21. اسفند 1398 - 11:23   |   کد مطلب: 5685
دخترها! قواعد بازی را یاد بگیرید دختر,بازی,قوائد,قوائد بازی

به گزارش شبنم ها، به نقل از وبلاگ خلوتگه راز,  خب دخترها خیلی گناه دارند. خیلی مسائل وجود دارند که به آن‎ها دیر گفته می‎شود یا اصلا گفته نمی‎شود. خود من طرفدار سرسخت تجربه‎ی شخصی‎ام و همیشه معتقدم تجربه‎ای که خود شخص درگیر آن می‎شود، نتیجه‎اش ملموس‎تر و دائمی خواهد بود. اما چیزهایی هست که تجربه شان به قیمت زندگی تمام می‎شود. چیزهایی هست که خیلی‎ها آزموده‎اند و خطا کرده‎اند اما نتیجه‎ی آزمونشان را منتقل نکرده‎اند. همین منتقل نکردن‎های به موقع، عواقب جبران ناپذیری را به همراه دارد و آزمودن‎های تکراری آدم‎های دیگر، زندگی شان را سخت مختل می‎کند.

 

باید بگویم دخترها/ زن‎ها در مواجهه با جنس مخالفشان قواعد بازی را بلد نیستند یعنی یاد نگرفته‎اند. بعضی شان درست نمی‎دانند از رابطه چه می‎خواهند و چه نمی‎خواهند. بعضی‎شان هم می‎دانند از رابطه چه می‎خواهند اما از قواعد طرف مقابلشان آگاهی ندارند. این آگاهی، اهداف و مقاصد طرف مقابل را هم شامل می‎شود. اکثریت قریب به اتفاق پسرها/ مردها در روبرو شدن با دخترها/ زن‎ها مفاهیم ثابت و تعریف شده‎ای از رابطه‎ای که قرار است ایجاد شود دارند و از این مفاهیم تخطی نمی‎کنند.

 

 

 

دقیقا می‎دانند دارند چه می‎کنند و ازطرف مقابلشان چه می‎خواهند. متوجه تمام محدودیت‎ها و معذوریت‎های دختر هستند و با طرحی از پیش تعیین شده در جهت رفع این محدوده‎ها قدم به قدم پیش می‎روند. تا جایی پیش می‎روند که دختر چشم باز می‎کند و می‎بیند تمام درونیاتش را برای او رو کرده و هیچ راز مگویی برای خودش نگه نداشته است. این در حالی است که پسر دارد مسیر عادی خودش را طی می‎کند اما دختر از مسیر طبیعی خودش خارج شده و دارد در راهی که طرفش برایش در نظر گرفته است قدم می‎گذارد.

 

 

دختر تنها به واصل شدن فکر می‎کند و ذهنیتش بر مبانی ساده لوحانه‎ای شکل می‎گیرد. او تمام گفته‎ها و افعال پسر را (که ذات مذکر مستلزم این گونه گفته‎ها و کارهاست) حمل بر تمایل به واصل شدن همیشگی می‎کند و زندگی‎اش را حول همین حمل اشتباه می‎گذراند. پسر در فکر رسیدن نیست و دوست دارد لحظات عمر گرانش را تنها و سرد نگذراند.از طرف دیگر اگر در این میان علاقه‎ی علی حده ای هم شکل بگیرد و دو طرف به صرافت وصل بیفتند، دختر است که تلاش می‎کند و می‎جنگد و همه‎ی راه‎ها را می‎رود و خودش را به آب و آتش می‎زند تا مگر به مقصودی که چشم هردوشان به آن بوده برسند.

 

 

 

پسر اهل جنگیدن نیست. یعنی مردها دیگر اهل جنگیدن نیستند. جنگ مال زن است. جنگی که پیروزی یا شکستش نصیب خود مردها هم می‎شود. لذا مذکر با اولین سنگ سر راه می‎ایستد و خمیازه‎ای می‎کشد و دست از تلاشِ نکرده! برمی‎دارد.حالا چه می‎شود؟ دختر می‎ماند و یک دنیا خستگی و ملال و یک دنیاتر پاکباختگی و پژمردگی. بعد از این باید خودش را آماده کند برای سرزنش‎های دیگران. بعد از این همه دانای کل می‎شوند و جلویش قد علم می‎کنند که تو مگر نمی‎دانستی پسرها چنین‎اند و چنان.

 

 

 

در بهترین حالت ممکنش دختر چند ماه افسرده می‎شود و قسمتی از عمرش را فنا می‎کند. بعد کم کم خوب می‎شود و ذره ذره فراموش می‎کند و دیگران برایش مذکری را می‎فرستند و به او وصل می‎شود و می‎رود پی زندگی‎اش. و در غم انگیزترین حالتش بعد از دوره‎های پی در پی ناراحتی، به مذکری وصل می‎شود و می‎رود پی زندگی‎اش در حالی که دل و عقل و وجودش را در دل و عقل و وجود دیگری جا گذاشته است.دخترها! قواعد بازی را یاد بگیرید. ویژگی‎های ذاتی جنس مخالفتان را تا جایی که می‎توانید بشناسید.

 

 

آن‎ها زمین تا آسمان با ما تفاوت دارند. دنیای دیگری هستند و قوانینشان با قوانین ما فرق می‎کند. قوانینشان را یاد بگیرید.پسرها! قدری به فکر باشید. این دل دادن‎ها و دل گرفتن‎های شما برای خودتان هی تمام می‎شود و هی شروع می‎شود، هی تمام و هی شروع می‎شود اما برای دخترها وقتی شروع شود، سخت تمام می‎شود یا دیگر تمام نمی‎شود. حتی اگر یک روز از زندگی یک نفر را خراب کنیم، در اصل یک روز از زندگی خودمان را خراب کرده‎ایم. چه رسد به ویران کردن همیشگی عمر یک آدم. مگر عملی در این دنیا پیدا می‎شود که تاثیری نداشته باشد این مطلب ظاهری مطلق دارد اما موارد نقض بسیاری هستند که مطلق بودن مطلب را نقش بر آب می‎کنند. پس لطفا نگویید همه اینطور نیستند و قس علی هذا. کلی گویی این پست به روش استقرایی است.

دیدگاه شما

CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.

آخرین اخبار