به گزارش شبنم ها به نقل از خبرگزاری تسنیم، یکسال پیش بود که خبر شهادتش، بسیار غافلگیر کننده در میان مردم شهر پیچید. او یکبار دیگر مثل ده ها باری که طی 15 سال گذشته در بیمارستان بستری شده بود، در آی سی یو بستری شد. این بار عفونت ریه او را به بیمارستان کشانده بود. وضعیتهای به مراتب وخیم تر را تا کنون پشت سر گذاشته بود ولی اینبار گویی وقت رفتن فرا رسیده بود. بیهوشی، کما و در نهایت شهادت پایان داستان 31 سال مقاومت او بود. و شاید آغاز دفتر شهادت کسی که سالها انتظار این لحظه را میکشید.
شهید «محمد جعفریمنش» سال 62 در عملیات والفجر4 و در ارتفاعات 1904 بر اثر برخورد ترکش به سرش مجروح شد. روزگار جانبازی او از 22سالگی آغاز شد. موج انفجار و فشار ترکش به مغزش او را آزار میداد. وقت و بیوقت تشنج میکرد و این تشنج برایش بسیار حادثه آفرین بود. کمکم عوارض مجروحیت هم به سراغش آمدند. سمت چپ بدنش لمس شد. چشم چپش را تخلیه کرد، کامش را از دست داد. لگنش چندین بار عمل شد، کلیههایش را از دست داد، پای راستش از زیر زانو قطع شد و 8 سال دیالیز شد. با این همه درصدش روی کارت جانبازی خورد 65 و کوهی از مشکلاتی که هیچ کس مسئولیت کم کردنش را به عهده نمیگرفت بر دوش خانواده سنگینی میکرد.
ده سالی طول کشید تا رفت و آمد و چانه زنی خانوادهاش به راهروهای تو درتوی بنیاد شهید جواب داد و 70 درصد جانبازی که حق چندین ساله او بود به او تعلق گرفت. اما فقط پنج ماه آخر عمرش نام او در شمار جانبازان 70 درصد بود. خانواده همه هستیاش را با او تقسیم کرد و در روزهای مقاومت و جانبازی او شریک شد. محمد جعفری منش سه فرزند متولد سال های 66، 68 و 75 دارد. حالا در نخستین سالگرد شهادت این شهید والامقام عرصه مقاومت و حماسه، اعضای خانوادهاش از خاطرات او میگویند. از علاقه مندی خاص و اشتیاقش به رهبری، از تنها خواسته از امکانات جانبازان 70 درصد و از قبری که او را به شهدای سال 62 منطقه پنجوین، محلی که مجروح شد، دوباره پیوند داد. گزیده این نشست در اینجا قابل مشاهده است. مشروح نشست تسنیم با خانواده شهید جعفری منش در ادامه میآید:
*تسنیم: از روزهای آخر حیات شهید جعفری منش بگویید.
مرضیه اصفهانی(همسرشهید): در این سالهای آخر عمرش به نظرم تنها جایی که از بدنش سالم بود ریهاش بود که آن هم این اواخر مشکل پیدا کرد ولی نه آنقدری که خیلی حاد باشد. آخرین باری که او را به بیمارستان بردیم ریهاش عفونت شدید کرده بود و به خاطر همین عفونت به کما رفت. ماه مبارک رمضان بود و به خاطر روزهها نمیتوانستیم دائم بیمارستان بمانیم. یکی از دوستانش آمده بود بیمارستان و این مدت را ماند. شهید به این دوستش گفته بود: «من دیگر رفتنی هستم. شما به ورامین برگردید.» انگار میدانست که دیگر به خانه برنمیگردد. چون هربار که به بیمارستان میرفتیم حالش بد بود. این بار را هم مثل دفعات قبلی جدی نگرفتم و الان ناراحتم که چرا همه آن روزهایی که در بیمارستان بود را خودم بالای سرش نماندم.
روز آخر زنگ زد و گفت:«من را حلال کنید؛ اینبار جدی است»
روز دوشنبه بود که برای آخرین بار به دیدنش رفتیم و او به هوش بود. پنجشنبه بود که از پیش ما رفت. سهشنبه به ما زنگ زد و گفت: «من را حلال کنید.» در خانه از این حرفها میزد اما هیچوقت به این صورت جدی نبود. به او گفتم: «این چه حرفی است میزنی؟» گفت: «اینبار جدی است.» همان شب بود که به کما رفت. پنجشنبه همان هفته، ظهر حوالی ساعت 12 به شهادت رسید. چهارشنبه که به ملاقات رفتیم در کما بود. همهاش احساس میکردم الان چشمانش را باز میکند حالش خوب میشود و به خانه میآید.
وقتی میخواهم خاطراتش را مرور کنم، هرچه یادم میآید از زجرهایی است که میکشید و از دردهایش. اصلا وقتی مهمان برایمان میآمد سفره که میانداختیم و میخواستیم پهلوی هم غذا بخوریم ایشان نمیتوانست که خودش بیاید و او را باید ما میآوردیم کنار سفره. اما چون وقت خوردن غذا به خاطر نداشتن کام دهان هرچه میخورد از چشم و بینیاش بیرون میریخت میگفت غذای مرا به داخل اتاق بیاورید شاید کسی مرا به این حال ببیند حالش بد شود مهمانها میگفتند بیاورید اینجا اما خودش نمیخواست. گاهی این غذا را با کلی زجر میخورد تا فقط پایین برود. میگفت اول غذای مهمان را بدهید بعد غذای من را بیاورید یاد این چیزها که میافتم برای خیلی سخت و زجرآور است.
27 بار عمل شد/حتی در عملهای ساده میگفتند معلوم نیست دیگر برگردد
*تسنیم: خبر شهادتش را چطور شنیدید؟
رضا جعفری منش(پسر شهید): من و یکی از دوستانش در روزهای آخر عمر پیشش بودیم. وضعیتش اصلا خوب نبود. آن روز که حالش بد شد از صبح رفته بودیم ولی آخر شب بستری شد. چندبار هم تشنج کرد. روز شهادتش ابتدا من خانه بودم. هر روز به ملاقات میرفتیم. اما این روزهای آخر چون در کما بود و در آی سی یو بستری بود، ساعت خاصی باید میرفتیم. داشتیم آماده میشدیم که به ملاقات برویم که تماس گرفتند و خبر شهادتش را به ما دادند. ما هنوز هم باورمان نمیشود که دیگر نیست. از سال 85 هربار که به اتاق عمل میرفت، میگفتند حتی اگر عمل ساده باشد معلوم نیست برگردد. چون رگهایش از بین رفته است. یک بار در بیمارستان لباقی نژاد اصلا نتوانسته بودند رگی پیدا کنند. هرسری همینطور بود. میگفتند شاید از اتاق عمل برنگردد.
