به گزارش شبنم همدان به نقل از مهرخانه:
بحران جمعیتی دیگر: نقش دولتها در مقابله با کاهش موالید
نویسنده: استیون فیلیپ کرامر
انتشارات مرکز وودرو ویلسون (آمریکا)/ ۲۰۱۳
از زمانی که تامس مالتوس در قرن ۱۸ افزایش جمعیت را به جنگ، فقر، قحطی و بیماریهای واگیردار نسبت داد، موضوع جمعیت تبدیل به یکی از موضوعات پرمناقشه شد. امروز سؤال اینجاست که آیا کاهش جمعیت هم میتواند به همین نسبت عامل نزاع و نگرانی باشد؟ از نظر استیون فیلیپ کرامر، نویسنده کتاب «بحران جمعیتی دیگر»، بله.
کرامر، استاد دانشگاه دفاع ملی آمریکا و عضو مرکز وودرو ویلسون در کتاب ۲۰۱۳ خود میگوید «ما در مقطعی خاص از تاریخ بهسر میبریم؛ هیچ زمانی قبل از این در تاریخ نبوده که انسانها به میل خود کمتر از آنچه که برای بقای جمعیت لازم است، بچه بیاورند».
این وضعیتی است که امروز در بخشهایی از جهان شاهد آن هستیم و تحت نام بحران پیرشدن جمعیت و یا انتقال جمعیتی از آن یاد میشود؛ روندی که دولتهای این کشورها را به تلاش برای معکوسکردن جهت آن واداشته است.
در بیشتر طول تاریخ بشر، نرخ موالید و مرگومیر انسان در جوامع بالا بوده است. در مقابل، کاهش موالید و مرگومیر اتفاقی است که تنها دو یا سه قرن بهنرمی شروع شده است؛ موضوعی که از آن تحت عنوان «انتقال جمعیت» یاد میکنند. انتقال جمعیت در جوامع مختلف و در دورههای متفاوتی رخ داده و هنوز هم در برخی جوامع شاهد آن هستیم. انتقال جمعیت در جوامع مورد بحث اگرچه در بدایت امر با برخی منافع اقتصادی همراه بود، اما از نظر کرامر، جوامع توسعهیافته شاهد این پدیده، میباید بیشتر از این بابت نگران باشند تا خوشحال.
به گفته او، نرخ جهانی باروری -یعنی نسبت تعداد کودکان به مادران- از نرخ «جایگزینی» که ضامن بقای جمعیت در نرخ فعلی است، کمتر نشده است. بااینحال، از نظر کرامر، شرایط برای برخی کشورها فرق میکند؛ چراکه میزان رشد جمعیت در برخی جوامع از نرخ جایگزینی کمتر شده و این عامل بروز نگرانیهایی از سوی سیاستگذاران در این کشورهاست.
نویسنده در کتاب خود به این موضوع میپردازد که ۴۸ درصد جمعیت جهان اکنون در بخشهایی بهسر میبرند که نرخ رشد جمعیتشان زیرنرخ جایگزینی (2.1) است؛ در این کشورها که عمدتاً در اروپا و شرق آسیا متمرکز هستند، افت نرخ باروری بهدلیل تأثیر بر سیستم رفاه اجتماعی برای تأمین بیمه و بازنشستگی، مختلکردن نوآوری و رشد اقتصادی، تغییر الگوهای مهاجرتی، و در نهایت تغییر تعادل قدرت جهانی، یک موضوع جدی امنیت ملی محسوب میشود.
کرامر از طریق مطالعه موردی پنج کشور با رشد کاهنده جمعیت -فرانسه، سوئد، ایتالیا، سنگاپور، و ژاپن- نتایج بهدست آمده را در کتابش ارائه میکند. طبق یافتههای او، مهاجرت یکی از راههای جبران کاهش جمعیت در این کشورهاست، اما این شیوه تنها تاحدی جوابگوست. کشورهایی که جمعیتهای در حال پیر شدن دارند، میتوانند از طریق پذیرش مهاجران جوان از کشورهای پرجمعیتتر، به جبران نرخ کاهنده جمعیت بپردازند، اما به گفته کرامر «چنانچه این مهاجرتها در مقیاس بزرگ انجام گیرد، آنوقت جذب اجتماعی افراد با مشکل مواجه شده و عواقب سیاسی چشمگیری در پی خواهد داشت». مثالی که کرامر برای این مورد ارائه میدهد، سیاستهای فعلی اروپا در این زمینه است: «اروپاییها حتی با همین نرخ محدود مهاجرت هم مخالف بوده و بههمین خاطر به جناح راست افراطی رأی میدهند. پیامدهای اینگونه رفتار انتخاباتی بسیار مخرب است».
