7. دى 1395 - 12:49   |   کد مطلب: 14455
ششمین دوره جشنواره بین المللی فیلم سبز ایران مرداد ماه 96 در همدان برگزار می شود | حضور سازمان‌های مردم نهاد در دوره قبل به عنوان بازوان اجرایی جشنواره در استان‌ها موفق بود و در دوره ششم این بخش را گسترش خواهیم داد و از پتانسیل بیشتر تشکل های زیست محیطی و فرهنگی در بخش های اجرایی استفاده خواهیم کرد.
همدان,جشنواره,ششمین جشنواره فیلم سبز,shabnamha.ir,شبنم همدان,afkl ih

 به گزارش شبنم همدان به نقل از همدان پرس : ششمین جشنواره فیلم سبز ایران همزمان با سراسر کشور در همدان برگزار می شود.

اولین جلسه شورای سیاست گذاری ششمین جشنواره فیلم سبز ایران در اداره کل حفاظت محیط زیست استان همدان برگزار شد.

در این جلسه نقاط ضعف و قوت برگزاری دوره قبلی جشنواره در همدان بررسی شد و تصمیمات تازه ای برای برگزاری هرچه بهتر جشنواره ششم فیلم سبز در استان اتخاذ گردید.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان همدان با بیان اینکه ششمین دوره جشنواره بین المللی فیلم سبز ایران مرداد ماه 96 همزمان با سراسر کشور در همدان برگزار می شود افزود: در این دوره جشنواره فیلم ها، در شهرستان های استان نیز اکران خواهد شد.

محمدرضا محمدی افزود: جشنواره فیلم سبز ایران از نظر ابعاد بزرگترین جشنواره بین کشورهای عضوشبکه جهانی جشنواره های سبز جهان ( GFN) است که این شبکه قصد دارد جایزه ای شبیه به آکادمی به فیلم های زیست محیطی بدهد.

وی اظهار کرد: حضور سازمان‌های مردم نهاد در دوره قبل به عنوان بازوان اجرایی جشنواره در استان‌ها موفق بود و در دوره ششم این بخش را گسترش خواهیم داد و از پتانسیل بیشتر تشکل های زیست محیطی و فرهنگی در بخش های اجرایی  استفاده خواهیم کرد.

 

انتهای پیام/ص

7. دى 1395 - 12:43   |   کد مطلب: 14454
صنایع‌دستی میراث ماندگار این سرزمین کهن و از جمله صنایع بومی و محلی است که در اعتقادات، باورها، آداب ورسوم مردم ریشه دارد اما توسعه آن به اعتقاد کارشناسان بهترین راه برای رونق اقتصاد و حل مشکل اشتغال است.
 بسته‌بندی,صنایع‌دستی,لالجین,میراث فرهنگی,همدان,shabnamha.ir,شبنم همدان,afkl ih

به گزارش شبنم همدان به نقل از ایسنا : شکل، طرح و نقش و نام و نشانی ثابت یک بسته نخستین چیزی است که در اذهان مشتریان می‌ماند به طوریکه آنان با دیدن این عناصر، تصویر هویتی ویژه را برای محصول خاص در ذهن ترسیم می‌کنند.

صنایع‌دستی میراث ماندگار این سرزمین کهن و از جمله صنایع بومی و محلی است که در اعتقادات، باورها، آداب ورسوم مردم ریشه دارد اما توسعه آن به اعتقاد کارشناسان بهترین راه برای رونق اقتصاد و حل مشکل اشتغال است.

مشکل بزرگی که امروزه در مقوله صنایع‌دستی به چشم می‌خورد بسته‌بندی و عرضه مناسب این محصولات است که این خود یکی از مهمترین راه‌هایی است که در بازاریابی بهتر و جلب مشتری بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد.

بسته‌بندی در جهان امروز به صنعتی برای افزایش فروش مبدل شده اما متأسفانه در بخش صنایع‌دستی هنوز اقدام خاصی انجام نشده است و عرضه محصولات در نایلون یا در نهایت کارتون‌های بزرگ انجام می‌شود که عرضه و فروش این محصولات به مراتب کمتر از اشیای بی‌کیفیت‌تر و نامرغوب خارجی است و این نکته زنگ خطری برای توانمندسازی بخش صنایع‌دستی به‌شمار می‌آید.

لالجین که در ماه‌های اخیر عنوان شهر جهانی سفال را به خود اختصاص داده از جمله شهرهایی است که ید طولایی در زمینه صنایع‌دستی و تولید سفال دارد که در مقایسه با تولیدات دیگر شهرهای همسطح خود، در حوزه بسته‌بندی با برند و لیبل مشخص حرفی برای گفتن ندارد.

این مصنوعات ملموس و مواریث فرهنگی و بومی که حاصل تلاش و ذوق مردم و زنانی بوده و در طول سال‌هایی به بلندای تاریخ قد برافراشته، اکنون چشم انتظار اندک توجهی در بخش بسته‌بندی هستند تا بتوانند همچنان در میدان رقابت امروزی حضوری فعال داشته باشند.

امید است با طراحی بسته‌بندی مناسب به عنوان یک جاذبه و مزیت به منظور حفظ جایگاه و تشخیص بخشی به محصولات صنایع‌دستی این محصولات را بیشتر و بهتر بفروشیم چرا که یک بسته‌بندی خوب می‌تواند خود یک فروشنده خوب باشد.

بسیاری از کالاهای صنایع‌دستی(دست‌بافته‌های سنتی، ظروف زیبای سفالی و فلزی) که سال‌هاست افراد زیادی در زمینه تولید آنها مشغول به کار هستند اکنون به علت ناآگاهی از اصول بازاریابی و عرضه نامناسب با فروش و بازار خوبی مواجه نیستند.

در حالیکه صنایع‌دستی خارجی و تولیدات صنعتی و کپی‌برداری شده به علت بسته‌بندی‌های شکیل که در اکثر موارد کیفیت آنها از خود محصول بیشتر است، از اقبال خوبی برخوردار بوده و استقبال روزافزون مردم از این دست کالاها نشان‌دهنده اهمیت و توجه خریدار به بسته‌بندی کالاست.

بنابراین در دوره‌ای که استفاده از متدهای روز برای به دست آوردن بازار و معرفی کالا و فروش آن به سرعت در حال پیشرفت است، نمی‌توان بدون به‌کارگیری شیوه‌های مختلف تبلیغات و بسته‌بندی به رقابت با دیگر محصولات پرداخت.

بسته‌بندی که به عنوان یکی از شاخه‌های مهم در بازاریابی و تبلیغات به شمار می‌آید به عنوان یک صنعت در دنیا مطرح است و یکی از مهمترین راه‌هایی است که در بازاریابی بهتر و جلب مشتری بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد. چه بسیار دیده شده که به علت نبود بسته‌بندی ایمن مشتری از خرید خود صرف‌نظر کرده است.

مشتریان انتظار خرید صنایع‌دستی با بسته‌بندی‌های مناسب را دارند. از این‌رو نیاز به فرهنگ‌سازی برای درک جایگاه و نقش بسته‌بندی در مزیت‌های بی‌شمار آن هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم به شدت احساس می‌شود.

یک کارشناس ارشد برنامه‌ریزی گردشگری در این رابطه به خبرنگار ایسنا گفت: براساس بررسی‌های انجام شده بیش از 45 درصد بخش فروش به بسته‌بندی اختصاص دارد به طوریکه هرچه بسته‌بندی زیباتر و دارای جذابیت باشد، مشتری رغبت بیشتری برای خرید دارد.

احسان علیمرادیان افزود: در بخش بسته‌بندی باید به سه نکته توجه داشت؛ جامعه هدف و سلیقه آن، جنس کالای عرضه شده و هویت آن و از طرفی خصوصیت‌های نگهداری کالا برای عرضه صحیح به بازار که همه این سه نکته در نوع و طراحی بسته‌بندی تأثیر بسزایی دارد.

وی عنوان کرد: جامعه هدف در بخش صنایع‌دستی افرادی سنت‌گرا هستند پس نمی‌توان برای این کالاها بسته دسته‌بندی به نوع کالا، کاربردش و استفاده از آن توجه شایانی داشت.

این دکترای اقتصاد بازار تأکید کرد: باید توجه داشت ظرف سفالی را نمی‌توان در بسته‌بندی بدون ضربه‌گیر عرضه کرد و یک صنایع‌دستی بافندگی را نمی‌توان در بسته‌بندی نایلونی عرضه کرد و به این علت باید به ویژگی‌های محصول برای عرضه توجه داشت.

علیمرادیان خاطرنشان کرد: بسته‌بندی دیگر چیزی جدا از محصول نیست به طوریکه هزینه آن جزء قیمت تمام شده محصول محاسبه می‌شود.

انتهای پیام/ص

7. دى 1395 - 12:26   |   کد مطلب: 14453
کسانی که مرگ را زندگی میکنند
کارتن خوابی جای خود را به گورخوابی داد
خیلی که هوا سرد می‌شود، دنبال چوب می‌گردند برای درست‌کردن آتش و گرم‌شدن در گور‌هایی که پایان زندگیست برای همه، اما برای اینها شده سرآغاز و سرپناه. زن، مرد و کودک؛ کارتن‌خواب‌هایی که در قبر نشسته می‌خوابند.
گورخوابی,کارتن خواب ها,معتادان پایتخت,بهشت زهرا,shabnamha.ir,شبنم همدان,afkl ih

به گزارش شبنم همدان به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان : گورخواب‌ها برگشته‌اند. هر کدام به داخل یک قبر سر می‌خورند. در تاریکی یا مشغول مواد می‌شوند یا به چه فکر می‌کنند، نمی‌دانیم. سکوت گورستان سنگین و هوا سرد است. یکی‌یکی، بنرهای پاره، تکه پتو‌های مندرس و تخته‌ چوب‌های نیمه‌ سوخته روی گورها کشیده می‌شود. آنها مرگ را زندگی می‌کنند. 
 
خیلی که هوا سرد می‌شود، دنبال چوب می‌گردند برای درست‌کردن آتش و گرم‌شدن در گور‌هایی که پایان زندگیست برای همه، اما برای اینها شده سرآغاز و سرپناه. زن، مرد و کودک؛ کارتن‌خواب‌هایی که در قبر نشسته می‌خوابند. 
 
«دیگه اینجا چوب هم برای آتیش‌زدن، پیدا نمی‌شه» این را یکی از ميهمان‌های ناخوانده این اتاق‌های تاریک و باریک می‌گوید. 

   
یک ماهی می‌شود که سرما کارتن‌خواب‌ها را راهی کرده تا اطراف و درون گورستان بزرگ نصیرآباد باغستان در حومه شهریار ساکن شوند. عده‌ای درون گورستان و در قبرهای از پیش آماده شده و چندین خانواده در اطراف گورستان، در منطقه بلوک‌زنی و زیر کانال در چادر زندگی می‌کنند. در درون گورستان، ٣٠٠ گور از پیش آماده وجود دارد که ٥٠‌ کارتن‌خواب دست کم ٢٠ گور را اشغال کرده‌اند. در هر گور یک نفر و گاهی هم سه تا چهار نفر زندگی می‌کنند. 
 
 این گورها عموما برای خواب مورد استفاده قرار ‌می‌گیرند و در طول روز و زمانی که افراد برای تهیه پول مواد و غذا ضایعات جمع می‌کنند یا گدایی می‌کنند، خالی هستند؛ اما باید حواسشان به گورشان باشد چرا که از طرف دیگر کارتن‌خواب‌ها مورد سرقت قرار می‌گیرند. به پتوهای پاره و لباس‌های کهنه هم رحم نمی‌کنند. 
 
هیزم‌های سوخته، ظرف‌های یک بار مصرف غذا، پلاستیک و تکه پارچه‌های موجود در بعضی از گورهایی که الان سقف ندارند، نشان‌ می‌دهد که قبلا مورد استفاده یک گروه دیگر بوده است. 
 
گورهای از پیش آماده شده در سمت چپ گورستان، روبه‌روی قبرهایی که در آن تدفین انجام شده و با فاصله کمی از مسیر رفت‌و‌آمد مردم قرار دارند. 
 
یک نفر از سر کنجکاوی گوشه‌ای از پتوی کشیده‌شده روی یکی از گورها را کنار می‌زند تا ببیند درون آن چه خبر است؛ ناگهان با هجوم کارتن‌خواب هایی که در گور خوابند مواجه می‌شود. حسن ناراحت از این‌که چرا خواب بعدازظهرش را بر هم زده‌اند، سرش را از قبر بیرون می‌آورد و با اشاره دست سعی ‌می‌کند فرد کنجکاو را دور کند. 
  
آرمان‌ کارتن‌خواب دیگری است که همان نزدیکی در حال قدم زدن است و با دیدن این صحنه به‌سرعت به سمت گورها برمی‌گردد. می‌آید تا آن غریبه را از محل زندگی‌شان دور کند. جنگ لفظی که بینشان پیش می‌آید، توجه تعداد بیشتری از مردمی که برای خواندن فاتحه به گورستان آمده‌اند را به این سمت جلب می‌کند. دعوای‌شان بالا می‌گیرد، چند نفر گوشی به دست مشغول عکس گرفتن می‌شوند. آرمان: «عکس نگیر آقا، عکس نگیر. مگه بدبختی هم عکس گرفتن داره؟» 
  
بنر سفیدی که روی یکی دیگر از گور‌ها کشیده شده، کنار زده می‌شود و مردی به‌سرعت خودش را بالا می‌کشد. سن و سالش به‌سختی به ٣٠‌سال می‌رسد. سرما پوست روی بینی‌اش را برده و تبدیل به زخم بزرگی کرده است. سردش می‌شود، لبه‌های کلاه بافتنی مشکی‌اش را روی گوشش پایین می‌کشد. به اطرافش نگاه می‌کند ‌می‌گوید: «امنه، خبری نیست». خم می‌شود تا به زن لاغر‌اندام کمک کند که پشت سرش برای بیرون آمدن از گور تلاش می‌کند. 
 
از چند گور آن طرف‌تر صدایی می‌آید: «شهناز، شهناز» اما جوابی نمی‌گیرد. یکی از رهگذرها می‌شنود و بلند صدا می‌زند: «شهناز کیه؟ صداش می‌کنن.» 
 
همان زنی که چند دقیقه قبل، تا شانه داخل گور بود و حالا خودش را بالا کشیده، دست‌های پینه بسته‌اش را با پشت لباس بلند قهوه‌ایش پاک می‌کند و کشدار می‌گوید: «‌هاااااااا؟ میام الان». 
 
عَبِد کنار شهناز ایستاده، داد می‌زنه: «بلندتر بگو اسمشو تا همه بفهمن»، می‌ترسند نامشان را به غریبه‌ها بگویند. فاش‌نشدن اسم‌شان جزیی از هویتشان است. 
 

 

 
تمایلی برای حرف‌زدن ندارند. نگاه‌شان هم که می‌کنی رو برمی‌گردانند. بعد از چند سوال درباره وضعیت‌شان، این‌که این‌جا چه‌کار می‌کنند؟ و چرا این‌جا را انتخاب کرده‌اند؟ شهناز می‌گوید: «پنج روز پیش برای تهیه مواد آمدم اینجا، آخه شنیدم این‌جا مواد ارزانتره، یه نفر بهم حلوا داد. دیدم چند نفر بالای گورها نشستن، از اون حلوا بشان دادم، دیدم همزبان منن، تصمیم گرفتم بمانم، شوهرمم قراره بیاد همین‌جا.» 
 
