24. آذر 1394 - 13:08   |   کد مطلب: 8398
بهاره رهنما بازیگر پر کار تئاتر، این سال‌ها ترجیح داده تا به جای دیده شدن روی پرده سینما و قاب تلویزیون، بیشتر روی صحنه تئاتر هنرنمایی کند.
بهاره رهنما از زندگی شخصی و کاری اش می گوید

به گزارش شبنم ها به نقل از همشهری، بهاره رهنما بازیگر پر کار تئاتر، این سال‌ها ترجیح داده تا به جای دیده شدن روی پرده سینما و قاب تلویزیون، بیشتر روی صحنه تئاتر هنرنمایی کند. بازیگری که با تحصیلات حقوق قضایی و ادبیات فارسی راهش را با تجربه اندوزی در کلاس‌های فیلمنامه‌نویسی مرکز آموزش فیلمسازی به سینما گره زد و سر از رشته ادبیات نمایشی در آورد.

 او بازی را در اوایل دهه 70 با فیلم پرفروش «افعی» آغاز و  تجربه کرد و یک دهه بعد با نمایش «یرما» به عشق همیشگی‌اش یعنی تئاتر پیوست. با او درباره زندگی، ‌تئاتر و ‌تصویر گفت‌وگو كرده‌ایم.

بین هنرمندان کسی مثل شما هست؟

حالا بدون قیاس! «‌وودی آلن» کسی است که هم نمایشنامه می‌نویسد، هم فیلمنامه. مصاحبه می‌کند و در کمپین‌ها حضور دارد.

فعالیت اجتماعی دارد یا حتی لج می‌کند و جایزه‌اش را نمی‌گیرد‍! کلا دو گروه با او طرف هستند؛ یک گروه آدم‌هایی که خیلی دوستش دارند و گروه دیگر کسانی هستند که به همان نسبت از او متنفرند.

در مورد شما هم همین‌طور است؟

روابط عمومی همین تئاتر آخرمان، موقعی که بازخوردها را به من می‌گفت به نكته جالبی اشاره كرد. او توضیح داد:«عده‌ای وحشتناک تو را دوست دارند و عده‌ای هم خیلی با تو مشکل دارند.»‌

سال پیش پرکارترین بازیگر زن تئاتر بودید؛ امسال هم قرار است این اتفاق بیفتد؟

 خدا را شکر می‌كنم چون دو، سه سالی است كه این مساله برایم اتفاق افتاده و در تئاتر پركار شده‌ام. سال پیش با تئاترهای «آرسنیک و تور کهنه»، «دورهمی زنان شکسپیر»، «نمایش اسپانیایی»، «با من بستنی می‌خوری»، «تو دهنتومی‌بندی یا من» و «باغ آلبالو»، شش کار داشتم و امسال هم تا حالا تئاترهای «انگار در چشم‌های تو اسب می‌دود» و «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» را دارم. 

به نظر می‌رسد از اینکه تئاتر را در کنار سینما دنبال می‌کنید، خوشحال هستید.

 بله، ‌من تا الان در 26نمایش بازی كرده‌ام و امسال شانزدهمین سال تجربه تئاتری‌ام است.

شما مثل خیلی‌های دیگر قبل از اینکه بازیگر شوید از علاقه‌مندان سینما بودید، بازیگری هست که از او امضا گرفته باشید؟

 بله، از آقای مهدی هاشمی و بسیاری از بزرگان سینما  امضا گرفته‌ام و تا امروز هم آنها را نگه داشته‌ام.  

بین سینما و تئاتر فرق می‌گذارید؟

اخلاق سینما با تئاتر خیلی فرق دارد. تئاتر کار گروهی است. بازیگر، کارگردان، منشی صحنه و... همه می‌آیند،‌كار می‌كنند و  موقعیت نابرابری که در سینما می‌شناسیم در تئاتر وجود ندارد.

گفت‌وگویی از «آل پاچینو» خواندم که نوشته بود منظم‌ترین وقت‌هایم زمان‌هایی بود که در تئاتر كار می‌كردم. بازیگران وقتی در تئاتر كار می‌كنند، زمان برای خودشان است.

در حالی‌که سینما و تلویزیون به طرز حیرت‌انگیزی زندگی بازیگران را می‌بلعد.

