5. مهر 1399 - 5:52   |   کد مطلب: 7124
گفتگو با وحیده والیانت، فعال کشمیری- کانادایی حقوق بشر، زنان و خانواده
 خانواده‌درمانی روشی برای کاهش مشکلات خانواده‌های مسلمان در کانادا

به گزارش شبنم ها به نقل از مهر خانه ، وحیده والیانت، فعال کشمیری- کانادایی حقوق بشر، حقوق زنان و خانواده است. از او مقالات متعددی در باب روانشناسی و مشاوره خانواده با محوریت خانواده‌درمانی در نشریات و کنفرانس‌های معتبر بین‌المللی منتشر شده که جوایز متعددی را نیز برای وحیده به ارمغان آورده است. او تنها زن عضو مؤسسان کنگره اسلامی کانادا (CIC) در دوره بعد از حملات ۱۱ سپتامبر و سردبیر ماهنامه Islamic History Month  از ۲۰۰۷ است.

در میان سمینارها و کنفرانس‌های متعدد، وحیده در سال ۲۰۰۸ گزارش اسلام‌ستیزی را به سازمان کشورهای اسلامی (OIC) ارایه کرد، جزو مدعوین پنجمین کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضه فلسطین در ۱۳۹۰ بود، و خود می‌گوید از مدعوین همایش زنان فرهیخته مسلمان ۱۳۸۶ تهران بوده که به دلیل بیماری، شرکت در آن را از دست داده است. در ادامه، گفت‌وگویی  را با این بانوی فرهیخته مسلمان بخوانید.

-    لطفاً کمی درباره فعالیت‌ها و حرفه خود بفرمایید.
اجازه بدهید از ورودم به فعال‌گری در حوزه حقوق بشر، حقوق سیاسی و حقوق اجتماعی شروع کنم. من از سنین خیلی کم با مفهوم کمک به دیگری، به‌عنوان بخشی از مسلمانی‌ام آشنا شدم. این باعث شد که بذری در من کاشته شود که بعدها به عشق همیشگی‌ام برای عدالت اجتماعی، حقوق بشر، و مبارزه با فقر تبدیل شد. از همان کودکی از نزدیک زحمات مادرم برای کمک به مردان، زنان، کودکان و خانواده‌هایی که به‌خاطر جدایی از هند، پناهنده شده بودند، را هم می‌دیدم و هم در آن مشارکت می‌کردم.

مادرم، اگرچه برای بزرگ‌کردن چهار بچه خودش در نبود همسرش و هیچ‌گونه منبع مالی، سخت زحمت می‌کشید، ولی نقش حامی فقرا و پناهندگان بیچاره را نیز برعهده گرفت؛ بدون این‌که هرگز از زندگی سخت خود شکایت کند. همین مواجهه زودهنگام با فقر، عدالت اجتماعی، و حقوق بشر بود که به من کمک کرد تا مسیرم را در جهت تغییر نابرابری قرار دهم.

در طول سالیان، من هم مثل مادرم زندگی‌ام را وقف کمک به کسانی کردم که نیازمند برخورداری از حقوق مذهبی، سیاسی و اجتماعی خود هستند. وقتی بعد از کمی رسیدگی به خانواده‌ام به دانشگاه برگشتم، رشته‌ام را از حسابداری به فعالیت اجتماعی تغییر دادم و تخصصم را با تمرکز بر خانواده، توسعه اجتماعی، آموزش زوج‌های پرستار و پزشک، و خانواده‌درمانی شکل دادم، که خود منجر به ایده خانواده‌درمانی با تعریف قرآنی از روان و ذهن آدمی، بدن، روح، و روابط جنسیتی و خانوادگی شد.

-    فکر می‌کنید فعالیت‌های سالیان سال شما چقدر مؤثر بوده و چه عواملی در این موفقیت دخیل بوده‌اند؟
همکاری من با CIC از زمان پیدایش آن، به بهترین نحو، نشان‌دهنده تأثیر سازنده فعالیت من بر مسلمانان، به‌خصوص زنان، و نه تنها در کانادا، که خارج از آن نیز بوده است.

بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر، همه‌چیز به‌طرز بدی برای مسلمانان ساکن کانادا تغییر کرد. در آن زمان ما هیچ تریبون سیاسی نداشتیم؛ چراکه نهادهای اسلامی به مدارس مذهبی، مساجد، و فعالیت‌های دینی محدود بود. برای همین، کنگره اسلامی کانادا به‌عنوان یک نهاد مستقل حافظ منافع مسلمانان در سطح ملی و در نتیجه تلاش چند تن از مسلمانان متخصص، ایجاد شد. من تنها زنی بودم که به عضویت این گروه دعوت شدم؛ چون زمینه گسترده تخصصی و تجربی در هماهنگ‌کردن نهادها، چه در قالب فعالیت داوطلبانه و چه در قالب یک متخصص خانواده‌درمانی، در چندین نهاد دولتی مسئول سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و ادخال‌نظر در ثبت نیازهای اجتماعی اجتماعات مختلف فرهنگی و مذهبی، داشتم.

من با تردید خیلی زیاد که توان روحی بالایی می‌طلبید، وارد گروهی شدم که تمام اعضای آن مرد بودند با این هدف که اسلام‌ستیزی خطیر و بازنمایی‌های غلطی که از اسلام در رسانه‌ها و بحث‌های اجتماعی داخل اجتماع مسلمانان کانادا وجود داشت را برطرف کنیم. تأثیرات فرهنگ، فشار سیاسی و فقدان آموزش جامع اسلامی، منجر به برخی اعمال غیراسلامی و عادی‌شدن آن در اجتماعات مسلمانان مهاجر در کانادا شده بود؛ به‌خصوص در رابطه با حقوق زنان. تأکید سطحی‌نگرانه به توسعه مساجد باعث به‌فراموشی سپرده‌شدن مسایل اجتماعی پیش‌رو همچون فقر، بی‌خانمانی، اختلافات بین‌نسلی، خشونت علیه زنان و بدرفتاری با کودکان شده بود.

-    وضعیت فعلی خانواده‌ها را در کانادا و به‌طورکل در غرب چگونه برآورد می‌کنید؟
تغییرات خانواده مسلمان متأثر از تغییرات کلی‌تر خانواده در آمریکای شمالی است. خانواده یک نهاد مستقل و مجزا از جامعه نیست و چالش پیش‌روی خانواده مسلمان آن است که علاوه بر حفظ ارزش‌های فرهنگی و مذهبی، می‌باید آغازگر تغییر اجتماعی بر مبنای اصول ناب قرآنی نیز باشد که این خود نیازمند حضور پررنگ و فعالانه در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی است.

البته آمار دقیقی موجود نیست، اما مشاهدات من در ۱۸ سال گذشته می‌گوید که خانواده‌های مسلمان نیز همراه بقیه جامعه در آمریکای شمالی دستخوش تغییرات و چالش‌هایی شده است. طلاق، جدایی، خانواده‌های تک‌والد، روابط نامتعارف، افسردگی، خشونت خانگی، کودک‌آزاری، کهنسال‌آزاری، اختلافات میان‌نسلی، بارداری نوجوانان و...

زوج‌های جوان بدون توجه به سنت اسلامی مصالحه و نیز مسئولیت‌های خود درقبال خانواده و جامعه در دوره بعد از ازدواج، با کوچک‌ترین مشکلی برای طلاق اقدام می‌کنند. مشکل دیگر، ازدواج خارج از حلقه مسلمانان است. مسئله تفاوت نژادی و قومی اقلیت‌های مسلمانان در کشورهای غیراسلامی، به‌جای آن‌که یک نقطه قوت باشد، تبدیل به معضلی شده است که جوانان به بهانه آن، اقدام به ازدواج با غیرمسلمان می‌کنند.

