16. آذر 1395 - 9:06   |   کد مطلب: 14039

به گزارش شبنم همدان به نقل از جام جم : ماجراهای آدم خیرخواه، آینه عبرت، طبل توخالی، روزنه، محکمه عدالت، آخرین پرواز، مدرسه پیرمردها، برنامه زنده حلقه مهربانی، شاید برای شما هم اتفاق بیفتد، عملیات 125، غیرمحرمانه، دارا و ندار، بدون شرخ، عطرگل یاس، روشن‌تر از خاموشی، راستشو بگو، رانت‌خوار کوچک و بدون شرح برخی ازکارهای کارنامه بازیگری‌اش است او با کارگردان‌هایی چون حسین سهیلی‌زاده، جمال

16. آذر 1395 - 8:52   |   کد مطلب: 14038
به گفته فاطمه دانشورعضو شورای شهر تهران:
خریدوفروش نوزادان درپی تنگ شدن عرصه بر زنان آسیب دیده
عضو شورای شهر تهران با انتقاد از نگاه صرفاً مردانه حاکم بر سیاست‌گذاری‌ها، معتقد است خرید و فروش نوزادان و اجاره کودکان را حاصل تنگ شدن عرصه بر زنان آسیب‌دیده است.
فاطمه دانشور,آسیب اجتماعی,شبنم همدان,فروش نوزاد,کارتن خواب,shabnamha.ir,زنان معتاد,afkl ih

به گزارش شبنم همدان به نقل از خبرگزاری تسنیم : تجربه دیدن شب‌های شهر از پشت شیشه قدی پنجره‌های پنت‌هاوس برجی در شمال تهران، جالب است؛ جالب است اینکه تمام تهران را با همه بزرگی‌اش یکجا زیر پایت ببینی؛ از نور کشدار چراغ ماشین‌های در حال حرکت تا سوسو زدن‌های کم رمق سفید و زردی که هر کدامشان تنها دلیل اثبات وجود خانه‌هایی است که انگار تا بی‌نهایت ادامه دارد.

جالب است اینکه وقتی از پشت شیشه‌ چند جداره پنجره‌های پنت هاوس به سیاهی شب‌های تهران زل می‌زنی، تمام شهر قسمت محوی می‌شود که در پس انعکاس تصویر خودت روی شیشه نقش می‌بندد؛ از آن بالا، همه چیز یک جور دیگر است؛ خانه‌ها یک مکعب‌اند و آدم‌ها، فقط یک نقطه؛ وقتی روبه‌روی شیشه قدی پنجره‌های طبقه 14 برجی در شمال شهر می‌ایستی سخت است نگاهت را از همه چیز بدزدی و بدوزی به زن‌ها و بچه‌های پاتوق‌نشینی که از آن فاصله، حتی به اندازه سر سوزن هم دیده نمی‌شوند؛ به آدم‌هایی که هر جور بایستی، هیچ رقمه در افق زاویه بدنت قرار نمی‌گیرند؛ زن‌ها و بچه‌هایی که نه تنها در چشم مردم و مسئولان، که حتی در برنامه‌ریزی‌های شهری و سیاسی هم دیده نشده‌اند؛ زن‌هایی که به واسطه اعتیاد و بی‌خانمانی، مجبور می‌شوند به همه چیز تن بدهند؛ زن‌هایی که خواسته یا ناخواسته مادرهایی می‌شوند که زندگی بچه‌هایشان را با هروئین و شیشه پر می‌کنند؛ با درد...

فاطمه دانشور از آن‌هایی است که مدت‌هاست دغدغه‌ زنان معتاد، نوزادان و بچه‌های آسیب‌دیده را دارد؛ بچه‌ها و نوزادانی که حاصل زندگی‌های بربادرفته‌اند و زندگی‌شان بر لبه پرتگاه فروپاشی است؛ زنی که معروف به پولدارترین زن شهر است و در عین حال یکی از اعضای شورای شهر؛ زنی پر مشغله که علاوه بر مدیرعاملی یک شرکت، عضویت اتاق بازرگانی و عضویت در شورای شهر، مدیریت مؤسسه خیریه مهرآفرین را هم خودش بر عهده دارد؛ مؤسسه‌ای که تمرکز فعالیتش بر روی زنان و کودکان آسیب‌ دیده است. نخستین کسی که از موضوع فروش نوزادان پرده برداشت و از به دنیا آمدن تعداد قابل توجهی نوزاد معتاد خبر داد. زنی که به قول خودش سعی کرده از جنجال‌های سیاسی دور باشد ولی در عین حال اخبارش از وضعیت اجتماعی، همیشه خبرساز بوده. کسی که گپ و گفت با او در دفتر کارش در پنت هاوس برجی در شمال شهر، قطعاً خالی از لطف نیست.

در بخش نخست این گفت‌وگو، دانشور با ارائه آماری تکان دهنده از تعداد زنان معتاد باردار شهر تهران و تشریح برخی از مشکلات زنان و کودکان آسیب‌دیده، هم از کمی و کاستی‌های برنامه‌ریزی‌های شهری و سیاسی می‌گوید هم از اقداماتی که به بهبود شرایط منجر شده و در این بخش با انتقاد از نادیده‌ گرفته شدن تجارب به دست آمده در برنامه‌ریزی‌های کلان شهر تهران در خصوص مسائل زنان و آسیب‌های اجتماعی، از وجود 1500 زن بی‌سرپناه در شهر تهران خبر می‌دهد.

اگر آسیب‌های اجتماعی «لخت» گفته نمی‌شد به رسمیت هم شناخته نمی‌شد/کودکان و زنان آسیب‌دیده در هیچ برنامه‌ای دیده نشده بودند

- یکی از مشکلات موجود در بحث آسیب‌های اجتماعی نادیده گرفتن این مشکلات بنا به مصلحت‌هایی است که برخی مسئولان به بهانه آن، سعی می‌کنند این آسیب‌ها را آنقدر در لفافه بپیچند که دیده نشود. این وضعیت حتی در شورای شهر هم به چشم می‌خورد.

باورپذیر شدن آسیب‌های اجتماعی شاید یکی از بزرگترین‌ قدم‌هایی بود که در سال‌های اخیر در شورای شهر برداشته شد و گرچه من به کرات بابت عریان گفتن موضوعات مورد نقد قرار گرفتم ولی معتقدم عمق آسیب‌های اجتماعی در شهر تهران به اندازه‌ای است که اگر عریان و لخت گفته نمی‌شد، کسی متوجه وسعت و عمق آن نمی‌شد؛ به طور مثال موضوع خرید و فروش نوزادان از جمله این موارد بود که تا زمانی که به صورت واضح و شفاف بیان نشد، هیچ اقدامی برای آن انجام نشده بود و حتی به رسمیت شناخته نمی‌شد.

