به گزارش شبنم ها به نقل از تسنیم : علی رحیمی
اجرای نمایشنامه «یک شاخه گل سرخ» توسط فرید یوسفپور را باید به عنوان آخرین بهرهمندی از کار سیروس همتی بدانیم. نمایشی که این روزها در تماشاخانه «ماه» حوزه هنری میزبان علاقهمندان به هنرهای نمایش مذهبی است. شمر در این نمایش به دنیای معاصر سفر کرده و به مردم پیشنهاد میدهد که یک نفر را بهجای امام حسین (ع) به شهادت برساند، اما مرد عملی برای این کار پیدا نمیکند مگر شخصی که تعزیهنویس امام حسین (ع) است. نمایش روایتگر سه اپیزود به هم پیوسته در یک فضای تخیلی است که به دنبال اتصال کربلای سال 61 هـ. ق. به زندگی امروز جامعه ما شکل میگیرد و به نظر بیشترین تأکیدش را بر این سخن امام حسین (ع) میگذارد:
«... مردم بنده دنیایند و دین چیزی است که بر زبانشان میچرخد و تا وقتی زندگی هاشان به خوبی میگذرد، دم از دین میزنند. پس هر گاه با بلا آزموده شوند، دینداران اندک میشوند...»
سخن زیبایی که اگرچه در هیچ دیالوگی گوشزد نمیشود اما بی شک وقایع حادث شده در سه اپیزود میتواند تداعیگر آن برای کسانی باشد که لاف ایمان میزنند اما در عمل پوچ و توخالیاند...
شمربنذوالجوشن به دنبال مریدان امام حسین (ع) میگردد تا آنها را به آرزوی دیرینهشان که حضور در کربلا و کشته شدن در راه اوست، برساند:
در اپیزود اول، شمر به سراغ یک خانم روضهخوان میرود که به قول خودش تمام روضههایش را با این جمله به پایان میبرد: «کاش من جای تو بودم آقا»
شمر به خانه زن میرود و شاخه گل سرخی به او میدهد. خانم که به دنبال همسر میگردد ابتدا فکر میکند خواستگار است و بدون هیچ توقعی بله را میگوید، اما وقتی از نیت شمر مطلع میشود، رعشه بر تنش می افتد و پشیمان میشود...
در اپیزود دوم شمر به منزل یک زن و شوهر و فرزندشان میرود اما متوجه میشود این خانواده دیروز به این خانه نقلمکان کرده و فردی که نامش در لیست بوده، از آنجا رفته است. با این وجود خانواده باایمان قلبی دل به ندای «هل من ناصر ینصرنی» میدهند، اما شمر پس از پی بردن به مشکلات آنها از کرده پشیمان میشود...
در اپیزود سوم شمر به منزل یک محقق دینی میرود. محقق در یک جدل تاریخی شمر را به چالش میکشد اما شمر از تصمیم برنمیگردد. محقق به شک میافتد و زمانی این شک به یقین میرسد که شمر رفته است...
و در نهایت شمر در پرده آخر به سراغ تماشاگران میرود و با اعطای شاخ گل سرخی میگوید: چه کسی داوطلب میشود؟!!
نمایش با این سؤال غافلگیرکننده به پایان میرسد غافل از اینکه تماشاگران قبل از آنکه دغدغه پاسخ به این سؤال را داشته باشند، درگیر سوالهای مبهمی هستند که پاسخشان را نتوانستند از نمایش دریافت کنند.
