پرسش اصلی که در این جلسه مطرح شد این بود که تنهازیستی مجردی چیست و آیا با مسألهای به نام تنهازیستی مجردی روبهرو هستیم یا خیر؟ در این نشست هرکدام از کارشناسان از دیدگاههای مختلف و جنبههای متفاوت به این موضوع پرداختند و سعی کردند پاسخی برای این پرسش ارائه دهند.
کاظمیپور در ابتدای سخنانش با تأکید بر اینکه اساساً مجرد بودن با تنها زیستن فرق دارد و ما باید در این بحث روی کسانی تمرکز کنیم که زندگی مجردی دارند، افزود: در جوامع پیش از صنعت، دوران گذار از سنین کودکی به بزرگسالی بسیار آرام و در سنین پایین رخ میداد؛ به گونهای که در همان سالهای ابتدایی زندگی، بهتدریج وظایفی را به کودکان واگذار میکردند و با گذر زمان بر مسؤولیتهای آنها میافزودند. به طوریکه در میانههای نوجوانی، آنها در عمل همان مسؤولیتهایی را برعهده داشتند که والدین و دیگر بزرگسالان انجام میدادند.
او با بیان اینکه انقلاب صنعتی و ظهور صنایع جدید و پیشرفته باعث شد که بهتدریج نیاز به نیروی کار جدید کاهش پیدا کند و کودکان در بازار کار جدید به عنوان خطری برای بزرگسالان بهشمار میرفتند، ادامه داد: در این شرایط اتحادیههای کارگری بهتدریج برای غیرقانونی جلوه دادن کار کودکان به تلاش برخواستند و با این تلاشها قوانین و اصولی برای اجباریکردن آموزش ابتدایی به فرزندان بهوجود آمد که در این فرآیند کودکان به مرور از نیروی کار بیرون کشیده شدند و یا در حاشیه قرار گرفتند. در این دوره فرصتهای مشارکت در زندگی بزرگسالان برای کودکان به مقیاس بسیار زیادی کمیاب شد و در نتیجه، نوعی نقش سنی جدید پدیدار گشت و آن پدیده جوانی بود.
پدیده جوانی و ظهور فرهنگهای فردی
به گفته این جمعیتشناس پیش از انقلاب صنعتی و کاهش کار کودکان، بیشتر افراد در سنین 10 تا 20 سالگی جزو بزرگسالان جوان حساب میشدند و پدیده جوانی درواقع در گذشته اصلاً وجود نداشته است؛ بهخصوص برای زنان که یا خردسال بودند و یا بعد از ازدواج در نقش همسر و مادر ظاهر میشدند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: شرایطی که همواره وجود داشته و امروز نیز رایج است این است که بسیاری از جوانان که تحصیلات خود را به اتمام میرسانند و از نظام آموزشی خارج میشوند، در کاریابی و یافتن شغل مناسب دچار مشکل شده و برای مدتی طولانی از مشارکت کامل در زندگی در جامعه محروم میمانند و زمان آن را در اختیار دارند که نوعی فرهنگ فردی خاص خود را پدید آورند مانند موسیقی و یا ورزش. و همه اینها رویکردهایی است که یک جوان ناگزیر به سمت آن میرود؛ چراکه هنوز در بطن جامعه جای نگرفته است.
آمار خانوادههای تکنفره از سال 85 تا 95
کاظمیپور در بخش دیگری از صحبتهایش به سراغ آمارهای خانوادههای تکنفره در کشور رفت و گفت: در جمعیتشناسی، خانوار عبارت است از گروهی که زیر یک سقف زندگی میکنند و همخرج هستند. مطابق این تعریف حتی اگر یک نفر در یک خانه تنها زندگی کند از نظر ما خانوار محسوب میشود. این در سرشماری هم لحاظ شده است و اگر فرد تنها زندگی کند به عنوان سرپرست خانوار شناخته میشود و در جدولهای سرشماری هم خانوار از تک نفره تا چندین نفره تقسیمبندی شده است. من در این تحلیل فقط سراغ خانوارهای تکنفره رفتم و مدت زمان بررسی را هم 10 ساله در نظرگرفتم یعنی از سال 85 تا سال 95.
12.7 درصد از خانوارها زنسرپرست هستند
او افزود: ما در سال 85 حدود 17 میلیون خانوار در کشور داشتیم و در سال 90 این عدد به 21 میلیون خانوار افزایش پیدا کرد و سال 95 به 24 میلیون خانوار رسید. تقریباً 90 درصد این خانوارها مردسرپرست هستند و حدود 9 درصد در سال 85، 12 درصد در سال 90 و 12.7 درصد در سال 95 زنسرپرست هستند.