همسر شهید: دکترها نا امیدمان میکردند اما خودش به ما روحیه میداد.
پسر شهید: 27 بار عمل شد. این اواخر دیگر بیهوشش نمیکردند. خطرش بالا بود. حتی عمل قطع پایش بیهوشی نداشت. تشنج زیاد میشد. حتی در بیمارستان همین سری آخر چندین بار تشنج شد.به خاطر ترکش سرش تیک عصبی هم داشت. یادم هست یکبار حمام رفته بود یک دفعه دیدیم صدایی آمد. رفتم دیدم سرش شکاف خورده خون همه جا را برداشته است. به خاطر همین تشنجها اینطور شده بود. ترکش سرش خیلی بدجایی بود. یکبار داشت دستهایش را میشست من هم دستش را گرفته بودم اما وضعیت پایش مساعد نبود. یکدفعه همان موقع دستش تیک گرفت و با صورت به شیر دستشویی خورد و چشم و صورتش کامل کبود شد. چندبار به خاطر تشنج از روی تخت زمین افتاده بود و گوشه چشمش به سنگ گرفته و کبود شده بود.
پشیمانم که از دلتنگیهایم برایش نگفتم/در سفر راهیان نور هر دو در یک زمان دلتنگ همدیگر شدیم
*تسنیم: از روزهایی که به جبهه میرفت بگویید.
همسر شهید: پسرم تازه به دنیا آمده بود که ایشان به جبهه رفت. انگار عاشق آنجا بود. هرکه میرسید میگفت چطور تو را با بچه گذاشته و رفته اما او عاشق بود. دیر به دیر به خانه برمیگشت. یک ماه، چهل و پنج روز و دوماه فاصله بین آمدن و رفتنهایش بود. از جبهه نامه هم برایم مینوشت. تا روز آخر هیچوقت فکر مادیات دنیا را نمیکرد. همیشه هم توصیه میکرد و میگفت: «پیرو امام باشید. حرف امام را گوش کنید.»
هیچوقت برایش از دلتنگیهایم نمیگفتم و الان هم پشیمانم که چیزی نمیگفتم. دو سال آخر حیاتش وقتی عید شد با بچهها به راهیان نور رفتیم. اجازه گرفتم و گفت بروید. به محض اینکه وارد مناطق شدم، احساس دلتنگی زیادی داشتم. انگار او هم همان روز بود که او هم زنگ زد و گفت چرا مرا تنها گذاشتید و رفتید؟ گفتم خودت گفتی برو. همزمان دلتنگ شده بودیم. الان هم نمیتوانم باور کنم که نیست. فکر میکنم هنوز داخل خانه با ماست. احساس نمیکنم که نیست.
با عنایت امام حسین(ع)در کربلا نیازی به دیالیز پیدا نکرد
*تسنیم: شهید جعفری منش هم به سفر راهیان نور رفته بود؟
همسر شهید: نمیتوانست. به خاطر دیالیز کلا جایی رفتن برایش مشکل بود. فقط یکبار سال 89 با ویلچر او را به سفر کربلا بردیم که کلی مشقت داشتیم. باید یک روز در میان دیالیز میشد اما انگار معجزه امام حسین بود 9 روز که آنجا بودیم فقط یک بار دیالیز شد آن هم دو ساعت. فکر میکردم حالش خیلی بد شود چون وقی ایران بودیم اگر کمی دیالیز تاخیر میافتاد، حالش بهم میریخت اما در 9 روزی که آنجا بودیم فقط دو ساعت دیالیز شد. وقتی هم به خانه آمدیم حالش آنقدر خوب بود که فکر کردم کامل خوب شده است.
پسر شهید: وقتی میخواستیم مشهد ببریمش باید حتما اول دیالیز را هماهنگ میکردیم. خیلی وقتها بیمارستانها جای خالی نداشت. باید زودتر زنگ میزدیم نوبت رزرو میکردیم. گاهی میشد که دیالیز یکی دو روز عقب میافتاد. اما مشهد را میرفتیم اما راهیان نور را به خاطر دیالیز نمیتوانستیم برویم. پدرم از سال 80 خانه نشین بود. آن موقع هنوز راهیان نور به وسعت حالا رونق نداشت. اما داخل شهر کربلا که بودیم، خیلی شاداب بود. همهاش میگفت برویم حرم. اما وقتی خانه بودیم اگر یک روز دیالیز نمیشد، حالش تند تند بهم میخورد. اما آنجا انگار معجزه بود. اگر همان یکبار هم دیالیز نمیرفت چیزی نمیشد آن هم با اصرار ما رفت.
تاثیر دعاهای پدر را هنوز در زندگی میبینم/قبل از قطع شدن پایش همه جا با هم بودیم
* تسنیم: رابطه شما به عنوان کوچکترین فرزند خانه با پدر چگونه بود؟
زهرا جعفری منش (دختر کوچک شهید): وقتی کوچک بودم، پدرم هنوز پایش قطع نشده بود. با او بیرون میرفتم و همه جا با هم بودیم. جایی نبود که مرا نبرد. دیگر این اواخر چون نمیتوانست مرا جایی ببرد خودش خیلی ناراحت بود. میگفت: «میدانم حوصلهات سر میرود و من نمیتوانم تو را جایی ببرم.» برای همین هربار که برادرم را میدید میگفت زهرا را بیرون ببر من نمیتوانم ببرم اما تو ببر.دغدغهاش من بودم. آرزویش موفقیت من بود که پیشرفت کنم. حالا بعد از شهادتش خیلی احساس تنهایی میکنم. هنوز رفتنش برایم جا نیفتاده است.
در خانه گاهی اوقات که حالش بهتر بود برایم از خاطرات جبهه میگفت و توضیح میداد. از دایی شهیدم میگفت که چطور آدمی بود مثلا میگفت شهدا هیچکدام نماز شبهایشان ترک نمیشد. زیارتعاشورایشان مداوم بود. از زمانه میگفت و روزگار امروز را با زمان شهدا مقایسه میکرد و به من میگفت که باید آنها را الگوی خودم بدانم. به من گوشزد میکرد که الگویم باید حضرت زهرا(س) و شهدا باشند. من همیشه از او میخواستم برایم دعا کند. او هم قبل از هر دعایی اول دعای عاقبت بخیری میکرد که همه ما جوانها به آن احتیاج داریم. من تاثیر این دعاها را در زندگیام میبینم.