متأهلی؟ بچه داری؟ 
 
ها، ٣ تا پسر دارم، پسر بزرگم ١٨ سالشه و یک دوقلوی ١٦ ساله هم دارم. 
 
اهل کجایی؟ 
 
٢٠ ساله که از شهرستان به تهران آمدم. 
 
خانواده‌ات کجاهستند؟ ازت خبر دارند؟ 
 
پدر و مادر و ٧ برادرم شهرستانند، خبری از سرنوشت من ندارن. نمی‌تونم برگردم، اگه برگردم، چون معتادم حتما منو می‌کشن. 
 
چند وقته معتاد شدی؟ 
 
پنج ساله. 
 
چطور معتاد شدی؟ 
 
پنج‌ سال پیش من بهترین آشپز بودم؛ برای یک شرکت ارمنی با ١٠٠ تا پرسنل غذا درست می‌کردم، شوهرم سرکار نمی‌رفت، خونه بود و همیشه در حال مصرف مواد بود، من نمی‌دانستم که بخوره (نوعی اعتیاد که از طریق در معرض بوی مواد قرار گرفتن ایجاد می‌شود) معتاد شدم. صبح‌ها سخت از خواب بیدار می‌شدم و سر کار چرت می‌زدم. یه بسته نسکافه خریدم که خوابم بپره، شوهرم دید گفت خاک بر سرت، این چیه خریدی؟ بیا، دوای تو پیش منه، یه چیزی می‌دم که کلا خواب از کله‌ات بپره، بشم شیشه داد کشیدم. بعدش من تا یک هفته نمی‌تانستم بخوابم. وسواس کار کردن گرفته بودم. گفتم مرد خدا ذلیلت کنه، منو ببر دکتر، نمی‌تونم بخوابم. یه چیز دیگه بشم داد گفت اینو بکشی می‌خوابی، هرویین بود، اونو که زدم تا دو روز خواب بودم، انگار مرده بودم. برای آرام شدن، مجبور شدم دوباره بکشم و کم‌کم کارمم از دست دادم. 
 
دانه‌های درشت اشک روی گونه‌های فرو رفته‌اش می‌چکد، نفس عمیقی می‌کشد و انگار به پنج‌سال گذشته برگشته است. حالا تمایل بیشتری دارد که درباره خودش حرف بزند. 
 
چند وقته کارتن‌خوابی؟ 
 
«الان سه ساله که کارتن‌خواب شدیم. 
 
پسرات کجا هستند؟ 
 
پسرام رفتن خونه عموشان، درس می‌خوانن، زنگ می‌زنم بهشان، اونا فقط گریه می‌کنن، پسر بزرگم میره سرکار؛ اما تا حالا سه بار می‌خواسته خودکشی کنه، می‌گه عمو و زن‌عمو خیلی خوبن اما من دیگه نمی‌توانم بشینم سر سفره‌شان. 
می‌خواهد بغضش را قورت بدهد؛ به زور می‌خندد. دندان ندارد. فقط سه دندان خراب و این هم ثمره اعتیاد است. گروهی از زنان و مردان سیاه‌پوش ١٠٠ متر آن‌طرف‌تر عزیزی را به خاک سپرده‌اند. صدای مویه و نوار روضه می‌آید. شهناز سرش را آرام و با افسوس تکان می‌دهد. برای این‌که صدا به صدا برسد، صدایش را بالاتر می‌برد. 
 
«می‌خوام ترک کنم، تو را به خدا، تو را به دین‌تان کمکم کنید که ترک کنم، خسته شدم، خسته شدم از هر روز گدایی‌کردن تو عوارضی. من قبلا می‌آمدم قبرستان، حالم بد می‌شد، بار اولی که منو کشیدن پایین تو قبر تا سه روز مریض بودم و نتونستم بخوابم، اما خب چاره‌ای ندارم، جایی را ندارم که برم.» 
 

در میان حرف‌هایش یک نفر با دو کیسه پلاستیکی سبز و سفید می‌آید. لباس‌ها و وسایلش را آورده. شهناز تشکر می‌کند: «دردت به جانم.» 
 
حالا جمعیت بیشتری جمع شده، مردها آمده‌اند روی لبه‌های گورها، اما زن‌ها با کمی فاصله روی تپه‌های اطراف این گورهای آماده ایستاده‌اند. یکی از میان جمعیت می‌گوید باید ترک کنید و بروید سرکار! 
 
آرمان می‌گوید: «مشکل ما بی‌مکانیه. ترک هم کنیم دوباره باید بیاییم همین‌جا. کنار بقیه که معتادند. دوباره معتاد می‌شیم.» 
 
«من یکی از اینها را می‌شناسم.» مردی که صاحب یک کارگاه صنعتی است می‌گوید. 
 
«یکی از این‌ کارتن‌خواب‌‌ها که اسمش فرشیده، ٢‌سال پیش در کارگاه من کار می‌کرد. اون موقع‌ها نامزد هم داشت. درگیر مواد مخدر شد و دیگه نتونست کار کنه، زندگی‌اش هم از هم پاشید. الانم اینجاست.» 
 
با دست به خرابه‌های پشت گورستان اشاره می‌کند. «الان اونجا داره ضایعات جمع می‌کنه. چطور میشه کمکش کرد؟ به حرف که نمیشه. همه باید قدم بردارند.» 
 
هوا گرگ و میش است، مردم پراکنده می‌شوند. مراسم آن خانواده داغدار هم تمام شده. کمی آن‌طرف‌تر، مردم بی‌توجه به گورخوابان، کنار مزار اموات خودشانند و خیرات‌شان را با هم تقسیم می‌کنند. 
 
صدای اذان در گورستان می‌پیچد. با تاریک شدن هوا، کم‌کم سر و کله بقیه‌کارتن‌خواب‌ها پیدا می‌شود. خسته از پرسه‌زنی روزانه، با قامت‌های خمیده و سرهای کج شده، توبره‌ای را با خود می‌کشند و به میان جمعیت می‌روند تا این‌جا هم پولی، چیزی عایدشان شود. انتخابشان بیشتر زنان است. به‌خصوص زنانی که دست یک بچه در دستشان است. دست دراز می‌کنند. جان بچه را قسم می‌دهند و می‌گویند: «پول یه نون به من بدید.» اکثریت بی‌جواب رد می‌شوند. یکی از مردها می‌گوید: «پول ندارم اما نانوایی نزدیک است. بیا برویم برات نان بگیرم.» 
 
نگهبان دم در گورستان از روزها و شب‌هایی که با این گورخواب‌ها می‌گذراند، حرف‌هایی دارد: 
 
«یک ماهی هست‌ کارتن‌خواب‌ها، به‌خصوص شب‌ها، در بعضی از این قبرها شب را به صبح می‌رسانند. آن اوایل که آمدند اینجا، بیرون‌شان کردیم اما هم تعدادشان زیاد است هم جای دیگری ندارند که بروند. دیوار گورستان کوتاه است، بیرون‌شان هم کنیم از دیوار می‌آیند. نیروی انتظامی هم که می‌آید، متفرق می‌شوند. تعدادی‌شان را هم گرفته‌اند و برده‌اند کمپ. خیلی‌هاشان از کمپ فرار می‌کنند و دوباره برمی‌گردند.» 
 
همه‌شان معتادند؟ 
 
«تقریبا همه معتادند. دو زن و یک بچه ٨ ساله هم هست که آنها هم معتادند. روبه‌روی گورستان، چند صد متر آن‌طرف‌تر در «بلوک‌زنی» هم یک پیرزن همراه ٢ پسر و یک عروس و نوه‌اش در چادر زندگی می‌کنند. خود پیرزن و یکی از پسرهایش معتادند. باز هم هستند، کمی آن طرف‌تر زیر کانال یک زن و مرد هستند که از شهرستان آمده‌اند. آنها هم در چادر زندگی می‌کنند اما معتاد نیستند.» 
 
