به گزارش شبنم ها به نقل از طنین یاس، «کیمیا» یکه تاز برنامه های صداوسیما در فصل های پاییز و زمستان امسال، یک تجربه برای ترسیم وقایع تاریخ معاصر محسوب می شود. تجربه ای که البته توأم با خطا و نقاط ضعف هم هست.
چرا 110 قسمت؟
همچنان که آشکار است، «کیمیا» طولانی ترین سریال ساخته شده در ایران با 110 قسمت است. شاید برای بسیاری از مردم جای سوال باشد که دلیل ساخت یک سریال در این تعداد قسمت چیست؟ در پاسخ می توان گفت که اولا فضای رسانه ای موجود در جهان، چنین سبک و سیاقی را ایجاب می کند. امروز، دوره سریال هایی با تعداد قسمت های بسیار زیاد است.همچنان که برخی از سریال های غربی که طی سال های اخیر در شبکه نمایش خانگی کشور ما هم منتشر شده اند نیز بیش از 100 قسمت بوده اند. ثانیا، این گستره وسیع روایی، فرصت و فضای لازم برای به تصویر کشیدن زندگی و سرنوشت آدم های یک داستان را فراهم می کند.
به طور طبیعی، وقتی قرار است تا ماجراهای یک شخصیت به نام کیمیا در طول 30 سال به نمایش دربیاید، بهتر است که این داستان در قسمت های متمادی مدت به نمایش دربیاید. همچنین، در این نوع سریال ها، بهتر می توان همه اجزای یک ایدئولوژی و سبک زندگی تابع آن را به صورت دراماتیک نشان داد. این نکته را باید در نظر داشت که در شبکه ها و سازمان های رسانه ای بزرگ جهان، سریال های تلویزیونی از یک ابزار صرفا تجاری و سرگرم کننده فراتر رفته اند و به بسته های انتشار و آموزش مکاتب فکری، ایدئولوژی ها و تاریخ تبدیل شده اند. همچنان که همه سریال های غربی و شرقی(به ویژه کره ای) که تماشای آن ها در میان هموطنان ما باب شده است، واجد چنین ویژگی هایی هستند.
روایت عامه پسند تاریخ انقلاب
نوع روایت موضوعات تاریخی و سیاسی و اجتماعی هم در این سریال منحصر به فرد است. این نخستین بار است که ماجراهای مربوط به انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و همچنین مسائل مبتلابه سال های اخیر ، مثل پرونده های فساد اقتصادی، در قالب یک ملودرام عامه پسند و با محوریت یک دختر جوان به تصویر کشیده شده است. شیوه داستان گویی در «کیمیا» شبیه به داستان های به اصطلاح پاورقی است. یعنی داستان هایی بسیار ساده و فاقد پیچیدگی های محتوایی، اما دنباله دار که بیشتر سرگرم کننده هستند و کشمکش ها و رقابت های عاشقانه در آن ها برجستگی زیادی دارد. هرچند که سریال «کیمیا» از گزند ابتذال اخلاقی در امان مانده است.
شخصیت کیمیا در داستان این سریال قرار بوده که استعاره ای از ایران باشد. خاکی که با نظر خاص الهی و در کشاکش روزگار، کیمیا می شود. حتی ماجراهای عاشقانه مطرح شده در این سریال هم کنایه آمیز است. آرش، فرزند یک سلطنت طلب است که بعد از پیروزی انقلاب با اهدافی منفعت طلبانه، به کیمیا نزدیک می شود. او با مکر و فریب، کیمیا را راضی به ازدواج با خود می کند. اما بعدا ذات واقعی خود را نزد این زن فاش می کند. درواقع، آرش در این سریال نمادی از جریان های غربگرا است که با حیله و فریب و تنها برای نفع شخصی و گروهی یا خانوادگی، سعی در تسلط بر کشور ما دارند. اما پیمان، نمادی از انقلاب و انقلابی هاست که کیمیا را از شر رقیب خود نجات می دهد.
کیمیا، تراز نیست!