چرا شمر به قربانیان گل سرخ -گل سرخ نشانه عشق مجازی است نه عشق واقعی و معرفه عشق حقیقی گل شقایق است- هدیه میدهد؟ در اپیزود دوم چگونه ثابت شد که این خانواده عشق حسین بر دل دارند، شاید به پوچی رسیده بودند؟ چرا شمر وارد منزل آنها شد با وجود آنکه در لیست نبودند؟ بازسازی حادثه زلزله بم چه بار مفهومی برای تماشاگر به ارمغان میآورد؟ و از همه مهمتر اینکه آیا این سه اپیزود توانست برای تماشاگر قانع کننده باشد؟
فرید یوسف پور کارگردان نمایش «یک شاخه گل سرخ» در پاسخ به این سؤالات گفت: به نظر من همتی خیلی هوشمندانه این سه اپیزود را انتخاب کرد. اپیزود اول آدمهایی را نشان میدهد که در واقعیت پوچ و توخالی هستند و حرفهایشان رنگ عمل نمیگیرد، اپیزود دوم کسانی را نشان میدهد که با باور قلبی زندگی میکنند و حرف و عملشان ثابت شده است و شاید رفتوبرگشت به زلزله بم، کمک به مردم حادثه دیده و حتی بزرگ کردن بچهای که پدر و مادرش در زلزله از دنیا رفتهاند، دلیلی بر اثبات اراده محکم آنهاست و در نهایت اپیزود سوم شک و دودلی یک محقق که وابسته به نوع نگاهش به زندگی ست را به نمایش میگذارد.
وی در پاسخ به این سؤال که تا چه حد توانستید به نمایشنامه وفادار بمانید، گفت: اگر ما میخواستیم نمایشنامه را به همان شکل اصلی اجرا کنیم مطمئناً بیش از یک ساعت طول میکشید و احساس کردم طولانی شدن نمایش در حوصله مخاطب نیست لذا تصمیم گرفتم با ریتم بالاتر و سرعت بیشتری کار کنم و مسائل حاشیهای را حذف کنم.
بیشک حذف حاشیههای نمایش و بالا بردن ریتم بازی، در کنار دکور ضعیف و بازی عجولانه بازیگران را باید از نقاط ضعف این نمایش برشمرد. نمایشی که دو سال پیش یوسف پور با بازیگران خلاق خود توانست عنوان بهترین نمایشنامه، بهترین بازگیر نقش مرد، بهترین بازیگر زن را از اولین جشنواره خمسه دریافت کند اما با یک تغییر و تحول به ویژه در انتخاب بازیگر نتوانست تماشاگر را آنگونه که باید جذب کند.
سیروس همتی نویسنده این نمایش در این خصوص گفت: به نظر من با وجود تمام تلاشهایی که گروه اجرایی انجام داد اما با در نظر گرفتن بضاعتهایی که از تئاتر سراغ داریم و شرایط حاکم امروز بر حوزه تئاتر، کار بدی به صحنه نرفت هرچند میتوانست بهتر از این هم باشد که بخشی از این مسئله به حمایتهای انجام گرفته و برخی نیز به نگاه گروه مرتبط است.
وی افزود: اینکه بخشهایی از این نمایش برای تماشاگر گنگ و مبهم بود را باید در فاصله نگاه نویسنده و کارگردان جستجو کرد. برخی مواقع نویسنده مسائلی را مورد تاکید قرار میدهد که از منظر کارگردان مهم تلقی نمیشود و بالعکس. همتی در پاسخ به این سؤال که چرا در این نمایش از زبان آرکائیک بهره نگرفتید، گفت: این علاقه شخصی بنده است و همیشه دوست داشتم یک زبان متوسطی بین زبان عامیانه امروز و آرکائیک برای نمایشنامههایم انتخاب کنم که هم کلاسیک بودن کار تحتالشعاع قرار گیرد و هم مخاطب پذیر باشد.
نویسنده نمایش «یک شاخه گل سرخ» همچنین در پاسخ به این سؤال که آیا اهدای گل سرخ از سوی شمر به قربانیان، عشق واقعی را به سخره نمیگیرد، نیز گفت: شمر قرار نیست عشق واقعی را مشخص کند، او عشقهای دنیایی را نشانه گرفته و در روابط اجتماعی ما یک عرف است که عموماً وقتی سخن از عشق به زبان جاری میشود، پای گل سرخ به میان میآید. شمر فردی است که دنیا را به عاقبت نیک ترجیح داد و نمیتوان از او انتظار اهدای ابزار عشق حقیقی داشته باشیم.
نمایشنامه یک شاخه گل سرخ با کارگردانان همچون وفا طرفه، علی برجی و فرید یوسفی در جشنوارههای مختلف به صحنه رفته است که ماحصل آن انتخاب به عنوان نمایشنامه برتر در جشنوارههای آئینی خمسه، عاشورائیان، ماه و ... شده و در مجموعه الهه نشر نیستان به چاپ رسیده است.
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما