به گزارش شبنم همدان به نقل از جام جم : فاطمه اکرمی یکی از کسانی است که با جنب و جوش بسیار، هیجان در ورزشهای ماجراجویانه را دوست دارد. با ژیمناستیک روی زمین شروع کرد، اما با پارکور روی در و دیوار ادامه داد و اینک خودش را از هواپیما به بیرون پرت میکند!
برخلاف خیلی از ما که برای رسیدن به نقطهای دنج در طبیعت باید از راههای پر پیچ و خم و احیانا ترافیک سنگین جادهها عبور کنیم، اکرمی ترجیح میدهد مناظر زیبا را با اسکای دایوینگ ببیند و تجربه کند.
وی تاکنون دورههای متعددی را گذرانده و هفته پیش برای آموزش به تایلند رفت. در روسیه هم اسکای دایوینگ را تجربه کرد تا ثابت کند پای هیجانش در یک ورزش ماجراجویانه و پرخطر ایستاده و هزینه کرده است.
با او قرار گذاشتیم درباره رفتن و پریدن از ارتفاع صحبت کنیم و اینکه چطور باید از داخل هواپیما به بیرون شیرجه زد.
آنهایی که ترس از ارتفاع دارند گفتوگوی این شماره از چمدان با فاطمه اکرمی را برایشان توصیه نمیکنیم.
چترباز؟
در آسمان بله، اما روی زمین نه. کلا اهل چتربازی نیستم.
کجای آسمان؟
تقریبا در هزار متری زمین.
باز نشد چی؟
چتر دوم دارم.
باز نشد؟
دومی هم باز نشد پس خواست خداست که بمیرم!
ایمنی؟
خیلی زیاد.
فرود؟
قبل از پریدن، مکانهایی برای فرود مشخص میشود و جهت باد هم معلوم است. بعد از آن به خود چترباز بستگی دارد که با وزش باد و مکانی که در آن شناور است، چطور چترش را هدایت کند تا به نقطه فرود برسد.
کارت قرمز؟
چنانچه در نقاط تعیین شده فرود نیاییم و اشتباه کنیم کارت قرمز میگیریم و تا یک هفته اجازه پرش نداریم.
نخستین ارتفاع شما؟
4000 متر.
حس نخستین سقوط؟
اولش میترسیدم، اما به خودم میگفتم به پایین نگاه نکنم. میخواستم دم در هواپیما بدون
نگاهکردن به پایین بپرم، اما نشد. یک دفعه دلم خالی شد، اما چارهای نداشتم و باید در زمان اندکی به بیرون میپریدم .
زمان سقوط؟
سقوط آزاد یک دقیقه طول میکشد و بعد باید چتر را باز کنیم. چهارتا پنج دقیقه بعد میرسیم به زمین.
سرعت؟
300 کیلومتر در ساعت؛ واقعا دیوانهکننده است.
مناطق سقوط؟
کلاله مازندران، مردآباد کرج و زیبا کنار گیلان.
محدودیت؟
محدودیت این ورزش فقط وضعیت هواست و گوش درد. تاکنون من یک بار هم گوش درد نگرفتم.
ترس؟
من میترسم، اما همین ترس را دوست دارم . همه میترسند، اما بر ترس خود غلبه میکنند.
خاطره؟
در ورزش خاطره خوب و تلخ باهم است. در ژیمناستیک پایم را جراحی کردم که قبلش دکترها میگفتند یک پایم کج میشود یا کوتاهتر از آن یکی، اما خوشبختانه عملم با موفقیت انجام شد.
شیرین؟
یک بار در ارتفاع هزار متری در دبی چترم را باز کردم که دیدم سه تا شاهین دورهام کردهاند. فریاد میزدم از من دور شوند که خوشبختانه همین طور شد و آن بالا مرا نخوردند! اتفاقات عجیب دیگر هم داشتم مثل سقوطم در روسیه که چتر اولم باز نشد، اما چتر دومم را باز کردم.
خطر مرگ؟
خطر مرگ یک در میلیون اتفاق میافتد و در سقوط آزاد خیلی کمتر از رشتههای دیگر مثل ژیمناستیک که 10 برابر خطر مرگ وجود دارد، دیده میشود.
خانواده؟
من یکی یکدانهام و از نظر مالی پشتیبانی میشوم.
ژیمناستیک؟
با اصرار مادرم وارد یک باشگاه ژیمناستیک شدم، اما امکانات مناسبی نداشت و من مجبور بودم برای تمرین، خانهمان را به سالن ژیمناستیک تبدیل کنم.
موفقیت؟
موفقیتهای زیادی در ژیمناستیک داشتم. از شش سالگی آموزش را شروع کردم تا 18 سالگی مقامهای قهرمانی کشور را به دست آوردم و در بازیهای کشورهای اسلامی دو طلا و یک نقره در ژیمناستیک هنری و ایروبیک گرفتم.
دلیل جدایی؟
ژیمناستیک ورزش خاصی است که بعد از 18 سالگی دیگر برنامهای به غیر از مربیگری ندارید.
پارکور؟
به طور کاملا ناگهانی به سمت پارکور کشیده شدم و چون ژیمناست هم بودم با کمک مربیام خیلی زود حرکتها را یاد گرفتم. من بهدنبال رشتهای بودم که هیجان و تنوعش بیشتر باشد.
بدلکاری؟
با یک گروه بدلکاری کار میکردم و بعد از شناخت استعدادم در این کار، تجربه خوبی به دست آوردم.
سایر ورزشها؟
همه ورزشهای ماجراجویی را دوست دارم و تا 70 تا 80 سالگی که توانایی دارم میخواهم همه را تجربه کنم.
کار در خانه؟
پاسخ به این پرسش سخت است. بلدم اما نه در حد قرمه سبزی فقط در حد نیمرو. اما در کار خانه از پس خودم برمیآیم. خیلی دوست دارم خیاطی یاد بگیرم و در اولین فرصت به سمت خیاطی خواهم رفت.
دیدگاه شما