به گزارش شبنم ها، فرشته رنجبر در یاداشتی نوشت:قدس شریف تو از همان ابتدا جلوه گاه عشق بودی برای موسی(ع) و جلوه گاه حق و عدالت برای ابراهیم(ع) و نوادگان پاک سرشت او. تو همان بودی که سلیمان(ع) بر تو تخت نهاد و تمام زمینیان را در حکومت الهی به خدمت گرفت، تختی که هیچ گاه بعد از آن دیگر بوجود نیامد. تو همان بودی که قرارگاه عشق موسی (ع) با پروردگارش گشتی. تو همان بودی که برترینِ پیامبران(ص) در شبی با عظمت از مکه، محل نزول کتاب الهی، به سرزمینت پای نهاد. و تو همان هستی که مسجدی پاک در آن چون نگینی بر دل زمین می درخشد. تو وسیلۀ برکت آسمان به زمین بودی. همان برکتی که در برگ های سبز زیتون متجلی بود. و مگر سبزی برگ های این درخت پر برکت نیست که خدای بزرگ بدان قسم یاد کرده است، و در نهاد انسان ها عنوان صلح و آرامش را گرفت...
پس چه شد که سرزمین صلح و آرامش نیم قرن است که در خون می غلتد! مگر می شود درخت پاک و سبز صلح ریشه در سرخی خون پاکان بدواند!! چگونه است که زادگاه و میعادگاه پیامبران، پرچمداران بندگی و عشق و آرامش، در آتش نفرت و خشم بسوزد؟!
تو از همان ابتدا سجده گاه بندگان خدا بودی. چه شد که به غارت رفتی. مگر می توان پرندۀ پر توان آزادی را در بند کرد. مگر می شود که تو، یعنی سرزمین موعود، فقط به ملکیت فردی خاص باشی ای میزبان تمامی بندگان از هر رنگ و ملیت، از هر گروه و تفکر!!! مگر می شود؟!
ای قدس... ای مظهر پاکی و بندگی و عشق...
تو در قفس کدامین اندیشه های سیاه و پلید گرفتار آمده ای!!! چگونه ای پاک، نیم قرن در بند دوام آوردی؟! به جای چشمه های جوشان موسی (ع)، از تن چاک چاکت خون فواره می زند و این خون جوانان با غیرت توست، خونی که از دستان ناپاک اهریمن جاریست. خونی که از اندیشه های ناپاک سرچشمه می گیرد.
اما... اما ای قدس... بمان .... بمان همینگونه مقاوم و پابرجا بمان!!!
روحت را در این آتش های نفرت و کینه جلا ببخش، روح پاکت را همچنان پاک نگاه دار. و امیدوار باش به فرمودۀ حکیم دانا، که فرمود: جاء الحق زهق الباطل، ان الباطل کان زهوقا.
حتماً پیروز میدانی... اگر با حق بمانی...
و همچنان بمان ای قدس، ای سرزمین پر برکت، همچنان میعادگاه عاشقان باش. برکت تو در این زمانه کمی متفاوت است با پیشین... روزگاری برکت تو به حکومتی بزرگ بود که بدست سلیمان(ع) سرتاسر زمین را در بندگی حق می کشانید. روزگاری دیگر برکت تو به منّ و سلوای بهشتی بود که برای قوم یکتاپرست در تو نازل می شد. روزگاری برکت تو پناه بخشی این قوم آواره و بی پناه بود. روزگاری دیگر برکت تو به دانه های سبز زیتون بود. اما اکنون برکت تو به چیز دیگری است، به چیزی از جنس خون و آتش ... همان سرخی و نوری که حق جویان را به سوی خود می کشاند...
باید غرق در خون جوانان پاک باشی تا بدین وسیله حقیقت را بر سینه جهان بنگاری و حقیقت طلبان را به سوی خود بکشانی، همانگونه که حسین (ع) با خون خود حقیقت را بر سینه زمان حک کرد.
پس تو هم الگو از حسین (ع) گرفته ای که چنین شهید پرور گشته ای!!! چه سرزمینی پر برکت تر از این سرزمین که شهیدانی در گهوار دارد. شهیدانی که با خون خود در عصر ناپاکی و پلیدی، حقیقت را می نگارند. جوانانی که با نور آتش، در عصر سیاهی و ظلمت، راه های حقیقت را روشن می کنند. باید غرق در آتش نفرت باشی تا حق جویان از نور تو راه خود را روشن کنند و بوسیله تو به حقیقت دست یابند... پس همچنان پر برکت و مبارکی ای قدس...
همچنان پر برکت و با توان بر پاهای خود بایست. چرا که شنیده ام روزی خواهد رسید که مردی از سلالۀ پاک ابراهیم(ع)، از نسل پیامبر خاتم(ص) می آید و تو را از چنگال بی دادها آزاد می کند.
ای نماد آزادی! همچنان بر آزادی خود پای بفشار... اگر چه خون بسیاری از تو جاریست، اما بمان تا تمام حق جویان با تکیه بر تو بمانند
و من ... و ما... عهد می بندیم که با تکیه بر خدای خود از تو ای سرزمین آزدگی و پاکی! حمایت کنیم و تو از ما حمایت کنی تا حق بر تمام دنیا تجلی یابد. بمان ... آزدا و رها بمان .... همچنان بر آزدگی خود پای بفشار ... بمان که سیاهی و ناپاکی نابود خواهد گشت....
انتهای پیام /
دیدگاه شما