چرا اینقدر ضد سینما و تلویزیون هستید؟

به خاطر اینکه وقتی در سینمای تجاری و تلویزیون به‌عنوان بازیگر پركار بودم اصلا بزرگ شدن دخترم پریا را نتوانستم با جزییاتش ببینم. برای همین وقتی عکس‌هایش را می‌بینم، خیلی وقت‌ها حسرت می‌خورم و می‌گویم چرا اینقدر زود گذشت.

وقتی درگیر كار تصویری هستید از پنج صبح تا هشت شب بدون هیچ استراحتی سر کار هستید و اصلا وقت‌تان برای خودتان نیست. زمانی تو را به خانه می‌فرستند که به هیچ دردی نمی‌خوری! در حالی‌که در تئاتر از صبح کار و زندگی برای خودت است.

درآمدش چطور؟ تفاوتی بین دستمزد سینما و تلویزیون وجود دارد یا نه؟‌

 اتفاقا تئاتر به خاطر پول کم و زحمت زیادی که دارد، هم پربرکت است و هم  به شما نظمی در خرج کردن می‌دهد. روال دیگری در زندگی شما ایجاد می‌كند. دلتان نمی‌آید پولتان را برای هر چیزی خرج کنید. مهم‌تر اینکه تئاتر به شارژ روانی بازیگر خیلی کمک می‌کند و انگار كمك می‌كند تا تخلیه روانی شوید.

چرا شما مثل خیلی از سینمایی‌ها که مقطعی می‌آیند و تئاتر کار می‌کنند و می‌روند، چند وقتی است در تئاتر ماندگار شده‌اید و نرفته‌اید؟

اصولا تئاتر برای بازیگرهای سینما جذاب نیست. معمولا آنهایی هم كه  می‌آیند و تئاتر کار می‌کنند،‌ ماندگار نمی‌شوند. خیلی از تئاتری‌ها هم می‌گویند اگر کسی هم می‌آید و با عشق و علاقه می‌آید بهتر است این فرصت را به او بدهیم که تجربه کند. اما نگاه من این‌طور نبود. به این دلیل كه فوق‌لیسانس ادبیات نمایشی دارم و بعد از چهار، پنج سال کار در سینما وارد تئاتر شدم.

استادان‌تان چه کسانی بودند؟

ادبیات نمایشی را در دانشگاه هنر و معماری دانشگاه آزاد گذراندم و با آقایان چرمشیر، ابراهیمیان، فتحی، دژاکام، ناظرزاده  و خانم فیض‌مرندی کلاس داشتم.

کدام‌شان وسوسه تئاتر را در شما به وجود آوردند؟

هیچکدام! خانم منیژه محامدی بودند كه این حس را در من بیدار كردند. مدیون‌شان هستم. این مساله قبل از سال 81 اتفاق افتاد؛ یعنی قبل از ورودم به دانشگاه.

استادها مطالبی را که بلد بودند خالصانه در اختیارتان می‌گذاشتند؟

خیلی! به خصوص آقای چرمشیر این ویژگی را دارد. این اتفاق به دانشجو هم ربط دارد او هم باید بخواهد که یاد بگیرد. دوران طولانی شاگردی من،‌ شاگردی كردن سر كلاس استاد بهرام بیضایی بود. بسیار از ایشان یادگرفته‌ام.

نظم در بازی و نکته‌های صحنه را از ایشان یاد گرفتم. این کلاس‌ها در دوره‌های مجتمع اسلامی آموزش فیلمسازی باغ فردوس برگزار می‌شد.

دوره فیلمنامه‌نویسی هم داشتیم و من با پیمان قاسم‌خانی، همانجا آشنا شدم و ازدواج کردیم. دوره طلایی بود چون باعث ازدواج من و پیمان شد. او دانشجوی فیلمنامه‌نویسی و من دانشجوی بازیگری بودم.

کدام نمایشنامه از استادان‌تان را هم اجرا کردید؟

«قدم زدن روی ابرها»ی آقای چرمشیر را در جشنواره تئاتر اجرا کردم اما در اجرای عمومی‌اش متاسفانه سر کار دیگری بودم. درحال حاضر هم درحال بازی در باغ آلبالوی ایشان (‌دراماتور كار آقای چرمشیر هستند)‌ با آقای آتیلا پسیانی هستم.

اجرا کردن کار استاد فرقی با سایر اجراهای‌تان دارد؟

به هر حال احترام‌ و حجب و حیا نزد استاد بیشتر است.

