11. آبان 1399 - 12:47   |   کد مطلب: 24614
با پژوهش در تاریخ متوجه میشویم که تا حدود یکصد سال پیش، هیچ نامی از کوروش نبود؛ اما ناگهان نامش مانند بمبی منفجر شد.

نه این که اصلاً شخصی به نام "کوروش" در تاریخ ایران نبوده است، اما تمامی اهل مطالعه و تحقیق (به ویژه در تاریخ) می‌دانند که این کوروشی که در ذهن مردم ایران نقش بسته و در جنگ نرم و فضای مجازی، به عنوان آلترناتیوی در مقابل اسلام، دم از آن می‌زنند، ساخته‌ی انگلیسی‌هاست و تاریحچه‌ی پیدایشش به آغاز دوره‌ی پهلوی دوم می‌رسد و در مستندات تاریخی ایرانی، اروپایی و عربی، چیزی تحت عنوان سلسله‌ی هخامنشیان، با پادشاهی به نام کوروش، با این تعاریف، وجود ندارد.

تا حدود یکصد سال پیش، هیچ نامی از کوروش نبود؛ اما ناگهان نامش مانند بمبی منفجر شد.

جشن‌های 2500 ساله پادشاهی ساخته شد، مبدأ آن کوروش بیان گردید و حتی تاریخ "هجری شمسی" ایران را در زمان شاه سابق، به تاریخ پادشاهی مبدل کردند تا ریشه یهودی داشته  باشد!

مردم نیز باید توجه داشته باشند که چه شد یک دفعه نام کوروش مطرح شد؛ پس از انقلاب نیز هشت سال جنگ و حدود دو سال بازسازی پس از جنگ و داغ شهدا و جوّ حاکم بر اذهان عمومی مجالی برای طرح این مسائل نمی‌داد. اما ناگهان – به ویژه پس از دسترسی مردم به اینترنت و فضای مجازی – دوباره نام کوروش مطرح شد و حتی برخی گفتند که یکی از انبیای الهی بوده است!

اذهان عمومی (به ویژه جوانان) باید کمی بیندیشند که در ایران ده‌ها سلسله پادشاهی به وجود آمده است، و پادشاهان یکی از یکی جاهل‌تر و ظالم‌تر بوده‌اند.

آن ها مردمان خود را کشتند و ملت را به فقر و فلاکت کشیدند و تمامی ذخایر و خاک این کشور بزرگ را به بیگانگان هدیه دادند تا هزینه حرم‌سراها و خوشگذرانی‌های خود و دربار را تأمین کنند!

حال چه شد که بین این همه شاه و پادشاه، فقط یکی و آن هم مجهول، برای افتخارات تاریخ پادشاهی ایران کافی شد؟! چه شد که ناگهان در فضای مجازی گفتند: «دین ما باید ایرانی باشد، ما کوروش داریم»؟!

●- برای اهل ادب و تاریخ ایران، بسیار مهم است که چرا بزرگان ادیبی چون سعدی و حافظ، و یا حتی داستان‌نویسان و حماسه سرایان بزرگ ایرانی چون فردوسی، هیچ نامی از کوروش در نوشته‌ها و سروده‌های خود نبرده‌اند؟! حتی منابع ساسانی نیز هیچ نامی از کورش (به عنوان شاهِ شاهان) و تاریخ هخامنشیان نیاورده‌اند.

●- برای اهل تاریخ و اندیشه مهم است که چرا "تخت جمشید" را  به کوروش نسبت می‌دهند، در حالی که نامش رویش است؛ تخت جمشید است، نه تخت کوروش!

●- برای همه مهم است که چطور ناگهان مقبره‌ای که در طول تاریخ و طبق مستندات تاریخی، به نام "مادر حضرت سلیمان نبی علیه السلام" بوده، ناگهان (در دروه  پهلوی) توسط یک باستان شناسی انگلیسی، "مقبره کوروش" نامیده می‌شود، تا یک مکان فیزیکی نیز برایش ایجاد شود؟!