دوسوم خانوارهای تکنفره در ایران زنسرپرست هستند
این جمعیتشناس درباره آمار خانوارهای تکنفره در طی بازه زمانی 10 ساله گفت: آمار خانوارهای تکنفره در سرشماری سال 85، 880 هزار نفر بود و در سال 90 این تعداد به یک میلیون و 500 هزار افزایش پیدا کرد و سال 95 حدود 2 میلیون خانوار تکنفره در کشور زندگی میکردند. از این تعداد، 300 هزار خانوار از خانوارهای تکنفره، مردسرپرست بودند که در سال 95 این عدد به 680 هزار خانوار رسیده است. همچنین تعداد خانوارهای تکنفره زنسرپرست 574 هزار خانوار بوده که به 1 میلیون و 300 هزار خانوار در سال 95 رسیده است. آمارها به طور واضح نشان میدهد که تقریباً دوسوم از خانوارهای تکنفره در ایران زنسرپرست هستند.
8 درصد کل خانوارها تکنفره هستند
او افزود: البته من نسبت خانوارهای تکنفره به کل خانوارها را هم محاسبه کردهام که نسبت آن در مجموع از 5.2 درصد به 8 درصد رسیده است و درصد خانوارهای تکنفره مردسرپرست از 1.9 به 3 درصد رسیده و خانوارهای تکنفره زنسرپرست از 3.6 به 4 درصد افزایش داشته است.
نیمی از تعداد خانوارهای تکنفره زنسرپرست را زنان جوان تشکیل میدهند
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در رابطه با آمار خانوارهای تکنفره جوان در کشور گفت: من ابتدا کل خانوارهای سرپرست خانوار جوان 15 تا 29 سال را در نظر گرفتم که برای مردان 2.5 میلیون خانوار و برای زنان 140 هزار خانوار بود. از بین 2.5 میلیون خانوار دارای مردان سرپرست خانوار جوان حدود 156 هزار خانوار تکنفره بودند ولی در زنان این آمار 64 هزار خانوار بود.
او افزود: نکتهای که وجود دارد این است که در همین دامنه سنی جوانان، خانوارهای تکنفره مرد حدوداً از 3 درصد در سال 85 به 6 درصد در سال 95 رسیده است. ولی در زنان این آمار از 29 درصد به 46 درصد رسیده است و نشان میدهد که تقریباً نیمی از زنان جوان، خودشان سرپرست خانوار هستند و تکنفره زندگی میکنند.
نسبت تکزیستها به هرگز ازدواجنکردهها
کاظمیپور در ادامه به آمار مردان مجرد 20 تا 44 ساله و زنان مجرد 15تا 39 ساله اشاره کرد و افزود: جمعیت مردان این رده سنی 17 میلیون و نیم نفر و زنان 17 میلیون و 300 هزار نفر است. آمار مردان هرگز ازدواجنکرده 20 تا 44 ساله 5 میلیون 800 هزار نفر ثبت شده و آمار زنان هرگز ازدواجنکرده 15 تا 39 ساله، 5 میلیون 400 هزار نفر برآورد شده است. آمار تکزیستها در بین مردان هرگز ازدواجنکرده 20 تا 44 ساله، 348 هزار نفر است و در مورد زنان این رقم به 161 هزار نفر میرسد. همچنین نسبت تکزیستها به هرگز ازدواجنکردهها در مردان حدود 6 درصد است و در زنان تقریباً 3 درصد برآورد شده است.
ظهور تکزیستی خودخواسته در جامعه امروز
به گفته این استاد جمعیتشناسی در گذشته تنهازیستی اغلب یک امر ناخواسته بوده و فرد به دلیل از دست دادن خویشان، طلاق و یا مهاجرت خود و یا سایر اعضای خانواده مجبور میشد تنها زندگی کند. اما در دنیای امروز علاوه بر تنهازیستی ناخواسته، گروهی از افراد به صورت خودخواسته علاقهمند هستند تنها زندگی کنند و دلایل مختلفی در این امر دخیل است مانند به تأخیر افتادن سن ازدواج، افزایش میزان طلاق، کمرنگ شدن کارکردهای خانواده، عدم اتکای مالی به خانواده و تمایل به استقلال، مهاجرتهای شغلی و تحصیلی، شکاف نسلی و... .