ماجرای نوری که فقط برای پدر روشن شد
روزهای آخر عمر پدرم. در امتحانات من بود که برق همه خانه رفته بود. ساعت حدود هشت و نیم شب بود. بادهای شدیدی آمده بود و برق قطع بود. ترانس برق کوچه به مشکل خورده بود. یک چراغ فقط در خانه داشتیم که من داشتم با آن درس میخواندم. پدرم یک آمپولی داشت باید که تحت هر شرایطی برایش تزریق میکردیم. من میخواستم درس بخوانم چراغ را از من گرفتند تا آمپول بزنند. نورش هم به قدری نبود که کار راه بیندازد در همین وضعیت بود که یکهو برق اتاق پدرم روشن شد. خیلی عجیب بود فقط برق اتاق پدرم آمده بود. حتی کوچه را نگاه کردم همه کوچه تاریک بود اما اتاق پدرم روشن بود. من تعجب کرده بودم. سرم را زدیم. دارویش را خورد غذایش را هم دادیم. بعد که تمام شد و خواست بخوابد برق اتاق او هم رفت و چراغ خاموش شد.
*تسنیم: شهید جعفری منش سالها به خاطر مجروحیت در خانه مانده بود و توان انجام کارهای روزمره خود را هم نداشت. با این اوضاع روحیهاش چطور بود؟
پسر شهید: طی این مدتی که در خانه افتاده بود یا بیمارستان بستری بود، هیچوقت از چیزی گلگی نداشت که بگوید خدایا چرا اینطوری شدم؟ روحیه خیلی بالایی داشت. شکایتی نمیکرد و همیشه خدا را شکر میکرد. سه چهار سال پیش بود. میگفت میخواهم درس بخوانم یک روز به حوزه علمیه ورامین رفته بود صحبت کرده بود گفته بود میخواهم بیایم بخوانم یک استاد به خانه من بفرستید به من درس یاد بدهد. پشتکارش خیلی خوب بود. مدیر حوزه برای بچهها توضیح میداد که از آقای جعفری منش یاد بگیرید. روحیهاش خیلی خوب بود. دکترش میگفت انقدر روحیهاش بالاست توان این را ندارم که به او بگویم قلبش مشکل دارد. رگهایش مشکل دارد.
ذکر متداول شهید جعفری منش برای حاجتمندان
یک سری دوست داشت که در تیم فوتبال فجر ورامین بودند که اکثر کسانی که در این تیم بودند شهید شدند؛ یک سریهایشان هم جانباز شدند. آنهایی که جانباز شدند خیلی به پدرم سر میزدند. وقتی آنها میآمدند پدرم خیلی خوشحال میشد و از خاطرات قدیم حرف میزدند. عکسهایی از آن تیم فوتبال دارد و خاطرات زیادی از آن موقع داشت. وقتی دوستانش خاطراتشان را تعریف میکنند من به حالشان غبطه میخورم که در چه حال و هوایی بودند. با هم حرف میزدند و میخندیدند و خوش بودند.
هرکس مشکلی داشت به خانهمان میآمد میگفت: «آقا محمد! حاجتی دارم دعا کنید» پدرم هم به مادرم میگفت: «تسبیح مرا بیاورید.» همانجا 500 صلوات میفرستاد و آن فرد هم حاجتش را میگرفت. حتی بعد از شهادتش چند نفر آمدند گفتند ما حاجتمان را از ایشان گرفتهایم. بعضی از آنها حتی ما را هم نمیشناختند. بالای مزار پدرم آمده و این موضوع را میگفتند.
عروس شهید: من از سال 92 عروس این خانواده شدم صبر ایشان برای من خیلی عجیب بود. یک بار حتی ندیدم از چیزی شکایت کند. دردهای سخت و زجرهای عجیبی میکشید اما یک بار اخم هم نکرد چه برسد به اعتراض یا شکایت. کنار ایشان بودن احساس شادی و خوبی خاصی به آدم میداد. همیشه درمورد زندگیمان از من سوال میکردند. من درخواست میکردم برای عاقبت بخیریمان دعا کنند.
*تسنیم: تحصیل در حوزه علمیه را بخاطر پدر رها کردید. در این مورد با شما حرف میزد؟
پسر شهید: پدر همیشه دوست داشت من درسم را بخوانم. میگفت: «میخواهی خانهمان را به قم ببریم تا تو درست را بخوانی؟» خیلی ناراحت بود. چند بار هم گفته بود. اما شرایط جوری نبود که بشود قم بمانیم. در سال پنج شش بار به مدت 15 روز تا یک ماه بستری میشد و وضعیت طوری بود که باید حتما یک نفر پیشش میماند. در این شرایط نمیشد درس خواند. فرصتی نمیماند. آن زمان هم یا حتما باید سرکلاس حضور مییافتم یا باید مرخصی میگرفتم و یا انصراف میدادم.
برای شنیدن سخنان آقا سینه خیز میآمد/گاهی در میان سخنرانی از حال میرفت
*تسنیم: از علاقه مندیهای شهید جعفری منش بگویید.
همسر شهید: ارادت زیادی به آقا داشت. همیشه میگفت: «مجلس خبرگان رهبر خوبی انتخاب کرد. افتخار میکنم رهبرم و مرجعام آقای خامنهای است.» اگر یکی از اقوام با آقا رابطه خوبی نداشت با او برخورد میکرد. اگر کسی پشت امام و رهبری حرف میزد با او قطع رابطه میکرد.
این اواخر حالش جور دیگری شده بود. درخودش بود. گاهی تلویزیون در پذیرایی روشن بود او که به خاطر مجروحیت و وضعیت وخیم جسمیاش نمیتوانست راه برود، چهاردست و پا از تخت پایین میآمد و سینه خیز جلو میآمد تا بیاید صحبتهای آقا را گوش کند. چشمش هم خوب نمیدید. اما با یک چشم هم دوست داشت ایشان را در تلویزیون تماشا کند. رضا میآمد میگفت: «بابا چرا آمده؟» میگفتم: «به خاطر حرفهای آقا.» میگفت: «خب صدای تلویزیون را بیشتر میکردی.» گفتم: «خودش آمد. من اصلا متوجه نشدم.» صحبتهای ازغدی را هم خیلی دوست داشت. این آخریها دم تلویزیون نگاه کردن گاهی از حال هم میرفت.
میگفت آقا دست به سر هرکس که بکشد او به آرزویش میرسد
هرکس از مسئولین که به خانهمان میآمد، به او میگفتیم ایشان چقدر دوست دارد آقا را ببیند. همه میگفتند:«بگذار فلانی را ببینیم درست میشود.» اما خبری نمیشد. دیگر این آخریها خودش گفت نامهای بنویسیم نامه را به دست آقا برسانند. شاید اینجوری یادشان میرود که حرف ما را بگویند. میگفت آقا دست به سر هرکس که بکشد و او را ببوسد او به آرزویش میرسد. ایشان هم حتما آرزویشان شهادت بود. خودش به این نتیجه رسیده بود که دیگر وقت رفتنش است.
* تسنیم:حالش که مساعد نبود پس نامه را چطور نوشت؟
همسر شهید: متن نامه را ایشان میگفت و من مینوشتم چون چشمش دیگر نمیدید. این نامه پیش از اینکه به شهادت برسند نوشته شد. از نامه چند نسخه کپی گرفتیم که هرکس میآید یک نسخه به او بدهیم تا اگر فکر میکند کسی میتواند کمکی کند به او بدهد. اگر میدانستیم کجا بدهیم خودمان مستقیم میبردیم. کسی هم ما را راهنمایی نکرد و خیلی هم ناراحتیم که آقا را ندید و رفت ان شاء الله امام حسین(ع) را دیده باشد.
ماجرای خواب شهید جعفری منش از عالم قبر
یک سری سردردهای زیاد میگرفت. همان موقع که کامش را برداشتند میگفت من شفا گرفتهام. خواب دیده بود مرده است و او را به قبر بردهاند؛ بعد دو نفر از او سوال میکنند. میگفت: «همه جا تاریک بود و هیچ جا را نمیدیدیم اما صدای همهمه شهیدان را میشنیدم و بین آنها صدای برادرم علی را شنیدم که میگویند او را برگردانید. اما آن دو نفر میگفتند یک بار به او فرجه دادیم دیگر کارش تمام شد اما صدای شهیدی آمد که گفت به خاطر نام من که همنام امام حسین(ع) هستم او را دوباره برگردانید.» به او گفتهاند: «برو پروندهات هنوز سفید نیست. کارهای خوب انجام بده ما دوباره تو را برمیگردانیم.» خودش میدانست دیگر برگشتنش چه صورتی دارد. برای همین وقتی چیز جدیدی از دست میداد دیگر برایش مهم نبود. برایش ناراحت نمیشد.
در کنار شهدای سال 62 تدفین شد/قبرش را شهدا از ابتدا برای او در نظر گرفته بودند
*تسنیم: این اواخر توصیه خاصی هم داشت؟
پسر شهید:یادم هست این اواخرکه خمس را یادآوری کرد که بدهم. چون امور مربوط به حقوقش دست من بود سفارش میکرد که خمس را سروقت بدهم و چند بار به من گفت.
همسر شهید: گلزار شهدای ورامین خیلی کوچک است. دیگر جایی برای تدفین شهدا ندارد ایشان هم اوایل میگفت: «مرا در قبر برادرم علی بگذارید که خالی است و نماد برادر شهید مفقودالاثرش بود.» وقتی برادرش برگشت، دیگر او را در قبر درنظر گرفته شده نگذاشتند. بعد از مدتی آن قبر خالی نمادین فروخته شد و پیکری در او تدفین شد. جایی که الان شوهرم را دفن کردیم خیلی خاص است. اگر شوهرم همان سال 62 در آن مجروحیت آخرش شهید شده بود هم همینجایی دفنش میکردند که الان به خاک سپرده شده چون مزار بغلی او محل شهیدی از منطقه پنجوین است. و شهدای این قسمت شهدای همان سال 62 در منطقه پنجوین هستند.احساس میکنم این قبر را شهدا از ابتدا برای او در نظر گرفته بودند.
وام و ماشین جانبازان 70 درصد را قبول نکرد/تنها خواستهاش خاکسپاری در قطعه شهدا بود
*تسنیم: ماههای آخر عمرش بود که بالاخره 5 درصد جانبازی که او را در شمار جانبازان 70 درصد قرار میداد، به ایشان تعلق گرفت. اظهار نظر خاصی در این رابطه داشت؟
پسر شهید: وقتی درصد جانبازی اش را گرفت باز هم اینطور نبود که هزینههای درمانیاش برایمان صد در صد رایگان شود. پدرم همیشه به خاطر دو موضوع دوست داشت این درصد جانبازیاش درست شود. یکی اینکه بیشتر نگران هزینههای درمانی بود که پرداخت آن برای ما مشکل نباشد. و دیگر اینکه خیلی دوست داشت در قطعه شهدا تدفین شود و چون بنیاد شهید گفته بود جانبازان حتما باید 70 درصد داشته باشند تا در قطعه شهدا به خاک سپرده شود، این موضوع برایش مهم شده بود. تنها خواسته ایشان برای هفتاد درصد شدن همین خاکسپاری در قطعه شهدا بود.
همسر شهید: وقتی درصد جانبازیاش 70درصد شد از طرف بنیاد تسهیلاتی که به او تعلق میگرفت را نام بردند. گفتند خود جانباز باید به بنیاد بیاید تا بتواند از این تسهیلاتی که ارائه میشود گرفته و استفاده کند. وام بگیرد. ماشین بگیرد و... اما همسرم هیچکدام از اینها را قبول نکرد و گفت نمیخواهم.
مسئولان کار بزرگی برای جانبازان انجام ندادهاند
*تسنیم: محمد جعفری منش به شهادت رسید. سختیهای زیادی برای رسیدگی به ایشان متحمل شدید. حالا حرف شما به مسئولین درمورد رسیدگی به بقیه جانبازان چیست؟
همسر شهید: هرکس جانباز میشود باید مورد رسیدگی مسئولان قرار بگیرد. مثل ایشان زیاد است. باید احترام گذاشت همه مدیون این شهدا هستند.
دختر شهید: ما همه مدیون شهدا هستیم باید بیشتر از این حرفها به جانبازان رسیدگی شود. برای نسل ما نسل امروز اینها باید مانگار باشند.
پسر شهید: یک مستند میدیدم اینجوری شروع شده بود که چند دقیقه دوربین سقف را نشان میداد و حوصله تماشاگران سر رفت و اعتراض کردند. دوربین پایین میآید و میگوید چند دقیقه از زندگی یک جانباز است. این قضیه درست مثل پدرم بود. واقعا همین وضعیت را داشت. مسئولان هرکاری کنند نمیتوانند جوابگوی جانبازان باشند. کار بزرگی برای آنها انجام ندادهاند. امیدوارم حداقل جوری باشد که دردی را از دردهای آنها دوا کنند نه اینکه به مشکلاتشان اضافه کنند. نه اینکه حرفی بزنند اما عمل نکنند. اگر کار نمیکنند هیچ چیز هم نگویند. اما اگر وعده میدهند به آن عمل هم بکنند.