●- برای همه مهم است که این کتبیه کوروش، کی پیدا شد؟! چطور پس از پیدایش اسرائیل و حمایت همه جانبه‌ی ایران از اسرائیل در کشتار فلسطینیان و غصب سرزمین آنها، ناگهان کتیبه‌ای به نام کوروش سر بر می آورد که در آن بت‌پرستان و یهودیان را مورد الطفات قرار داده است؟!

●- طبری متوفای 310 هجری قمری در «تاریخ الامم و الملوک» مشهور به «تاریخ طبری» می‌نویسد: کورش (در بعضی نسخه‌ها: کِیرُش)،‌ نه تنها شاهِ شاهان نبود، بلکه تنها یک فرمانده نظامی و یک حاکم دست‌نشانده بود. بهمنِ‌اردشیر (که شاه بود)، کورش را نماینده خود در بابِل قرار داد و کورش در آنجا به یهودیان مرحمت کرد و به آنان آزادی عطا کرد (چون  خودش یهودی و یهودی زاده بود)! و این مسئله در زمان دانیال نبی رخ داد. (تاريخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: نشر اساطیر، 1375. ج‏ 2، ص 458-460 و ص 507.)

●- کوروش، فقط یک فرمانده‌‌ی نظامی و البته یهودی بود، و به همین دلیل مورد توجه ویژه انگلیس، جامعه یهود و صهیونیسم قرار گرفت.

غياث الدين خواند مير می‌نویسد: کورش از حاکمان همدان (ماد) بود، که برای آباد کردن بیت المقدس شتافت. وی حتی می‌نویسد که مادر کورش یهودی و از قوم بنی‌اسرائیل بود. (غياث الدين خواند مير، تاريخ حبيب السير، تهران: نشر خیام، 1380. ج 1، ص 136)

بلعمی، وزیر دربار سامانیان، متوفای 329 هجری قمری، همین سخن طبری را به صورتی روشن‌تر بیان می‌کند، با این تفاوت که او این حوادث را در زمان پدر‌بزرگِ بهمنِ ‌اردشیر می‌داند. بلعمی در این باره می‌نویسد: «كس فرستاد به زمين عراق و بابل آنجا كه بخت النّصر نشستى، سرهنگى را بفرستاد نام او كورش‏، و بخت النّصر را از [آن‏] ملك باز كرد و به در خويش خواند و آن ملك عراق، كورش‏ را داد و او را بفرمود كه اسيران بيت المقدّس را رها كن و بفرماى تا از زمين شام هر جا كه ويران است همه را آبادان كنند و ايشان را ملكى ده از ملوك بنى اسرائيل، آن كس كه ايشان خواهند. پس كورش بيامد به زمين بابل و بخت النّصر را باز فرستاد. و منادى بانگ كرد كه هر كه اندر بنى اسرائيل اسير است او آزاد است. هر كه خواهد به بيت المقدّس باز شود و آن زمين را آبادان كند». (بوعلی بلعمی،‌ تاريخنامه طبری [مشهور به تاریخ بلعمی]، تصحیح محمد روشن،‌ تهران: انتشارات سروش، 1378. ج‏ 1، ص 466).

بلعمی به اشتباه این فتح را در زمان گشتاسپ می‌داند، در حالیکه این فتح (بنابر نسخه‌های در دسترس)،‌در زمان بهمن اردشیر –نوه‌ی گشتاسپ- صورت گرفت. ولی این که کورش فاتح بابل، یک فرمانده نظامی و تنها یک حاکم دست نشانده بود را تأیید می‌کند.

نابودی تمدن ایران باستان

طبق مستندات موثق تاریخی، کوروش پس از آن که قدرت و حکومت خود را وسعت بخشید، بغض و نفرتش از ایران و تمدن ایرانی را در صحنه‌های نبردهای خونین و نابود کردن تمدن کهن ایرانی، به نمایش گذاشت.

●- کوروش ابتدا تمدن کهن "مادها" را نابود کرد، او شهر هگمتانه (همدان/ اکباتان) را تسخیر کرد و ضمن قتل عام شدید مردم، سرمایه‌هایشان را چپاول کرد. او آمیتیس (دختر آخرین پادشاه ماد) را به اسارت درآورد و با تهدید مبنی بر شکنجه او و فرزندانش، کوشید تا شاه را وادار به تسلیم کند و سپس با کشتن شوهر آمیتیس، او را به همسری خود در آورد. و البته این زن، خاله‌ی کوروش بود.