کرامر به تلاشهای پراکنده دولتها در اروپا و شرق آسیا برای جبران کاهش جمعیت اشاره میکند و میگوید: «چگونه قرار است به مردم بگویید ما شما را مجبور میکنیم بیشتر بچه بیاورید. این شدنی نیست». بههمین خاطر، او معتقد است مشکل از زمانی شروع شد که مردم از مزایای فرزند کمتر مطلع شدند و این راه، برگشتناپذیر است.
در ادامه، نویسنده به فعالیتهای دو اقتصاددان سوئدی، گونس و میردال، اشاره میکند که مبنای فکری مدرن برای موضوع جمعیت را پایهریزی کردند. کتاب ۱۹۳۴ این دو با عنوان «مسأله جمعیت» نقدی جدی بر نظریههای مالتوسی و نومالتوسی است و بر نقشآفرینی جدی دولتها در افزایش جمعیت تأکید میکند. بر این اساس، کرامر با مقایسه نرخ رشد جمعیت در سوئد و چهار کشور نامبرده دیگر، به این نتیجهگیری میرسد که مؤثرترین سیاست اتخاذی دولتها برای افزایش جمعیت، کاستن از استرسهای مالی بچهدار شدن و فراهمکردن «انعطالف کاری» برای مادران بهگونهای است که بتوانند «میان کار و خانواده آشتی ایجاد کنند».
کرامر در بخشی از کتاب خود مینویسد سنگاپور کشوری نیست که تصور کنید والد یا فرزند بودن در آن کار آسانی است. «پدرها و مادرها ساعتهای متمادی در آنسوی جزیره کار میکنند و زمینهای بازی آپارتمانها در حصاری ۲۰۰ متری از دیوارهای بتونی قرار گرفته است. مشکل بتوان حس بچهای که در این دیوارها بازی میکند را درک کرد. مشاهده همین یک موضوع درک نرخ پایین فرزندآوری را برایم راحت کرد».
او با اشاره به ناکارآمدی برخی روشها همچون افزایش سیاستهای رفاهی نظیر خدمات درمانی، آموزش، و فرصتهای شغلی برای جوانان، بهدلیل نامشخص بودن نحوه تأثیر آن بر افزایش میل زن و شوهرها برای فرزندآوری، و نیز ناکارآمدی کلیسای کاتولیک در ترویج فرزندآوری بهدلیل کمرنگ شدن نقش سیاسی این نهاد در موضوع «رابطه جنسی» در جوامع مذکور، تأکید میکند که تنها راه باقیمانده برای تشویق فرزندآوری و افزایش نرخ موالید، سیاستهای رفاهی است که مستقیماً با فرزندآوری ارتباط داشته باشند؛ یعنی سیاستهای «تعادل کار و خانواده» برای زنان.
«مادرها برای بچهدار شدن باید بتوانند آموزش و مسکن فرزند خود را تأمین کنند. پس باید سیاستهایی اتخاذ کنید که کمتر مالی بوده و بیشتر اجتماعی باشند». اشاره کرامر در اینجا به امکاناتی همچون امکانات مراقبت روزانه از کودکان، آموزش پیشدبستان جدی برای بهبود کیفیت اجتماعیشدن کودکان، و ایجاد اعتمادبهنفس در مادران برای بازگشت به کار در زمان مورد نیاز خودشان است: «اگر این راهکارها اتخاذ نشوند، مادرها بچهدار نخواهند شد».
او در اشاره به موفقیت الگوی توسعه جمعیت گونس و میردال، بیان میکند که کشور فرانسه به دلیل اتخاذ سیاستهایی نظیر کاهش مالیات خانوادهها و مرخصی زایمان با حقوق مادران از محل بیمه سلامت، موفق شد نرخ رشد جمعیت خود را از سال ۲۰۰۲ تا۲۰۱۳، از 1.74 به 2.80 برساند. البته کرامر تصریح میکند چنین برنامههایی بودجه بالایی میطلبد و لذا سؤال، دیگر جوابگوبودن این سیاستها نیست، بلکه محل تأمین بودجه آنهاست.
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما