به گزارش شبنم همدان به نقل از زنان خبر : همه چیز خیلی سریع اتفاق میافتد آشنایی و خواستگاری و ازدواج، همه چیز خوب پیش میرود اما بعد از مدت کوتاهی، کمکم اختلافها خودنمایی میکنند و جنگ و جدلها آغاز میشود، تا زن و شوهر میآیند بفهمند کجای زندگی اشتباه کردهاند، بچهشان آنها را مامان و بابا صدا میزند و دردسرها اضافه میشوند.
راهروهای تنگ و تاریک دادگاه، مردان و زنان دلخسته و نگاه معصوم بچههایی که با نفرت به در و دیوار بی روح دادگاه مینگرند، صحنههایی از حقیقت تلخ برخی از زندگی هاست. زوجهایی که با هزار امید و آرزو قدم در جاده عشق نهاده بودند اینک به امید جدایی از هم پای در دادگاه خانواده گذاشته اند و شاهدیم که امروز برخی کانونهای گرم خانواده در حال فرو پاشیدن است و منصفانه ترین آمار موجود حاکی از افزایش روزافزون درخواست برای جدایی و طلاق است.
طلاق از پدیدههایی است که نمیتوان به صراحت از آن به خوبی یا بدی یاد کرد و علاوه بر صدمات شدید روحی که به هر یک از طرفین وارد میکند پیامدهای منفی دیگری نیز به بار میآورد.
پیامدهایی که نه تنها زوجین بلکه اطرافیان آنها و از همه مهم تر جامعه را نیز تحت الشعاع خود قرار میدهد.
در این زمینه دولتها با اتخاد سیاستهایی درصدد هستند تا به هر نحو ممکن میزان طلاق را به حداقل ممکن کاهش دهند. آنها به همین منظور هر از گاهی همایشهای علمی تشکیل میدهند و هر یک از کارشناسان مربوط از زاویه دید خود به بررسی و آسیب شناسی این مساله میپردازند.
اما منفی ترین جنبه طلاق بچههایی هستند که از پدر و مادر خود جدا میافتند. بچههایی که از داشتن کانون گرم خانواده محرومند و ناخواسته وارد یک بازی شدهاند که خود هیچ نقشی در ایفای آن نداشتهاند.
این کودکان بنا بر شرایط خاصی که دارند احتمال لغزش و انحرافشان به مراتب بیشتر از سایر همسالان خود است و نمیتوان به این مساله بیتوجه بود.
به ویژه زمانی که مشاهده میکنیم آمار طلاق مدام رو به افزایش است و به تبع آن فرزندان طلاق نیز دائما در حال اضافهشدن هستند.
مطمئنا بی توجهی به این امر چنان اثرات سوء و بدی بر جای خواهد گذاشت که شاید جبران آن در آینده میسر نباشد. مگر نه این است که فرزندان امروز آینده سازان فردای جامعه هستند، پس سلامت روحی و روانی تکتک این افراد برای داشتن جامعهای خوب و سالم ضروری است.
جدای از مسائل عاطفی، عمده ترین مشکلی که بچههای طلاق با آن دست و پنجه نرم میکنند مساله اقتصادی آنهاست. بسیار واضح است که خیلی از جداییها به خاطر نبود تأمین مالی طرفین بوده است و این فقر اقتصادی گریبان این بچهها را نیز خواهد گرفت، به ویژه بچههایی که بعد از جدایی والدینشان نزد مادر خود زندگی میکنند، بیشتر در معرض این مشکل قرار دارند.
اغلب زنان مطلقه به علت نداشتن سابقه کار قبلی یا نداشتن تخصص در رشتههای خاص در بازار کار، پسزده میشوند و به ناچار به مشاغل کم درآمد روی میآورند.
در این حالت بچههای آنها نیز خواه، ناخواه در این مسائل درگیر میشوند. به عنوان مثال میتوان به نوجوانانی اشاره کرد که از سنین کم در بازارها و خیابانها به دستفروشی میپردازند تا کمک خرج خانه شوند و به علت نداری و بی پولی از ادامه تحصیل باز میمانند.
به نظر میرسد نقش خانوادهها در این میان بسیار پررنگ است. لزوم توجه به اهمیت بنیان خانواده از طرف والدین و نقش نظارتی آنها برای ازدواج بهتر فرزندانشان میتواند تا حدودی جلوی مشکلات ناشی از ازدواجهای خودسرانه و احساسی را بگیرد.
امروزه ازدواجهای سنتی جای خود را به ازدواجهای مدرن و امروزی داده است اما میتوان با کمی تغییر، نوعی از ازدواج مدرن را با شاخصهای مثبت ازدواج سنتی به وجود آورد تا جوانان بتوانند با اعتماد به خانوادههای خود انتخاب مناسبی داشته باشند.
آفتاب دل
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما