به گزارش شبنم ها به نقل از نوید صبح ، دکتر مریم خدابخشی،امروزه توجه به زنان خصوصا زنان مجرد،ازدواج زنان و سرپرست خانوادر و نیازمند در حد شعارهای اجتماعی پررنگ تر و نمایشی تر به نظر می رسد،بطوریکه هر فردی تا حدی در اجتماع باشد می فهمد که این دلسوزی های شعار گونه نه تنها دردی از جامعه زنان سبک تر نکرده است بلکه باری افزون بر دوش زنان گذاشته است زیرا با مورد ملعبه قرار دادن زنان در سیاست،تجارت،برنامه های تلویزیونی نظیر ماه عسل ،استخدام و ایجاد فرصت های شغلی زنان را باتحقیر و جداماندگی بیشتری از پیشرفت و رشد می نماید.متاسفانه آمار طلاق در جامعه رو به فزونی می باشد که آن هم دلایل فراوانی از جمله مسائل اقتصادی،اخلاقی،تغییر کلی فرهنگی و سطح توقع افراد از زندگی دارد و این مطلب نیزباعث افزایش زنان مطلقه،بیکار و فقر بیشتر می گردد که باعث می شود جامعه مردانه قدرت بیشتری نسبت به زنان کسب کنندد و زنها نیازمندتر به مردان باشند ،از طرفی جامعه زنانه با تضادی درونی بیشتر مواجه می شود این تضاد شامل درخواست های درونی برای مدرن تر شدن و امروزی بودن با توجه به تغییراتی که در جامعه رو به فزون است نظیر استفاده همگانی از شبکه های اجتماعی و اطلاع رسانی و افزایش آگاهی هایی که در این شبکه ها موجود است و سرایت آن به افراد دیگر جامعه و تاثیرات مثبت و منفی که بر جامعه کلی می گذارد در تضاد است با فشارهایی که از نظر اقتصادی،وابستگی های مالی ،کمبود سطح دستمزد و نبود فرصت های شغلی که باعث می شود زنان به مردان بیشتر و بیشتر وابسته شوند و جامعه را به سمت تبعیض جنسیتی بیشتری سوق دهد. در روانشناسی فردی هر تضاد و کشمکش درونی باعث اضطراب و نگرانی می شود و تداوم این تضاد ها باعث به وجود آمدن انواع بیماری های روحی نظیر افسردگی،اضطراب ،ترس ها ،وسواس ها می گردد در واقع منشا بیماری های روحی ناشی از این درگیری های درونی فرد می باشد ،از آنجاییکه جامعه از تعدادی فرد تشکیل شده است میتوان مشکلات فردی را به مشکلات اجتماعی تعمیم داد زیرا درون مایه آنها از انسان است ،در روانشناسی اجتماعی نیز توده ها دچار مشکل و همین تضادها می شوند که نمود ظاهری این مشکلات بر همگان مشهود است ،اگر ساده تر بخواهیم در این مورد صحبت کنیم میتوان به تضادهایی را که جامعه زنانه با آن روبرو می شود را نظر گرفته و ببینیم عوارض یا برونداد آنها چگونه می شود؟
زن امروز با سنت و مدرنیته به شدت درگیر است ،زن امروز آگاه است ،نیازهایش را می شناسد،و می خواهد به امکانات رفاهی بیشتری دست یابد، می داند که خوب است استقلال مالی داشته باشد،توانمند باشد تا سالم تر زندگی کند ،زن امروز تحصیلات دانشگاهی دارد و آگاهی های فرهنگی،سیاسی و اجتماعی که دارد .زن امروز می داند که حق زندگی خوب را دارد ،حق آزادی متعارف را دارد و باز هم می گویم زنان امروز از آگاهی خوبی برخوردارند . این سطح از آگاهی بالطبع نیازهای بیشتری را برای زنان ایجاد می کند که متاسفانه با واقعیت جامعه در تضاد است از آنجاییکه زنان مورد حمایت های مادی،شغلی ، اقتصادی و بیمه های مناسب قرار نمی گیرند و بر حسب شدت نیازهایشان و علی رغم میل درونی و آگاهی هایی که از همین اجتماع بدست می آورند مجبور می شوند که نقش سنتی و زن ضعیف را بگیرند و بدنبال حمایت های مردان باشند و برای رسیدن به آرامش نسبی در زندگی به هر کاری تن داده و در جامعه شاهد افزایش بی بند و باری و سودجویی های لذت طلبان باشیم .در واقع مشکلات فعلی که در جامعه با آن روبرو هستیم از همین تضادهایی که بین زنان وجود دارد حاصل می شود .پیامدهای تضادهای اجتماعی حاصل از آگاهی و نیاز و عدم امکانات اجتماعی و حمایتی مسئولان سبب ایجاد مشکلات جامعه می شود.از آنجایکه ما در جامعه ای زندگی می کنیم که زنان نیمی از افراد راتشکیل داده اند و نقش های تربیتی زیادی را دارند پس مشکلات و فقر زنان و کمبود امکانات برای رشد زنان سبب افزایش رفتارهای بیمارگونه در جوامع می شود که حاصلش تهدید خانواده،افزایش فقر و تبعیض جنسیتی،بی بند و باری و عدم امنیت و در نتیجه مصرفی شدن بیشتر زنان و جامعه می گردد.
* روانشناس و مشاور خانواده
دیدگاه شما