به شما نمی‌گوید چرا آن درس‌هایی که به تو یاد دادم را خوب یاد نگرفتی!؟

خیلی از استادان من را به یاد نمی‌آورند. زیاد سر كلاس‌ها غیبت داشتم. ابتدا دانشکده ادبیات درس می‌خواندم و بعد رفتم دانشکده حقوق. آنجا کسی من را نمی‌شناخت. بعد باردار شدم  و وقتی هم كه پریا،‌دخترم به دنیا آمد، كمتر می توانستم در كلاس حاضر شوم . امتحانات را هم به شكلی می‌گذراندم. درواقع ‌با مرخصی و اینطور اتفاقات دانشگاه را طی كردم! در مقطع فوق لیسانس هم که بیشتر تحقیق مهم است تا حضور فیزیکی.

اگر متن‌ها را فراموش کنید از شما بیشتر ایراد نمی‌گیرند چون دانشجوی‌شان بودید؟‌

من اصولا آدمی‌ هستم که قضاوت درموردم زیاد است چون خودم را درمعرض دید دیگران و درنتیجه قضاوت آنها قرار می‌دهم. این شیوه‌ای از زندگی است که تبعات  و درعین حال لذت‌های خودش را هم دارد؛ من تبعاتش را پذیرفته‌ام.

حالا از بین فیلمنامه، نمایشنامه، رمان و داستان، خواندن کدامش برای‌تان جذاب‌تر است؟

رمان را خیلی دوست دارم.

چرا رمان نمی‌نویسید؟

ترجیح می‌دهم اگر خودم بخواهم بنویسم، مجموعه داستان بنویسم. تا حالا هم چهار مجموعه داستان نوشته‌ام.

خواندن رمان به بازی‌تان هم کمک می‌کند؟

خیلی؛ چون تا حد زیادی حس‌ها در آن جاری است. در جنایت و مکافات داستایوفسکی،‌چند تیپ شخصیتی با جزییات ترسیم شد‌ه‌اند. من به شاگردهایم هم این را می‌گویم که یکی از تمرین‌های بازیگری مطالعه شاهكارهای ادبی دنیاست.

نمایشنامه چطور؟

به همان نسبت برایم جذاب است اما فیلمنامه برخلاف رمان و نمایشنامه جذابیت کمتری برایم دارد. اصلا من آدم سینما نیستم و اشتباهی به سینما آمدم؛ یعنی آنقدرعاشق تئاترم و صحنه اقناعم می‌کند که جدیدا وقتی سینما و تلویزیون به من پیشنهاد می‌شود، می‌ترسم و وقتی فیلمنامه به من می‌دهند و خوشم نمی‌آید خدا را شکر می‌کنم.

یعنی اینقدر از سینما منزجر شده‌اید؟

فکر کنید ساعت چهار و پنج صبح سرکار بروید و تا ساعت نامعلومی از شب سر لوکیشن کار کنید. در همین شرایط یک جمله را 20 بار بگویید. خیلی‌ها در مورد تئاتر می‌پرسند و می‌گویند شما هر شب جملات را تکرار می‌کنید، خسته نمی‌شوید؟ می‌گویم نه! چون هر شب موج‌اش جدید است و یک اتفاق جدید می‌افتد اما در سینما و تلویزیون خسته می‌شوم.

شهرتش چطور؟

در تئاتر باید قید ستاره بودن را بزنید و در جمع قرار بگیرد. تئاتر سن و سال نمی‌شناسد. شما در تئاتر 50 ساله هم باشید ستاره‌اید. در حالی که در سینمای ایران خانم‌ها در 50 سالگی و آقایان در 55،60 سالگی پایان دوران ستارگی‌شان است. اما شما همیشه برای مخاطب  تئاتر بازیگر هستید و این زنده بودنش تفاوت تئاتر با سینماست. به نظرم تئاتر آدم را صبور می‌کند.

کدام شخصیت تئاتری مجذوب‌تان کرده؟

«آنتِ» نمایشنامه «کشتار» را خیلی دوست دارم. در ایران، خودم آن نقش را بازی کردم و در سینما آن را «کیت وینسلت» بازی کرده‌است.

کارهای دیگران چطور؟

مثل خیلی‌های دیگر عاشق نمایش «کوکوی کبوتران‌ حرم» علیرضا نادری‌ام.

