به گزارش شبنم ها به نقل از ایسنا، هشتم مهرماه روز بزرگداشت جلالالدین محمد بلخی مشهور به مولاناست.
مولانا ششم ربیعالاول سال 604 هجری در شهر بلخ که آن زمان جزوی از خراسان امروزی بود، به دنیا آمد و به سبب اینکه در سال 628 هجری در شهر قونیه از بلاد روم وفات یافت، به مولانای روم مشهور شد.
پدر او مولانا محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطانالعلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود و نسبت خرقهی او به احمد غزالی میرسید. در روایتها آمده است، سلطانالعلما احتمالاً در سال ۶۱۰ هجری قمری، همزمان با هجوم چنگیزخان از بلخ کوچ کرد. روایت شده است که در مسیر سفر با فریدالدین عطار نیشابوری نیز ملاقات داشت و عطار، مولانا را ستود و کتاب اسرارنامه را به او هدیه داد. او به قصد حج، به بغداد و سپس مکه و پس از انجام مناسک حج به شام رفت و تا اواخر عمر آنجا بود و علاءالدین کیقباد پیکی فرستاد و او را به قونیه دعوت کرد. مولانا در 19سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد. سلطانالعلما در حدود سال ۶۲۸ هجری قمری جان سپرد و در همان قونیه به خاک سپرده شد. در آن هنگام مولانا جلالالدین ۲۴ سال داشت که مریدان از او خواستند که جای پدرش را پر کند.
مولانا در ۳۷سالگی عارف و دانشمند دوران خود بود و مریدان و مردم از وجودش بهرهمند بودند تا اینکه شمسالدین محمد بن ملک داد تبریزی نزد مولانا رفت و مولانا شیفته او شد. در این ملاقات کوتاه وی دوره پرشوری را آغاز کرد. در این ۳۰ سال مولانا آثاری بر جای گذاشت که آنها را ازعالیترین نتایج اندیشه بشری میدانند.
در حدود سال ۶۴۲ هجری قمری شمس تبریزی به مولانا پیوست و چنان او را شیفته کرد، که مولانا درس و وعظ را کنار گذاشت و به شعر و ترانه و دف و سماع پرداخت و از آن زمان طبعش در شعر و شاعری شکوفا شد و به سرودن شعرهای پرشور عرفانی پرداخت. کسی نمیداند شمس تبریزی به مولانا چه گفت و آموخت که دگرگونش کرد.
شمس بیشتر از سه سال در شهر قونیه نماند و به عللی که تفصیل آن را باید در شرح احوال مولانا دید، در شبی در سال 645 این شهر را ترک کرد و ناپدید شد. مولانا در فراق او روزگاری سخت سپری کرد و در پی شمس به شام و دمشق رفت، اما شمس را پیدا نکرد و به قونیه بازگشت. اما او هر چند شمس تبریزی را نیافت، ولی گویی حقیقت شمس تبریزی را در خود یافت و دریافت که آنچه به دنبالش است، در خودش حاضر است. چندین سال گذشت، ولی یک بار دیگر حال و هوای پیدا کردن شمس تبریزی در سر مولانا افتاد، بنابراین به دمشق رفت؛ اما باز هم شمس تبریزی را نیافت و به قونیه بازگشت. مولانا، پس از مدتها بیماری در پی تبی سوزان در غروب یکشنبه، پنجم جمادی الآخر ۶۷۲ هجری قمری درگذشت.
مثنوی معنوی، دیوان شمس و فیه ما فیه از آثار مشهور مولانا هستند. مولانا کتاب مثنوی معنوی را که مشتمل بر 26 هزار بیت میشود، با بیت «بشنو از نی چون حکایت میکند / از جداییها شکایت میکند» آغاز میکند، که این مثنوی را چکیدهی کل مثنوی معنوی میدانند. این کتاب از شش دفتر تشکیل شده و یکی از برترین کتابهای ادبیات عرفانی کهن فارسی و حکمت پارسی پس از اسلام است. این کتاب در قالب شعری مثنوی سروده شده است که در واقع عنوان کتاب نیز هست. اگرچه قبل از مولوی، شاعران دیگری مانند سنایی و عطار هم از قالب شعری مثنوی استفاده کرده بودند، ولی مثنوی مولوی از سطح ادبی بالاتر برخوردار است که آن را به درخواست حسامالدین چلبی سروده است.
در مقدمه عربی «مثنوی معنوی» نیز که نوشته خود مولاناست، این کتاب به تأکید «اصول دین» نامیده شده است: «هذا کتابً المثنوی، وهّو اصولُ اصولِ اصولِ الدین». مثنوی معنوی حاصل پربارترین دوران عمر مولاناست. او بیش از ۵۰ سال داشت که نظم مثنوی را آغاز کرد. مثنوی کتابی جامع درعرفان نظری و عملی است. مولانا خود در اینباره گفته است: «مثنوی را جهت آن نگفتم که آن را حمایل کنند، بل تا زیر پا نهند و بالای آسمان روند که مثنوی معراج حقایق است، نه آنکه نردبان را بر دوش بگیرند و شهر به شهر بگردند.» بنابراین، عرفان مولانا صرفاً عرفان تفسیر نیست، بلکه عرفان تغییر است.
امروز روز بزرگداشت حضرت مولانا هست. زندگی نامه مولانا به کلام دکتر سروش تقدیم شما
دیدگاه شما