معضل دیگر، اشتغال والدین و تمایل به سپردن کودکان به مراکز نگهداری است. این مراکز معمولاً محیط‌های ویژه‌ای دارند که فرآیند اجتماعی‌شدن کودک را به شکل سازگاری شکل می‌دهند و به این ترتیب، کودک نگاه مستقل و حفظ هویت مذهبی را فرانمی‌گیرد. ضمن این‌که کودک از موهبت‌های خانواده همچون محبت و متمایزبودن از سایرین نیز برخوردار نخواهد بود. روند ارتباط کهنسالان و خردسالان نیز، به‌خصوص به‌دلیل مشکلات ارتباطی و زبان، مختل شده است.

این شرایط، تأثیر بسیار جدی بر خانواده‌های مسلمان در غرب خواهد داشت. کشورهای غربی توسعه فن‌آوری و علمی بی‌نظیری را در چند قرن اخیر نشان داده‌اند، اما ایجاد آرامش خاطر و فضای سالم اجتماعی که در آن هر روز شاهد خشونت در مدارس، خانه و خیابان نباشیم، روزبه‌روز برای دولت‌های این کشورها سخت‌تر می‌شود. خداوند در قرآن کریم مثال‌های فراوانی از جوامع پیشین ارایه کرده است که به‌دلیل زیرپاگذاردن احکام او، منحط گشته‌اند.

حالا، اگر مسلمانان این وضعیت را دایماً به یک موجود بیرونی نسبت دهند و منتظر یک موجود دیگر برای نجات خود باشند، مصداق اشاره مالک بالنبی در کتاب «اسلام در تاریخ و جامعه» خواهند بود که در آن می‌گوید استعمار جوامع تنها زمانی رخ خواهد داد که خود جوامع دچار فساد و رخوت شده باشند. قرآن کریم نیز می‌فرماید «خداوند تعالی قومی را تغییر نمی‌دهد، مگر آن‌که آن قوم خود تغییر کند.»

-    وحیده! نظر شما درباره مباحث فعلی خانواده نظیر همجنس‌گرایی، ازدواج همجنس‌گرایان، و حضانت کودکان توسط آنها چیست؟ این وضعیت چه تأثیری بر مسلمانان دارد؟
همجنس‌گرایی و ازدواج همجنس‌گرایان نه‌تنها برای مسلمین، بلکه برای مسیحیان، به‌خصوص مسیحیان بنیادگرا، بسیار مسئله‌ساز شده است. درنهایت، این دولت‌ها و افکار عمومی هستند که قانونی‌بودن این موضوع را تعیین می‌کنند. این وضعیت همان دموکراسی است که در آن، شریعت مبنای قانون قرار نمی‌گیرد.

در مورد اجتماعات مسلمانان، ما هم متأسفانه همجنس‌گرایان زن و مرد داریم و این قشر مسجدی برای خودشان دارند و جای خودشان را باز کرده‌اند. حضانت هم به‌خاطر قوانین مربوطه، برای مسلمانان مسئله پیچیده و بغرنجی است. در حال حاضر، قانون حضانت کانادا اجازه نمی‌دهد که کودک حضانت‌شده نام خانوادگی پدر یا مادر واقعی خود را داشته باشد. قرآن این امر را مجاز نمی‌داند و دلایل خوبی هم برای این اجازه‌ندادن وجود دارد. مثلاً، یکی از دلایلی که من خیلی به‌نظرم در آینده مهم می‌آید این است که با تغییر نام کودک حضانتشده، این کودک نه‌تنها از ارث، بلکه از نسب خود نیز محروم می‌شود.

من معتقدم بهترین نفع کودک در آن است که والدین بیولوژیک خود را بشناسد. موارد بی‌شماری وجود دارد که کودکان بزرگ‌شده با ناامیدی در جستجوی والدین حقیقی خود هستند. به‌عقیده من، مهم‌ترین نکته، مطمئن‌شدن از این است که خانواده‌ای که مایل به حضانت کودک است، از یک مذهب باشند، سلامت اجتماعی داشته باشند، از فضایی محبت‌آمیز برخوردار باشند، و مهم‌تر از همه، پدر و مادری حامی و دلسوز باشند.

-    لطفاً تعریف مختصری از فعالیت خود یعنی «خانواده‌درمانی» بفرمایید.
خانواده‌درمانی گونه‌ای از روان‌درمانی است که تمامی اعضای خانواده هسته‌ای یا گسترده را در برمی‌گیرد. هرچند برخی اشکال خانواده‌درمانی مبتنی بر اصول رفتاری و روان‌پویشی است، اما رایج‌ترین فرم آن مبتنی بر «نظریه سیستم خانواده» است. این رویکرد کلیت خانواده را یک واحد درمانی در نظر می‌گیرد و بر عواملی نظیر اصول روابط و تعاملات، و نه خصوصیات شخصیتی یا علایم بالینی هریک از اعضا، تأکید دارد.

-    به نظر شما جهان اسلام چگونه می‌تواند از این روش درمقابل بیماری‌های مبتلابه جوامع اسلامی، بهره ببرد؟
اولاً، ما به‌جای اتخاذ تعاریف غربی از «شخص» یا «طبیعت» که اساساً تعاریفی فرویدی هستند، باید به قرآن و تعریف آن از طبیعت انسانی نظر داشته باشیم. برای مثال، خانواده‌درمانی از دیدگاه سیستم قرآنی نظریه‌ای یکدست را براساس اصول اخلاقی ارایه می‌کند. برای مثال، مفهوم قرآنی طبیعت انسانی، نوعاً مفهومی ایده‌آل است (از نظر روانشناسی و روحی). «خداوند خلقت انسان را کامل کرد و روح خود را در او دمید …» (قرآن مجید، سوره ۳۲، آیهه ۱۲). دیدگاه مدرنی که می‌گوید فرد یک موجود قایم به خود و مستقل است -یعنی همه‌چیز در دایره اختیار من است و خارج از آن نیست- باعث ویرانی جامعه، خانواده، و روابط جنسیتی شده است.

طبق تجربه من، چه به‌عنوان یک متخصص و چه به‌عنوان یک فعال اجتماعی، می‌توانم به‌طور حتم بگویم که کسی که از کمک به دیگران بیشترین بهره را برده است، خود فرد است. به‌لحاظ روانی و احساسی، رابطه عمیقی میان دادن و شاد شدن وجود دارد. من شخصاً این را تجربه کرده‌ام. حتی در بدترین مواقع، مثل موارد مربوط به بیماری که بعضاً خیلی وخیم بوده‌ است، میل و انگیزه ادامه کمک به دیگران به من کمک کرد تا زودتر از آن‌چه پزشکان اعلام کرده‌اند، سلامت خود را بازیابم.

به نظرم لازم و ضروری است که زنان مسلمان به‌طور فعالانه در اجتماع و کشور خود از طریق ارایه خدمات، تحصیل، رسانه‌ها، خدمات سلامت و اجتماعی، و رشد معرفتی و روحانی سهیم باشند. زنان مسلمان میراث غنی‌ای از برتری در نقش‌های رهبری، تخصصی، مراقبتی، و فعالی‌گری، دارند و تاریخ اسلام نمونه‌های قابل توجهی از دستاوردهای زنان را در جایگاه معلم و پژوهشگر متون دینی و حقوقی ثبت کرده است.

-    وحیده! اگر پیامی برای مخاطبین خود در ایران دارید، بفرمایید.
بله، در پایان مایلم با مخاطبینم در ایران این ایده را در میان بگذارم که موفقیت فقط براساس ثروت دنیوی ارزش‌گذاری نمی‌شود؛ توفیق در ساختن دنیایی بهتر برای همه، یکی از معیارهای اصلی موفقیت است.
 

دیدگاه شما

آخرین اخبار