«کیمیا» هم مثل خیلی دیگر از مجموعه های نمایشی سال های اخیر سیما، سریالی زنانه یا به عبارت بهتر، زن محور است. به طور طبیعی، حضور زن در این سریال ها، باید کارکردی معکوس با سریال های شبکه های ماهواره ای داشته باشد. در سریال های خارجی و به ویژه در آثار مبتذل شبکه های ماهواره ای، زنان وسیله ای برای جذابیت کاذب هستند. اما در صداوسیما توجه به زنان باید با هدف خنثی سازی طرح های رسانه ای در دست اجرا علیه ایران صورت پذیرد. طی سال های اخیر، تمرکز اصلی کانون های طرح توطئه و فروپاشی ایران، روی زنان بوده است. واقعیت نشان می دهد در جامعه ای که زنان مقاوم تر هستند، آن جامعه از گزند حوادث بیشتر در امان می ماند. اما سقوط زن در یک جامعه یعنی انحطاط کل جامعه. با همین رویکرد، سریال کیمیا تلاش کرده تا چهره معصوم و مقاوم و اصیل زن ایرانی را به تصویر کشد. با این حال این تصویرسازی، کامل و بی نقص هم نیست.
کیمیا گرچه بازنمودی از شخصیت یک زن مسلمان ایرانی است، اما نمی توان او را شخصیت تراز زن انقلابی دانست. چه اینکه، حداقل انتظاری که از یک زن انقلابی می توان داشت، تأثیرگذاری و جریان سازی در زندگی خود و محیط پیرامون خویشتن است. این درحالی است که کیمیا یک زن منفعل و صرفا تأثیرپذیر است. همیشه دیگران هستند که زندگی او را تنظیم و برای وی برنامه ریزی می کنند. در ماجرای درگیر شدن با رژیم شاه و حضور در مبارزات انقلابی، دوستان کیمیا نظیر معلم و بعدها همسایگانش هستند که او را هدایت می کنند. پس از انقلاب نیز شخصیت آرش کاملا بر او چیره می شود. کیمیا یک زن متدین و انقلابی است، اما خیلی ساده فریب یک جوان ناباب و مکار که از چند فرسخی مشخص است که هیچ نسبتی با اخلاق و دین و انقلاب ندارد را می خورد و حتی تن به ازدواج با او می دهد.
بعد از ازدواج هم با اینکه بهتر به ویژگی های اخلاقی و شخصیتی شوهرش پی می برد، باز هم با توصیه پدرش و ابراز علاقه آرش به فرزند خواندگی آزاده به سادگی به ادامه زندگی مشترک با این مرد راضی می شود! اما در ادامه باز هم دچار تناقض می شود و پس از آزادی آرش از زندان، به رغم علاقه شدید مرد به ادامه زندگی و پدری کردن برای آزاده اما کیمیا از جدایی نمی گذرد. در آینده نیز، باز هم آرش هر چه می خواهد با او می کند؛ فرزندش را می دزدد، به دروغ از مرگ آزاده خبر می دهد و کیمیا باز هم 23 سال منفعل و مقهور آرش می ماند. حتی در وصال دوباره با آزاده (رها) نیز خود کیمیا هیچ نقشی ندارد. بلکه این شخصیت های دیگر داستان، نظیر پرسوناژی که شریفی نیا نقش او را بازی می کند است که بعد از آزادی از زندان و برای انتقام از مشفق حقیقت را فاش می کند و کیمیا می فهمد که همه این سال ها فریب خورده بود. باز هم این رها است که به تهران می آید و در جست وجوی خود به کیمیا می رسد، وگرنه قهرمان داستان ما هیچ کاره است!
این درحالی است که وقتی قرار است قهرمان این سریال تبدیل به الگویی برای سلوک فردی و اجتماعی دختران جوان ما باشد، حداقل انتظار می رود که شخصیتی جریان ساز و موثر بر وقایع معرفی شود. همان طور که در سریال «اوشین» که شباهت هایی هم با «کیمیا» دارد این گونه بود. یعنی اوشین در تمام طول سریال همواره به عنوان یک زن غالب و تأثیرگذار بر زندگی خود و اطرافیانش شناخته می شود و به رغم فرو رفتن در مشکلات و بلاها اما سررشته امور زندگی در دستان او می ماند.
