15. تير 1398 - 10:18   |   کد مطلب: 23115
اسمش جشن تولد «مادران شهید» است تا دل آن‌ها خوش شود به جوانانی که اکثراً هم سن و سال فرزندان برومندشان هستند اما در اصل تولدی برای همه جوانان است تا بدانند و ببینند چطور می‌شود مادری به خاطر یک آرمان از فرزندش بگذرد.

به گزارش شبنم ها، به نقل از فارس

مدتی است دارالمومنین و دارالمجاهدین همدان شاهد برگزاری یک جشن تولد است، جشن تولدی متفاوت اما قشنگ.

برای اینکه اطلاع بیشتری از این کار زیبا به دست آورم، جویای نام و نشان مبتکر برنامه شدم، شماره‌‌اش را که پیدا کردم بلافاصله با او تماس گرفتم، نمی‌دانستم با چه شخصیتی مواجه خواهم شد ولی خیلی دوست داشتم بدانم مبتکر برگزاری جشن تولد برای مادران شهدا کیست و چند سال دارد؟ در ذهنم یکی مثل «صادق تمهیدی» و یا «جعفر ورزنده» بود که هر جا سخن از جریان انقلابی باشد جلوتر از همه حرکت می‌کنند. به قول خودش یک پای ثابت کارهای فرهنگی صادق است. جعفر هم که صبح‌ها کتابخانه مشغول درس خواندن است و بعدازظهرها هم اغلب در برنامه‌های فرهنگی و بسیجی می‌بینمش. اغلب برنامه‌هایی که پای بچه‌بسیجی‌ها در میان باشد، جعفر هم هست و به من خبر می‌دهد تا با لب‌تاب قراضه‌ام، گوشه‌ای بنشینیم و آنچه می‌بینم و می‌شنوم را برای شما بنویسم.

برگردیم به «سینا آبگون» مبتکر جشن تولد مادران شهید؛ «آبگون» خواننده رپ است اما اقدامی را پایه‌گذاری کرده که این روزها جوان‌ها تشنه آن هستند. چشم بر هم زدنی، جشن تولد برای مادران شهدا گُل کرد. عباس صوفی، شهردار همدان هم که این روزها دیگر مادر  خود را در کنارش ندارد و می‌داند شهید شدن پسر برای مادر چه معنی می‌دهد، زودتر از همه خود را می‌رساند تا بار دیگر بوی مادر را استشمام کند؛ همانجا هم قول یک مشهد را می‌دهد با هتل نزدیک به حرم. البته علی‌اکبر کاووسی‌امید هم قول می‌دهد مادر شهید را به کربلا ببرد آن هم بر روی کولش!

صحبت با سینا آبگون همان لحظه اول گرم می‌شود، انگار می‌داند که باید چطور با نسل جوان ارتباط برقرار کند؛ راستش را بخواهید خیلی از  صحبت‌ها و شوخی‌هایمان را نمی‌توانم برای شما بنویسیم. خودش هم بارها قسم می‌دهد که «جان من اینا رو ننویسی» مثلاً یکی از این بخش‌ها که نمی‌شود نوشت این است که وقتی برای خرید کادوی تولد می‌رود چه صحبت‌هایی بین او و فروشنده رد و بدل می‌‌شود و در نهایت وقتی فروشنده متوجه نیت و منظور آقا سینا می‌شود به او یک تخفیف درست و درمان هم می‌دهد. آقا سینا اینجا از سلیقه‌اش هم تعریف می‌کند که می‌داند باید چه خریدی انجام دهد!

 همینجا نکته اول خودمان را گرفتیم، شهدا با همه آنچه این روزها گذشته عزیز هستند و قابل احترام و هنوز ما در مقابل مادر شهید سر تعظیم فرود می‌آوریم.

اما ماجرا از کجا شروع می‌شود؟ از صحبت‌های سینا پیداست که از تماس جعفر آقا! همان جعفر آقای ورزنده خودمان که از سینا می‌خواهد یک روسری بخرد و سر یک قرار برود.- اینجا هم آنچه گفتیم و شنیدیم و خندیدیم را نمی‌توانم برایتان بنویسیم- سینا نمی‌داند که کجا قرار است برود اما حرف جعفر حجت است و سر آن نه نمی‌آورد. ماشین سینا خراب می‌شود و بالاخره با نیم ساعت تأخیر سر قرار ملاقات حاضر می‌شوند. پیرزن دوست داشتنی که سینا شیفته او می‌شود مقابل در خانه  آب و جارو می‌کند و تا جعفر و سینا را می‌بیند بدون مقدمه می‌پرسد که چرا دیر آمدید؟