برخورد مردم باهاشون چطوره؟ 
 
«اینجا منطقه فقیرنشینیه. مردم انقد از این کارتن‌خواب‌ها دیدن که انگار واکسینه شدند و بی‌تفاوت. ولی بعضی‌ها هم برای کمک ‌می‌آیند مثل گروه یاشار تبریزی که شب یلدا برای ساکنان گورها و چادرنشین‌های اطراف گورستان غذا و میوه آورده بودن، اما‌ کارتن‌خواب‌ها نیومدن.» 
 
زنی‌ با روسری یشمی، یکی از‌ کارتن‌خواب‌هایی که تازه از بیرون برگشته به گورستان، حرف‌های نگهبان را شنید و گفت: «آره، چند شب پیش غذا آوردن. اینا می‌خوان گولمون بزنن و ببرنمون کمپ. من از ترسم تا ٣ نصفه‌شب تو بیابون‌های اطراف بودم. کی می‌خواد به ما کمک کنه؟ مردم ما رو که می‌بینن اذیتمون می‌کنن. ما رو با سنگ می‌زنن. مگه ما غریبه‌ایم؟ ما همون آدم‌هایی هستیم که تا چند‌سال پیش سر سفره‌های هم بودیم.» 
 
یاشار تبریزی، مدیر گروهی که کمپین شب یلدا را شکل داده، می‌گوید: « قصد داریم کار خود را ادامه ‌دهیم.» 
 
شروع کمپین از کجا بود؟ 
 
کار ما از صفحات مجازی شروع شد. من ٢٠ روز پیش از حضور‌ کارتن‌خواب‌ها در گورستان مطلع شدم و با کمک دوستانی که نمی‌شناختیم همدیگر را، اما به بنده اعتماد کردند مبلغی را جمع‌آوری و برای شب یلدا مقداری غذا و میوه فراهم کردیم. متاسفانه ‌کارتن‌خواب‌ها از ترس خیلی‌هاشان نیامدند، یا آمدند غذا را گرفتند و رفتند. 
 
با چه هدفی این کار را ادامه می‌دهید؟ 
 
هدفمان ایجاد همکاری و همیاری بین خیریه‌هاست برای کمک به این مردم بی‌خانمان. در بین این کارتن‌خواب‌ها زن هست، بچه هست. خیلی‌هاشان معتاد نیستند و از فقر به گورستان پناه آورده‌اند. 
  
بچه در بین‌کارتن‌خواب‌ها؟ 
 
بله، علی هشت‌ساله و معتاد است. بعضی شب‌ها را در گورستان سپری می‌کند. برای برقراری ارتباط با او و ایجاد انگیزه با کمک دوستان برایش یک مقدار لباس گرم خریدیم. خودش تمایل دارد که ترک کند. می‌خواهیم ازش حمایت کنیم که این اتفاق بیفتد. 
  
برنامه‌های‌تان چیست؟ 
 
ما با چند موسسه خیریه مذاکراتی را انجام دادیم و موسساتی مثل جمعیت امام‌علی(ع)، موسسه مهرانه زنجان، خانه کودکان کوشا و همچنین وزارت آموزش و پرورش قبول کردند که از ما حمایت کنند. 
 
دوباره جمعیت گورستان را ترک کرده و تاریکی همه جا را فرا گرفته، مثل هر شب. بنرهای پاره، تکه‌پتو‌های مندرس و تخته‌‌چوب‌های نیمه‌سوخته را برمی‌دارند. سقف اتاق‌های دوطبقه‌ای که یک متر و نیم ارتفاع دارند. فرششان کارتن‌پاره است و تختشان زمین سفت و سرد. نه چراغی، نه وسیله‌ای. فقط پتو و لباس کهنه. همین.

انتهای پیام/ص

 

گورخوابی,کارتن خواب ها,معتادان پایتخت,بهشت زهرا,shabnamha.ir,شبنم همدان,afkl ih
گورخوابی,کارتن خواب ها,معتادان پایتخت,بهشت زهرا,shabnamha.ir,شبنم همدان,afkl ih
گورخوابی,کارتن خواب ها,معتادان پایتخت,بهشت زهرا,shabnamha.ir,شبنم همدان,afkl ih
7. دى 1395 - 10:39   |   کد مطلب: 14452

به گزارش شبنم همدان،  این نمایشگاه، از جمله نمایشگاه هایی است که از بدو ورود چشم بازدید کنندگان را می نوازد و دنیای تصنعی نور را به رخ مخاطبان خود می کشد. 

7. دى 1395 - 9:10   |   کد مطلب: 14451
شخصیت شناسی از روی انگشتان دست
به شخصیت درونتان پی ببرید
تشخیص شخصیت از روی انگشتان دست
آزمون شخصیت,شخصیت شناسی,انگشتان دست,shabnamha.ir,شبنم همدان,afkl ih

به گزارش شبنم همدان به نقل از بیتوته:

 

آزمون شخصیت جدید همه ی ویژگی های ذاتی شما را را آشکار میکند

 

 

 

آزمون شخصیت جدید همه ی ویژگی های ذاتی شما را را آشکار میکند. این آزمون ویژگی های ذاتی را مقابل ویژگی های تربیتی بیان می کند.

 

طبق مطالعات شما می توانید ویژگی های شخصیتی افراد را با مقایسه طول انگشتان دست، بشناسید. این روش مناسب هنگامی است که با دیگران ملاقات می کنید، به این طریق از ویژگی های شخصیت آنها آگاه می شوید.

 

پس نگاهی به دستان خود (یا دست دوستان خود) بیاندازید و ببینید چه چیزی به طور طبیعی درباره شما درست است.

 

چناچه شکل دستان شما شبیه عکس A است این بدان معناست که شما بسیار جذاب هستید و بسیار قاطع و در شرایط خطر دارای روحیه ای تهاجمی می باشید. ظاهرا افرادی که انگشت انگشتری آنها بلندتر است ، وضعیت مالی بهتری دارند. همچنین بهتر است این افراد توانایی های ورزشی خود را افزایش دهند. همه این صفات به احتمال زیاد به دلیل افزایش قبل از تولد از تستوسترون است.

 

در صورتی که دستان شما مشابه عکس B است شما بسیار مطمئن هستید. در  این گونه افراد خطر ابتلا به سرطان کم است و استخوان های بهتری دارند و کمتر دچار  آرتروز زانو می شوند به ویژه خانم ها .

 

مطالعات نشان می دهد که افراد با انگشت انگشتری  کوتاهتر بیشتر از تنهایی لذت می برند اما قدردان اطرافیان خود هم هستند.

 

افرادی که دستانی مشابه عکس C دارند. این افراد هیچ گونه درگیری و تعارض ندارند . صلح جو ، به خوبی سازماندهی شده و وفادارند. این گونه اشخاص بسیار حساس و مراقب در روابطشان هستند.

 

انتهای پیام/ص

7. دى 1395 - 8:52   |   کد مطلب: 14449
نخستین نشانه ها از ظهور و بروز این آسیب با پدیده فرار دختران از خانه یا دختران فراری نمود پیدا کرد و به واقع بعد از این مقطع افزایش وتسری این ناهنجاری اخلاقی در میان برخی طبقات غیر مرفه و ضعیف اقتصادی نیز شایع شد.
پارتی های شبانه,بزمی ویرانگر,اعتیاد و انحراف اخلاقی,مهمانی‌های غربی در ایران,shabnamha.ir,شبنم همدان,afkl ih
به گزارش شبنم همدان به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان : پارتی های شبانه یا بزم های مختلط از نمونه ناهنجاری های اخلاقی به شمار می رود که در طول سالیان اخیر بخش هایی از جمعیت جوان جامعه را درگیر ساخته است.
 
به واقع پیشینه و سبقه تاریخی مجالس میهمانی مختلط را باید در فرهنگ غرب جستجو کرد.
 
