به گزارش شبنم همدان به نقل از زیتون: لاتاری آخرین ساخته ی مهدویان جوان است که امسال در جشنواره حضور دارد. مهدویان دو سال پیش با "ایستاده در غبار" تعجب همه گان را بر انگیخت و با ارائه ی الگوی دست یافتنی و زمینی از فرماندهان دفاع مقدس، خوش در خشید. یک سال بعد "ماجرای نیمروز" را ساخت. هر چند در همان سال فیلم های مهمی از کارگردانان مهم کشور در جشنواره فیلم فجر حضور داشت، اما "ماجرای نیمروز" به حدی قوی و کم نقص بود که در میان بزرگانی چون داوود نژاد و نعمت الله یک سر و گردن بالاتر ایستاد.
بعد از حماسه ی ماجرای نیمروز نوبت به لاتاری است. پای لاتاری که نشستم و بیست دقیقه ای که از فیلم گذشت، با خود گفتم این فیلم عاشقانه ی متوسطی خواهد بود که شبیه اش را در سینمای ایران زیاد دیده ایم و پایانی خواهد بود بر حماسه سازی مهدویان. اما خوشبختانه اینطور نشد. پایان فیلم، مهدویان ثابت کرد هنوز بلد است قهرمان سازی بکند و حرف عمیق بزند.
لاتاری به هیچ عنوان برای کارگردانش عقب گرد نیست. و حتی می توان گفت امتیاز مهم دیگر برایش محسوب می شود. مهدویان به خوبی توانست خود را از گونه ی دو فیلم قبلی اش جدا کند و داستانی امروزی بگوید. برای هر فیلمساز تغییر گونه بسیار مهم است و اینکه نباید در دام تکرار بیافتد. از این لحاظ لاتاری برای کارگردانش فیلم موفق محسوب می شود. البته بی انصافی است نامی از ابراهیم امینی برده نشود. نویسنده کارهای مهدویان که سهم مهمی در موفقیت فیلم داشته است.
اما بزرگترین ایراد لاتاری به کارگردانی اش برمی گردد. شاید در دو فیلم قبلیِ کارگردان، تصویربرداری مستندوار و زوم های بی مورد، به کمک فیلم می آمد. چون اگر فیلم های آرشیوی و مستند دهه شصت را بررسی کنیم، پر است از این تصاویر. اما در لاتاری اصلا منطقی نیست اینگونه کادر بندی و حرکت دوربین. جای دوربین ها بشدت بی معنی و بی منطق است و مخاطب را از فیلم جدا می کند. و حتی جاهایی اعصابش را خرد می کند. فیلم انگار زاویه دید ندارد و فقط ژست الکیِ دوربین لرزان روی دست را گرفته است. شاید این نوع تصویربرداریِ غلط نقشه ای است برای پوشاندن ایرادات کارگردانی! و شاید هم تمهیدی است برای تصویربرداری در دوبی!
اما داستان لاتاری داستان درگیرکننده و مهمی است. ایده فیلم بسیار جذاب و درگیر کننده است. قاچاق دختران ایرانی به دوبی! همین کافیست تا مخاطب جذب لاتاری شود. لاتاری از جز به کل می رسد. از شخص به جامعه و از درون به بیرون. و درستش هم همین است. و فیلمنامه نویس به خوبی این را می داند.
پرداخت داستان بسیار خوب است. شخصیت ها به درستی پرداخت شده اند. و قهرمان پروری در لاتاری اتفاق افتاده است. تعلیق داستان مخصوصا از نیمه ی دوم فیلم به بعد مخاطب را پای فیلم نگه می دارد و در پایان دلش را خنک می کند!
بازی زیبای گروه بازیگری هم عامل مهم دیگری برای موفقیت لاتاری است. هم ساعد سهیلی و هم هادی حجازی فر بازی بسیار کنترل شده و زیبایی از خود به نمایش گذاشته اند.
لاتاری مهم است چون حرف ژورنالیستی نمی زند. حرف عمیق می زند. و مهم تر از آن حرف جامعه ی امروزی را می گوید. فیلم صرفا به عشقبازی پسر و دختر جوان نمی پردازد. بلکه این عشق عمق پیدا می کند و تبدیل به درد جامعه می شود. امیرعلی پسر دهه هفتادی است که بعد از مبتلا شدن به این درد عصیانگری می کند. لاتاری طعنه می زند به مصلحت گرایی شیخ منشانه مسئولان. و سکوت و کوتاه آمدن و باج دادن که امروز دیپلماسی محسوب می شود! لاتاری بیزاری از این مصلحت گرایی را فریاد می زند. درست مثل آژانس شیشه ای بیست سال پیش. و شاهد این فریاد، اعتراضات و اغتشاشات اخیر جامعه بود که فیلمساز زودتر متوجه اش شده بود.
بعضی ها کاسه داغ تر از آش شده اند و داد شان به هوا بلند شده که این فیلم وجهه تروریستی از ایران در دنیا ارائه می کند. این ها خرده روشنفکر نماهایی هستند که مصلحت! را در این می دانستند که قهرمان داستان سکوت کند در مقابل قتل ناموسش توسط عیاش شیخ زاده ی عربی. مطمئنا اگر امیرعلی مثل مرتضیِ "ابد و یک روز" ناموس می فروخت دیگر داد اعتراض کسی برا لاتاری بلند نمی شد که هیچ بلکه تحسینش هم می کردند.
انتهای پیام/
دیدگاه شما