با اینکه مادها دستکم دو بار در زمان داریوش بزرگ کوشیدند تا استقلال خود را از سلطه هخامنشیان باز یابند، اما در هر دوبار با سرکوب خشونت‌بار داریوش مواجه شدند و ۳۸۰۰۰ نفر از آنان قتل‌عام گردیدند. (گرشویچ، ایلیا، تاریخ ایران دوره ماد- از مجموعه تاریخ کمبریج، ترجمه بهرام شالگونی، تهران، انتشارات جامی، ۱۳۸۷، صفحه ۲۳۸ تا ۲۴۱)

●- حمله به نینوا، کشتار مردمان و نابودی تمدن کهن آن دیار و چپاول ثروت‌ها، از دیگر هنرهای کوروش به اصطلاح ایرانی بود!

گزنفون آورده است که کورش برای حمله و تسخیر شهر نینوا، روز عید را انتخاب کرد که مردم سرگرم جشن و شادی هستند. او به سپاهیان خود می‌گوید که خانه‌های مردم قابل آتش زدن است و ما می‌توانیم با پشتیبانی خدا و با مشعل‌های فراوانی که داریم، آنها را به آتش بکشیم تا ساکنان شهر در میان شعله‌های آتش بسوزند   .

آنان در حالی که بانگ جشن و شادی در شهر پیچیده بود، وارد شهر شدند و هر آنکس را که می‌دیدند به ضرب تیغ از پای در می‌آوردند.

گزنفون نقل کرده که: «کورش به سواره نظام و سربازان خود فرمان داد هر کس را که در کوچه‌ها یافتند، بکشند.» پس از این پیروزی، اولین اقدام کورش و سپاهیانش این بود که در برابر خدایان به میمنت این پیروزی شکرگزاری کنند و سهمی از غنائم ناشی از غارت شهر را به معابد خدایان اختصاص داد.

کورش همچنین فرمان داد تا خانه‌های بزرگان شهر را مصادره کنند و به سردارانی که مجاهدت بیشتری کرده بودند، واگذار شوند. او به مردان تحت امر خود اختیار داد تا اسیران جنگی را تحت مالکیت خود نگه دارند. (گزنفون، کورش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴ تا ۲۱۶)

●- یکی از دستآوردهای کوروش، نابودی تمدن کهن و درخشان "لیدی‌ها" بود. با اینکه اهالی لیدی در همان زمان کوشیدند تا از سلطه هخامنشیان رهایی یابند، اما این قیام که به رهبری پاکتیاس بر پا شد، به فرمان کورش بزرگ و به خشن‌ترین شکل ممکن سرکوب شد.

کورش با اعزام سپاهی به فرماندهی مازارس دستور داد که تمامی قیام‌کنندگان را به بردگی بکشند و رهبر آنان را زنده به نزد او بفرستند. او همچنین دستور داد لیدیایی‌ها را چنان خرد و منکوب سازند که راه هرگونه شورشی علیه سلطه پارسیان هخامنشی بسته شود. (بریان، پی‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، انتشارات زریاب، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۱۴ تا ۱۱۷)

●- فرهنگ و تمدن کهن و درخشان عیلامیان/ خوزیان، که بیش از دو هزار سال در جنوب‌غربی فلات ایران تداوم داشت و آثار هنری و معماری فراوانی از آن برجای مانده است، از دیگر افتخارات کوروش است و سپس داریوش می‌باشد!

●- در مورد چگونگی مرگ کوروش و نیز آرامگاهی که امروزه به نام او کرده‌اند، دروغ‌ها و اسرائیلیات بسیاری در فضای مجازی منتشر می‌گردد؛ اما طبق اسناد موثق، او به مرگ طبیعی مرد و آرامگاهش نیز معلوم نیست و آن مقبره‌ای که به آرامگاه او نسبت داده‌اند، از پیش از او و پس از و در تمامی مستندات تاریخی، آرامگاه مادر حضرت سلیمان علیه السلام بوده است.

دیدگاه شما

آخرین اخبار