او در پایان صحبتهایش در پاسخ به این پرسش که خانواده در ایران دچار تهدید شده است یا خیر؟، گفت: بارها در سخنرانیهایم به این موضوع اشاره کردهام که همه زنگ خطرها و اظهارنظرهایی که مبنی بر نابودی خانواده در ایران است، درست نیست. چون در طی این سالها همه ساختارهای اجتماعی دچار دگرگونی شده و طبیعتاً خانواده نیز از این تغییرات مستثنی نبوده است.
ازدواج در جامعه به تأخیر افتاده اما عمومیت خود را از دست نداده است
این استاد دانشگاه افزود: در پژوهشهایمان زنان سن 44 تا 49 ساله را در نظر گرفتهایم و نتیجه آن شد که حدود 96 درصد این زنان، متأهل هستند و این نشان میدهد که معضل خیلی جدی در این زمینه وجود ندارد. درست است که ازدواج امری است که در جامعه به تأخیر افتاده اما از عمومیت آن کم نشده است. در جمعیتشناسی شاخص مهمی به نام "عمومیت ازدواج" داریم که بر اساس این شاخص، درصد مجردین سنین 45 تا 49 ساله را میسنجیم. وقتی این شاخص را در ایران مورد بررسی قرار دادیم، فهمیدیم 98 درصد از مردان و 96 درصد از زنان در این رده سنی متأهل هستند. البته علت درصد کمتر تأهل زنان نسبت به مردان، به خاطر موالید دهه شصت است که تاحدی تجرد قطعی را افزایش داده اما در سالهای بعد فروکش کرده است.
کاظمیپور در ادامه خاطرنشان کرد که طبق تحقیقاتی که در این زمینه انجام داده به این نتیجه رسیده است که اکثر جوانان تمایل به ازدواج دارند اما زمان آن برای آنها مشخص نیست. به گفته این جمعیتشناس در حال حاضر همه دوست دارند خودسازی داشته باشند و فرصت بیشتری برای انتخاب مناسبتر کسب کنند و همه تلاش جوانان برای تحصیلات و اشتغال و استقلال مالی، به خاطر این است که پتانسیل انتخاب بهتر را داشته باشند.
کاهش ازدواج از کاهش در موالید و جمعیت در معرض ازدواج ناشی میشود
او افزود: اگر بخواهیم از نظر آماری این موضوع را بررسی کنیم، مشخص است که تعداد ازدواج در کشور کاهش پیدا کرده است و همه این را به عنوان یک معضل اجتماعی در نظر میگیرند. در صورتیکه این کاهش ساختاری است و از کاهش در موالید و کاهش در جمعیت در معرض ازدواج ناشی میشود.
مواردی که صحت آمارهای تکزیستی در کشور را دچار تردید میکند
به گزارش مهرخانه، در ادامه دکتر امید علیاحمدی در ابتدای صحبتهایش به جنبههای مختلف آمارهای این حوزه اشاره کرد و گفت: آمارها نشان نمیدهند که موضوع تنهازیستی مسألهای فوقالعاده جدی باشد ولی باید از چند جهت نسبت به صحت این آمارها تشکیک کرد؛ از این جهت که در هنگامی که آمارگیرها خانوارهای تکنفره را ثبت میکنند، به دلایل گوناگونی که معمولا ًفرهنگی هستند، خصوصاً زنان تکزیست از ابراز اینکه تنها زندگی میکنند امتناع میکنند.
او افزود: یکی از جنبههای دیگر این مسأله این است که وقتی در مورد تجرد صحبت میکنیم موضوع گسترده است. چون بسیاری با اینکه با افراد دیگری در خانه زندگی میکنند اما ماهیت زندگی آنان مجرد، مستقل و تنها است و این واژه تنهایی ممکن است وسیعتر از آمارها باشد.
ازدواج یک نهاد تاریخی است و امروز میزان نهادمندی آن تغییر کرده است
این جامعهشناس بیان کرد: ازدواج یک نهاد تاریخی است و تقریباً هیچ جامعهای وجود ندارد که در مورد ازدواج اعضای خود هیچ سیاستی نداشته باشد. به همین دلیل ما همواره در سراسر تاریخ با نهاد ازدواج مواجه بودهایم و این نهادینبودن ازدواج ما را به این نکته میرساند که طبعاً سازوکار سنجیدهای را برای ازدواج در جامعه بهوجود آوریم و اعضای جامعه بر اساس این سازوکار پذیرفتهشده راه را طی میکنند.