چرا انقلاب شد؟
بازسازی صحنه های تاریخ معاصر، به ویژه دوران انقلاب در یک فیلم بسیار دشوار است. به خصوص اگر محل وقوع حوادث داستان در شهرها باشد. چون ظاهر اغلب شهرهای ما نسبت به آن دوران به کلی تغییر کرده است. به همین دلیل هم اغلب فیلم هایی که داستان آن ها به آن زمان ها می پردازد، دچار استباهات و گاف هایی می شوند. در سریال «کیمیا» هم این گونه خطاها کم نبود. اما ایراد اساسی این سریال در بازتعریف ایجاد یک تحول بزرگ به نام انقلاب اسلامی است. هر چند که در این مجموعه، صحنه های زیبای انقلاب به خوبی و به جا به نمایش در آمده است اما هنوز هم برای بسیاری جای پرسش است که کیمیا و مادر و برادرش چرا به انقلاب پیوستند؟ چه چیزی باعث شد تا جوانان ایرانی در سال 57 جان خود را در مقابل گلوله های رژیم پهلوی قرار دهند؟ نمایش مبارزه این جوانان با حکومت شاهنشاهی ایران، صف بندی آن ها در برابر نظامیان شاه، انتشار اعلامیه همراه با دلهره و هراس و درخشیدن برق شادی در نگاه آن ها موقع بازگشت امام خمینی(ره) به کشور، همه از زیباترین لحظات تاریخ کشور ما هستند که در این سریال هم به نمایش درآمده. اما به راستی چه رازی باعث شد فرزندان پدر یک نظامی که نسبت به آن زمان از سطح رفاه و آسایش مالی نسبتا خوبی هم برخوردار بودند، مخالف نظر پدر خود، همه خطرات و تهدیدها را به جان خریدند و با دژخیم پهلوی در افتادند؟
چه چیزی باعث شد که این جوان ها، مسجد و سنگر مبارزه با شاه را بر می خانه و کاباره و سینما و ده ها وسیله ای که رژیم شاه برای تخدیر و به فساد کشاندن جوان ها فراهم آورده بود ترجیح دهند؟ همچنین در این سریال برخی از مسائل بسیار شتاب زده و گذرا مطرح می شوند. مسائلی که تمرکز بیشتر بر آن ها می توانست به آگاهی بیشتر نسل جوان نسبت به انقلاب اسلامی کمک کند. به طور مثال،عدم پاسخ به این سوالات، ضعف های محتوایی سریال «کیمیا» هستند که باید در سریال هایی که در آینده درباره انقلاب ساخته خواهد شد به آن ها پاسخ داده شود.
فصل دوم سریال که به دوران دفاع مقدس اختصاص داشت، وضعیت بهتری پیدا کرد. در این بخش از سریال ، صحنه های جنگی تاحدودی باورپذیر و کم عیب بودند. انگیزه جوانان در ایستادگی در مقابل هجوم بیگانه روشن بود و از جان گذشتگی آدم های داستان ، مخاطب را به وجد آورد. با این حال باز هم فصل سوم سریال دچار نوعی آشفتگی شد. در این فصل، پیوستگی و استواری داستان از دست رفت و بیان آن دچار نوعی لکنت شد. به طور مثال، جای سوال است که پیمان انقلابی با این همه تعصب در پاکی و مقاومت در برابر لقمه حرام، چرا در یک خانه اشرافی زندگی می کند؟ چرا در شرایطی که رها (آزاده) به شخصیت مزدور و دروغگوی آرش پی برده اما باز هم بدون هیچ سند و مدرکی تا این حد از پیمان متنفر است و حتی حاضر نیست تا توضیحات او را بشنود؟ ماجراهایی مثل دانش آموز سرکش مدرسه کیمیا یا متهمی که سعی دارد تا با دادن رشوه به پیمان مسئله خود را در دادگاه حل کند، هیچ ارتباطی با داستان اصلی ندارند و گویی به داستان وصله شده اند.
آغازی بر یک پایان
در پایان اینکه سریال کیمیا را باید آغازگر موج جدید محصولات سینمایی و تلویزیونی با موضوع انقلاب اسلامی دانست. اما همان طور که این سریال در نوع خودش تازگی داشت، سریال های بعدی با موضوع انقلاب هم باید با بهره از تجربیات کیمیا و کاهش نقاط ضعف و افزایش خلاقیت و نوآوری ساخته شوند. بدون تردید، هر چه شناخت نسل جوان و نسل های آینده کشور ما نسبت به حقایق و واقعیت های تاریخ معاصر و به ویژه انقلاب اسلامی افزایش یابد، به همان نسبت نیز بحران ها و مصائب سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و اخلاقی کاهش می یابد.
دیدگاه شما