چرا کاری از او را اجرا نکرده‌اید؟

یکی از آرزوهایم است که نمایشنامه‌ای از او روی صحنه ببرم. کلمات او خیلی صیقل زده، انتخاب شده و درست است. تک تک زن‌های کوکوی کبوتران حرم عمیق و دوست داشتنی‌اند.

یک کار دیگر هست که آقای یعقوبی روی صحنه برد و ستاره اسکندری در آن بازی درخشانی کرد؛ «سعادت لرزان مردمان تیره روز.»‌ می‌دانید خوبی تئاتر در این است که فکر می‌کنید خیلی نقش‌ها منتظرتان است؛ در سینمای ایران شما درموقعیتی قرار نمی‌گیرید كه این‌ حس را داشته باشید. برای مثال، در سینمای ایران چه نقشی منتظر شماست؟ در حالی که در تئاتر نقش‌ها بهترین معلم‌های معنوی بازیگران می‌توانند باشند.

شده نقش رهای‌تان نکند؟

بازیگر باید همیشه فاصله‌اش را با نقش حفظ کند. هشت سال پیش که جوان بودم بعد از تئاتر «خدای کشتار» دچار افسردگی شدم چون «آنت» خدای کشتار رهایم نمی‌کرد و از وجودم کنده نمی‌شد و خیلی جدی به دارو و دکتر کشید و پس از مدت‌ها توانستم آن را از خودم دور کنم. 

در ‌آخرین کاری که از شما دیدم «تو دهنتو می‌بندی یا من» با کمند امیر سلیمانی همبازی بودید. او خیلی سال پیش از شما بازیگر بوده و حالا با هم در آن تئاتر همبازی شدید، فیلم‌هایش را در سینما می‌دیدید؟ فکر می‌کردید روزی  با او همبازی شوید؟

کمند را خیلی دوست دارم. من هنوز بازیگر نشده بودم که یادم است کمند در فیلم «در آرزوی ازدواج» ساخته اصغر هاشمی با بیژن امکانیان همبازی شده بود. من آن فیلم را خیلی دوست داشتم و مادرم را سه بار برای دیدن آن به سینما آستارا بردم. کمند همسن و سالم بود و نقشش در آن فیلم خیلی برایم جذاب بود.

سال پیش زائر مزار مولانا بودید. این اولین باری بود که راهی قونیه می‌شدید؟ این سفر چگونه سفری است؟

خیلی عجیب بود و واقعا حال عجیبی داشتم. اولین بارم بود که به مزار مولانا می‌رفتم. به مولانا خیلی علاقه دارم و همیشه اشعارش را می‌خواندم و می‌خوانم. مواجهه‌ام با او در آن فضا سحرانگیز بود. می‌دانید که مولانا خیلی فشارها را از جامعه تحمل می‌کرده و با این وجود پس از قرن‌ها آنچه از مزارش حس می‌کنیم، فقط و فقط آرامش مطلق است.

بهاره رهنما: تئاترآدم را صبور می‌کند

 در روزهایی که ما آنجا بودیم بسیاری از آدم‌ها شاید بگویم همه موزیسین‌ها و خیلی از هنرمندان و اصناف دیگر از نقاط مختلف دنیا به آنجا آمده بودند. 

روی لب همه در آنجا ذکر خداست؛ از هندی، مالزیایی، ژاپنی و ایرانی بگیرید تا اروپایی و آمریکایی و... همه و همه در قونیه گرد هم می‌آیند و هر کس به زبانی خدا را حمد می‌کند. این نشان می‌دهد که روح این آدم رو به معشوقی ملکوتی و رو به بالا بوده است.

برای نوشته‌های‌تان هم الهامی گرفته‌اید؟

موضوع‌هایی را یادداشت می‌کنم. آنقدر شگفت زده داستان مولانا بوده‌ام که واقعا تا حالا به اینکه با این نوشته‌ها چه کنم فکری نکرده‌ام. هنوز گیجم.

 به نظرم نوشتن درباره مولانا خیلی جرات می‌خواهد. غزلیات شمس و دیوان حافظ را مانند هر ایرانی خیلی دوست دارم و همیشه همراهم است. به هر حال اینها برای ما که علاقه‌مند به سینما و هنرهای تصویری هستیم منابع الهام ارزشمندی هستند.

 

دیدگاه شما

آخرین اخبار