به گفته علیاحمدی، سازوکار ازدواج در جامعه میتواند تا اندازهای نسبیت هم پیدا کند، به دلیل اینکه وقتی تحولات اجتماعی شکل میگیرند، میزان نهادینبودن و یا نهادمندی ازدواج کاسته میشود و ما امروز با این شرایط به صورت بیش و کم مواجه هستیم به این صورت که معنای ازدواج در گروههای مختلف اجتماعی با هم متفاوت است.
رشد گفتمانهای مختلف در زمینه ازدواج
این استاد دانشگاه به موضوع گفتمانیشدن ازدواج و جنسیت و روابط جنسی پیش از ازدواج اشاره کرد و افزود: امروز بیش از گذشته با رشد گفتمانهای مختلف در زمینه ازدواج مواجه هستیم که در بیشتر موارد با یکدیگر متعارض هستند. این گفتمانها معمولاً تعاریف متفاوت و انگیزههای متفاوتی را برای ازدواج قائل هستند و ما نیز در مواجهه با این مسائل باید به این گفتمانها و تعاریف متفاوت توجه داشته باشیم.
عقلانیت و فردیت به عنوان محصول جریان مدرن در کشور و تأثیر آن بر ازدواج
او در ادامه به بعد کلان مسأله ازدواج در کشور اشاره کرد و ادامه داد: وقتی در بعد کلان به موضوع ازدواج نگاه میکنیم باید به وضعیت نهادها در کلیت جامعه توجه داشته باشیم و در اینجا مدرنیته در ایران مطرح میشود که بایستی ابعاد مختلف آن بررسی شود. دو بعد فردیت و عقلانیت که محصول مدرنیسم است به طور مستقیم بر نهاد ازدواج تأثیر گذاشته است و بخش مهمی از تحولات ازدواج در خانواده را باید از این زاویه بررسی کرد.
تأثیر سرمایه اجتماعی و امید اجتماعی بر میزان ازدواج جوانان
این جامعهشناس خاطرنشان کرد: یکی از تحولات عمدهای که در بعد کلان در بحث ازدواج در کشور ایجاد شده است، موضوع کاهش و فرسودگی سرمایه اجتماعی است. به دلیل اینکه وقتی فردی میخواهد اقدام به ازدواج کند، فرآیند یافتن زوج مناسب در ارتباط مستقیم با سرمایه اجتماعی قرار دارد و چون مشارکت در جامعه آسیب جدی دیده است، این امر میتواند روی انتخاب مؤثر باشد. نکته دیگر بحث امید اجتماعی است؛ اینکه افقهای اجتماعی تا چه حدی امیدوارانه است و در مورد ازدواج تا چه اندازه جوان میتواند افقهای آینده زندگی مشترک خود را پیشبینی کند. برای یک جوان موضوع اشتغال و مسائل اقتصادی و اجتماعی بسیار مهم است و متأسفانه این مسائل در جامعه امروز تا حدودی غیرقابل پیشبینی شده است.
کاهش فرصتهای اجتماعی واقعی در جامعه و تحول جایگاه خانواده
به گفته علیاحمدی کاهش تولید فرصتهای اجتماعی واقعی در جامعه یکی دیگر از جنبههای کلان موضوع ازدواج است. به این صورت که در جامعه برای زنان فرصت تحصیل فراهم شده اما همین فرصت، تولیدکننده فرصت در جنبههای دیگر زندگی نبوده و زنان تحصیلکرده نتوانستهاند شغل مناسب پیدا کنند. همچنین جایگاه خانواده دچار تحول شده است که بخشی از آن به فرآیند شهرنشینی ربط دارد و توسعه نامتوازن در کشور باعث شده بسیاری برای تحصیل و شغل به شهرها مهاجرت کنند و در این فرآیند مهاجرت خواسته یا ناخواسته، معیارها و جایگاه ازدواج تغییر میکند.
متأسفانه ازدواج، تنها به عنوان راهحلی برای مسائل جنسی معرفی شده است
این استاد دانشگاه در بیان معنای ازدواج در جامعه به این موضوع اشاره کرد که متأسفانه رسانهها و سیاستگذاران کشور ازدواج را بدیلی برای حل مشکلات جنسی معرفی میکنند، در حالیکه تنها هدف ازدواج این نیست که مشکلات جنسی جوانان را رفع کند. ازدواج یک نهاد تاریخی است که بسیاری از مناسبات انسانی را شکل میدهد و خانواده مهمتر از آن است که بدیلی برای تکزیستی معرفی شود.