در دوران پیش از انقلاب این عارضه اخلاقی عمدتا در طبقات مرفه جامعه نمود و ظهور پیدا می کرد،لذا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی،تهاجم فرهنگی هدفمند و برنامه ریزی شده دشمن بصورتی ویژه بر روی جمعیت جوان جامعه متمرکز شد.
 
به تبع در چنین شرایطی برخی از گروه های اجتماعی با پیروی و تاثیر پذیری از سبک زندگی غربی به حضور در چنین بزم هایی گرایش و تمایل پیدا کردند.  
 
نخستین نشانه ها از ظهور و بروز این آسیب با پدیده فرار دختران از خانه یا دختران فراری نمود پیدا کرد و به واقع بعد از این مقطع  افزایش وتسری این ناهنجاری اخلاقی در میان برخی طبقات غیر مرفه و ضعیف اقتصادی نیز شایع شد.   
 
الگو پذیری برخی از خانواده ها از فرهنگ غربی،بعد از مدتی پدیده فرار از خانه را به زنان خیابانی مبدل کرد و از همین دوران بود که طلاق به عنوان یکی از معضلات اجتماعی در جامعه ایرانی پر رنگ تر از گذشته بروز پیدا کرد.
 
افزایش رفتارهای پر خطر و شیوع برخی از بیماری های خاص همچونHIV حاصل این گرایش منحوس و شوم به فرهنگ غرب بود که در واقع کانون خانواده ایرانی را به عنوان یکی از وجه تمایزات برجسته جامعه ایرانی با جامعه غربی هدف قرار داد.
 
مقارن با همین دوران،پدیده پارتی های شبانه در مناطقی از پایتخت به اشکال و انحای مختلف افزایش یافت و بعد از گذشت مدتی در دوران کنونی،با رشد و تسری شبکه های اجتماعی عضوگیری از طیف های خاص قشر جوان و نوجوان سلامت روحی،روانی و اخلاقی برخی از جوانان را تحت الشعاع خود قرار داد.
 
انشقاق خانواده،تک روی،سرکشی،انحرافات اخلاقی و آلوده شدن به سوء مصرف مواد مخدر، مشروبات الکلی و...از عوارض و تبعات چنین مراسم و جشن های نامیمونی بود که با وجود تذکرات بسیار بزرگان و دلسوزان نظام و کشور،بخش هایی از جمعیت جوان کشور را با خود همراه ساخت،همراهی که در بسیاری از موارد،رهاوردی جز سقوط و تزلزل زندگی فردی،اجتماعی و خانوادگی در پی نداشته است.
 
*عوامل تاثیر گذار در رشد پارتی های شبانه
 
کاظم سروری،جامعه شناس و آسیب شناس اجتماعی در گفت و گو با خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جواندر تشریح دلایل و عوامل موثر در شیوع پدیده پارتی های مختلط در طول چند سال اخیر اظهار داشت:عوامل و دلایل بسیاری در این امر،تاثیرگذار هستند و در واقع امر نمی توان با اتکای به یک دلیل واحد به آسیب شناسی این معضل پرداخت.
 
وی افزود: بطور خلاصه می توان گفت هجمه فرهنگی غرب،در سنوات اخیر از یکسو و فاصله گرفتن برخی از طیف ها واقشار جامعه از ارزش های معنوی و دینی از عوامل اصلی شیوع چنین پدیده نامیمونی در میان برخی از جوانان به شمار می رود.
 
سروری گفت:تغییر ذائقه فرهنگی و هم راستا سازی آن با لذات زودگذر از عوامل اصلی شیوع چنین رفتارهای پرخطری در میان طیف هایی خاص از جوانان و نوجوانان است.
 
این جامعه شناس و آسیب شناس مسائل اجتماعی عنوان کرد: نباید از نظر دور داشت که رشد و افزایش آسیب های اجتماعی در موارد و ابعاد متعددی ظهور و بروز پیدا می کند که یکی از آنها به بزم ها و پارتی های مختلط شبانه معطوف می شود.
 
*از غنی سازی اوقات فراغت تا تسهیل ازدواج
 
با عنایت به مخاطرات مخرب مطرح شده برای این ناهنجاری اخلاقی،مهار و جلوگیری از بروز چنین عارضه ای ضرورتی اجتناب ناپذیر به نظر می سد که باید با عزمی جدی مورد توجه قرار گیرد.
 
عزیز ا... قشقاوی،آسیب شناس مسائل اجتماعی در گفت وگو با خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان در تشریح راهکار های موثر برای مقابله و مبارزه با چنین انحرافات اخلاقی و فرهنگی عنوان کرد: مهار و پیشگیری از ظهور و بروز این معضل مستلزم برنامه ریزی دقیق ،اصولی و هدفمند از سوی نهادها و دستگاه های فرهنگی و اجتماعی است.
 
وی افزود:به واقع  در صورت نداشتن برنامه ای اصولی و کارشناسانه نمی توان به توفیق چندانی نائل شد.
 
قشقاوی گفت:آموزش صحیح و اصولی از سوی خانواده و آموزش و پرورش،غنی سازی اوقات فراغت جوانان و نوجوانان،کنترل صحیح رفتارهای فرزندان بخصوص در دوران جوانی و نوجوانی و تشدید نظارت ها از سوی نهادها و دستگاه های متولی صنفی و انتظامی بر رستوران ها،هتل ها،تالارها و باغ تالارها،از دیگر ضروریاتی است که می تواند به عنوان مجموعه ای از اقدامات به هم پیوسته قهری و فرهنگی در مقاطع کوتاه مدت،میان مدت و بلند مدت مد نظر قرار گیرد و یقینا در سایه چنین مولفه هایی، از شیوع و گسترش هر چه بیشتر چنین رفتارهایی پیشگیری خواهد شد.
 
آسیب شناس مسائل اجتماعی در خاتمه یادآور شد: تسهیل ازدواج و بستر سازی برای حصول ازدواج آسان در میان جوانان یکی دیگر از ضروریاتی است که با اتکای به آن می توان بخش قابل توجهی از این ناهنجاری اخلاقی و رفتاری را مدیریت کرد و قطعا با تحقق موارد فوق استحکام بنیان خانواده و سلامت اخلاقی جوانان در معرض خطر،لغزش و تزلزل نیز به نحو شایسته تری حفظ و تقویت خواهد شد.
 
انتهای پیام/ص
7. دى 1395 - 8:37   |   کد مطلب: 14448
بازار خرید و فروش و معاملات در سطح کشور و به طبع آن استان همدان در رکود به سر می‌برد بر این اساس رکود اقتصادی مشکلاتی زیادی را برای اصناف در همدان به وجود آورده و آنها بدون هیچ حمایتی برای حل مشکلات اقتصادی تلاش می‌کنند زیرا عقیده دارند چرخش چرخ اقتصاد استان با همدلی و همت همگانی بین بخشی، کمک اصناف، صنعت‌گران، تولیدکنندگان، کارآفرینان و حمایت دولت از این بخش‌ها میسر می‌شود.
بازار مسکن,رکود بازار,همدان,گرانی,تورم,shabnamha.ir,شبنم همدان,afkl ih

به گزارش شبنم همدان به نقل از خبرگزاری تسنیم از همدان :  این تحریم‌ها از چند مسیر به رکود اقتصاد ایران منتهی شده که می‌توان به کاهش شدید درآمدهای نفتی، جهش نرخ ارز و بی‌ثباتی آن، حاکمیت نظام چند نرخی ارز، سخت‌تر شدن مبادلات مالی و کالایی با کشورهای خارجی و افزایش ریسک و نااطمینانی و کاهش امنیت اقتصادی اشاره کرد.

بازار خرید و فروش و معاملات در سطح کشور و به طبع آن استان همدان در رکود به سر می‌برد بر این اساس رکود اقتصادی مشکلاتی زیادی را برای اصناف در همدان به وجود آورده و آنها بدون هیچ حمایتی برای حل مشکلات اقتصادی تلاش می‌کنند زیرا عقیده دارند چرخش چرخ اقتصاد استان با همدلی و همت همگانی بین بخشی، کمک اصناف، صنعت‌گران، تولیدکنندگان، کارآفرینان و حمایت دولت از این بخش‌ها میسر می‌شود.

*بازار همدان در وضعیت هشدار قرار دارد

رئیس اتحادیه کیف و کفش همدان در گفت‌و گو با خرنگار تسنیم با بیان اینکه بازار همدان در وضعیت هشدار قرار دارد گفت: وضعیت بازار هر سال نسبت به سال قبل بدتر می‌شود بر این اساس کالاها با قیمتی که سود ناچیزی دارد به فروش می‌رسد.

احمد گازرانی اظهار داشت: در چند سال گذشته وقتی دلار از هزار و100تومان به 3 هزار تومان رسید، بازارها رونق خوبی پیدا کرد اما درحال ‌حاضر که این نرخ ثابت شده، از رونق بازار نیز کاسته شده است.

وی تصریح کرد:  در فروشگاه و واحد صنفی مربوط به کیف و کفش چون کیف وکفش زنانه به فروش می‌رسد و با توجه به این نکته که خانم‌ها هیچ‌وقت از خرید قافل نمی‌شوند باز می‌توان گفت رونق اندکی دارد اما قابل مقایسه با رونق سال گذشته نیست.

گازرانی با انتقاد از افزایش بی‌رویه تعداد واحدهای صنفی توزیعی در شهر همدان عنوان کرد: افزایش بی رویه تعداد واحد‌های صنفی یکی از مشکلات اصلی در سطح بازار همدان است برای نمونه در یکی از راسته بازار‌های شهر دقت کنید ببینید چند فروشگاه کیف وکفش یا چند سوپرمارکت وجود دارد؟

رئیس اتحادیه کیف وکفش همدان افزود: پیش از این محدودیت‌هایی مانند حریم، سقف صنفی و قوانینی از این دست در قانون نظام صنفی برای صدور پروانه کسب ایجاد شده بود که از افزایش بی‌رویه واحدها جلوگیری می‌کرد اما در حال حاضر در راستای رونق بازار کسب‌وکار، برای تسهیل در بحث صدور پروانه کسب این محدودیت‌ها برداشته شده است.

*سایه رکود بر بازار مسکن همدان خودنمایی می‌کند

رئیس اتحادیه مشاورین املاک همدان در گفت‌و‌گو با تسنیم گفت: سایه رکود این روزها بر بازار مسکن همدان خودنمایی می‌کند و بر اکثر بازارها تاثیر گذاشته است.

جمالی با بیان اینکه یکی از بازارهای اصلی در این صنف مصالح ساختمانی است اظهار داشت: رکود ساخت و‌ساز در مسکن تاثیر مستقیمی بر بازار مصالح ساختمانی دارد به‌طوری که نزدیک به 40 درصد از مصالح فروش‌های استان همدان به علت ناتوانی در تامین هزینه‌ها واحدهای صنفی خود را تعطیل کرده‌اند.

وی افزود: رکود بازار سبب شده که واحدهای صنفی مصالح ساختمانی با 60 درصد ظرفیت کار کنند و افزایش قیمتی را نداشته باشند تا آنجا که قیمت مصالح ساختمانی در 3 سال گذشته رشدی نداشته است.

جمالی تأکید کرد: ساخت و ساز ساختمان بنا بر دلایلی از جمله تحریم  از رونق افتاده و این روزها قیمت خرید مسکن در همدان روندی افزایشی داشته زیرا این روزها سود سرمایه گذاری در بانک با نرخ 15 درصدی سبب شده مردم همدان به خرید مسکن و فروش آن به چشم یک سرمایه گذاری نگاه کنند.

*بازار عرضه و تقاضا تعطیل است

رئیس اتحادیه پوشاک همدان با بیان اینکه بازار عرضه و تقاضا اصناف تعطیل است در گفت‌و‌گو با تسنیم در همدان گفت: موضوع نبود بازار عرضه و تقاضا این روزها در بخش پوشاک و البسه کشور و به طبع آن استان همدان بیشتر از همیشه دیده می‌شود.

رضا اسکندری اظهار داشت: هر سال با تغییر فصل به نحوی بازار محصولات رونق می‌گرفت اما در سال‌های اخیر نه تنها رکود بر بازار حاکم شده بلکه هیچ روزنه‌ای برای خروج از این امر هم مشاهده نمی‌شود.

وی با بیان اینکه در واردات پوشاک و البسه به کشور  باید نظارت بیشتری انجام شود، عنوان کرد: واردات پوشاک به کشور نیازمند نظارت بیشتری است زیرا اکثر واحدهای تولیدی پوشاک همچنان کالاهای شش ماه قبل خود را به فروش نرسانده و انبارهای این تولیدکنندگان مملو از کالاهای تولیدی داخلی است.

رئیس اتحادیه پوشاک همدان تصریح کرد: پوشاک وارداتی نسبت به تولید داخلی کیفیت پایین‌تری دارد اما از سوی دیگر به علت قیمت اندکی که نسبت به کالای ایرانی دارد توان رقابت تولید داخل را کاهش داده و مردم را متقاعد می‌کند که از این محصولات به علت ارزانی استفاده کنند.

اسکندری تأکید کرد: همدان در زمینه تولید با کیفیت پوشاک در سطح کشور مطرح است اما چنانچه باید در سطح استان معرفی نشده و مردم اطلاعات چندانی در ارتباط با پوشاک و البسه تولید شده در همدان را ندارند بر این اساس بازار تولید و عرضه پوشاک داخلی در همدان چندان مطلوب نیست.

به گزارش تسنیم، این روزها توان رقابتی کالاهای تولید داخل با کالاهای خارجی و وارداتی کاهش یافته و همچنین توان رقابتی بنگاه‌های کوچک در سال‌های رکود مناسب نیست بر این اساس با حمایت‌ها و تسهیلات مناسب به تولیدکنندگان واقعی می‌توان بازار همدان را از رکود خارج کرد و به عبارتی دیگر با کمی توجه به این بنگاه‌ها می‌توان تا حدود زیادی مشکل بیکاری و اشتغال استان  را برطرف ساخت و با همدلی بیشتر در دولت و بخش خصوصی کمک کرد تا با دریافت تسهیلات مناسب اصناف و تولید کنندگان همدانی  به راحتی بازار از دست رفته خود را به دست آورند.

 

انتهای پیام/ص

7. دى 1395 - 8:14   |   کد مطلب: 14447
دختری از عشایر کرمانشاه که نامش سال‌ها با ورزش‌های رزمی گره خورده است. در شهر کرمانشاه، خیلی‌ها نام او را شنیده‌اند و می‌شناسندش. برای ما پایتخت‌نشین‌ها اینکه دختری عشایری با وجود قهرمانی‌های پیاپی‌اش، همچنان گمنام است، جای تأسف دارد.
عشاير,كيك بوكسينگ,قهرمان کیک بوکسینگ جهان,shabnamha.ir,شبنم همدان,afkl ih

به گزارش شبنم همدان ، ایسنا به نقل از «وقایع اتفاقیه» نوشت : خورشید که سر می‌زند، سحر نانش را پخته و الکش را آویخته است؛ اینها و ده‌ها کار سخت دیگر که بارها درباره‌شان شنیده‌ایم، کار هرروزه زنان عشایر است اما برای سحر، دنیا از روز اولش، فقط همین سیاه‌چادر نبود ... «چندبار توی تلویزیون دیده بودم که حرکت‌های رزمی چه جوریه و عاشق این ورزش بودم. یه‌روز که با ایل اومدیم شهر، فهمیدم دخترخاله‌ام میره یه باشگاهی نزدیک خونه‌شون؛ باهاش رفتم و همونی بود که فکر می‌کردم. گفتم هرجور شده، منم میرم باشگاه. پدر و مادرم گفتن اگه خبر به گوش ایل برسه، میگن ما بی‌غیرتیم که دخترمون، لباس شهری میپوشه و میره ورزش. امکان نداره بذاریم بری. یه‌هفته توی خونه حبسم کردن که نرم ولی حریفم نشدن. رفتم و آن‌قدر خوب کار کردم که حالا ۹ دوره است، رده اول تا سوم قهرمانی کیک‌بوکسینگ زنان ایرانم ...»

زن عشایری حرف نمی‌زنه، عمل میکنه ...

سوسن رشیدی، ۲۴ ساله است. دختری از عشایر کرمانشاه که نامش سال‌ها با ورزش‌های رزمی گره خورده است. در شهر کرمانشاه، خیلی‌ها نام او را شنیده‌اند و می‌شناسندش. برای ما پایتخت‌نشین‌ها اینکه دختری عشایری با وجود قهرمانی‌های پیاپی‌اش، همچنان گمنام است، جای تأسف دارد.

به کمک خبرنگاران محلی و هماهنگی‌هایی که با هیأت کیک‌بوکسینگ کرمانشاه به‌عمل می‌آید، پیدایش می‌کنیم. از پشت تلفن، سادگی و معصومیت ناگزیرش پیداست. مانند هر زن عشایری دیگری، محکم و باصلابت حرف می‌زند و از سختی‌ها، پستی و بلندی‌های زندگی شخصی و ورزشی‌اش، برایمان می‌گوید. خودش دوست دارد سحر صدایش بزنند: «من زیاد نمیتونم خوب، فارسی حرف بزنم. ما لک هستیم و فارسی حرف‌زدن برای من یه‌کم سخته، ببخشید اگه بعضی وقتا خوب حرف نمیزنم. خونواده‌ام، سحر صدام میزنن و شما هم میتونی سحر صدام بزنی. متولد 1371 هستم اما قبل از خودم، یک خواهر بزرگ‌تر داشتم که متولد 1369 بود؛ دو سه ماهش بود که فوت کرد و شناسنامه‌شو به من دادن. اینه که الان با شناسنامه اون دارم زندگی می‌کنم. اون‌موقع دیگه اینجوری بود.»

می‌گوید: «6 تا خواهریم که یکی از خواهرام معلوله. دو تا هم برادر دارم و خودم هم بچه دومم؛ کلا زندگی سختی داریم. کل بچگیم رو توی ایل زندگی کردم. ما از عشایر کرمانشاهیم که بین کرمانشاه و خوزستان در رفت و آمدیم. چون کارمون، جوریه که کوچ‌رو هستیم. دامداریم و برای کسی دامداری می‌کنیم. 6 ماه کرمانشاهیم و 6ماه خوزستان.»

سحر از زمان مدرسه به ورزش علاقه داشته و قهرمان دوومیدانی مدرسه شده و در نهایت، به مسابقات استانی هم دعوت شده و توانسته است رتبه اول را کسب کند: «دور مدرسه رو توی ۱۱ ثانیه میدویدم. اون موقع، وقتی مادرم دید تو مدرسه توی رشته دوومیدانی موفقم، کمکم کرد که برم تو مسابقات روستایی شرکت کنم. اونجا اول شدم ولی بازم نمیدونستم چیزی به اسم باشگاه رفتن و ورزش قهرمانی هم وجود داره.»

از او می‌پرسم که همچنان درس می‌خواند یا نه؟ می‌گوید: «درس میخوندم ولی دیگه دیپلم گرفتم، نتونستم برم مدرسه چون واقعا وضعیت زندگیمون طوری نبود که بتونم درسمو ادامه بدم.»

برای سحر اما این انتهای راه نبود؛ دختر ایل، حالا دیگر افق روشن‌تری پیش روی خود می‌دید: «10 سال پیش، وقتی همراه با ایل و خونواده‌ام، اومدم شهرک پردیس کرمانشاه، فهمیدم اونجا یه باشگاه ورزش رزمی برای زنان هست. دخترخاله‌ام همونجا می‌رفت باشگاه. عاشق ورزش رزمی بودم. برای منی که قبلا چندبار توی تلویزیون، ورزش رزمی رو دیده بودم و بعضی وقتا توی چادر، چهار تا حرکت رزمی میزدم، مثل یه خواب بود که برم باشگاه رزمی کار کنم. این شد که رفتم باشگاه. مربیم فهمید وضع مالیمون خوب نیست ازم شهریه نگرفت. همون ماه اول به سطحی رسیدم که رفتم مسابقات استانی. هیچ‌کس باورش نمیشد که آن‌قدر جرأت داشته باشم. مربیم باور نمی‌کرد. رفتم و اول شدم. بار دومی که در مسابقات کشوری شرکت کردم، حقم رو خوردن. خیلی روحیه‌ام به‌خاطر این مسئله به‌هم خورد. در صورتی‌که که کار من خوب بود، دست رقیبمو بردن بالا. بااین‌حال، ادامه دادم.»

ورزش، پشت حصار تابوهای زندگی ایلی

اما باشگاه‌رفتن برای سحر، شکستن تابوی بزرگ ایل بود: «توی عشایری بعضی وقت‌ها برای خودم رزمی تمرین می‌کردم. نه اینکه چیز خاصی بلد باشم. یک چیزهایی از تلویزیون دیده بودم و همان‌ها را تمرین می‌کردم. تابستان 10 سال پیش با دخترخاله‌ا‌م که ورزشکار بود رفتم باشگاه. پدرم نمی‌دونست من میرم باشگاه. بقیه اعضای خانواده‌م هم اگه می‌فهمیدن با باشگاه‌ رفتنم مخالفت می‌کردن. همه توی گوش پدرم و برادرام و عموهام خونده بودن سحر معلوم نیست کجا میره. دروغ میگه. دخترهای شهری گولش می‌زنن. نذارین بره ما عشایریم، غیرت داریم؛ ورزش زشته. صورت خوشی برای یه دختر عشایر نداره که مانتو و شلوار بپوشه بره باشگاه. پدرم و مادرم تحت‌تأثیر قرار می‌گرفتن و بارها نذاشتن برم حتی یه بار یه هفته توی خونه حبسم کردن. منم آنقدر اصرار کردم که آخر بهشون فهموندم من واقعا ورزشو دوست دارم. خیلیا هم تو این راه کمک کردن که خانواده‌مو راضی کنم که ورزش عشق و علاقه منه. تازه بعد از اینکه رفتم مسابقات کشوری مقام آوردم، اون‌وقت بود که پدرم راضی شد ورزشمو ادامه بدم.»

می‌گوید از آن به بعد خیلی وقت‌ها پدرش او را به پردیس می‌آورده تا تمریناتش را در باشگاه ادامه دهد: «چند ساعت طول میکشید تا با ماشین منو بیاره باشگاه، بعدشم منتظر میموندن بعد از تمرین دوباره برمیگشتیم عشایری. آن‌موقع فقط وقتی تابستان می‌شد میتونستم به باشگاه برم چون نزدیک شهر بودیم ولی گاهی پیش اومده بود که زمستون باشه و ما خوزستان باشیم و من مسابقه داشتم. اون‌موقع‌ها بابام اجازه می‌داد سوار ماشین‌های راه بشم و بیام کرمانشاه برم مسابقه. بعد از مسابقه هم برمیگشتم جنوب پیش خانواده‌م.»

سحر تا به امروز، 9 دوره در مسابقات کشوری شرکت کرده و آرزویش قهرمانی جهان است: «دو تا از حکم‌هام نیومده. هفت تا از حکم‌هام پیش استادمه. همه این حکم‌ها احکام قهرمانی کیک بوکسینگ است که اول تا سوم شدم توی همه مسابقات کشوری.»