- با وجود اینکه شوراهای شهر باید بیش از هر وجهی، به وجوه اجتماعی و مسائل و آسیب‌های اجتماعی شهر بپردازد چرا هیچ وقت شورای شهر تهران کار مفصلی در خصوص این آسیب‌ها که به وفور در پایتخت هم وجود دارد کاری انجام نداد.

وقتی برنامه پنج ساله شهرداری تهران ارائه شد، تمام فصل‌های این برنامه را خواندم متوجه شدم که موضوع آسیب‌های اجتماعی تقریبا هیچ وزنی در این برنامه ندارد و عمده‌ترین قشری که در این برنامه کاملاً مغفول مانده بود، کودکان و پس از آن زنان بودند. لذا در فصلی مجزا، این موضوع را مورد توجه قرار دادیم و حتی در زمان رای‌گیری برای تصویب این فصل هم مخالفت‌های زیادی وجود داشت چراکه به عنوان مثال برخی از اعضا معتقد بودند که رسیدگی به موضوع کودکان و بچه‌های بی‌سرپناه وظیفه ما نیست و این در حالی بود که بهزیستی هم به این موضوع ورود نمی‌کرد و نهایتاً بچه‌ها در خیابان می‌ماندند؛ بالاخره با هر ضرب و زوری بود این فصل رای آورد و بعد از چند جلسه با خود آقای قالیباف، شهردار تهران ورود جدی به محله هرندی پیدا کرد؛ محله‌ای که به عنوان آسیب‌خیزترین محله در شهر تهران شناخته شده است؛ ورود آقای قالیباف به هرندی، نه تنها سر و صداهای رسانه‌ای به همراه داشت، بلکه باعث همراه شدن دستگاه‌های مختلف به موضوع آسیب‌های اجتماعی شد؛ دستگاه‌هایی که هیچ وقت تا قبل از آن آسیب‌های اجتماعی را تا این اندازه لمس نکرده بودند و در مجموع این معضل اجتماعی توسط دستگاه‌های مختلف کشور باور شد.

انتقاد دانشور از قالیباف و NGOهای حوزه اعتیاد / جای زنان با تجربه در جلسات سیاست‌گذاری دادستانی و پلیس برای «زنان و کودکان آسیب» خالی است

- خب پس چرا برنامه‌های اجرایی شده در این حوزه تا این اندازه شلخته است؟ مثلاً چرا مراکز بهاران با آن همه حمایت‌های رسانه‌ای و غیررسانه‌ای، احداث می‌شود ولی کارکرد درستی پیدا نمی‌کند؟

یکی از عمده‌ترین اشکالاتی که در حوزه آسیب‌های اجتماعی و در مدیریت شهری به آقای قالیباف وارد است این است که در برنامه‌ریزی‌های انجام شده، دقت چندانی به مطالعات اجتماعی نشده و آقای قالیباف در این حوزه مدیران متعددی را به کار گرفت و شاهد تغییر و تحول سریع مدیران در این بخش بودیم؛ مدیرانی که متاسفانه نه سابقه کار در این حوزه را داشتند و نه تحصیلات مرتبط؛ لذا این مدیران با آزمون و خطا برای حل آسیب‌های اجتماعی راهکار ارائه دادند. آن وقت پس از کسب تجربه هم بلافاصله عوض شدند و میانگین عمر مدیران شهری در حوزه اجتماعی حدود 2 سال و یا کمتر است. مدیرانی که قطعاً آمدن و کارکردنشان هزینه هایی برای شهر داشته و زمانی که کمی با مسائل آشنا شدند، برکنار شده یا تغییر سِمت دادند. این موضوع یکی از آسیب‌زاترین موضوعاتی است که در حوزه اجتماعی و آسیب‌های اجتماعی تحت مدیریت شهری با آن روبروییم.

البته در موضوع اعتیاد متاسفانه NGO ها و خیریه‌های فعال در این حوزه نیز در اغلب موارد نگاه سودگرایانه به آسیب‌های اجتماعی دارند؛ مثلا نگاه کنید خیریه‌های فعال در حوزه بیماران سرطانی یا بیماران صعب العلاج دیگر، خدماتشان به مددجویان و بیماران را به صورت رایگان ارائه می‌دهند ولی خدماتی که NGOهای فعال در حوزه اعتیاد به معتادان می‌دهند در اغلب موارد رایگان نیست و اگر هم این هزینه را از معتادان یا مددجویانشان دریافت نکنند باید آن را از محل دیگری تامین کنند؛ مثلا کمپ‌های طرف قرار داد شهرداری، این رقم را از شهرداری می‌گیرد و این نگاه منفعت طلبانه به مددجویان توسط این خیریه‌ها باعث می‌شود تا خدمات با کیفیت به آن ها ارائه نشود.

از سوی دیگر حتی در جلساتی که پلیس پایتخت، نماینده دادستانی و دیگر مسئولان شهری حضور داشتند و قرار بود برای زنان و کودکان آسیب‌دیده برنامه‌ریزی کنند، جای زنانی که در این زمینه تجربه و اطلاع کامل داشتند خالی بود؛ یعنی حتی یک درصد احتمال نمی‌دادند که ممکن است یک متخصص با تجربه در این بخش نکته‌ای را ببیند که از دید آن‌ها مغفول مانده. نتیجه آن نیز می‌شود مشکلاتی که در اجرا طرح‌ها شاهد آن هستیم.

نگاه حاکم بر سیاست‌گذاری‌های «مردانه‌» است/چرا باید دو دختربچه یک زن معتاد بستری در شفق، 6 ماه دست موادفروش‌ها باشند

- مثلا چه اشکلاتی؟

بعد از گنجانده شدن موضوع آسیب‌های اجتماعی و به خصوص آسیب‌هایی که متوجه زنان و کودکان معتاد در یکی از فصول برنامه پنج ساله شهرداری، با یک مشکل مواجه شدیم؛ اینکه دیدیم نگاه حاکم بر مصوبات و سیاست‌گذاری‌ها در برنامه‌ها کاملاً مردانه است؛ به عنوان مثال در موضوع کارتن‌خوابی، تمام نگاه‌ها مردانه است و برنامه ریزانی که این سیاست‌ها و برنامه‌ها را تدوین کرده‌اند اصلاً تصوری از کارتن‌خوابی زنان نداشتند؛ این در حالی است که حتی بارداری و فرزندآوری زنان کارتن‌خواب را هم در برنامه‌های خود ندیدند. لذا شما شاهدید اکثر سامان‌سراها و گرمخانه‌ها، مختص مردان ساخته شد و زنان و کودکان جایی در این بین نداشتند. حتی در مرکز شفق و مدیریتی که بر این مرکز در زمان درمان زنان معتاد خیابانی اعمال می‌شد نیز شاهد این اتفاقات بودیم.