او ادامه داد: نکته دیگر این است که در جامعه امروز شاهد گسستی در زندگی سنتی خود شدهایم و نهادی که در طول قرنها، تعریف و معنای خاصی برای ازدواج معرفی میکرد به هر دلیلی این معنا به راحتی به نسل امروز دیگر منتقل نمیشود که شاید یکی از دلایل آن گسست ارتباط بین والدین و فرزندان باشد.
جوانان امروز مسیرهای مختلفی برای زندگی خود ترسیم کردهاند
علیاحمدی در رابطه با دلایل میاندامنه مسأله کاهش ازدواج در کشور گفت: ما در جامعهشناسی اصطلاحی داریم به نام "مسیرهای زندگی" مبنی بر اینکه افراد از طریق راههای مختلفی مسیرهای زندگی خودشان را سامان میدهند اما معمولاً در جوامع سنتی، مسیرهای زندگی یکسانی برای افراد وجود داشت و افراد دوره مشخصی به تحصیل میپرداختند و بعد از آن به فکر ازدواج و فرزندآوری بودند. اما به مرور در طی سالها، مسیرهای زندگی مختلفی برای جوانان به وجود آمد؛ مسیرهایی که شکل مدرن، نیمهمدرن و یا پستمدرن داشتند. در شکل پستمدرن افراد به تحصیل میپردازند و بعد از آنکه به سن پیدا کردن شغل میرسند، میبینند شغل مناسب با درآمد قابل قبول برای آنها در جامعه وجود ندارد و یا نسبت به جمعیت تحصیلکرده این فرصت کمیاب است و فرد مجبور میشود راههایی بدیل را برای زندگی عاطفی خود جستوجو کند؛ که همباشی یکی از پدیدههای این شرایط است.
ازدواج محصول تلاقی طبیعت و فرهنگ است
به عقیده این جامعهشناس، در مسأله ازدواج آنچه که در جامعهشناسی مطرح است، این است که ازدواج محصول برخورد طبیعت و فرهنگ است و این سؤال مطرح میشود که در فرآیند ازدواج در جامعه تا چه اندازه فرهنگ بر طبیعت چیرگی پیدا کرده است و اگر تسلط فرهنگی در ازدواج وجود نداشته باشد طبعاً جنبههای طبیعی ازدواج پررنگ میشود و مخاطرات بعدی ازدواج طبیعی را بهوجود میآورد.
دلایل فردی به تأخیر افتادن سن ازدواج در کشور
او در اشاره به ابعاد خرد مسأله به تأخیر افتادن سن ازدواج، به دلایل فردی که معمولاً اشخاص مجرد بیان میکنند اشاره کرد و گفت: در اکثر موارد، مسائلی که بیان میشود عبارت از این است که فرد برنامه مشخصی برای زندگی خود ندارد و امیدی به حمایت از جامعه و خانواده برای او وجود ندارد و نمیخواهد استقلال و آزادی خود را محدود کند و یا میگوید چون تجربه خوبی از خانواده پدری و زندگی مشترک ندارد برای همین تن به ازدواج نمیدهد و یا در ملاکهای ازدواج سرگردان است.
علیاحمدی افزود: در تجرد و تنهازیستی، مهمترین دلیلی که بسیاری از دختران و پسران برای تنهازیستی خود عنوان میکنند دوری از نظارت و کنترل خانواده است و شکافی که بین والدین و فرزندان وجود دارد، باعث میشود که جوانانی که تحصیلکرده و از لحاظ مالی مستقل هستند به تنهازیستی روآورند.
این استاد دانشگاه در بخش پایانی صحبتهای خود بیان کرد: ما در کشور بسیار نیازمند آن هستیم که یک تیپولوژی از جوانانی داشته باشیم که تمایل به تکزیستی دارند. متاسفانه در سیاستگذاریهای ازدواج نسبت به همه تیپها و گونههای جوانان تکزیست برنامهریزی میکنیم بدون آنکه آنها را در گروهبندیهای متفاوتی قرار دهیم و برنامهای مجزا برای آنها در نظر بگیریم. این کار اشتباه است و باید به صورت جداگانه به این مسأله نگریست.
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما