در سال های اخیر خیلی می بینیم که یکی از زن یا شوهر احساس می کند، مایل و آماده ی مادر شدن و پدر شدن است ولی طرف دیگر به هیچ وجه زیر بار نمی رود. این تعارض که باعث تنش های عمیقی بین زن و شوهر می شود، مسئله مهمی است که باید به طور اصولی به آن پرداخته شود. برای حل این تعارض باید اول ببینیم منظور همسر از احساس عدم آمادگی چیست تا بتوان برای آن راهی اندیشید.
اگر شما هم جز کسانی هستید که برای بچه دار شدن احساس میل و آمادگی می کنید ولی به خاطر مخالفت همسرتان هنوز به خواسته تان نرسیده اید، قبل از هر چیزی باید معنی احساس بی میلی و یا عدم آمادگی را از نگاه او درک کنید. همچنین باید این نکته را در نظر داشته باشید که برای بچه دار شدن لازم است میل و آمادگی همزمان وجود داشته باشند و میلِ تنها لزوماً به معنای آمادگی نیست، به این معنا که گاهی همسرتان هم مثل شما تمایل دارد بچه دار بشوید اما واقعاً شرایط مقدماتی لازم آن را ندارد.
گاهی شما احساس می کنید هم میل به بچه دار شدن دارید و هم از آمادگی لازم و کافی برخوردارید، اما همسر شما دلایلی برای عدم آمادگی خود دارد که منطقی هستند. برای مثال اگر او می گوید که برای بچه دار شدن هنوز:
بچه دار شدن علاوه بر همه لذت ها و شیرینی هایش، هزینه هم دارد. اگر همسر شما چون هنوز درآمد ثابت و مشخصی ندارد، چون سرباز یا بیکار است، و یا چون به هر دلیلی شما هنوز با خرجی های پدر و مادر تان زندگی می کنید با بچه دار شدن تان مخالفت می کند، دلیلی منطقی دارد. واقعیت این است که برای بچه دار شدن داشتن حداقل های اقتصادی لازم است، برای مثال اینکه سقفی بالای سرتان باشد و درآمد مستقلی داشته باشید. البته در این میان هستند زن و شوهرهایی که دچار کمال گرایی می شوند و بچه دار شدن را تا وقتی که همه چیزشان جور نشود مثلاً تا خانه و ماشین و ... نخریده اند به تعویق می اندازند. اگر همسر شما جز دسته دوم است ممکن است دلایل دیگری برای این تصمیم خود داشته باشد، دلایلی که در پشت این عدم آمادگی پنهان شده اند.
بچه داری نیازمند احساس مسئولیت، صبر و مهارت است. تا وقتی که همسر شما به دلایل مختلفی این ها را در خودش پیدا نکرده بهتر است به حرف او گوش کنید و بچه دار نشوید. البته منظورم این نیست که شما و همسرتان باید پدر و مادر بی نقصی باشید، بگذارید مثالی بزنم: اگر همسر شما به دلیل افسردگی، ویژگی خلقی و یا هر دلیل دیگری بیشتر اوقات حوصله خودش را هم ندارد، آماده والد شدن نیست. چون او نمی تواند به لحاظ عاطفی و مراقبتی نسبت به یک بچه احساس مسؤلیت کافی و لازم را داشته باشد.
اگر همسر شما وقت لازم برای شب بیداری ها، بیماری، کنجکاوی، تربیت و مراقبت از بچه را ندارد، بهتر است تا زمانی که بتواند وقت و زندگی اش را مدیریت کند، صبر کنید. در این شرایط به جای اصرار بی نتیجه بر خواسته خود، در مدیریت زمان به او کمک کنید و از رقابت با دیگر اولویت های او مثل کار، پول، درس و ... و نیز لجاجت و تلافی بپرهیزید.
بچه داشتن خیلی خوب است البته اگر زمانی انجام شود که رابطه شما و همسرتان به ثبات و آرامش لازم و کافی رسیده باشد. اگر مشکلی در رابطه شما و همسرتان وجود دارد که او را نگران می کند و به خاطر آن با بچه دار شدن مخالفت می کند، حق دارد. واقعیت این است که تا زمانی که رابطه دو نفره شما درست نشده بچه دار شدن کار صحیحی نیست. در این شرایط بهتر است بیشتر از اینکه سر خواسته تان سر سختی کنید، برای حل مشکل اقدام کنید. با حل مشکل اول، مشکل دوم هم جای بحث و حل و فصل پیدا می کند.
برای مثال اگر همسرتان در یک قدمیِ رسیدن به هدفی است که مدت ها برایش زحمت کشیده یا تازه ورشکست شده و یا در هر مرحله استرس زای دیگری به سر می برد، بهتر است تا رسیدن او به آرامش روانی نسبی بحث بچه دار شدن را پیش نکشید چون او واقعاً برای به عهده گرفتن مسؤلیت بچه آماده نیست. حتی ممکن است اگر در این شرایط از بچه دار شدن حرف بزنید این تصور را در او ایجاد کنید که شما او و شرایطش را درک نمی کنید و باعث شوید که همسرتان بدتر به لاک دفاعی برود و سر لج بیفتد.
در مقاله بعد در مورد نگرانی هایی که هیجانی است و در مواردی منطقی نیست صحبت می کنیم و راهکار ارائه می دهیم.
دیدگاه شما