- دقیقا چه اتفاقاتی؟

آن زمان ما شاهد بودیم که سیاست‌گذاران و پیمانکار این مرکز، برای زنانی که بچه داشتند فکری نکرده بودند؛ مثلا مواردی وجود داشت که مادرانی به این مرکز منتقل شده بودند که فرزندان و کودکان دخترشان در خیابان بودند و پیش مواد فروش مانده بودند خب شما فکر می‌کنید چه اتفاقی برای یک دختربچه 7 ساله و 9 ساله‌ای که پیش مواد فروش غریبه مانده‌ می‌افتد؟ یعنی حتی این سوال به ذهن مسئولان نرسیده بود که وقتی به یک زن نگاه می‌کنیم باید یک مادر را هم در وجود او ببینیم و احتمال دهیم فرزندی دارد و باید فکری هم برای نگه‌داری از فرزند او کنیم. این همان نگاه مردانه‌ای است که می‌گویم.

 هیچ مرکزی حاضر نیست شب‌ها به زنان بی‌خانمان و فرزندانشان جا دهد/1500 زن بی‌سرپناه در تهران

- در مجموع مکانی برای نگهداری زنان بی‌سرپناه در تهران وجود دارد؟ زنانی که گاهاً کودکی هم همراهشان هست.

تنها یک مرکز لویزان وجود داشت که نهایتاً در فصل زمستان که بیشترین نیاز به سرپناه برای زنان بی‌سرپناه پایتخت وجود داشت، قادر به پذیرش 100 تا 120 زن بود. این در حالی بود که آمار این زنان بین 1000 تا 1500 نفر بود و مابقی زنان بی سرپناه شهر، باید شب را تا صبح در خیابان‌ها سپری می‌کردند؛ علاوه بر این، مرکز لویزان هم تنها از زنان و مادران بدون فرزند و کودک، پذیرش می‌کرد و مادرانی که همراهشان نوزاد یا کودکی داشتند، جایی برای گذراندن شب نداشتند. از طرفی بهزیستی هم به عنوان تنها مرکزی که حق نگهداری از کودکان را دارد، به گشت‌های شبانه مجهز نیست و تنها گشت‌های شهرداری با چنین کیس‌هایی مواجه می‌شوند که زن و فرزندش در گوشه‌ای از خیابان نشسته‌اند و این معمولا در ساعات نیمه شب اتفاق می‌افتد که در آن ساعات، بهزیستی پاسخگو نیست.

- حتی اگر پاسخگو هم باشد معمولا این زنان نگاه خیلی مثبتی به بهزیستی ندارند و تصور می‌کنند بهزیستی قصد جدا کردن فرزندانشان از آن‌ها را دارد.

درسته؛ چون وقتی این مادران در اختیار بهزیستی قرار می‌گیرند، مادران و فرزندانشان را تفکیک می‌کنند و مادرانی که احساس وابستگی نسبت به فرزندشان دارند از ماموران بهزیستی می‌ترسند و از دست آن‌ها فرار می‌کنند. لذا به نظر می‌رسد در ایران هم مثل سایر کشورهای دنیا می‌بایست سازوکاری فراهم شود تا کودکان و مادرانی که سرپناهی برای زندگی ندارند، بتوانند در کنار هم بمانند.

به هر حال الان هم زنان بی‌سرپناهی که فرزند یا نوزادی دارند جایی برای ماندن در شب ندارند و هیچ مرکزی حاضر به پذیرش آن‌ها نیست؛ البته آقای قدمی رئیس سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران قول‌ مساعدی برای حل این مشکل داده‌اند که مرکز زنان چیتگر، زنان بی‌سرپناهی که به همراه خود، فرزندشان را دارند پذیرش کنند که البته هنوز این امکان فراهم نشده.

تنگ شدن عرصه برای این زنان باعث خرید و فروش نوزادان می‌شود

- البته تصور می‌کنم مشکل قانونی هم در این بخش وجود دارد. درسته؟

یک مشکل قانونی وجود دارد و عنوان می‌شود که بر اساس قانون، تنها بهزیستی حق نگهداری نوزادان و کودکان در شب را دارد و اگر خدای ناکرده مادر در مراکز شهرداری، رفتار پرخطری با فرزند داشته باشد و اتفاق ناگواری برای کودکان رخ دهد، مسئولیت آن متوجه مرکز خواهد بود لذا این مشکل قانونی باعث شده تا این مراکز از پذیرش زنان و فرزندانشان سر باز زنند.

خب شما نگاه کنید وقتی هیچ برنامه‌ریزی خاص و درستی برای این قشر از زنان و حتی نوزدان و کودکانشان نداریم، بالتبع عرصه برای آن‌ها تنگ می‌شود و این تنگ شدن عرصه شاید یکی از دلایل برخی اسیب‌هایی است که امروز متوجه ما است؛ آسیب‌هایی مثل خرید و فروش نوزادان، رها کردن نوزادان و انداختن نوزاد به سطل آشغال.

لزوم طراحی یک وزارتخانه مستقل برای مسائل اجتماعی/ کمک ناچیز کمیته امداد عملاً مشکلی را حل نمی‌کند

- به عنوان آخرین سوال، چه راهکاری برای حل این معضلات اجتماعی در ابعاد کلان و کشوری وجود دارد و چرا اصلاً کمیته امداد یا چنین سازمان‌هایی ورود جدی به این مسائل ندارند؟

کمیته امداد خیلی کار مددکاری اجتماعی انجام نمی‌دهد و بیشتر در زمینه‌های حمایتی ورود می‌کند و مبالغ اندکی را در اختیار مددجویانش قرار می‌دهد که این مبالغ عملاً نمی‌تواند مشکلی از این خانواده‌ها را حل کند و از طرف دیگری چون موضوع زنان آسیب‌دیده را به عنوان موضوعی تخصصی نگاه می‌کند، چندان ورودی به این مساله پیدا نمی‌کند. البته بهزیستی در این موضوع ورود کرده ولی ساختار فعلی این سازمان، جوابگوی این همه ماموریت نیست.

متاسفانه بعد از تلفیق وزارت رفاه، کار و تعاون، مسائل اجتماعی در یک معاونت خلاصه شد که خروجی خاصی نداشت و از طرف دیگر هم سایر دستگاه‌های مسئول از جمله وزارت کشور، شهرداری‌ها و ... در وقت‌های اضافی‌شان نگاهی به موضوع آسیب‌های اجتماعی و مسائل اجتماعی داشتند در حالی که مسائل اجتماعی، موضوعی نیست که بشود در وقت اضافه و به عنوان یک موضوع حاشیه‌ای در کنار مسئولیت‌های اصلی یک سازمان به آن نگاه کرد و مستلزم سازمان یا وزارتخانه‌ای است که صرفاً نگاهش به صورت تمام وقت متوجه این موضوع باشد. لذا با توجه به شرایط فعلی، قطعاً زمانی که نیاز به یک وزارتخانه واحد در خصوص مسائل اجتماعی داشته باشیم دور نخواهد بود چراکه نه تنها بحث آسیب‌های اجتماعی، بلکه موضوعات و مسائل اجتماعی جوانان و مردم یکی از موضوعاتی است که به صورت جدی می‌بایست برای آن‌ها فکر شود. مثلا اینکه چرا ما تا این اندازه معتاد داریم؟ چرا هیچ پیش‌بینی برای تخلیه هیجانات جوانان نشده است؟ چرا زیرساخت‌های اجتماعی معقول برای جوانان در نظر گرفته نشده؟ تمام این مسائل از جمله عواملی است که باعث سوق داده شدن جوان‌ها به تخلیه هیجانات در مسیرهای نامعقول و روی آوردن آن‌ها به خوشی‌های کاذب می‌شود که در وهله اول، اعتیاد یکی از بارزترین نمودهای آن است. شاهد این مدعا هم تعداد قابل توجه جوان‌هایی است که علی‌رغم تحصیلات عالی، درگیر معضل اعتیاد شده‌اند و مواد مخدر را عاملی برای پر کردن خلاءهای زندگی خود می‌بینند. این وضعیت در موضوع طلاق نیز صادق است؛ لذا باید یک دستگاهی، وقت و هزینه اصلی خود را صرف مسائل و موضوعات اجتماعی کند و این خلاء پر شود.

انتهای پیام/ص

16. آذر 1395 - 8:33   |   کد مطلب: 14037
آلبوم جدید متعلق به آقای گلزار است و برادران در دو قطعه از این آلبوم با گلزار همخوانی می‌کند.
محمدرضا گلزار,شبنم همدان,حامد برادران,shabnamha.ir,کنسرت محمدرضا گلزار,afkl ih
به گزارش شبنم همدان به نقل از باشگاه خبرنگاران : حامد برادران خواننده از انتشار آلبوم مشترک خود با محمدرضا گلزار تا قبل از پایان سال خبر داد و گفت: به احتمال زیاد در اسفند ماه این آلبوم منتشر می‌شود.  

برادران که در گذشته هم آهنگهای مشترکی را با گلزار منتشر کرده بود در خصوص عوامل این آلبوم اظهار کرد: همه‌ی عوامل به طور کامل مشخص نشده‌اند اما بعضی از آنها قطعی شده‌اند؛ عاطفه حبیبی یکی از ترانه‌سراها خواهد بود، تنظیم کننده خودم هستم که شاید تنظیم کنندگان دیگری هم او را کمک کنند.

 
وی در خصوص جزییات آلبوم عنوان کرد: این آلبوم به احتمال زیاد 12 قطعه دارد که خواننده همه‌ی قطعات محمدرضا گلزار است ولی شاید در 2 قطعه من هم با گلزار همخوانی ‌کنم. این آلبوم به طور کلی صوتی است ولی کلیپ های تصویری هم مدنظر خواهیم داشت.  

وی همچنین در خصوص برگزاری کنسرت گفت: تور کنسرتهای آقای گلزار به احتمال زیاد از حدود دو هفته‌ی آینده در شهرهای مختلف به اجرا درمی‌آید و تا چند هفته‌ی آینده جزئیات بیشتری از این آلبوم مشخص می‌شود که احتمالاً در نشستی آنها را بیان خواهیم کرد. 

انتهای پیام/ص

16. آذر 1395 - 8:18   |   کد مطلب: 14036
در این دوره از مسابقات تیم های همدان، کرمان و سمنان الف به ترتیب در جایگاه های اول تا سوم قرار گرفتند. کاپ اخلاق نیز به تیم یزد اختصاص یافت.
مسابقات جودو,شبنم همدان,قهرمانی کشور,shabnamha.ir,مقام نخست,همدان,afkl ih

به گزارش شبنم همدان ، سایت ورزش بانوان و به نقل از فدراسیون جودو و کوراش نوشت : رقابت‌های جودو قهرمانی بانوان کشور و انتخابی تیم ملی به میزبانی استان سمنان و با حضور جودوکارانی از سراسر کشور در روزهای ۱۱ و ۱۲ آذرماه جاری برگزار شد.

در این دوره از مسابقات تیم های همدان، کرمان و سمنان الف به ترتیب در جایگاه های اول تا سوم قرار گرفتند. کاپ اخلاق نیز به تیم یزد اختصاص یافت.

نتایج اوزان مختلف این دوره از مسابقات به شرح زیر است :

وزن -۴۸
نفر اول لیلا سیاهوشی از همدان
نفردوم فاطمه پورفریدونی از کرمان
نفرات سوم فاطمه شعبانی از خراسان رضوی وفاطمه رشیدی لرستان

وزن -۵۲
نفر اول طاهره آذر پیوند از کهکیلویه وبویر احمد
نفر دوم الهام بهرامی از لرستان
نفر ات سوم لیلا زارعی خراسان رضوی و اسما نادری از همدان

وزن -۵۷
نفر اول مبینا عزیزی همدان
نفر دوم نگین نظری لرستان
نفرات سوم محدثه حسینی خراسان رضوی
و فاطمه علی عرب سمنان الف

وزن -۶۳
نفر اول زهرا نادری چهارمحال و بختیاری
نفر دوم محیا اکبری خراسان رضوی
نفرات سوم آذر کولیوند همدان
و زهرا غفاری آ.ش

وزن -۷۰
نفر اول دنیا آقایی سمنان الف
نفر دوم مریم بربط همدان
نفرات سوم فاطمه بروشکی کرمانشاه
مهتاب باغچقی خراسان شمالی

وزن -۷۸
نفر اول محبوبه حریفی کرمان
نفر دوم لیلا امن نژاد آ.ش
نفرات سوم محبوبه بیدل خراسان رضوی
ومعصومه خسروی تهران

وزن +۷۸
نفر اول فاطمه برمکی مازندران
نفر دوم فاطمه برزگری یزد
نفرات سوم فاطمه شاهسوندی مازندران
و فهیمه ده پهلوانی تهران

 

انتهای پیام/ص

15. آذر 1395 - 20:51   |   کد مطلب: 14027
کافی است گریه کند تا سیخ داغ بر جسم نحیفش نقش یک یادگاری جدید را باقی گذارد. "آتوسا" یکی دیگر از قربانیان کودک آزاری است، کودکی که اکنون سرپرستی اش به سازمان بهزیستی کشور واگذار شده است.
کودک آزاری,آتوسا,شبنم همدان,معتاد,shabnamha.ir,آتوسا ؛قربانی دیگر کودک آزاری,afkl ih

به گزارش شبنم همدان ، جام جم آنلاین و به نقل از میزان نوشت : هنوز چند روزی تا تولد یک سالگی او زمان باقی است. روزهای دشواری را پشت سر گذرانده و این طور به نظر می رسد که با تغییر محیط، بتواند آینده ای روشن تر داشته باشد.

"آتوسا" حاصل ازدواج پدر و مادری معتاد است. پدری 40 ساله و مادری 38 ساله که ساکن شهرستان نیشابور بوده و تجربه مصرف انواع مواد مخدر و محرک را دارند.

گریه های کودکانه آتوسا، هر بار که پدر و مادر پولی برای تهیه مواد مخدر نداشته اند، پتکی بر سر آنها بوده است.

آنها برای ساکت کردن کودک، بدنش را با سیم کبود کرده و در آخر نیز با ته سیگارهایشان بدن نحیف او را سوزانده اند.

یادگارهای سیخ و ته سیگارهای پدر و مادر و را می توان در سراسر بدن آتوسا مشاهده کرد. بدنی که اکنون یا کبود است و یا سوخته...

برای اطلاع از وضعیت کودکی که در نیشابور مورد آزار و اذیت والدین قرار گرفته است با مریم دهنوی، مددکار اجتماعی موسسه خیریه مهرآفرین گفت و گویی داشته ایم.

وی در رابطه با وضعیت خانواده این کودک می گوید: مادر و پدر کودک هر دو معتاد هستند. آنها انواع مواد مخدر را تجربه کرده اما بیشتر شیشه مصرف می کنند.

این مددکار اجتماعی می افزاید: پدر و مادر 2 فرزند دارند که به دلیل اعتیاد شدید، فرزند نخست آنها که دختری 9 ساله است اکنون با پدر بزرگ و مادر بزرگ زندگی می کند.

دهنوی در خصوص وضعیت کودک یک ساله که مورد کودک آزاری قرار گرفته است می گوید: آثار سوختگی و کبودی به شدت در بدن کودک مشاهده شده و او تاکنون 2 بار به بیمارستان ارجاع داده شده است.

وی می افزاید: نخستین بار مادر این کودک او را در تاریخ 9 خرداد ماه به بیمارستانی در نیشابور برده است. علت مراجعه به بیمارستان، اسهال و استفراغ شدید بوده اما در همان مراجعه اول نیز نشانه های کودک آزاری در بدن کودک وجود داشته است.

این مددکار اجتماعی با اشاره به تحویل کودک به بیمارستان برای پیگیری مراحل درمانی او می گوید: در تاریخ 25 شهریور ماه، عموی کودک به خانه آنها مراجعه می کند. در این دید و بازدید عمومی آتوسا مشاهده می کند که وضعیت او بسیار وخیم بوده و به هیچ محرکی واکنش نشان نمی دهد به همین خاطر نیز عمومی آتوسا او را در حالت اغما به بیمارستان منتقل می کند.

دهنوی از اقدامات پزشکی به منظور بهبود وضعیت این کودک خبر می دهد و می گوید: در همان ابتدا اقدامات پزشکی به منظور بهبود وضعیت این کودک در دستور کار قرار گرفت. پزشکان در مراجعه دوم کودک، درمان او را زمانی آغاز کردند که وی در حالت اغما بود و هیچ واکنشی نشان نمی داد.

وی با اشاره به متواری بودن پدر و مادر کودک می گوید: پدر و مادر آتوسا بعد از اینکه عموی او کودک را به بیمارستان منتقل کرد از خانه متواری شده و اکنون اطلاعی از آنها نیست.

این مددکار اجتماعی در رابطه با اقدامات صورت گرفته به منظور تحویل نوزاد به بهزیستی شهر مشهد می گوید: پس از پیگیری های صورت گرفته سرپرستی کودک به سازمان بهزیستی واگذار شد. وی اکنون به شیرخوارگاهی در شهر مشهد منتقل شده و علت آن نیز این است که در نیشابور شیرخوارگاهی وجود ندارد.

دهنوی در خصوص وضعیت حال حاضر کودک در شیرخوارگاه مشهد می گوید: وضعیت درمانی کودک همچنان در حال پیگیری است اما تا حدود زیادی بهبودی در شرایط او مشاهده می شود.

 

انتهای پیام/ص

15. آذر 1395 - 20:43   |   کد مطلب: 14026
مدیر اجتماعی، فرهنگی و گردشگری شهرداری منطقه ۲ همدان از برپایی نمایشگاه نقاشی و آثار معلولان در استان خبر داد.
همدان,نمایشگاه,شبنم همدان,آثار هنری معلولان,shabnamha.ir,نمایشگاه نقاشی,afkl ih

به گزارش شبنم همدان به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان از همدان : سیدمصطفی موسوی اظهار کرد: به مناسبت هفته معلولان نمایشگاه نقاشی و آثار معلولان توسط شهرداری منطقه 2 با همکاری جامعه توانمندان فرهیخته به مدت پنج روز برگزار می‌شود.

 

وی با اشاره به توانایی‌های مختلف هنرمندان معلول گفت: در این نمایشگاه بیش از 130 اثر هنری از آثار اعضای جامعه توانمندان فرهیخته به نمایش گذاشته خواهد شد.

 

مدیر اجتماعی، فرهنگی و گردشگری شهرداری منطقه 2 همدان ضمن تأکید بر ظرفیت بالای هنری توان یابان، ارج نهادن به این توانمندی ها را عامل افزایش انگیزه هنرمندان دانست و با اشاره به تاثیرات مثبت نمایش و عرضه آثار آنها افزود: معلولیت‌های جسمی افراد نباید موجب محدودیت آنها در فعالیت‌های جامعه باشد.

 

وی شعار نمایشگاه را «معلولیت محدودیت نیست، روح بلند آدمیت فراتر از هر معلولیتی است»، دانست و با تأکید بر عینی بودن شعار، نمایشگاه را مصداق روشن و بارزی از این شعار بیان کرد.

 

موسوی خاطرنشان کرد: این نمایشگاه از تاریخ 13 تا 17 آذرماه سال جاری از ساعت 9 تا 12 و 15 تا 17 در محل نگارخانه مجتمع فرهنگی هنری عین القضات همدانی آماده حضور بازدیدکنندگان است.