روزهایی  بود که پول کرایه ماشین نداشتم

او از سختی‌های معیشتی‌اش هم در روزهایی که سخت تمرین می‌کرد، برایمان می‌گوید: «الان که این حرف‌ها رو می‌زنم، بغض گلومو گرفته. یه روزایی بود که حتی پول کرایه ماشین هم نداشتم که برم تمرین. پولم نداشت که بده من برم باشگاه اما من اگه هزار تومن داشتم، همونو جمع می‌کردم که کرایه ماشین بدم و برم باشگاه. استادمم ازم شهریه نمی‌گرفت. اون‌موقع شهریه‌ها 6 هزار تومن بود ولی من همان 6 تومنم نداشتم ببرم. گاهی وقتا اگه بهم پول دادن واسه اینکه یه تخم‌مرغی بگیرم بخورم، همون پولو نگه داشتم که کرایه ماشینمو بدم. یه روز مسابقه کشوری داشتم توی کرج؛ استادم گفت خیلی مسابقه مهمیه باید بیای. خیلی تحت فشار بودیم اون‌موقع. بغض گلومو می‌گیره وقتی حرف می‌زنم. اون‌موقع پول نداشتم توی مسابقات شرکت کنم. استادم گفت سحر اگه پول نداری نگران نباش من دارم اما چون بچه‌ها شنیدن، گفتم نه استاد دارم. اومدم از همسایمون قرض کردم. اون‌‌زمان یارانه 80 هزار تومن بود. یارانه رو که گرفتم پولشونو بهشون پس دادم و گفتم دستتون درد نکنه برای مسابقه‌ام قرض کردم.»

اما در ازای همه این سختی‌ها تقدیری که شایسته تلاش‌های او باشد از آن او نشده است: «۹دوره، قهرمان شدم اما هیچ‌چیزی به‌عنوان پاداش قهرمانی بهم ندادن. یک ‌بار یک سکه پارسیان بهم دادن که نمیدونم پولش 10هزار تومن بود، چقدر بود که اون رو هم تقدیم استادم کردم.»

سحر حالا چند ماهی است ازدواج کرده و قرار است تا عید امسال، جشن عروسی‌اش را برگزار کند: «خواهرام تو سن کم شوهر کردن ولی من چون به ورزش علاقه داشتم تازه ازدواج کردم. امسال که مسابقاتم پخش شد، یه خواستگار برام اومد و الان عقد کردم. خیلی ازم حمایت میکنه و بهم گفته وقتی رفتیم آبدانان میتونم یه باشگاه برای خودم بزنم و ورزشمو ادامه بدم. . قراره تا عید عروسی کنم اما هنوز جهیزیه‌ا‌م جور نشده. عروسی که کنم و برم آبدانان، اون‌وقت میتونم با مربیگری از پس زندگیم بربیام.»

خیلی از دختران عشایر می خواهند مثل من باشند

می‌گوید حالا یکی از خواهرایش هم به تازگی همپای او وارد ورزش شده است: «این خواهرم متولد ۷۴ هست. خیلی ورزش منو دوست داره ولی بقیه‌شون نه؛ البته وضعیت مالیمون اجازه نمیده بقیه هم برن باشگاه.»

او از آرزوی بزرگی سخن می‌گوید که دوست دارد روزی محقق شود: «بزرگ‌ترین آرزوم اینه که در عشایر حتی زیر چادر، بچه‌ها رو جمع کنم و ورزش یادشون بدم چون خیلیاشون زندگی سختی دارن. یه روزایی بود که میرفتم خونه فامیلی، جایی بهم تیکه میانداختن. میگفتن بعضیا میرن شهر معلوم نیست چیکار میکنن، اون‌وقت الکی میگن میرن ورزش. اینا رو به من میگفتن. بارها پشت سرم و جلوی روم این حرفارو زدن اما من ریختم توی خودم و ادامه دادم. دوست دارم به تیم ملی دعوت بشم. من هر روز میرم باشگاه و با قدرت حدود سه، چهار ساعت تمرین می‌کنم؛ آرزوم اینه که قهرمان جهان بشم.»

اما سحر روایتی دیگرگون از دختران عشایر هم دارد. او باور دارد که دختر ایل اگرچه چرخ اصلی اقتصاد خانواده در عشایر را می‌چرخاند اما همواره از دسترسی به موقعیت‌های اجتماعی محروم بوده است: «دخترای عشایر همشون قدرت بدنی بالایی دارن اما عشایر خیلی متعصب هستن و اجازه نمیدن دختراشون وارد این کارا بشن. عید قربان بود که در عشایر با دخترا رفته بودیم کنار چشمه آب بیاریم، دخترای ایل بهم گفتن خوش به سعادت سحر تو زورشو داشتی جلوی اینا وایستی ولی ما نمی‌تونیم. تو عشایری موندیم. چیکار کردی که تونستی قهرمان بشی. کاش ما هم مثل تو بودیم. همش به هم میگفتن یه چندتا حرکت برامون میزنی. میگفتم من اینجا نمیتونم حرکت رزمی بزنم یهو یکی رد میشه میبینه ولی اگه بیاین خونه باهاتون کار میکنم.»

انتهای پیام/ص

6. دى 1395 - 21:11   |   کد مطلب: 14445
برای جهانی ماندن، لالجین صاحب دبیرخانه شد.
سفال,لالجین,میراث فرهنگی,همدان,دبیرخانه,shabnamha,شبنم همدان,afkl ih

به گزارش شبنم همدان به نقل از ایسنا : دستور تشکیل این دبیرخانه و طرح موارد و مشکلات پیش روی برای جهانی ماندن لالجین در جلسه بررسی برنامه‌های شهر جهانی سفال که در بخشداری لالجین با حضور مسئولان محلی و استانی برگزار شد مطرح گردید.

مسئولان شهری و استانی بر این باورند که لالجین برای جهانی ماندن نیازمند دستیابی به یک ضروریاتی است که تأمین نبودن منابع مالی این مهم را دشوار کرده است. بر اساس شواهد موجود و اسناد در دسترس به محض جهانی شدن لالجین سه شاخص کلی شهر جهانی در برنامه سازمان‌ها تعیین شده است.

در اولویت این برنامه‌ها، دستیابی به حوزه زیرساخت برای حل مشکلات سوخت، مکانی برای مسافران، آنتن‌دهی شبکه‌های تلفن همراه و مبلمان شهری در دستور کار است. شاخص دیگر برای این مهم آموزش ترویج در حوزه صنایع دستی و همچنین تبلیغ شهر جهانی لالجین در عرصه بین‌المللی است که در حال حاضر با ساخت فیلم مستند قدم‌های ابتدایی برداشته شده است.

در نشست یاد شده علاوه بر پیگیری موارد مختلف در راستای جهانی ماندن لالجین مشکلات متعدد هم مورد پیگیری قرار گرفت.

مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان همدان در این نشست گفت: در کنار پیگیری و به سر انجام رسیدن تشکیل دبیرخانه،‌ طراحی لوگو و وب سایت لالجین در مراحل پایانی است و به عنوان برند شهرجهانی مورد استفاده قرار خواهد گرفت تا بتوانیم لالجین را در عرصه بین‌المللی به همگان بشناسانیم.

علی مالمیر گفت: شناسنامه‌دار کردن محصولات سفالی در اولویت کاری قرار دارد که با همکاری اتحادیه و انجمن سفال امیدواریم این را با سرانجام برسانیم که این مورد یکی از آیتم‌های شهر جهانی ماندن است.

مالمیر عنوان کرد: لالجین برند جهانی شده است و این اصلی‌ترین هدف شهر جهانی است که در عرصه بین‌المللی شناخته شود تا بتوان به واسطه آن امکان تبادل تجربیات با شهرهای جهانی را ایجاد کرد و همچنین بزودی خواهرخواندگی با شهرهایی از چین و هند به انجام رسد.

انتهای پیام/ص

صفحه‌ها

اشتراک در شبنم ها RSS