختصر و گزیدهاى از مطالب شفا است، از مهمترین نوشتههاى ابن سیناست که فشرده فلسفه وى را در بردارد. 2- الإشارات و التّنبیهات: (ظاهراً آخرین نوشته ابن سینا و از برجستهترین آثار اوست. 3- عیون الحکمة. 4- دانشنامه علائى 5- از همه مهمتر و مبسوطتر کتاب الشفاء که در واقع نخستین دائرةالمعارف علوم و فلسفه درعالم اسلام به شمار مىآید 6- قانون فیالطب که ظهور آن کتابهاى پیشین را متروک و منسوخ کرد. برخى از دانشمندان بر تسمیه این دو کتاب اخیر خرده گرفته که شفا مناسب با پزشکى است و قانون با فلسفه تناسب دارد و برخى دیگر در توجیه این نامگذارى گفتهاند که ابنسینا با این عمل خواسته بفهماند که اهمیت طب نفوس نزد او کمتر از طب اجساد نیست و نیز فلسفه او متأثر از طب و طب او متأثر از فلسفه بوده است. و این تعبیر پیشینیان که فلسفه طب روح و طب فلسفه بدن است، ناظر به همین حقیقت مىباشد.7- کتاب الانصاف، 8- منطق المشرقیین، 9- رساله اضحَویّه فى امر المعاد،10- تسع رسائل فىالحکمه و الطبیعیات، 11- رسائل عرفانى ابنسینا 12- فى معانى کتاب ریطوریقا، 13- رساله فى الاکسیر، 14- رساله فى معرفه النَّفس التناطقه و احوالها، 15- التعلیقات.
پیش از ابن سینا، دو کتاب مهم در پزشکى، در حوزه علمى جهان اسلام، نوشته شده بود: کتاب الحاوى از محمد بن زکریاى رازى(313 یا 323 ق) و کتاب کامل الصناعه الطبیه (یا کتاب المَلکى) از على بن عباس مَجوسى اهوازی ( 372 ق). اما قانون ابنسینا طى چندین سده چه در سرزمینهاى اسلامى و چه در اروپاى سدههاى میانه همه کتابهاى پزشکى دیگر را در سایه خود نهاده بود و تا قرن هفدهم در مراکز علمی اروپا تدریس میشد و یکى از نشانههاى اهمیت بیمانند قانون، شرحهاى فراوانی است که از سوى پزشکان، طى قرنها بر آن نوشته شده است.
اظهارنظر بزرگان درباره ابنسینا:
در این قسمت با بسنده کردن به اظهارنظر تنها یک شخصیت ایرانی، به ذکر چند اظهارنظر از شخصیتهای مشهور غیر ایرانی خواهیم پرداخت.
1-دکتر علیاکبرخان نفیسی «ناظم الاطبا» (پدر سعید نفیسی) بنیانگذار و رئیس بیمارستان سینای تهران و مؤلف فرهنگ نفیسی میگوید: «علم طب معدوم بود، بقراط آن را ایجاد کرد؛ مرده بود، جالینوس احیایش کرد؛ متفرق بود، رازی جمع و جورش کرد؛ ناقص و نارسا بود، ابنسینا رسا و تکمیلش کرد.
2ـ دانته در کمدی الهی: «ابن سینا یکی از بزرگترین متفکران غیرمسیحی است».
3ـ ویلیام هاروی، بنیانگذار طب نوین و کاشف گردش خون! در نامهای به دوستش توصیه میکند: «به سرچشمه اصلی مراجعه کن و آثار ابن سینا را بخوان».
4ـ ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن: «در مدرسه طب دانشگاه پاریس دو تصویر رنگی از دو طبیب مسلمان آویختهاند که یکی از آنها رازی است و دیگری ابنسینا. ابوعلی حسین بن سینا بزرگترین فیلسوف و معروفترین طبیب اسلام است».
5ـ گردهارد فنتز در کتاب پنجهزار سال پزشکی: «ابنسینا موفق شده بود آنچه را که جالینوس نتوانست انجام دهد، به ثمر رساند و سبک صحیحی را در پزشکی ایجاد و برقرار کند».
۶ـ دکتر سیریل الگلود در کتاب تاریخ پزشکی ایران: «وقتی کتاب قانون ابن سینا در عالم طب شناخته شد، یکباره همه کتابهای طبی گذشته را تحتالشعاع خود قرار داد».
۷ـ هنری زیگریست، رئیس مؤسسه تحقیق تاریخ پزشکی در دانشگاه جانز هاپکینز در کتاب پزشکان نامی: «دانش پزشکی در دست ابنسینا تبدیل به بنایی متحد و هماهنگ و منطقی شد و صورت قواعد ریاضی پیدا کرد و کتاب او چنان که از اسمش برمیآید، به واقع قانون و حتی مذهب دانش پزشکی است».
۸ـ ادوارد براون طبیب و مستشرق مشهور انگلیسی در کتاب تاریخ طب عرب:«کتاب قانون ابنسینا در میان آثار طبی عالم اسلام، دارای مقامی منحصر به فرد و ممتاز است؛ چنان که آثار رازی و اهوازی با آنکه واجد شرایط غیر قابل تردیدی هستند، در قبال آن کتاب عملاً منسوخ شدهاند.» و سپس به نقل از چهار مقاله نظامی عروضی مینویسد: «اگر بقراط و جالینوس زنده شوند، روا بود که پیش این کتاب سجده کنند!»
اجازه میخواهم سه بیت آغازین غزل «حماسه ایران» اثر استاد شهریار حسن ختام این گفتار قرار گیرد:
سالها مشعل ما پیشرو دنیا بود چشم دنیا همه روشن ز چراغ ما بود
دُرج دارو همه در حکم حکیم رازی برج حکمت همه با بوعلی سینا بود
قرنها مکتب قانون و شفای سینا به حکیمان جهان مشق خطی خوانا بود
این متن خلاصه شدهای از مقالهای است که به تحقیق و قلم تولی صفری استاد زبان و ادبیات عرب و عضو هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان همدان و نویسنده و محقق کتاب در زمینه طب قدیم به رشته تحریر درآمده است. وی سالهاست با مطالعه، تحقیق و پژوهش و تربیت دانشجو و تدریس کتاب قانون بوعلی سینا مشغول بوده و کلاسهای قانونشناسی، بوعلیشناسی و آموزش طب سنتی برای علاقهمندان به طور عملی و نظری برگزار میکند.
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما