25. شهريور 1396 - 15:45   |   کد مطلب: 18603
جامعه دو جنسی (androgyny) مطرح‌شده در کتاب، جامعه‌ایست که اعضای آن ممکن است از نظر جنسی، مؤنث و یا مذکر باشند، اما ویژگی‌های مردانه و زنانه را با اختلافات اغراق‌آمیز روان‌شناختی نشان نمی‌دهند.
معرفی کتاب,نقش های خانوادگی,جنسیت,جنسیت و تضاد نقش های زناشویی,کلیشه های جنسیتی,shabnamha.ir,شبنم همدان,afkl ih,شبنم ها
به گزارش شبنم همدان به نقل از مهرخانه
 
جنسیت و تضاد نقش‌های زناشویی
نویسنده: زهرا زارع
انتشارات: جامعه‌شناسان؛ 1392

«جنسیت»، «کلیشه‌های جنسیتی»، «ویژگی‌های زنانه و مردانه»، «جنسیت و تحول تضاد نقش‌های زناشویی»، «حوزه‌های تضاد در نقش‌های زناشویی» و «نتایج یک تحقیق میدانی»؛ عناوین سرفصل‌های کتاب «جنسیت و تضاد نقش‌های زناشویی» است. 

نویسنده در فصل اول به تبیین مفاهیم کلی مانند «جنسیت»، «تبعیض جنسی»، «جامعه‌پذیری جنسیتی»، «تبیین تبعیض جنسی» و «جامعه دو جنسی» پرداخته است. 

نویسنده بر اساس نظر جامعه‌شناسان، «تبعیض جنسیتی» را شامل «اعمال، رفتار‌ها، پیش‌داوری‌ها و ایدئولوژی‌هایی که زنان را فرودست‌تر از مردان و مردان را مسلط بر زنان می‌دانند»، می‌داند و «جامعه‌پذیری جنسیتی» را فرآیندی می‌داند که به واسطه آن افراد نقش‌ها را یاد می‌گیرند و می‌پذیرند. 

جامعه دو جنسی (androgyny) مطرح‌شده در کتاب، جامعه‌ایست که اعضای آن ممکن است از نظر جنسی، مؤنث و یا مذکر باشند، اما ویژگی‌های مردانه و زنانه را با اختلافات اغراق‌آمیز روان‌شناختی نشان نمی‌دهند، یعنی در آنها تضاد شدیدی میان خصوصیات منطقی، مستقل، مهاجم، متهور، عقلانی و خوددار مردانه با خصوصیات درون‌گرا، وابسته، پرشور، ایثار گر و عاطفی زنانه، وجود نخواهد داشت و این بحث می‌تواند کمک شایانی در زمینه شکست کلیشه‌ها و تصورات قالبی از زنان و مردان و همچنین آزادسازی زنان از قید و بند‌های موجود باشد. 

کلیشه در فصل دوم به معنای الگویی ثابت و یکنواخت و تکراری که تمایل به یکسان‌سازی دارد، مطرح شده است و «کلیشه‌های جنسیتی» به معنی باور‌هایی است درباره اینکه زن یا مرد بودن به چه معناست. کلیشه‌ها یا تصورات قالبی جنسیتی دربرگیرنده اطلاعات درباره ظاهر جسمانی، نگرش‌ها، علایق، صفات روانی، روابط اجتماعی و نوع شغل است. 

«فرآیند یادگیری کلیشه‌های جنسیتی»، «عوامل مؤثر در تثبیت و انتقال کلیشه‌های جنسیتی» مانند خانواده، مدرسه، بازی، قصه و تلویزیون و «تأثیر کلیشه‌های جنسیتی» نیز در فصل دوم بررسی شده‌اند. 

فصل سوم درباره ویژگی‌های زنانه و مردانه است. در این فصل آمده است که آمریکایی‌ها عموماً معتقدند ویژگی‌های مردانه‌ای که از لحاظ اجتماعی مطلوب هستند، عبارتند از: بسیار پرخاشگر، بسیار مستقل، به هیچ‌وجه عاطفی نبودن، تحت‌تأثیر قرار نگرفتن، بسیار سلطه‌جو، بسیار علاقه‌مند به ریاضی و علوم، در مواجهه با یک بحران کوچک به هیچ‌وجه هیجان‌زده نشدن، بسیار فعال، بسیار رقابت‌جو، بسیار ماهر در تجارت، بسیار ماجراجو، توانایی تصمیم‌گیری سریع، تقریباً همیشه مثل یک رهبر عمل کردن، بسیار با اعتماد به نفس، به هیچ‌وجه از پرخاشگری ناراحت نشدن و بسیار جاه‌طلب.

همچنین ویژگی‌های زنانه‌ای که از لحاظ اجتماعی مطلوب هستند، عبارتند از: بسیار ظریف، بسیار ملایم، از احساسات دیگران بسیار آگاه بودن، بسیار مذهبی، در عادات بسیار آراسته و منظم، نیاز بسیار شدید به امنیت، از هنر و ادبیات بسیار لذت بردن و بیان راحت احساسات مهر انگیز داشتن.

«مردانگی و زنانگی و قومیت» و «فراسوی مردانگی و زنانگی» از دیگر بخش‌های این فصل است. 

تعارض و تضاد هنجار‌های موجود در نقش‌های زناشویی با توجه به هویت‌های نوین تعریف‌شده در جامعه جدید برای زنان و مردان، در فصل چهارم با عنوان «جنسیت و تحول نقش‌های زناشویی» بررسی شده است. 

دیدگاه‌های مختلف در خصوص نقش و تضاد نقش‌های زناشویی از نظر جامعه‌شناسان، از جمله پارسونز، شلسکی، الیزابت بات، ویلیام گود و فمینیست‌ها در این بخش ارزیابی شده است. پارسونز معتقد است که خانواده هسته‌ای در صورتی می‌تواند به حداکثر کارکرد‌هایش دست یابد که دو تفاوت اساسی میان اعضایش وجود داشته باشد که عبارت است از:1- وجود دو قطب مخالف رهبری و زیردستان، و 2- وجود اختلاف در میان نقش‌های ابزاری (نقش‌های مردانه) و نقش‌های بیانگر ( نقش‌های زنانه).

فصل پنجم حوزه‌های تضاد در نقش‌های زناشویی مانند خانه‌داری، والد بودن (پدر و مادر بودن)، شغل و راه‌حل‌های کاهش تضاد را عنوان می‌کند. نویسنده راه‌حل‌های کاهش تضاد نقشی را چنین مطرح می‌کند: 

 
1.    اهمیت هر یک از نقش‌های زناشویی مشخص گردد تا توقعات و انتظارات نسبت به آن روشن شود.
 
2.    هر یک از اعضای مجموعه نقشی زناشویی و از جمله شوهر قدرت انحصاری نداشته، تا اعضا (زن) آزادی عمل بیشتری را در ایفای نقش‌های مربوطه داشته باشد. 

3.    لازم است تفاوتی در میزان تعامل فرد (زن) با سایر اعضای مجموعه نقشی وجود داشته باشد، تا او بتواند بدون فشار‌های غیرلازم سایر اعضا که انتظارات مغایر دارند، رفتار کند. 

4.    آگاهی و وقوف اعضای مجموعه نقشی زناشویی از متعارض بودن انتظاراتشان از فرد (زن)، سبب می‌شود که آنان از طریق سازش و تسلیم از تأکید بر این انتظارات دست بردارند. 

5.    در موقع بروز تعارض و تضاد نقش (در زن) حمایت سایر اعضا خانواده از جمله شوهر سبب کاهش تنش می‌شود. 

فصل آخر نتایج پژوهشی‌ با عنوان «بررسی ارتباط کلیشه‌های جنسیتی و تضاد نقش‌های زناشویی در زوج‌های جوان» است که توسط دکتر خدیجه سفیری دانشیار دانشگاه الزهرا و زهرا زارع، دانشجوی دکترای جامعه شناسی با هدف بررسی موضوع بر اساس سه نظریه نمایشی گافمن، مجموعه نقشی مرتن و فمینیسم لیبرال در جامعه آماری زنان متأهل جوان (20-35 ساله) در شیراز انجام شده است.  

ابزار تحقیق دو پرسشنامه تضاد نقش و نقش جنسیتی بم (BSRI) بوده و تضاد نقش در 8 حیطه: تحصیل، اشتغال، مدیریت مالی، کار خانگی، روابط جنسی و عاطفی، روابط خانوادگی و دوستی، گذران اوقات فراغت و نگهداری و تربیت فرزندان، مورد سنجش قرار گرفته است. 

نتایج تحقیق نشان می‌دهد که پایبندی به کلیشه‌های جنسیتی، از میزان تضاد نقش می‌کاهد. همچنین زنان با سطح تحصیلات و آگاهی بالاتر، موقعیت بالاتر به لحاظ طبقه اجتماعی خانواده خود و همسر و میزان در آمد بیشتر، تضاد نقش کمتری را احساس می‌کنند. این در حالی است که با افزایش ساعت کاری و تنوع نقش‌ها در زنان میزان تضاد نقش آنها افزایش می‌یابد. 

«جنسیت و تضاد نقش‌های زناشویی» در 115 صفحه توسط انتشارات جامعه‌شناسان برای اولین بار در سال 1392 و به قلم زهرا زارع منتشر شده است. 

 
انتهای پیام/ص

دیدگاه شما

آخرین اخبار