تهیه و تنظیم: طیبه السادات مولایی و نجمه السادات مولایی
انتهای پیام/
به گزارش شبنم ها به نقل از خبرگزاری تسنیم، مریم میرزاییمقدم دبیر اجرایی همایش تازههای تشخیص و درمان سرطان دهانه رحم در حاشیه برگزاری این همایش اظهار کرد: غربالگری و واکسیناسیون مهمترین عامل پیشگیری و تشخیص سرطان دهانه رحم است که هر دو در کشور ما مورد نیاز است.
دبیر اجرایی همایش تازههای تشخیص و درمان سرطان دهانه رحم گفت: غربالگری سرطان دهانه رحم بهصورت اولیه اطلاعات سلامت بیمار را گزارش میدهد و اگر موارد مشکوکی باشد بررسیهای بیشتر و بیوپسی(نمونهبرداری از بافت زنده) پیشنهاد میشود.
میرزاییمقدم با اشاره به اینکه در بسیاری از کشورها واکسیناسیون در برابر ویروس پاپیلومای انسانی (HPV) که عامل بروز این نوع سرطان است انجام میشود، گفت: پیشنهاد ما واکسیناسیون کشوری است تا از این طریق احتمال بروز عفونت ناشی از این ویروس از بین برود.
این متخصص رادیوتراپی انکولوژی انجام آزمایش پاپ اسمیر را پیشگیری ثانویه از این نوع سرطان ذکر کرد و افزود: این آزمایش در مراکز بهداشتی روستایی بهصورت رایگان انجام میشود، اما در شهرها صورت نمیپذیرد و با مراجعه به مطب پزشکان و با دریافت هزینه انجام میشود و اگر برآورد کنیم از هر 10 نفر یک نفر این آزمایش را انجام میدهند.
میرزاییمقدم انجام پاپ اسمیر را در بانوان 30 سال به بالا هر سال یکبار برای پیشگیری از این بیماری ضروری دانست و گفت: این بیماری وابسته به تماس جنسی است و در جوامعی که در آن تکهمسری رایج است، کمتر دیده میشود. همایش تازههای تشخیص و درمان سرطان دهانه رحم با حضور متخصصان این رشته در مرکز همایشهای بیمارستان فرهیختگان دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد.
انتهای پیام/
به گزارش شبنم ها به نقل از همدان پیام، با تداوم فعالیتهای هنری و فرهنگی برای نوجوانان در عرصه فیلم نوجوان همدان میتواند در میان شهرهای ایران الگو شود.
دبیر شورای راهبردی و سیاستگذاری سینمای کودک و نوجوان در جریان تفکیک استانهای برگزارکننده جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان گفت: یکی از جدیترین بحثهای مطرح شده در جلسات «شورای راهبردی و سیاستگذاری سینمای کودک و نوجوان» از بدو تأسیس تاکنون، بازنگری واقعبینانه ویژگیهای متفاوت این 2گروه سنی و تفکیک سنجیده سینمای آنان از یکدیگر بوده و هست.
فرشته طائرپورافزود: این مباحث به موازات تلاش دبیر و ستاد جشنواره جهت آمادهسازی شرایط برگزاری بیست و نهمین دوره جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان در مهرماه امسال در جریان بود و قرار بود که در این دوره از جشنواره، صرفاً در مرحله داوری، به تفکیک آثار و جوایز اکتفا شود. با اعلام آمادگی همزمان اصفهان و همدان برای میزبانی از جشنواره در تاریخهای متفاوت، امکان اجرایی شدن سریعتر این طرح برای شورا فراهم شد.
اعلام آمادگی اصفهان برای برگزاری جشنواره در سال ٩٥ و اعلام آمادگی همدان برای میزبانی از جشنواره در مهرماه ٩٤، این فرصت مغتنم را برای شورا ایجاد کرد تا طرح تفکیک این 2 نوع سینما از یکدیگر را با هدف برگزاری جشنوارههایی متفاوت و کارشناسی شده، زودتر از آنچه فکر میکرد، محقق سازد.
شورا با توجه به برتری آماری فیلمهای ایرانی و خارجی مناسب نوجوانان در این دوره از یکسو و پیشرفت دلگرمکننده طرح المپیاد فیلمسازی نوجوانان از سوی دیگر، با پیشبینی برگزاری جشنوارهای مستقل و پربار برای نوجوانان در سال ٩٤ و جشنوارهای گرم و کودکانه با مختصات لازم و آماده شدن فیلمهای در دست تولید برای این گروه سنی در سال ٩٥، بر آن شد تا این تجربه را از مهرماه سالجاری به مرحله اجرا درآورد.
با چنین تصمیمی ضمن بینصیب نماندن سال ۹۴ از یک رویداد سینمایی اعلام شده از سوی دبیر جشنواره، که آمادگیهای لازم برای اجرای آن نیز حاصل شده بود، شهر همدان با میزبانی از نخستین دوره جشنواره سینمای نوجوان و همچنین برگزاری المپیاد فیلمسازی نوجوانان دارای نشان «نوجوان» در عرصه فعالیتهای هنری و فرهنگی و به عنوان میزبان دوسالانه این رویداد سینمایی تعیین شد.
از طرف دیگر شهر اصفهان در پی سالها برگزاری جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان، در سال ۹۵ میزبان «جشنواره فیلمهای کودکان» خواهد بود که امید میرود با طراحیها و برنامههای پربارتری نسبت به سالهای گذشته برگزار شود.
نتایج مباحث انجام شده برای این تفکیک، بزودی از سوی شورا در اختیار رسانهها قرار خواهد گرفت و در این مجال صرفاً به نکات زیر که بخشی از سرفصلهای آن مباحث است، اشاره میکنیم:
متأسفانه در سالهای گذشته و در فقدان تولیدات مناسب سینمایی برای کودکان، این قشر جامعه بهرغم اهمیت و حساسیتی که باید در سیاستگذاریهای کلان فرهنگی داشته باشند، به شدت مورد غفلت قرار گرفتهاند و در حال حاضر نیز با سلایقی مبتنی بر ریتم و فضای فیلمهای بد و خوب خارجی، به نوعی ارزشمندترین مخاطبان از دست رفته سینما تلقی میشوند.
شاید بتوان این گروه سنی را گروهی بلاتکلیف نامید که بدون بهرهمندی از نیازهای هنری و فرهنگی خاص دوره کودکی، به تماشای انبوه فیلمهای اکشن اینترنتی و ویدیویی و سریالهای ترکی و کرهای در خانهها و یا فیلمهای کمدی و ملودرام در سینماها مشغول و معتاد شدهاند.