 

گفتنی است، مراسم افتتاحیه نمایشگاه روز شنبه 13 آذرماه ساعت 15 با حضور اعضای جامعه توانمندان فرهیخته همدان، مسؤولان استان و اقشار مختلف مردم برگزار خواهد شد.

 

انتهای پیام/ص

 
15. آذر 1395 - 16:47   |   کد مطلب: 14024
رئیس سازمان حفاظت محیط زیست عموم مردم را به "چالش 18 درجه " دعوت کرد.
معصومه ابتکار,محیط زیست,شبنم همدان,موتورخانه ها,منابع آلاینده هوا,shabnamha.ir,شهرهای بزرگ,afkl ih,مسئولیت اجتماعی
به گزارش شبنم همدان به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان : معصومه ابتکار رئيس سازمان حفاظت محیط زیست در کانال تلگرامی خود نوشت: یک حرکت عملی، ساده و موثر برای ایفای مسئِولیت فردی و اجتماعی در کاهش آلاینده های هوا و مقابله با تغییر اقلیم موتورخانه ها و سیستم های گرمایشی شهر‌های بزرگ در زمستان از منابع آلاینده هوا به شمار می روند.
 
 در حال حاضر ممیزی، معاینه فنی و استانداردسازی موتورخانه های ساختمان های دولتی و نهادهای عمومی مانند شهرداری ها اجباری است و به زودی معاینه فنی موتورخانه های ساختمان ها و مراکز تجاری و مسکونی نیز اجباری خواهد شد.
 
در شهری مثل تهران حدود دو میلیون واحد وجود دارد که دارای سیستم های گرمایشی هستند و با تهویه آن‌ها حجم عظیمی از آلاینده ها در فضای شهر تخلیه می شود.
 
در این شرایط کنترل درجه دما به نحوی که تفاوت زمستان و تابستان در داخل خانه ها احساس شود و هر از گاه ناچار نشویم پنجره ها را باز کنیم، یک مسئولیت اجتماعی مهم و یک اقدام ارزشمند برای سلامت خودمان است.
 
شکی نیست که در کنار اقدامات اجرایی، فرهنگسازی برای تغییر وضعیت محیط زیست و بر عهده گرفتن مسئِولیت های فردی هر یک از آحاد جامعه، حیاتی و انکار ناپذیر است.
 
انتهای پیام/ص
15. آذر 1395 - 16:34   |   کد مطلب: 14023
در حالی این روزها بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاه ها معضل مهم کشور شده که آمار جدید از ورود سالانه ۱۵هزار نفر با مدرک دکترا به صف بیکاران کشور حکایت دارد.
بحران بیکاری,شبنم همدان,فارغ التحصیلان دکترا,shabnamha.ir,صف بیکاران کشور,afkl ih

به گزارش شبنم همدان به نقل از خبرگزاری تسنیم :  معضل بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاه ها مدتی است که به عنوان معضل اصلی کشور مطرح است.  جوانانی که ویژگی مشترک همه آنها داشتن تحصیلات دانشگاهی است، همه آنها در رده های مختلف کاردانی تا دکترا هستند و همگی نسبت به یافتن شغل طرز فکری شبیه هم دارند.

تا دهه 60 و 70 تقریباً مشکل خاصی با عنوان اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی در کشور وجود نداشت و حتی افراد دیپلمه نیز می توانستند به آسانی در مشاغل مختلف وارد شده و فعالیت کنند، اما امروز شرایط کاملاً تغییر یافته و افراد با مدارک کارشناسی تا دکترا نیز با چالش های فراوانی برای ورود به بازار کار مواجه اند.

کارشناسان عامل اصلی بیکاری در جامعه فارغ التحصیلان را در چند زمینه بازگو می کنند. جهش یکباره میزان تولدها در دهه 60 و رسیدن آنها به سن کار در دهه های 80 و 90، رشد نامناسب و ضعیف بنگاه های شغل ساز، ورشکستگی، تعدیل نیرو، در برخی موارد ورود تکنولوژی های نوین در کار، افزایش چشمگیر تعداد فارغ التحصیلان دانشگاهی و تغییر ذائقه آنها نسبت به کار؛ می تواند در ایجاد شرایط فعلی بازار کار ایران تاثیر مستقیم داشته باشند.

برخی دیگر علت اصلی بیکاری فارغ التحصیلان را نداشتن مهارت می دانند. دانش آموختگانی که سال های زیاد را پشت میزهای دانشگاه سپری کرده اند اکنون چیزی برای عرضه در بازار کار ندارند. اما با وجود نداشتن مهارت لازم ذائقه آنها برای کار، یافتن شغلی اداری و پشت میز نشینی هست.

* بستر مناسب برای اشتغال فارغ التحصیلان دکتری نداریم

 شاهد کلام ما اظهارات، مجتبی شریعتی نیاسر ،معاون آموزشی وزارت علوم است که  می گوید: متاسفانه آمار می گوید وضعیت اشتغال ما متناسب با فارغ التحصیلان نیست. به طور طبیعی دانش آموختگان دکتری شغل خود را در دانشگاه می بینند در حالی که در بهترین حالت میان 5 تا 6 هزار نفر از 20 هزار نفر شرکت کننده دارای مدرک دکتری، جذب دانشگاه می شوند و این موضوع به این معنا است که سالانه 15 هزار فارغ التحصیل دکتری را تحویل جامعه می دهیم در شرایطی که جای مناسبی برای اشتغال آنها نداریم.

 آمارهای ارائه شده از معاون آموزشی وزارت علوم به این معنی است که سالانه 15 هزار دکتر بیکار به صف بیکاران فارغ التحصیل افزوده می شود.

اما جالب اینجاست که بحران بیکاری در حال حاضر گریبان گیر فارغ التحصیلان دانشگاهی است و متأسفانه دولت موفق به ایجاد رونقی در این زمینه نشده است. در حالی بازار کار فارغ التحصیل دانشگاهی گره کور خورده است که  بازار مشاغل ساده بحرانی ندارد و در بسیاری از موارد رونق هم دارد. معضل بیکاری در حال حاضر  متعلق به جمعیت میلیونی فارغ التحصیلان بیکار است.

برخی فارغ التحصیلان دانشگاهی نیز برای جلوگیری از زیان بیشتر به کسب و کارهایی غیر از تحصیلات خود دست زده اند و با وجود اینکه سال ها عمر و هزینه خود را صرف تحصیلات دانشگاهی کرده اند، امروز به دلیل نبود زمینه اشتغال در رشته های تخصصی، وارد مشاغل و حرفه های دیگری شده اند.

اکنون این سوال مطرح است اگر نظام آموزشی کشور این قابلیت و رسالت را داشت که از ابتدا استعداد و توانمندی های افراد را شناسایی و آنها را به سمت همان مشاغل هدایت کند، امروز با جوانانی مواجه می شدیم که با درجه تحصیلی کارشناسی تا دکترا مجبور شوند برای فرار از بیکاری به مشاغلی فرسنگ ها دورتر از تحصیلاتشان رو بیاورند؟

 آیا کسی نمی تواند این مسئولیت را بر عهده بگیرد که به دانشگاه ها برنامه جذب سالیانه دانشجو بر اساس نیازهای روز بازار کار ارائه و از آنها در پایان هر سال تعدادی فارغ التحصیل تحویل بگیرد ؟ تا چه زمانی دانشگاه ها باید در رشته های مختلف دانشجو جذب کنند و مدرک بدهند، در حالی که سال هاست برای بسیاری از رشته ها در بازار کار جایی وجود ندارد، چه کسی پاسخگو است؟

انتهای پیام/ص

15. آذر 1395 - 14:34   |   کد مطلب: 14019

به گزارش شبنم همدان، در دهه وقف نمایشگاهی در آستانه امامزاده عبدالله همدان برگزار شده است.  در راستای برپایی این نمایشگاه سید حسن رضوی ، مسئول فرهنگی اوقاف، اظهار داشت: وقف یکی از زیباترین جلو ه های ماندگارعمل انسان است.

15. آذر 1395 - 13:24   |   کد مطلب: 14018
پرونده «افغانستانی‌ها و روایت یک لقمه نان حلال»
قصه «زینب» و پرورش نخبگان مهاجر افغانستانی در دل زمین‌های کشاورزی
شوهرم در جنگ‌های افغانستان کشته شد، دو دختر دارم که دانشگاه فردوسی و تهران درس می‌خوانند، برادرم هم سر همین زمین است دختر او هم دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران است، راستش با همین پول کارگری و زحمتکشی کشاورزی آنها را به دانشگاه فرستاده‌ایم . . .
افغانستان,شبنم همدان,ایران,shabnamha.ir,مهاجرت,afkl ih

به گزارش شبنم همدان به نقل از خبرگزاری تسنیم :مردم افغانستان در زمره سختکوش‌ترین و زحمتکش‌ترین و در عین حال قانع‌ترین مردمان هستند که عموماً فرقی نمی‌کند در زندگی‌های مجلل یا مرفه و یا زندگی‌های ساده باشند اما باور بر غیرتمندی و تلاش برای کسب روزی از طرق حلال در آنها وجود دارد.

با نگاهی اجمالی به زندگی مهاجران افغانستانی اطراف خود این موضوع را می‌توانید به‌وضوح مشاهده کنید، مردمانی که غیرت زنانشان هم دست کمی از مردان‌شان نداشته و شانه به شانه شمع جاودانگی بنیان خانواده را روشن نگاه می‌دارند.

 

در زیر متن کامل این شماره از پرونده را مطالعه می‌کنید:

اینجا زمین‌های کشاورزی حوالی بلوار آوینی و این قطعه زمینی چهار هزار متری است که منتهی به شهرک صادقیه می‌شود، حکایت امروز حکایت زنانی است که در عین فقر و بی سرپناهی فرزندانشان افتخار جامعه می‌شوند.

مرا گوشه می‌کند، اطرافش را می‌پاید که کسی دیگر نباشد، توی دلم حدس می‌زنم شاید پای حرفی زنانه در میان است، نگاهش می‌کنم می‌گویم زینب بگو...گوشه لبش را گاز می‌گیرد و بغضش را قورت می‌دهد، طوری که دردش را من حس می‌کنم، می‌گوید اصلا نمی‌دانم زدن این حرف درست است یا نه ولی اگر نگویم تا آخر یک چیزی روی سینه‌ام سنگینی می‌کند، انگار دو پا روی قلبم ایستاده‌اند...می‌گوید اشکالی ندارد، بنویس، بنویس زنی که در 18 سالگی بیوه می‌شود سخت است کمر راست کند و یک "نَه" محکم بگوید و اشک‌ها از روی گونه‌های ترک خورده‌اش سر می‌خورد و می‌آید پایین...

ادامه می‌دهد؛ زندگی را فقط طوری می‌گذرانم که گدایی نکنم و پسرانم با نان حلال بزرگ شوند.

اینجا، زمین‌های کشاورزی حوالی گلشهر

اینها فقط بخشی ازحرف‌های زینب است، امروز که برای گزارش به زمین‌های کشاورزی اطراف گلشهر رفتم با خودم عهد کردم میان آن همه سبز و سبزینگی از کارگران آنجا فقط از عشق به زندگی بپرسم و امید...اما اشک‌های زینب تمام معادلاتم را بهم ریخت.

اینجا زمین‌های کشاورزی حوالی بلوار آوینی و این قطعه زمینی چهار هزار متری است که منتهی به شهرک صادقیه می‌شود، هوا سوز دارد و باد می‌پیچد و می‌پیچد و مرا میان این همه افکار پرت می‌کند به دوران کودکی خودم، آن روزهای زمستانی که پدر دیر می‌آمد و من یک لنگه پا دم در منتظرش می‌ماندم و می لرزیدم و از هر چه که بگذریم هم دوره‌ای های من خوب می‌فهمند چرا در آن سال‌های دهه هفتاد دست و دلمان می‌لرزید از یک خبر بد...

به خودم می‌آیم، زینب را می‌بینم که با جثه کوچکش خیلی فرز سبزی‌ها را از زمین می‌چیند و دسته‌بندی می‌کند، هر چند دستکش به دست دارد اما هر ازگاهی دستانش را به هم می‌مالد و می‌گوید سبزی‌ها خیس است با همین دستکش هم دستانم یخ می‌زند، می‌نشینم کنارش و سعی می‌کنم با کمی کمک همراهی‌اش کنم.

زینب می‌گوید...

می‌پرسم همسرت کجاست؟ تو چرا کار می‌کنی؟ در جوابم می‌گوید ده سال است که فوت کرده، عمه‌ام من را از پنج سالگی بزرگ کرد، هنوز بچه بودم که به عقد پسرعمه‌ام درآمدم و 13 ساله بودم که پسر اولم بدنیا آمد و چند سال بعد پسر دومم.

همینطور که اسفناج‌ها را بسته‌بندی و آماده راهی کردن به بازار می‌کند ادامه می‌دهد که خدابیامرز پدر و مادرم وقتی از افغانستان به ایران مهاجرت کردند زمان جنگ شوروی بود، خیلی دوام نیاوردند و رفتند، آهی می‌کشد و می‌گوید ای خانم آدم از کجا بگوید که یک سرش به دردها ختم نشود.

می‌پرسم چرا به افغانستان برنمی‌گردی؟ فامیلی؟ آشنایی؟ خانه‌ای؟ با یک نگاه خنده‌ای می‌زند و می‌گوید: من اینجا بدنیا آمدم، تابحال افغانستان نرفته‌ام و هیچ تصوری ندارم، تازه میان این همه امنیت و ثباتِ اینجا، خودم را نمی‌توانم بالا بکشم بعد چه تضمینی است برای آرامش من میان جنگ و آتش؟

از پسرانش که می‌پرسم مِهر مادری میان آن همه حرف‌های تلخ گُل می‌کند و با نگاهی بشاش می‌گوید پسر بزرگم سید حسین است که 18 ساله شده و سید عباسم 10 ساله، چند کلاسی درس خواندند اما درس خواندن پول می‌خواهد که من ندارم.

شوهرم که فوت کرد نه سواد داشتم نه هنر دیگری، می‌آمدم سر زمین کار می‌کردم اما خب هرچند زحمتش زیاد است و دستمزدش کم ولی باز هم خدا را شکر.

می‌رود سبزی‌های دسته بندی شده را به چادرِ فروش تحویل دهد، هوا کمی گرمتر شده و رفت و آمدها بیشتر، زنان زیادی مشغول کارند و من با خودم فکر می‌کنم به اندازه همه این زنان کتیبه‌هایی از غیرت و مردانگی باید نوشت هرچند در پس نگاه هر کدام آنها داستانی است از هزار و یکشب مهاجرت و غربت و فقر...

زینب را می‌بینم که دارد برمی‌گردد، برایم دست تکان می‌دهد و من هم برای او، از دور می‌خندد و راستش میان همه لبخندهایی که دیده‌ام، لبخند زینب دلچسب‌تر است، وقتی نزدیکتر می‌شود بلافاصله به او می‌گویم از بهترین داشته‌هایت لبخند است، وقتی می‌خندی دلچسب‌تر می‌شوی، قهقه می‌زند و می‌گوید از بیکاری به چه چیزهایی فکر می‌کنی.

داریم می‌خندیم که یکباره جدی می‌شود، می‌گوید سر این زمین‌ها فقط کارگر زن می‌گیرند والا پسرانم را با خودم می‌آوردم، یکی‌شان گچ کاری کرده و دیگر رنگ مالی اما هر دویشان در حال حاضر بیکارند، یک وقت‌هایی که صاحبخانه فشار می‌آورد و یا نان خوردن نداریم می‌خواهم به پسرانم تشر بزنم که هر طور شده بروید پول دربیاورید اما... می‌گویم اگر بروند بیرون و سیگاری، موادی و خلافی... آنوقت چه خاکی بر سرم بریزم، حاضرم شبانه روز کار کنم ولی بچه‌هایم به هر قیمتی پول به خانه نیاورند.

سه سال بخاطر بی‌پولی مدرکم را تمدید نکردم

از این غیرتش خوشم می‌آید اما رک به او می‌گویم نباید لوس بار بیایند، فقط می‌خندد و سرش را پایین می‌اندازد، می‌گوید وقتی تمام زندگیت درد باشد دلت می‌خواهد فقط یک سوژه پیدا کنی و تمام دلخوشی‌هایت را در آن جای دهی و دلت فقط به همان خوش باشد، برای من فقط همین بچه‌ها مانده‌اند...سه دوره کارت آمایش را بخاطر بی‌پولی تمدید نکردیم اما دیگر نمی‌شد پسر بزرگم 18 ساله شده، می‌ترسیدم ردمرز شود و همین شد که برای جریمه دو میلیون و هشتصد هزار تومانی با وجود شش ماه اجاره عقب افتاده تا خرخره زیر قرض رفتم.

آوار مشکلات امانم را گاهی می‌بُرد اما همیشه می‌گویم شُکر.

می‌گوید: اهل گلایه نیستم و تو پرسیدی و جواب دادم، خدا را شکر که همین کار هست، این روزها آنقدر مشکلات زیاد است که نمی‌شود توقع داشته باشی نیازت را دیگران برآورده کنند، من هم یا علی گفتم و شروع کرده‌ام، خودش می‌داند روزی‌ام را چگونه بدهد اما همیشه دعا می‌کنم دستم پیش کسی دراز نشود، حقارت تمنای یک نیاز مادی را نمی‌توانم تحمل کنم...

ساعت حدودا از یازده گذشته و کارگران برای وقت استراحت، نماز و ناهار به آلاچیق‌های خود می‌روند، یکی نماز می‌خواند یکی چای می‌خورد و من هم کنار زنان مهربان کشاورز دلی از عزای چای سبز در می‌آورم.

راستش به اندازه گزارش‌های میدانی که از مردم در طول سال‌های کاری‌ام گرفته‌ام می‌توانم حس آنها را در لحظه تشخیص دهم، یکی از کارگران روبرویم نشسته، مدام چپ و راستش را چک می‌کند و یک تکه نان را با استرس می‌خورد، می‌فهمم نگران یک موضوعی است یا در حلاجی یک مساله به راه حل منطقی نمی‌رسد.

سر صحبت را با کلمه "خداقوت" باز می‌کنم، خیلی مهربان و دلکش لبخند می‌زند و به لهجه افغانستانی می‌گوید "تشکر جان"، می‌گویم مادر جان چرا نگرانی؟ خودش را جمع و جور می‌کند و می‌گوید هیچ! نان تعارفم می‌کند و من شریکش می‌شوم، خودش سر صحبت را باز می‌کند... در همین روستای نیکروز می‌نشینم، صاحبخانه جوابم کرده، خدا کند کارم زودتر تمام شود، عصرها از اینجا که می‌روم دنبال خانه می‌گردم.

می‌پرسم پولت چقدر است؟ می‌گوید یک میلیون پول پیش و 200 هزار تومان اجاره، ادامه می‌دهد؛ شوهرم در جنگ‌های افغانستان کشته شد، دو دختر دارم که دانشگاه فردوسی و تهران درس می‌خوانند، برادرم هم سر همین زمین است دختر او هم دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران است، راستش با همین پول کارگری و زحمتکشی کشاورزی آنها را به دانشگاه فرستاده‌ایم اما مشکلات مالی و بی‌سرپناهی هم کم اذیت نمی‌کند.

کلی تحسینش می‌کنم برای این کار....

سریع بلند می‌شود، چادرش را محکم می‌بندد و عذرخواهی می‌کند و می‌رود سر زمین، همینطور که با نگاهم دنبالش می‌کنم و به حال چنین شیرزنانی غبطه می‌خورم.

القصه...

 

انتهای پیام/ص

صفحه‌ها

اشتراک در شبنم ها RSS