10. فروردين 1399 - 1:59   |   کد مطلب: 11781
در علم روانکاوی ، سوگند و امثال او را ناراضیان جنسی می نامند. برای مثال ناراضی جنسی مرد، فردیست که تصور میکند زنی است که در بدن مرد گرفتار شده و بالعکس.

به گزارش شبنم همدان سهیلا آقاجانی در یادداشتی نوشت:

حسین را از کودکی می شناختم. پسری بی آزار و سر به زیر که ظاهرش همیشه آراسته و مرتب و سرش در لاک خودش بود. کمی که بزرگتر شد تغییرات مشهودی کرد. کمتر در جمع حاضر میشد و ظاهرش کمی عجیب شده بود. موهایش کم کم به روی شانه هایش ریخته و ناخن هایش بلندتر از حد طبیعی شده بود. حتی یک بار او را با روسری دیده بودند. نقل محافل محلّه شده بود. اهالی ، ظاهر او را به پای مدل مسخره ایی می گذاشتند که گویا به تازگی مد شده بود. اما قضیه عمیق تر از این حرفها بود و رفته رفته شایعات بیشتر و بیشتر میشد. میگفتند حسین خواسته که «سوگند» صدایش کنند و ادعا کرده که دختر است و باید عمل تغییر جنسیت انجام دهد. مادرش از دست او حال و روز خوبی نداشت و بیمار شده بود. واکنش بسیار تند اهالی ، او را مطرود و منزوی کرده بود. کسی با او صحبت نمی کرد و خانم های محل حق رفت و آمد به منزلشان را نداشتند. مدتی گذشت تا اینکه حسین عمل تغییر جنسیت را انجام داد و تبدیل به دختری به نام سوگند شد. پس از این ماجرا واکنش اهالی محل تندتر و خشن تر شد. به محض ورودش به هر مغازه ای ، همه آنجا را ترک می کردند. حتی زمانی که به همراه مادرش به آرایشگاه زنانه رفته بود خانم همسایه ایی که در آرایشگاه بوده همان شب پس از رسیدن خبر به گوش شوهرش، از وی کتک مفصلی خورده بود. هیچ کس او را با جنسیت جدیدش نمی پذیرفت و مثل کسی که طاعون گرفته باشد همه از او فرار می کردند و حتی برخی تهدید به آزار جنسی اش کرده بودند. روان شناس سوگند به خانواده اش توصیه کرده بود که هرچه سریعتر محل زندگیشان را تغییر دهند و به شهر دیگری بروند و یک زندگی جدید را شروع کنند. سوگند خود را یک مستأجر در بدن حسین میدانست و پس از 23 سال این خانه را ترک کرد و در مأمن دلخواهش ساکن شد. این تحوّل جسمی و شخصیتی در آن شرایط اجتماعی ، سوگند و خانواده اش را وادار به ترک محل کرد و دیگر کسی آنها را ندید.

اما برای امثال سوگند چه اتفاقی می افتد که عمل تغییر جنسیت را  با تمامی این مشکلات انجام می دهند. در علم روانکاوی ، سوگند  و امثال او را ناراضیان جنسی می نامند. برای مثال ناراضی جنسی مرد، فردیست که تصور میکند زنی است که در بدن مرد گرفتار شده و بالعکس. این افراد از همان ابتدای زندگی خود احساس میکنند که یک بدن اشتباهی به آنها داده شده است. آنها از این بدن متنفرند و فکر اینکه مجبورند تمام عمر در این بدن زندگی کنند آنها را نا امید وافسرده میکند وگاهی به خودکشی فکر کرده و اندامهای جنسی خود را قطع یا نا قص میکنند. بسیاری از آنان در 20 سالگی لباس جنس مخالف را میپوشند و هر کاری میکنند تا توسط گروه جنس مخالف پذیرفته شوند.  قبل از بلوغ ، پسران ناراضی فقط با دختران بازی میکنند و ترجیح میدهند عروسک بازی و گلدوزی کنند و در کارهای خانه به مادرشان کمک میکنند ،  از درخت بالا نمیروند و دعوا نمیکنند و در زمان بلوغ کاملاً دوست دارند که جامعه آنها را به عنوان یک زن بپذیرد. نارضایتی جنسی مزمن است و مرد یا زنی که خود را گرفتار در بدن اشتباهی میداند تا آخر عمر این اعتقاد را دارد. اما چه عاملی سبب می شود دختر یا پسری که از نظر جسمی طبیعی است احساس کند که واقعاً پسر یا دختر است. قسمت اعظم هویت جنسی در ماه دوم تا چهارم حاملگی به وسیله هورمونی ناشناخته ایجاد میشود. در اینجا به نحوی ساده در این باره توضیح میدهیم:

در ابتدا اندامهای جنسی داخلی خیلی زود و به صورت دو مجموعه اندامهای درونی مردانه و زنانه ایجاد میشود و در مرحله بعدی جنسیت جنین تعیین میشود. در جنین های مرد دو هورمون مردانه از بیضه ها ترشح میشود و در نتیجه اندامهای  درونی زنانه از بین میرود و اندامهای درونی مردانه رشد کرده و اندامهای بیرونی مردانه نیز ایجاد میشود. در جنین های زن در این مرحله اگر هورمونهای مردانه وجود نداشته باشد اندامهای درونی مردانه از بین میرود و اندامهای درونی زنانه رشد کرده و اندامهای بیرونی زنانه ایجاد میشود. کل این فرآیند در پایان سه ماه اول حاملگی اتفاق می افتد. اما هورمون های مردانه علاوه بر آثار فیزیکی اثر روانی نیز بر مغز دارند. در ناراضیان جنسی مرد اندامهای جنسی مردانه ایجاد میشود اما هویت مردانه شکل نمیگیرد و هورمون ها اثر روانی روی مغز نمیگذارند. بنابراین آنان از نظر جسمی مرد و از نظر روانی زن هستند و بالعکس. منشاء بدنی و هورمونی این بیماری باعث میشود که روانشناسان در کمک به این افراد ناتوان باشند وآنان مجبور به عمل شوند. امثال این افراد ممکن است در اطراف ما وجود داشته باشند افرادی که به دلیل اختلالات هورمونی در دوران بارداری مادرشان، با احساس زندگی در بدن اشتباهی رشد میکنند و درد و رنج فراوانی را تحمل میکنند. اما تا چه زمانی سوگند و امثال او باید قربانی ناآگاهی و تعصبات نا بجای جامعه باشند. این افراد ممکن است خویشاوند ، همسایه ، دوست ، فرزند ، نوه ، خواهر یا برادرمان باشند. با نااگاهی خود نباید حق طبیعی زندگی را ، از این افراد بگیریم زیرا این بیماری و عمل جراحی تغییر جنسیت خود بزرگترین و درد آورترین رنج زندگی آنان میباشد پس زندگی را برایشان سخت تر نکنیم و برای بیماریی که خود مسبب آن نیستند سرزنششان نکنیم.

انتهای پیام/

دیدگاه شما

آخرین اخبار