ضد عفونی کردن و ارتقای سلیقه سینمایی این مخاطبان و مستعد ساختن آنان برای تماشای فیلمهایی که متناسب با مطالبات اصیل آنها ساخته خواهند شد و ایجاد آگاهی و اکراه در آنان نسبت به تماشای آثار سخیف، از اهم اهداف شورای راهبردی سینمای کودک به شمار میآید.
بازگرداندن این قشر به جمع مخاطبان راضی سینمای کودک ایران، کار آسانی نیست اگرچه این گروه بالقوه، تواناترین نوع مخاطبان برای مراجعههای مکرر گروههای خانوادگی به سینماها هستند موجب تأسف است که در اغلب جشنوارههای سینمایی نیز که تحت عنوان "کودک و نوجوان" برگزار میشوند، این نوع سینما مغفول واقع شده و معمولاً تحتالشعاع فیلمهای جدی، اجتماعی و هنری مناسب نوجوانان قرار میگیرند و از توجه و رشد لازم محروم میمانند.
از سوی دیگر گروه سنی نوجوانان که مشکلپسندترین گروه از مخاطبان مورد نظر به شمار میآیند، به خاطر تفاوتهای ذاتی و شخصیتیشان با کودکان، همواره از قرار گرفتن با آنان در یک گروه سنی، بیش از آنکه جذب سینما تحت عنوان توأمان «کودک و نوجوان» شوند، از آن فاصله گرفتهاند.
چگونه میتوان به استعدادهایی در این گروه از مخاطبان، برای فکر کردن به مقولاتی چون ایمان، اخلاق، شجاعت، قانون، عشق، ازدواج، استقلال مالی، عملیات قهرمانی، آرمانگرایی و حتی نگاه عارفانه به زندگی غافل شد و آنها را با کودکانی که تشنه فیلمهای تفریحی با پیامهای بسیط و ساده هستند، در یک گروه قرار داد؟
تجربه درخشان «المپیاد فیلمسازان نوجوانان» در سراسر کشور، امسال به همه نشان خواهد داد که این گروه به خوبی میتواند از میانه راه رشد سینمای نوجوان، همراه و ایدهپرداز و حامی خوبی در کنار این جریان باشد.
از منظر اجرایی و با توجه به آمار تولیدات موجود نیز، یک سال در میان شدن هر یک از این جشنوارهها، فرصت کافی برای تولیدات مطلوب و غیر شتابزده در هر بخش را ایجاد خواهد کرد تا هرکدام به رویدادی کاملتر و جذابتر و مؤثرتر تبدیل شوند.
اصفهان میتواند منتظر حداقل 4 فیلم کودک جذاب و مفرح در سال آینده باشد و همدان نیز اطمینان داشته باشد که جشنواره نوجوانان پر باری را در مهرماه امسال برگزار خواهد کرد و با تداوم فعالیتهای هنری و فرهنگی برای نوجوانان در عرصههای مختلف، با عنوان "همدان، شهر نوجوان " در میان شهرهای ایران الگو شود.»
به گزارش شبنم ها به نقل از سرویس سیاسی جام نیوز، "سوزان کیانپور" خبرنگار بی بی سی در واشینگتن به حضور زنان در مذاکرات هستهای میان ایران و 1+5 توجه نشان داده، نوشته است:
این روزها باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا در تلاش است تا کنگره را به تایید توافق اتمی ایران و کشورهای ۱+۵ متقاعد کند، مذاکرات تاریخی که با کمک و میانجگیری شمار بیسابقهای از دیپلمات های زن انجام شد.
زمانی که توافقی در بین شرکت کنندگان در یک نشست به دست می آید، براساس عرف معمول طرفین با دست دادن بر این توافق مهر تایید می زنند.
اما زمانی که در ۱۴ ژوئیه توافق تاریخی در وین بین ایران و کشورهای ۱+۵ حاصل شد، مذاکره کنندگان ایرانی نتوانستند دست همکاران زن خود را بفشارند.
سه دیپلمات زن، دو اروپایی و یک آمریکایی، نقش محوری در دستیابی به این توافق جامع برای محدود کردن برنامه اتمی ایران داشتند.
فدریکا موگرینی
فدریکا موگرینی، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا و وزیر خارجه سابق ایتالیا رهبری این مذاکرات را برعهده داشت.
او در نوامبر ۲۰۱۴ میلادی این سمت را از کاترین اشتون تحویل گرفت، که او هم به نوبه خود نقشی کلیدی در برقراری روابط دوستانه با ایران داشت.
خانم موگرینی در ابتدا که به عنوان دیپلماتی ارشد فعالیت هایش را شروع کرد، با انتقادات زیادی روبرو شد. برخی او را سیاستمداری بسیار جوان و بی تجربه می دانستند.
اما با گذشت زمان، او به مذاکره کنندهای سرسخت معروف شد.
هلگا اشمید
هلگا اشمید، معاون او، دیگر سیاستمدار زن در این مذاکرات بود. به گفته سیاستمداران خانم اشمید از دانش فنی زیادی برخوردار است و همکارانش از او به عنوان چهرهای مهم در این مذاکرات یاد میکنند.
دیپلماتهای ارشد غربی گفتهاند در پایان این خانم اشمید بود که در چانه زنیهای منتهی به توافق نقش مهمی برعهده داشت.
برعکس خانم موگرینی، هلگا اشمید با چندین سال تجربه در مذاکرات ایران، دیپلماتی شناخته شده در صحنه سیاسی بود.
وندی شرمن
در میان سیاستمداران آمریکایی وندی شرمن قرار داشت. خانم شرمن اولین زنی است که سمت معاونت وزیر خارجه آمریکا در امور سیاسی را دارا است. او از مذاکره کنندگان قدیمی در مسائل هستهای است.
از وندی شرمن به عنوان معمار اصلی سیاستهای دولت کلینتون در برنامه هستهای کره شمالی نام برده میشود.
خانم شرمن از سال ۲۰۱۱ میلادی در مذاکرات هستهای ایران و کشورهای ۱+۵ حضور داشت.
حضور سه زن به عنوان مذاکره کنندگان ارشد در این گفتگوها امری بی سابقه بود.
خانم موگرینی در گفتگویی با بیبیسی گفت که "حتی در اتحادیه اروپا، اغلب این اتفاق نمیافتد که شمار سیاستمداران زن بیشتر از مردان سیاستمدار باشد."
به گفته خانم موگرینی حضور زنان در این مذاکرات تاحدی امری جدید بود، اما او در عین حال میافزاید احساس شخصی من این است که این حضور کمک کننده بود.
خانم موگرینی میگوید زمانی که سیاستمداران مرد از مسیر مذاکرات خارج شده و یا گرفتار مسائل تاریخی شده و وارد مباحثاتی این چنینی میشدند، این زنان سیاستمدار بودند که آنها را به مسیر اصلی برمی گرداندند.
به گفته مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا "حضور زنان در موقعیتهایی کلیدی به ما کمک کرد که در تمام طول مذاکرات موضعی واقعی و عملی داشته باشیم."
اما در جمهوری اسلامی ایران قوانینی درباره ارتباطات زن و مرد وجود دارد. آداب و قواعدی وجود دارد که دیپلماتها فارغ از آن که در ایران باشند یا نه باید آن را رعایت کنند.
وندی شرمن میگوید ما نمیتوانیم به هیج وجه با سیاستمداران مرد دست بدهیم و به هیچ وجه نباید هیچ گونه تماسی با آنها داشته باشیم. اما چنین مسئلهای برای خانم شرمن غیرمعمول نیست.
او میگوید: «من در بالتیمور بزرگ شدم، در میان جامعه یهودیان اردتدوکس. آنها هم چنین اصولی دارند. اما من فکر می کنم که همگی ما میدانیم که چگونه بدون دست دادن با هم صحبت کنیم. و همدیگر را تا آن حد درک کنیم که به بتوانیم به یک توافق برسیم.»
به گفته وندی شرمن "زن بودن مانعی در روند پیشرفت مذاکرت نبود."
خانم شرمن میافزاید: «زمانی که در کنار سیاستمداران ایرانی نشستهام، من نماینده ایالات متحده آمریکا هستم و شاید به عنوان یک زن اگر چیزی بگویم این قدر تند و تیز به نظر نرسد. در مقابل اگر عصبانی شوم چون زن هستیم به نظر غیرمنتظره میرسد. »
در طول سالها مذاکره او شناخت خوبی از هم قطاران ایرانیاش به دست آورده و آنها اغلب ویدیوها و داستانهایی از خانوادههایشان را با هم به اشتراک میگذارند.
فدریکا موگرینی میگوید ما شاهد واکنشهایی توام با شک و تردید از جانب کشورهای اروپایی نسبت به حضور زنان سیاستمدار هستیم.
خانم موگرینی می افزاید: «بخشی از جوامع غربی و اروپایی در این باره که زنان از توانایی هایی برخوردارند و باید به آنها به خاطر داشتن نقشی مهم احترام گذاشته شود، دچار شک و تردید هستند.»
به گفته خانم موگرینی در برخی از جوامع اروپایی برای این که نشان داده شود زنان میتوانند به عنوان مذاکره کنندگان ارشد حضور داشته باشند و یا میتوانند در موقعیت های سیاسی بالایی باشند باید تلاش زیادی کرد.
علیرغم افزایش حضور زنان، باز هم در همه تیمهای مذاکره کننده در نشست ایران و ۱+۵ سیاستمدار زن نبود. وندی شرمن میگوید که او با این مسئله سر به سر همکارانش میگذاشته است.
به گفته خانم شرمن"در برخی از تیمهای مذاکره کننده تمامی آنها سیاستمداران مرد بودند. من امیدوارم که این مسئله در آینده تغییر کند.
در حال حاضر تمامی صحبتها بر سر این است که چگونه و چه زمانی این توافق عملی خواهد شد. روندی که با سفر از قبل پیش بینی شده فدریکا موگرینی و هلگا اشمید به ایران آغاز شده است.
آیا دو زنی که تمامی تلاششان را برای رسیدن به توافق اتمی انجام دادند، می توانند در اجرای آن نقش داشته باشند؟
به گزارش شبنم ها به نقل از تابناک، یک طراح در سال ۱۹۴۶ بیکینی را دوباره طراحی و بازتولید کرد و سپس طراحان مسلمان چند سال پیش بورکینی را به میدان آوردند و حالا چینیها با 'فیس کینی' به آب میزنند.
واژه 'فیسکینی' (Facekini) از دو واژه 'فیس' به معنای صورت، چهره و 'بیکینی' ترکیب شده و مراد از آن ماسکهایی برای شنا است که این روزها در چین در سطح وسیعی "مد” و متداول شده است.
طراح فیس کینی فردی است که قبلا در شهر کینگدائو حسابدار بود. هدف او از طراحی این ماسک نه تنها مقابله با نور آفتاب، بلکه حفاظت صورت در مقابل گزیدگی 'عروس دریایی' بود که در سواحل کینگ دائو به وفور یافت میشود.
بسیاری از چینیها برای اینکه پوستشان در هنگام شنا سفید بماند و براثر نور خورشید 'برنزه' نشوند از این ماسک استفاده میکنند.
به گزارش شبنم ها به نقل از همدان ورزش؛آنیا احمدی ظهر امروز در حاشیه روز پایانی مسابقات بسکتبال دسته دوم دختران دانشگاه آزاد کشور که به میزبانی همدان و در سالن ورزشی امام علی (ع) برگزار شد در جمع خبرنگاران اظهار کرد: بعد از حدود 12 روز مسابقات فشرده امروز رقابتها بسکتبال بانوان در همدان به پایان رسید.
وی افزود: در مجموع دو مرحله میزبانی دسته اول و دوم بسکتبال بانوان 21 تیم به همدان سفر کردند و در این مسابقات حضور داشتند.
معاون اجرایی مسابقات بسکتبال دانشجویان دختران با اشاره به اینکه به احتساب تیمهای شرکتکننده و عوامل اجرایی طی دو مرحله 470 نفر در همدان حضور پیدا کردند ادامه داد: در این مدت خدمات رفاهی، اقامتی و پذیرایی در داخل دانشگاه انجام شد.
وی خاطرنشان کرد: امکاناتی که در داخل مجموعه واحد همدان وجود دارد باعث شد تا با کمترین حاشیه و مشکلات این رقابتها در دو مرحله برگزار شود.
احمدی با بیان اینکه طی این مدت 6 هزار وعده غذایی برای شرکتکنندگان طبخ و سرو شده است، یادآور شد: طی برگزاری دو مرحله مسابقات؛ کمیته تغذیه همکاری خوبی را برای ارائه غذای باکیفیت داشت.
وی گفت: طی هماهنگی با دستگاههای متولی گردشگری استان همه تیمها با ارائه تخفیف از اماکن تاریخی و دیدنی شهر همدان بازدید کردند.
این مسابقات که به مدت 6 روز در همدان و به میزبانی دانشگاه آزاد واحد همدان و در سالن ورزشی امام علی (ع) این واحد در جریان بود به کار خود پایان داد.
به گزارش شبنم ها به نقل از ایرنا، مینو اصلانی روز شنبه به مناسبت فرا رسیدن روز خبرنگار - 17 مرداد اظهارداشت: خبرنگاران و اصحاب رسانه جزو صادق ترین و پر تلاش ترین افراد جامعه هستند که با امکانات اندک، رسالت کلیدی خود را در جامعه به انجام می رسانند.
وی ضمن تبریک به خبرنگاران کشور به ویژه زنان پرتلاش خبرنگار و فعال، این روز را فرصتی مغتنم دانست تا از جایگاه معنوی این قشر از جامعه تقدیر و تجلیل شود.
اصلانی با بیان اینکه خبرنگاران قلب تپنده یک رسانه هستند، افزود: خبرنگاران وجدان بیدار جهان هستند و سلامت فرهنگی و فکری هر جامعه ای، مدیون تلاش های شبانه روزی آنان است.
رییس سازمان بسیج زنان کشور، فعالیت زنان خبرنگار را متفاوت دانست و گفت: آنان با ایفای نقش های متفاوت در جامعه در امر اطلاع رسانی سرآمد هستند.
هفدهم مردادماه سال 1377 محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی در مزار شریف به شهادت رسید. روز 17 مرداد در تقویم کشورمان به عنوان روز خبرنگار نامگذاری شده است.
ایرنا افتخار دارد که شهدای دیگری از جمله مسعود مشایخی، حسین فرهادی کوهپایه، علی نبی پور انگجی، سپهدار ساجدی، سیدمهدی میرافضلی، داریوش گودرزی کیا را طی هشت سال دفاع مقدس و سانحه هوایی تقدیم کرده است.
همچنین کاظم اخوان خبرنگار و عکاس خبرگزاری ایرنا یکی از چهار دیپلمات ربوده شده ایران در لبنان در سال 1361 است.
به گزارش شبنم ها به نقل از پایگاه اینترنتی بسیج جامعه زنان، بسیج جامعه زنان طی پیامی روز خبرنگار را به خبرنگاران و فعالان عرصه خبر تبریک گفت.
در این پیام آمده است:
ن و القلم و ما یسطرون سوگند به قلم و آنچه که می نگارد(قلم 1)
17 مرداد روز شهادت خبرنگار شهيد صارمي، هر سال بهانه ای است تا از جایگاه معنوی و از زحمات بی دریغ اصحاب قلم و رسانه در مسیر اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به جامعه، تقدیر و تجلیل شود.
این روز در حقیقت روز پاسداشت کوششهای صادقانه خبرنگاران آزادهای است که برای دسترسی، تولید و انتشار اطلاعات از هیچ کوششی دریغ نمیورزند.
روز خبرنگار روز حقنويسي با سلاح قلم و یادآور تلاش های مخلصانه انسان های آگاهی است كه بصيرت ملت و تصويرگر زماناند و در راه دانایی جامعه قدم برمی دارند. اين روز بنابر فرمايش مقام معظم رهبری روز رعایت حریم قلم و اندیشه و یادآور حماسهآفرینی كساني است که بقای حقیقت را به بقای خود ترجیح میدهند و یادمان نیکی است برای گرامیداشت شهدای خبرنگار بالاخص شهید صارمی كه ادامه راه اين شهيد مايه افتخار هر خبرنگار و مباهات ايران اسلامي است.
بسیج جامعه زنان کشور از طلایه داران این عرصه که در راه رسالت خطیر و سترگ آگاهی بخشی به مردم از طریق اطلاعات دقیق و وثیق تلاش می نمایند و در راه دست یابی به اطلاعات حقیقی و موثق همسو با وجدان اخلاقی و شرافت حرفه ای اهتمام می ورزند؛ تشکر نموده و تبریکات صمیمانه خود را به مناسبت 17 مرداد روز خبرنگار ، تقدیم تلاشگران عرصه خبر می نماید.
انتهای پیام/
به گزارششبنم ها به نقل از باشگاه خبرنگاران، در عکس های گرفته شده توسط مریخ پیمای Curiosity، کاربران اینترنت یک بار دیگر خطوط اشیاء آشنایشان را بررسی کردند. رسانه های غربی اطلاع دادند که این بار در عکس ها موفق شده اند تصویر تیره کوچکی از یک زن را تشخیص دهند. کاربران یک بار دیگر با درخواست یافتن منشاء تصویر زن در عکس ها به ناسا حمله ور شدند.
دانشمندان فیزیک نجومی با شک و تردید آن را به مسئله ای احساسی و هیجانی تشبیه می کنند.
نها مطمئن هستند: طرفداران اشیای ناشناس پرنده و کسانی که از نظریه های مربوط به تمدن های فرازمینی حمایت می کنند یک بار دیگر دچار فریب بصری شده اند. مغز آنها در توهم ایجاد شده از بازی نور و سایه چنین تصویری ساخته است.
خاطر نشان می شود؛ تا این زمان بسیاری از دوستداران اشیاء ناشناس، پرنده در مریخ، بالون پرنده و خرچنگ عظیم الجثه ای را دیده بودند.
انتهای پیام/
به گزارش شبنم ها، مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه ناحیه همدان در مراسم روز قشر در جمع 400 نفر از خواهران بسیجی و غیر بسیجی حوزه مقاومت حضرت زهرا (س) با اشاره به این که عمده ترین دلیل استفاده خانواده ها از ماهواره ناآگاهی افراد است افزود: خانواده ها زمانی که نسبت به آسیب ها و مضرات ماهواره ناآگاه اند به سراغ استفاده از آن می روند.
حجت السلام محمود قربانی ادامه داد: با توجه به این که کشور ما در شرایط تحریم قرار دارد اما ماهواره به راحتی در دسترس افراد و خانواده ها قرار می گیرد بدون آنکه از عواقب آن اطلاعی داشته باشند.
وی افزود: متاسفانه به دلیل ورود تهاجم فرهنگی در سال های گذشته ودروغ سازی شبکه های ماهواره ای برخی جوانان با بهانه های واهی و توجیح های غیر منطقی همچون،استفاده از برنامه های علمی مفید تر، دریافت اخبار به صورت سریع ترو یا عدم و جود شبکه های داخلی جذاب وارد این مسیر می شوند.
وی تصریح کرد: ترویج خیانت زن و مرد نسبت به یکدیگر، کاهش سن بلوغ، توهین به مقدسات،کمرنگ جلوه دادن معنویات از دیگرآسیب های ماهواره در جهت سست کردن بنیان خانواده است.
مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه ناحیه همدان خاطر نشان کرد؛ کانون گرم خانواده بزرگترين قرباني اين ابزار نوين ارتباطي است وی تنها راه مقابله با این آسیب ها را افزایش معنویت در خانواده ها و بالا بردن سطح آگاهی افراد دانست.