امروزه به دلیل مشغله کاری والدین، معمولا بچهها بیشترین وقت خود را در مهدکودک سپری میکنند، اما آیا سپردن کودک به مهدکودک، انتخاب خوبی است؟ با الهه رضایی، مجری قدیمی تلویزیون که دهه شصتیها از او خاطرات زیادی دارند همصحبت شدیم تا با استفاده از تجربیاتی که در این زمینه دارد برایمان از اما و اگرهای سپردن بچه به مهد کودک بگوید.
به نظرتان چه سنی برای سپردن بچه به مهد کودک مناسب است؟
روانشناسان معتقدند سه سالگی سن مناسبی برای سپردن بچه به مهد است، اما من با تجربهای که در این سالها کسب کردهام و با توجه به تفاوتی که بچهها با هم دارند، سپردن بچه به مهد از دو سالگی هم میتواند شروع شود. هر چند برخی مادران به دلیل اشتغال مجبورند بچه را از شش ماهگی به مهد ببرند. اما به نظرم همان دو سالگی مناسب است. هر چه سن بچه بیشتر شود، وابستگیاش به مادر بیشتر شده و سختتر میتوان او را از مادر جدا کرد. وابستگی بیش از حد بچه به والدین و برعکس برای هیچکدام خوب نیست. تکفرزندی در کشور ما زیاد است و همین باعث میشود بچهها بیشتر با آدمبزرگها معاشرت داشته باشند که این مورد برای آنها خوب نیست و بچه باید در گروه همسالان خودش قرار بگیرد تا در بزرگسالی بتواند روابط اجتماعی مناسبتر و بهتری داشته باشد.
اما برخی بر اینباورند بچهها اگر زیر پنج سال از والدین جدا شده و مثلا به مهد سپرده شوند در وجودشان ناامنی شکل میگیرد که در بزرگسالی به آنها آسیب میزند، چون در این شرایط به منبع اصلی اطمینان و اعتماد، یعنی پدر و مادر بدبین شده و در بزرگسالی نمیتوانند به دیگران اعتماد کنند.
موافق این قضیه نیستم! گاهی پدر و مادر نابلد بیشتر به بچه آسیب میزنند. حس ناامنی اتفاقا در کنار والدینی که نمیدانند چگونه باید بچه را بزرگ کنند بیشتر شکل میگیرد و در او نهادینه میشود.
پدر و مادر با چه کارهایی این حس ناامنی را در ذهن کودک شکل میدهند؟
بیشتر والدین درگیر کارهای روزمره خودشان هستند و برای بچه وقت کافی نمیگذارند. گاهی کودک را در خانه تنها گذاشته و نیازهای مرتبط با سن بچه را درست برآورده نمیکنند. گاهی به او کمتوجهی کرده و گاهی به او بیش از اندازه بها میدهند. در یک کلام بلد نیستند چگونه با بچه ارتباط برقرار کنند. چون مطالعه نمیکنند و نمیدانند کودک در هر مقطع سنی به چه چیزهایی نیاز دارد. بسیاری از والدین نمیدانند در مقابل رفتار کودکان چه واکنشی نشان بدهند. همه اینها باعث میشود کودک نامتعادل بزرگ شده، در بزرگسالی با مشکلات بیشتری روبهرو شود.
طبق اطلاعات ارائه شده از سوی سازمانها و کارشناسان، سطح اضطراب در کودکان و نوجوانان ما روز به روز بیشتر میشود. آیا این مورد نیز به همان دوران مهم از تولد تا دو سالگی مرتبط است؟
بله! بچه اضطراب یا آرامش را از دوران جنینی دریافت میکند. پدر و مادری که با هم مشکل دارند و روابط آنها متشنج است این بیقراری و اضطراب به جنین منتقل میشود. او در شکم مادر است، اما همه اتفاقات پیرامونش را از طریق احساس مادر دریافت میکند. حتی غذایی که مادر میخورد روی روحیه و ذهنیت بچه تاثیرگذار است. برای همین است که برخی بچهها از همان زمان نوزادی بسیار آرام هستند و برخی بیقرار! مادری که دوران بارداری را در آرامش سپری کرده و همسرش با او همراه است و تغذیه مناسبی دارد، نوزادی که به دنیا میآورد، بچهای آرام است. اما اگر این شرایط مهیا نباشد، بچهای پا به این دنیا میگذارد که اصطلاحا به او بچه سخت گفته میشود. بچهای که در شکم مادر دوران سختی را تجربه کرده و بعد از تولد نیز همین شرایط را دارد مسلما در بزرگسالی اضطراب، بیقراری و کجرفتاری بروز خواهد داد.
اگر همین بچه سخت به مهد خوبی سپرده شود آیا میتوان ذهنیت و رفتار او را تغییر داد یا لازم است پدر و مادر هم آموزش ببینند و رفتار خود را اصلاح کنند؟
حتما باید پدر و مادر آموزش ببینند و تغییر رویه بدهند. مربی هرچقدر هم کار بلد باشد نمیتواند روی شخصیت بچه تاثیرگذار باشد، چون بچه از مهد که به خانه میرود باز هم باید با والدین مشکلدار زندگی کند و دوباره در معرض همان رفتارهای اشتباه قرار میگیرد و ناامنی به سراغش میآید و او را وادار به واکنش میکند. تنها در صورتی میتوان به بچه سخت آن هم از طریق مشاوران کاربلد کمک کرد که والدین او هم به سوءرفتارهای خود پی برده و تصمیم بگیرند باشند رفتار خود را اصلاح کنند. واقعیت این است دوره جنینی تا ششسالگی، دوران سرنوشتساز هر آدمی است. در این دوران است که باید فرد هم در خانواده ایمن رشد کند و اگر به مهد سپرده میشود، مهد استانداردهای لازم را داشته باشد که بچه را مضطرب و ناراحت نکند. همانگونه که مدارس باید استاندارد باشند و بتوانند بچه را از نظر ذهنی و جسمی درست تربیت کنند. یادمان باشد اگر دوران طفولیت و کودکی درست و ایمن طی نشود، این دیوار تا ثریا کج بالا خواهد رفت!
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما