به گزارش شبنم همدان ، بحث و بررسی ازدواج جوانان در عصری که بیشتر ازدواج ها دچار انحطاط و فروپاشی می شوند و طلاق این منفورترین حلال خداوند به عادتی عادی و معقول از سوی جامعه بدل شده است امری ضروری به نظر می رسد. تغییر سبک زندگی نسبت به گذشته تأثیری مستقیم بر آمار طلاق در جامعه دارد. برای رهایی از این معضلات ، ازدواج به عنوان بنیان تشکیل خانواده باید بیشتر مورد توجه خانواده ها قرار گیرد. اگر افراد معیار های درستی را برای انتخاب همسر دنبال کنند و در انتخاب خود دقت کافی داشته باشند و خانواده ها فرزندانشان را در انتخاب درست همراهی کنند گام بزرگی در حل بحران ازدواج های ناموفق و طلاق های زودهنگام خواهیم برداشت
به همین منظور خبرنگار شبنم همدان برای آگاهی از معیارهای ازدواج ، گزارشی مردمی از بانوتن مجرد و متأهل تهیه کرده است.
اولین گروه در این گزارش دختران مجرد بین 20 تا 24 سال هستند که با آنها در ارتباط با اولویت های ازدواج وسوالات خواستگاری صحبت هایی کرده ایم که در ادامه خواهد آمد.
به سراغ نفر اول می رویم و از او می پرسیم : از نظر شما چه معیار هایی در انتخاب همسر مهم هستند و چه سوالهایی می توان در این زمینه انجام داد؟
معیار من اعتقاد واخلاق است که خود اخلاق مبحث عمیق وگسترده ای است .
چگونه متوجه می شوید اخلاق طرف مقابل شما همان چیزی است که می خواهید؟
از او در این زمینه سوال می پرسم. مثلاً اینکه در مقابل پرخاشگری دیگران چه کاری انجام می دهید و اگر نسبت به شما پرخاشگری صورت بگیرد چه واکنشی خواهید داشت . یا اینکه تا چه حد برای شخصیت دیگران احترام قائل می شوید. و به نظر من در مجلس خواستگاری سوالات نباید سطحی باشد باید به درد زندگی مشترک بخورد وبه شناخت روحیات وخط مشی فکری طرف مقابل کمک کند.
بانوی جوان دیگری معیارش برای انتخاب همسر را این گونه بیان می کند:
برای من اعتقادات وظاهر در اولویت قرار دارد و باید بدانم از نظر فرد مقابل خط قرمز اعتقادات مذهبی چیست و یا واجبات دینی برای او در چه درجه اهمیتی قرار دارد.
دختر جوان دیگری ایمان واخلاق را اولین اولویت برای ازدواج می داند. وی معتقد است باید سوالات خواستگاری حول محور اعتقادات دینی بچرخد. مثلاً از فرد مقابل سوال شود : شما تا چه حد دین و خدا باوری را در زندگی شخصی تان پیاده کردید؟ کسب روزی حلال تا چه اندازه برای شما مهم است ؟ میزان معاشرت شما با اطرافیانتان ، مخصوصا اقوام نزدیک چقدر است؟ حتی اگر جواب های طرف مقابل برای ما نامفهوم است. می شود از او خواست که واضح تر بیان کند ویا در بعضی از موارد که پاسخ ها طولانی هستند به نظر من می تواند سوالات به صورت کتبی باشد و بعد پاسخ داده شود. با این کار هر دوطرف می توانند با آرامش کامل به دور از هر نوع اضطرابی جواب بدهند.
گاهی اوقات طرف مقابل به خواستگاری به عنوان مناظره نگاه می کند حتی سوالات تخصصی دررابطه دین بیان می کند و انتظار دارد پاسخش به صورت کاملا علمی بیان شود. جلسه خواستگاری سوال درباره دغدغه های خود فرد است نه نظریات وتفکرات دیگران .
و نکته مهم این است که درمقابل صحبت های فرد مورد نظر، نباید خیلی سریع جبهه بگیریم باید اجازه بدهیم فرد مقابل منظورش را به صورت واضح بیان کند .
گروه دوم در این گزارش بانوان متأهلی هستند که از زندگی زناشویی خود کاملا ناراضی هستند:
از اولین نفرمیپرسیم: شما قبل از ازدواج چه ملاک هایی برای انتخاب همسر داشتید وتا کنون این معیارها به چه میزان در زندگی شما تاثیر گذار بوده است؟
من وهمسرم هر دو کارمند یک اداره بودیم شوهر من در اداره وجمع همکارانم بسیار خوش برخورد و بذله گو بود. فردی بود بسیار شیک پوش و منظم و ظاهر خوبی هم داشت . وقتی شوهرم از من خواستگاری کرد برای من که ظاهر واخلاق دو معیار مهم بود، یک مورد عالی به شمار می رفت. من هم گمان می کردم از اوشناخت کامل دارم. اما وقتی وارد زندگی متاهلی شدم تنها چیزی که شوهرم به آن اهمیت می داد ظاهرش بود. شوهر من مردی بد دهن ودهن بین است . وقتی عصبانی می شود از هیچ توهینی کوتاهی نمی کند گاهی اوقات فکر می کنم دست کمی از هیولا برایم ندارد.
دومین نفر در مورد ازدواجش چنین می گوید: من وشوهرم در یک منطقه زندگی می کردیم مادر شوهرم من را در مسیر دبیرستان دیده بود و پسندیده بود . آنها به خواستگاری ام آمدند و با هم ازدواج کردیم و چهارسال از زندگی مشترک ما می گذرد. اکنون ما یک دختر داریم از لحاظ اقتصادی، هم کفو بودیم . برای من تحصیلات وشغل همسرم خیلی مهم بود اما متأسفانه به فرهنگ مشترک خانواده ها هیچ توجهی نداشتم. و اکنون بزرگترین مسئله ای که در زندگی ما وجود دارد تفاوت فرهنگی است .
به طورمثال یکی از اختلافات شدید فرهنگی ما، نوع پوشش خانمها در اقوام و نزدیکان همسرم است. متأسفانه شوهرم انتظار دارد من نیز مانند آنها لباس بپوشم وگاهی اوقات هم مرا با زنهای دیگر مقایسه می کند که به شدت از این کارش متنفر هستم. نظرش این است که چه اشکالی دارد وقتی خودش اجازه می دهد موهایم را در مجالس مختلط باز بگذارم و لباسهایی بپوشم که در مجالس زنانه می پوشم.
من بارها به او گفته ام چرا با اینکه من چادری بودم مرا انتخاب کردی و خیلی راحت می گوید تو زیبا هستی و مادر من هم به دنبال یک عروس زیبا بود و انتخاب من هم بخاطر زیبایی تو است. اگر تو به خاطر من حجاب می کنی من راضی نیستم توحجاب داشته باشی چون دوست دارم تو نیز مانند زنهای امروزی شیک باشی نه اینکه با یک متر روسری باعث خفیف شدن من بشوی . اگر باتجربه ای که اکنون بدست آورده ام به گذشته برمی گشتم حتی به اینکه درخانواده طرف مقابلم چه تعداد خانم چادری وجود دارد هم دقت میکردم . فرهنگ دوطرف در ازدواج از نظر من تاثیر زیادی دارد.
سومین خانمی که از زندگی مشترکش احساس نارضایتی دارد می گوید: من از کسانی بودم که معیارم اعتقادات مذهبی بود و همسرم برادر شوهر خواهرم بود . خانواده ما کاملا از یکدیگر شناخت داشتند. ما 12 سال رفت وآمد خانوادگی داشتیم . وقتی به خواستگاری من آمدند تازه کنکور داده بودم پدرم با این وصلت موافقت کرد و ما با هم عقد کردیم. در هنگام عقد یکی از شروط ضمن عقد من ، اجازه تحصیل در دانشگاه بود. من در دانشگاه سراسری قبول شدم وشش ماهی که ما با هم نامزد بودیم همسرم همیشه لباسهای مرا انتخاب می کرد و همیشه خودش مرا به دانشگاه می برد و می آورد و حتی گاهی اوقات گوشی مرا از من می گرفت و می گفت دنبال پیامهای طنز و خنده دار است که برای خودش بفرستد و یا به شوخی می گفت مبادا مادرت تو را برعلیه من تحریک کند. وهمه اینها از نظر من به معنی دوست داشتن بود.
وقتی وارد زندگی مشترک شدیم رفتارهایش روز به روز بدتر شد. حتی بین من و مادرم می نشست تا بداند چه حرف هایی به هم می زنیم تا اینکه گفت دیگر حق رفتن به دانشگاه را ندارم. سوءظن و شک هایش به حدی بود که به من اجازه نمی داد تنهایی به منزل مادرم بروم. من بارها پیشنهاد دادم نزد مشاور برویم اما او می گفت مگر دیوانه ام. من فقط تو را دوست دارم نمی خواهم هیچ چیز تو را از من دور کند.
من اگر به عقب برمی گشتم حتما از خانواده ام می خواستم بیشتر تحقیق کنند به رفت و آمد های خانوادگی اکتفا نکنند و در دوران نامزدی در رفتارهایش دقیق تر می شدم.
آنچه مسلم است آمادگی روحی زوجین قبل از ازدواج و شناخت کافی از طرف مقابل تأثیر به سزایی در ازدواج موفق آنها خواهد داشت. هرچند مشکلات اقتصادی در زمینه ازدواج بزرگنمایی شده اند و بیشتر خانواده ها این مشکل را مانع ازدواج فرزندانشان یا عامل جدایی آنان می دانند اما مشکلات فرهنگی سهم بیشتری در این زمینه دارند. متأسفانه نا آگاهی بسیاری از خانواده ها و تفکرات قدیمی که به جوانان اظهار می کنند با زیر یک سقف رفتن یا با بچه دار شدن به یکدیگر علاقمند خواهید شد بلای بزرگی در زندگی جوانان است.
امید است با دقت و توجه خاص خانواده ها مسئله ازدواج جوانان و به تبع آن طلاق های زودهنگام به نحو شایسته ای حل شود.
انتهای پیام/
دیدگاه شما