شهیدی که مادرش را از میهمان ناخوانده‌اش مطلع کرد

دو جوان ما که بدون اطلاع قبلی آمده بودند، مات و مبهوت می‌مانند و حرفی ندارند که بزنند، پس با راهنمایی پیرزن وارد خانه باصفای او می‌شوند و مشخص می‌شود که شب گذشته پیرزن دوست داشتنی ما می‌فهمد که میهمان دارد و باید خانه را آب و جارو کند. البته وقتی ماجرا جلو می‌رود سینا و جعفر می‌‎فهمند که هر زمانی که مادر میهمان داشته باشد، پسر شهیدش او را مطلع می‌کند. محمدرضای داستان ما 19 ساله بود که شهید می‌شود و با آنکه پیکر مطهرش هنوز بازنگشته اما هر وقت مادرش میهمان داشته باشد، به کمک مادرش می‌شتابد.

از اینجاست که سینا یک فکر بکر می‌کند تا برای مادران شهید جشن تولد بگیرد. می‌گوید این روزها جوانان تولد را بیشتر از یادواره می‌پسندند، هرچند یادواره هم برای آنها جای خود دارد و باید برگزار شود، اما چه ایرادی دارد ما جوانان برای مادران شهید تولد بگیریم.

سینا، قبل از هر مراسم به خاطر اینکه پول کادو تولد تبرک داشته باشد، در صفحه اینستاگرامش می‌خواهد هر کس دوست داشت تا سقف 5 هزار تومان برای خرید کادو تولد به حساب او مبلغی واریز کند، وقتی که عاشقان شهدا و مادر شهدا از هر طیف فرهنگی و اجتماعی به ندای او پاسخ می‌گویند، تولد برقرار می‌شود. سینا می‌گوید: کمتر از سه ساعت 600 تا 700 هزار تومان جمع می‌شود.

حالا یک فکر بکر به سر یک جوان زده و چند جوان انقلابی که بارها اثبات کردند برای ارزش‌های ایران اسلامی جان هم می‌دهند، پای کارند و یک رویداد فرهنگی و بدون نیاز به اعتبار چندانی جان می‌گیرد و دل‌ها را برهم می‌زند. حتی یک قناد که دنبال‌کننده سینا آبگون بوده است، کیک تولد را متقبل می‌شود.

سینا می‌گوید: شهدا خودشان کمک می‌کنند و راه درست را به شکل‌های مختلف به ما نشان می‌دهند.

بعد هم ادامه می‌دهد: این کار شخصی نیست بلکه یک گروه انقلابی است که این حرکت را آغاز کردند.

حالا مراسم اول برگزار شده است و همه شهر متوجه شدند چند جوان خوش‌ذوق چه کاری را آغاز کرده‌اند؟

سینا تأکید می‌کند: هر کار فرهنگی که آغاز می‌کنیم از دل برخواسته است و با استقبال همه مردم مواجه شده است؛ در نظر داریم برای فرزندان یکی از شهدا هم جشن تولد بگیریم؛ امیدواریم هر چه زودتر بتوانیم این برنامه را برگزار کنیم.

اما حالا یک سؤال از او داریم که چطور می‌توانیم جوانان را جذب کنیم؟ می‌گوید: باید سلیقه‌های جوانان را درک کنیم و خود جوانان فرصت حضور در عرصه تصمیم گیری و هدایت هم سن و سالان را بر عهده بگیرند؛ افکار کهنه را باید کنار گذاشت و به جوانان فرصت داد در عرصه فرهنگی حاضر شوند به عبارت ساده‌تر باید با کمی خلاقیت و نوآوری؛ مفاهیم و ارزش‌های انقلابی و اسلامی را به جوانان معرفی کنیم تا در وجود آنها نهادینه شود.

راستی، یادم رفت بگویم، سینا آبگون که این روزها خواننده اشعار انقلابی شده و مبتکر برنامه‌های زیبایی مثل این جشن تولد است، خودش تحول‌یافته مکتب شهدای مدافع حرم است، او که روزگاری شهید و شهادت برایش معنایی نداشت امروز برای این مکتب با جان و دل کار می‌کند و از این کار هم عشق....

انتهای پیام/

دیدگاه شما

آخرین اخبار